جسم و خیال - Flesh And Fantasy

سال تولید : ۱۹۴۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : یونیورسال
کارگردان : ژولی‌ین دوویویه.
فیلمنامه‌نویس : ارنست پاسکال، ساموئل هافن‌اساین، الیس سینت جوزف، برمبنای داستان‌هائی نوشته سینت جوزف، اسکار وایلد و لاشلو وادنی.
فیلمبردار : پل ایوانو و استنلی کورتز.
آهنگساز(موسیقی متن) : الکساندر تانسمن.
هنرپیشگان : رابرت بنچلی، ادوارد گ. رابینسن، باربارا استانویک، شارل بوایه، بتی فیلد، رابرت کامینگز، توماس میچل و چ. آبری اسمیت.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۴ دقیقه.


یک ـ چشنی در نیواورلیانز. دختری زشت‌روی به‌نام "هنریتا (فیلد) از مرد روی پوشیده مرموزی، نقابی می‌گیرد. مرد به او می‌̎وید در صورتی که از حسادت به دیگران و آزار خویش به خاطر کمبودهایش دست بردارد، نقاب،زندگی‌اش را زیر و رو خواهد کرد. "هنریتا" می‌پذیرد و همان شب با وکیلی خوش‌رو، "مایکل" (مامینگز) آشنا می‌شود. در آخرین این شب اول آشنائی، "هنریتا" از برداشتن نقاب خود هراس دارد؛ اما به‌زودی روشن می‌شود که معجزه‌ای اتفاق افتاده است... دو ـ در یک مهمانی مردی به‌نام "سپتیموس پاجرز" (میچل) پیش‌بینی می‌کند "مارشال تیلر" (رابینسن) مرتکب قتل خواهد شد. ابتدا "تیلر" بهاین پیش‌بینی اعتنائی نمی‌کند، اما آرام‌آرام تصمیم می‌گیرد که واقعاً کسی را بکشد. او در دو اقدام به قتل به‌جائی نمی‌رسد و سرانجام با کشتن خود "سپتیموس"به پیش‌بینی مرد واقعیت می‌بخشد. سه ـ "پل گاسپار" (بوایه)، بندبازی است که همیشه پس از نوش‌خواری به اجرای برنامه (بدون تور حفاظ) می‌پردازد. او در رویا می‌بیند که هنگام سقوطش به زمین، زنی ـ "جون استنلی" (استانویک) ـ میان تماشاگران نشسته است. به‌زودی "پل" در سفری دریائی با "جون" آشنا می‌شود و در می‌یابد که او دزد جواهر است. در رویائی دیگر نیز می‌بیند که "جون" را دستگیر می‌کنند و اصلاً مشخص نمی‌شود که پایان این داستان به چه شکلی است.
٭ از آثار آمریکائی دوویویه که به نیت تکرار موفقیت کار قبلی او، قصه‌های منهتن (۱۹۴۲) جلوی دوربین رفت. فیلم ابتدا قرار بود چهار قسمتی باشد که در عمل قسمت چهارم آن، با اضافاتی، به‌طور مستقل به‌نام سرنوشت به نماش در آمد. با این همه با استقبالی که انتظار می‌رفت روبه‌رو نشد. این‌جا صحنه‌ها بیشتر بر دوش بازیگران استوار است (در پایان تماشاگر می‌تواند سالن را ترک کند و دیگر باز نگردد.!)