شنبه, ۱۴ مهر, ۱۴۰۳ / 5 October, 2024
مجله ویستا


نوشتاری برای سینه‌چاکان تجارت آزاد و WTO


نوشتاری برای سینه‌چاکان تجارت آزاد و WTO
همین گروه وعده می‌دهند با ادامهٔ سیاست‌های کنونی راه برای ورود ایران به سازمان تجارت جهانی بهره‌مندی از مزایای آن هموار می‌شود و در نهایت، این روند به رفاه نسبی عمومی و توزیع عادلانه ثروت می‌انجامد.
این ادعاها تا چه میزان درست و قابل اتکاء است؟
شاید بتوان پاسخ را پس از مطالعهٔ نوشته زیر فراچنگ آورد. این مطلب که نوشتهٔ ”جرج کنت“، از اقتصاددانان صاحب‌نام است، در شماره سپتامبر ـ نوامبر ۲۰۰۴ نشریهٔ ”یو. ان کرونیکل“ ـ از نشریات سازمان ملل متحد به چاپ رسیده است.
بخوانید و داوری کنید:
در دنیای تئوری‌ها و نظریه‌ها مفاهیم بنیادی زیادی فراگرفته می‌شوند، اما وقتی به دنیای واقعی روند امور و پدیده‌ها گام می‌نهیم، مشاهده می‌کنیم که بین نظریه با عمل تفاوت‌های بسیاری وجود دارد و اقتضائات آنها با یگدیگر هم‌خوانی ندارند. یکی از مهمترین مفاهیم نظری، ”تجارت آزاد“ است که در عرصه عمل با کمبودها و محدودیت‌هائی مواجه است. از جمله این محدودیت‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد. (مهم است که بدانیم بسیاری از این محدودیت‌ها توسط مدافعان تجارت آزاد و واضعان مبناهای تئوریک آن به‌وجود آمده‌اند).
۱. در حالی که تئوری تجارت آزاد می‌گوید که همه عوامل تولید باید اجازه حرکت و جابه‌جائی آزاد، طبق نیروهای بازار را داشته باشند، در دنیای واقعیت ما به نیروی کار به‌عنوان یکی از مهمترین عوامل تولید، اجازه حرکت و جابه‌جائی آزاد را نمی‌دهیم. ما در درون اتحادیهٔ اروپا و آمریکا حرکت گسترده نیروی کار را شاهد هستیم، اما در سطح جهان چنین حرکتی به‌وسیله قوانین مهاجرت، مقررات بازدارندهٔ اخذ ویزا، هزینه‌های سفر و تبعیض‌هائی که اعمال می‌شوند، بسیار محدود شده است.
۲. تئوری تجارت آزاد قائل بر این است که کشورها با سطوح مشابهی از قدرت اقتصادی وارد بازار می‌شوند. تئوری تجارت آزاد معتقد است که تجارت آزاد ضرور تا منجر به گسترده شدن شکاف میان غنی و فقیر نمی‌شود اما فرآیند موجود در دنیای واقعی حاکی از افزایش آرام شکاف میان قدرت غنی و فقیر است.
۳. تئوری تجارت آزاد چنین تبیین می‌کند که فروشنده در ارتباط مستقیم با خریدار است. براساس همین فرض، تئوری تجارت آزاد نقش دلال‌ها و واسطه‌ها را که تنها مزیت نسبی آنها تسهیل یا مسدود کردن رابطه میان خریدار و فروشنده است، نادیده می‌گیرد. تأثیر واسطه‌ها در قیمت‌های تمام شده کالاها نمود می‌یابد و اینکه فروشنده سهم بسیار کمتری از آنچه خریدار برای کالای تولید شده او می‌پردازد، دریافت می‌کند. بنابراین، موضوع برنامه‌های ”تجارت عادلانه“ برای کالاها و خدمات می‌تواند به‌عنوان تلاش‌هائی برای بازگرداندن برقراری روابط مستقیم میان فروشندگان و خریداران در نظر گرفته شود.
۴. تئوری تجارت آزاد مبتنی بر این ایده است که بازیگران مستقل زیادی با ظرفیت‌ها و ترجیحات مختلف، در بازار به تعامل آزادانه با یکدیگر مشغول هستند. این تئوری به این نکته توجه نمی‌کند که بسیاری از بازیگران فردی، در واحدهای بزرگتری به‌نام دولت با هم ترکیب شده‌اند؛ دولت‌هائی که خط مشی‌های تجاری را براساس منافع واحدهای بنیادی خود تدوین می‌کنند. در اصطلاحات بازار، دولت اغلب کارکردی واسطه‌گونه دارد که یکی از عوامل مؤثر بر شکاف گسترده قیمت‌ها میان فروشنده و خریدار است. پس وجود بازیگران مستقل زیاد در عرصه نظام اقتصادی بین‌المللی فقط مفهومی در حد تئوری است.
۵. تئوری تجارت آزاد این واقعیت را که بازارهای آزادساز و کارهای کارآمدی برای تولید ثروت هستند تصدیق می‌کند، اما این واقعیت را که آنها ابزارهای کارآمدی برای تمرکز ثروت هستند، مورد توجه قرار نمی‌دهند. شرکت‌های بزرگ ممکن است کارآمدتر از شرکت‌های کوچک باشند، اما حتی اگر آنها کمتر کارآمد باشند، هنوز هم از جذابیت لازم برخوردارند، چون آنها مازاد تولید نیروی کار بسیاری از مردم مختلف را در دستان تعداد معدودی متمرکز می‌کنند.
۶. مزایای تجارت به شیوه‌ای سازمان یافته نصیب آنهائی می‌شود که از رفاه بیشتری برخوردارند. در یک سیستم بازاری که به‌طور بهنجار کار می‌کند، شکاف میان غنی و فقیر در حال گسترده‌تر شدن است و همچنین روند ادغام در حال جذب کردن رقبای کوچکتر در واحدهای تولیدی بزرگتر است.
۷. تئوری تجارت آزاد این فرض را در نظر می‌گیرد که مردم ممکن است مسیر خود را در این رابطه که کشاورز، تولید کننده کفش یا آرایشگر باشند انتخاب کنند و هر چه بیشتر به‌عنوان کارفرمایان مستقل به کار و فعالیت بپردازند. اما فرضیه مزبور این واقعیت را در نظر نمی‌گیرد که رشد اقتصادی در حال افزایش، هزینه ورود به بسیاری از فعالیت‌های تجاری را برای همه، جزء عده معدودی، بسیار مشکل کرده است. همانگونه که ثروت هر چه بیشتر در حال تمرکز است، فرصت‌ها برای کارفرمایان مستقل نیز محدود‌تر می‌شود.
۸. این موانع عمده برای ورود به بسیاری از عرصه‌های تولید و تجارت به این معنی است که گسترده فرصت‌های بدیل تنگ‌تر و محدودتر شده است. در بسیاری از جاها، فرصت‌ها فقط برای کار در موانع حاشیه‌ای و فرعی باقی مانده‌اند. جاهائی که سهم قابل توجهی از ارزش افزوده کار یک شخص، به‌وسیله دیگران مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد.
۹. نظریه‌پردازان تجارت آزاد معتقدند که مزایا و منافع ناشی از تجارت آزاد منجر به بهره‌مند شدن کم و بیش برابر هر کس می‌شود، اما در حقیقت در یک جهان نابرابر، مزایای بیشتر و عمده‌تر نصیب کسانی خواهد شد که قابلیت و ظرفیت‌ بیشتری برای دستیابی به آنها دارند. آزادی مسافرت و سرمایه‌گذاری و غیره، برای آنهائی که ابزارهای لازم را ندارند مفید فایده نیست. بنابراین شگفت‌انگیز نیست که ثروتمندان، و نه فقرا، از تجارت آزاد قاطعانه و سرسختانه حمایت می‌کنند.
با توجه به موارد فوق، معقولانه‌تر است که تئوری تجارت آزاد هرچه بیشتر به جهان واقعیت از طریق مطالعهٔ اقتصاد سیاسی نزدیک شود. هیچ دلیلی وجود ندارد که به این امر اعتقاد پیدا کنیم که تجارت آزاد مورد حمایت اعضای برتر سازمان تجارت جهانی، منجر به آزادی و رفاه بیشتری برای اعضای ضعیف‌تر این سازمان می‌شود.
تمایزها و تفاوت‌های در حال رشد در قدرت چانه‌زنی دولت‌ها که نتیجه تفکیک‌ناپذیر کارکرد بازارهای آزاد است، به‌طور گریزناپذیری چنین بازارهائی را غیرآزاد می‌سازند.