چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
مبانی کلامی و فقهی نظام سیاسی شیعه در عصر غیبت
عمدهترین مباحث در باب مبانی نظام سیاسی شیعه در دو حوزه كلامی و فقهی طرح شده است. این مبانی به طور عمده، از سوی كسانی طرح و بسط یافتهاند كه قایل به نظریه دولت مبتنی بر آموزه «ولایت فقیه» در عصر غیبت هستند. نوشته حاضر درآمدی بر طرح بحث درباره مبانی كلامی و فقهی نظام سیاسی شیعه در عصر غیبت، مبتنی بر آموزه «ولایت فقیه» است.
دوره غیبت به دلیل فقدان حضور معصوم در جامعه برای شیعیان، دوره نقصان و حرمان تلقّی میشود. از اینرو، یكی از مهمترین مسائل پیشروی شیعیان در این دوره، مسئله «حق حاكمیت» و مبانی نظام سیاسی و دولت است. عمدهترین مباحث در باب مبانی نظام سیاسی شیعه در دو حوزه كلامی و فقهی طرح شده است. این مبانی به طور عمده، از سوی كسانی طرح و بسط یافتهاند كه قایل به نظریه دولت مبتنی بر آموزه «ولایت فقیه» در عصر غیبت هستند. نوشته حاضر درآمدی بر طرح بحث درباره مبانی كلامی و فقهی نظام سیاسی شیعه در عصر غیبت، مبتنی بر آموزه «ولایت فقیه» است.
●مقدّمه
مهمترین مسئله شیعیان در عصر غیبت، پرسش از حق حاكمیت و حكومت است: آیا در عصر غیبت، تشكیل حكومت جایز است؟ در صورت جواز، چه كسانی حاكم خواهند بود؟ شرایط و ویژگیهای آنان چیست؟ مردم در تعیین آنها چه نقشی دارند؟ و پرسشهایی از این قبیل. بحث اصلی در طرح اینگونه پرسشها، تبیین نظری نظریه دولت اسلامی مبتنی بر آموزههای اسلام شیعی است.
مقاله حاضر عهدهدار پاسخ به پرسشهای طرح شده نیست، بحث را در سطح دیگری از نظریههای دولت شیعی، كه همان نظریههای «ولایت فقیه» باشد، پی میگیرد. این سطح از بحث همان توجه به مبانی فقهی و اصولی و كلامی و اعتقادی در تأسیس دولت مبنی بر آموزههای شیعی است.
امروزه یكی از نظریههای ارائه شده درباره دولت در عصر غیبت در اندیشههای سیاسی شیعی، نظریه «دولت مبتنی بر نظریههای ولایت فقیه» است. از میان نظریههای ولایت فقیه نیز دو نظریه «ولایت انتخابی فقیه» و نظریه «ولایت انتصابی فقیه» برجستگی خاصی یافتهاند، بهگونهای كه میتوان سایر نظریات را حول این دو نظریه ساماندهی كرد. به عبارت دیگر، اگر از منظر مشروعیت به بحث توجه شود، نظریههای گوناگون ولایت فقیه حول این دو نظریه سامان خواهند یافت و تمایزها و اختلافها تنها در قبض و بسط اختیارات در هر كدام از این دو نظریه خود را نشان میدهند.
البته قدر مسلّم در بحث ولایت فقیه از منظر اندیشوران این است كه عالمان شیعی در فقدان حضور امام معصوم علیهالسلام در برخی مسائل مانند امور حسبه، ولایت دارند و چون مسكوت گذاردن این كارها مورد رضایت شارع نیست، فقهای جامعالشرائط از باب واجب كفایی و ولایت، به عنوان امین شارع، به تدبیر و سرپرستی این امور مبادرت میورزند.
به هر حال، هدف نوشته حاضر این است كه روشن نماید نظریههای دولت شیعی مبتنی بر ولایت فقیه، در مبانی كلامی و اعتقادی و اصولی و فقهی تقریبا اختلافی ندارند و البته اختلاف آنها از بحث مشروعیت دولت آغاز میگردد و سپس به مرحله تأسیس دولت كشیده میشود. از اینرو، بحث در دو سطح مبانی «كلامی ـ اعتقادی» و «مبانی اصولی ـ فقهی» پی گرفته میشود.
الف. مبانی كلامی ـ اعتقادی
بنابر اعتقاد مسلمانان، به ویژه شیعیان، در زمان حضور پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله ، رهبری دینی و سیاسی جامعه در اختیار ایشان است و پس از او، امامان معصوم علیهمالسلام عهدهدار این مسئولیت هستند. در عصر غیبت نیز به اعتقاد شیعیان امامیه، عالمان به احكام و قوانین دین با توجه به شرایط مذكور در روایات، صلاحیت رهبری مسلمانان را دارند. البته در مورد گستره ولایت فقها، بین علما اختلاف نظرهایی وجود دارند: برخی معتقدند: فقها تمام مناصب سیاسی، دینی و قضایی پیامبر صلیاللهعلیهوآله را دارند،(۱) و شماری نیز بعضی از مناصب را برای فقیه تجویز میكنند. همین مطلب از دلایل اختلاف نظریهها در باب ولایت فقیهان است.
به هر حال، از یك منظر، رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله دارای شئون سهگانهای است كه پس از ایشان به جانشینان آن حضرت یعنی امامان معصوم علیهمالسلام و آنگاه عالمان میرسد و آنان عهدهدار امر حكومت، قضاوت و هدایت دینی مردم هستند و میبایست در راستای سیره پیامبر حركت كنند و در جهت تقویت دین و دینداران تلاش و احكام اسلامی را در جامعه برقرار نمایند. در ارزیابی كلی، با توجه به آراء متفكران مسلمان، میتوان مناصب پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به قرار ذیل احصا كرد:
۱. مرجعیت دینی و معنوی
نخستین منصب پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، رسالت الهی در ابلاغ احكام و قوانین الهی به مردم است و بنابراین، سخن و عمل ایشان در اینباره حجت میباشد. طبق آیات قرآن، آنچه پیامبر برای انسانها آورده باید اخذ شود و آنچه از آن باز داشته باید ترك گردد: «و ما ءَاتاكُم الرّسولُ فخذوهُ و ما نَهاكم عَنه فانتهوا» (حشر: ۷)؛ و آنچه را پیامبر به شما میدهد بپذیرید و آنچه شما را از آنبازمیداردازآندستبردارید.
۲. قضاوت و دادرسی
قضاوت منصبی الهی شمرده شده است؛ زیرا قاضی در فصل مخاصمات و اختلافات، باید به عدالت و انصاف رفتار كند. این منصب نیز به نصّ آیات قرآن، برعهده رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله نهاده شده است: «فَو ربِّك لا یُؤمنونَ حَتّی یُحكِّموكَ فیما شَجَر بَینهم ثُمَّ لایَجِدوا فی أنفُسِهم حرَجَا مِمّا قَضیتَ و یُسلِّموا تسلیما» (نساء: ۶۵)؛ سوگند به پروردگارت كه ایمان نیاوردهاند، مگر آنكه در اختلافی كه دارند تو را داور خود كنند، آنگاه در آنچه داوری كردی هیچ دلتنگی در خود نیابند و به خوبی (به حكم تو) گردن نهند.
با توجه به خطیر بودن داوری و قضاوت و نیز نصّ قرآن در ارجاع آن به پیامبر، روشن میگردد كه تنها شایستگان میتوانند به عدالت و انصاف رفتار كنند و پیامبر در صدر این شایستگان است. روشن است كه پیروان ایشان نیز باید از این ویژگی برخوردار باشند تا بتوانند به این منصب دست یابند.
۳. ولایت سیاسی و اجتماعی
رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله گذشته از مقام تبیین و ترویج دیانت و قضاوت میان مسلمانان، رهبری سیاسی و مدیریت اجتماعی آنان را نیز به نصّ آیات قرآن بر عهده دارند: «یَا أیُّها الّذینَ ءَامنوا اَطیعُوا اللّهَ واَطیعوا الرّسولَ و اُولیِ الأمرِ مِنكم» (نساء: ۵۹) ای مؤمنان، از خداوند و پیامبر اولوالامرتان اطاعت كنید.(۲)
علمای شیعه معتقدند: فقها در عصر غیبت و فقدان حضور امام معصوم، این مناصب را برعهده دارند. نخستین منصب فقها این است كه با اجتهاد مستمرّ و با استمداد از منابع معتبر و اعتماد بر مبانی استوار و پذیرفته شده، به كشف احكام اسلامی و «افتا» بپردازند. منصب دوم این است كه بر اساس مبانی و احكام اسلامی، به رفع مخاصمات، «قضاوت» و اجرای احكام قضایی اسلام اهتمام ورزند. سومین منصب، «ولایت» و رهبری جامعه اسلامی و مدیریت سیاسی و اجتماعی است. بنابر نظر برخی از اندیشمندان مسلمان، علاوه بر این سه منصب، وظیفه حفاظت و حراست از دین نیز بر عهده فقهاست؛ زیرا رهبری نظام اسلامی، مسلمانان را بر اساس معارف و احكام مبتنی بر كتاب و سنّت اداره میكند. از اینرو، پیش از هر چیز باید به حفاظت و صیانت از خود دین بپردازند.(۳)
این مناصب و به عبارت دیگر، «وظایف» از آنِ فقیه جامع الشرائطی است كه دارای اجتهاد (علم) و عدالت مطلق است. مجتهد و اسلامشناس واقعی كسی است كه در همه اصول و فروع (عبادات، عقود، ایقاعات و سیاسیات) تبحّر داشته باشد و بتواند احكام اسلامی را از مجاری كتاب و سنّت با استفاده از خرد خویش استنباط كند. از اینرو، مجتهد متجزّی را شامل نمیشود. «عادل مطلق» نیز كسی است كه در تمامی زمینهها، حدود و ضوابط الهی را رعایت كند و عدالت او مختصّ زمینهای خاص نباشد.(۴)
به نظر میرسد با توجه به بحث از مبانی كلامی ولایت فقیه در عصر غیبت، باید به این پرسش پاسخ داده شود كه آیا ولایت فقیه مسئلهای فقهی است یا كلامی؟ برخی از علما، كه به این پرسش پاسخ دادهاند، معتقدند: امتیاز علم كلام و علم فقه به عقلی بودن و عقلی نبودن مسائل نیست. چه بسا مسئلهای عقلی كه در فقه از آن بحث میشود و چه بسا مسئلهای غیرعقلی (نقلی) كه در كلام از آن سخن به میان میآید، بلكه تمایز این دو علم به موضوع آنها مربوط است: موضوع علم كلام «فعل خداوند» است و موضوع علم فقه «فعل مكلّف». بنابراین، اگر نتیجه برهانی كه در اثبات ولایت فقیه ذكر میشود وجوب و ضرورت تعیین ولایت فقیه از جانب خداوند باشد، بحث «ولایت فقیه» یك بحث كلامی است و نه فقهی.(۵)
بنابراین، در این دیدگاه خاستگاه ولایت فقیه در اصل، مسئلهای كلامی است كه فقه سرتاسر آن را مشروب میسازد. تقریبا تمامی ادلّه عقلی و نقلی ولایت فقیه در بحثهای فقهی آمده و به طور مبسوط تبیین گشتهاند. گفتنی است مسئله كلامی بودن ولایت فقیه نزد متفكران قدیم شیعه مطرح نشده و بیشتر معاصران به آن پرداختهاند. در همینجا، میتوان این بحث را نیز مطرح كرد كه با توجه به آنكه در بحث امامت به قاعده «لطف» استدلال میشود، آیا در بحث ولایت فقیه، اگر آن را مسئلهای كلامی بدانیم، میتوانیم در امتداد امامت هم به قاعده «لطف» استناد كنیم؟به هر تقدیر، در اندیشه شیعیان، مسئله حكومت و امامت در عصر حضور پیامبر و امام معصوم روشن است؛ زیرا رهبری دینی و هدایت معنوی و سیاسی و قضایی جامعه برعهده آنان نهاده شده است، گرچه امامان در عمل بیشتر متصدّی بعد معنوی و دینی بودند و آن حضرات بجز امام علی و امام حسن علیهماالسلام موفق به تأسیس نظام سیاسی نشدند. البته آیهٔاللّه مطهّری مسئله امامت را منحصر در حكومت نمیداند، بلكه جنبه دیانت و معنویت آن را مهمتر، اساسیتر و پرفروغتر ارزیابی میكند. از نظر او، یكسان انگاشتن امامت و حكومت، كه در اذهان جاری است، نادرست میباشد و با اصول اساسی اسلام ناسازگار مینماید.(۶)
اما در عصر غیبت، به باور برخی اندیشمندان، فقیهان جامعالشرائط دارای فقاهت و عدالت، عهدهدار جانشینی ائمّه اطهار علیهمالسلام هستند. گرچه در حدود و گستره اختیارات فقیه اختلافاتی مشاهده میشود، اما بیشتر آنان به حداقلی از این نیابت فقیه از جانب امامان اعتقاد دارند. از اینرو، قلمرو اختیارات آنان از «امور حسبیه» شروع میشود و تا «ولایت مطلقه فقیه» امتداد مییابد.
غیر از مبانی كلامی ـ اعتقادی، مبانی اصولی ـ فقهی نیز در آراء و اندیشه سیاسی اندیشمندان و فقیهان مسلمان شیعی تأثیر گذاشته است كه در ادامه به آنها نیز خواهیم پرداخت:
ب. مبانی اصولی ـ فقهی
همانگونه كه ذكر شد، شیعیان به مسئله امامت پس از پیامبر عنایت ویژهای دارند و در فقدان حضور امامان، مناصب و شئون سهگانه پیامبر و ائمّه اطهار علیهمالسلام را از مسئولیتهای فقیهان جامعالشرائط قلمداد میكنند.
گفته میشود: شیعیان پس از عصر غیبت كبرا، چون همواره منتظر ظهور امام زمان علیهالسلام بودهاند، به تبیین نظریه سیاسی در عصر غیبت نپرداخته و در بحثهای پراكنده فقهی خویش، از این مسئله سخن گفتهاند. علاوه بر این، حكومتهای موجود را نیز غاصب میدانسته و رغبتی به همكاری با آنان نداشتهاند. البته از دوره صفویه به چنین رویكردی خاتمه داده شد و رابطه علما و حكومت به نحو جدیدتر و جدّیتری مطرح گردید.
برخی از پژوهشگران، كه به طبقهبندی اندیشههای سیاسی پرداختهاند، معتقدند: از اوایل قرن چهارم تا آغاز قرن دهم هجری، دوران تأسیس، رشد و شكوفایی فقه فردی شیعیان است و در آثار آنان، نظریه سیاسی مشاهده نمیشود.(۷) اما این وضعیت از دوره صفویه بهگونهای متمایز مطرح گشت و حاكمان به زعم خود، به اذن فقیهان این دوره ـ كه نایبان اصلی امام زمان علیهالسلام محسوب میشوند ـ به حكومت پرداختند.(۸) در نتیجه، رابطه و تعامل علما با حاكمان صفوی بسط و گسترش یافت. در همین دوره است كه اخباریگری نیز دوباره احیا گردید و رواج یافت و راهی متمایز از اصولیها در پیش گرفت. محقّق سبزواری، كه در آغاز دوره جدید این مناقشات به سر میبرد، از اخباریها به خدا شكایت میكرد و پناه میبرد.(۹)
آنچه از این دو رویكرد (اصولیگری و اخباریگری) در مرحله عمل، بروز و ظهور مییابد، تفاوت آشكاری با یكدیگر دارد كه منجر به تأثیرات شگرفی در سیاست و اجتماع میشود. اخباریها، به ویژه اخباریهای افراطی،(۱۰) با تأكید بر استفاده مستقیم از روایات و اكتفا نكردن به ظاهر قرآن و عدم حجّیت برهان عقلی و خردورزی، به سمت رابطه «محدّث و مستمع» بین مردم و فقها گرایش مییابند. بر این اساس، فقه حق استنباط احكام شرعی به وسیله اصول مستفاد از كتاب و سنّت معصوم را ندارد، بلكه تنها باید آنها را ترجمه و تشریح كند و مردم نیز پس از استماع و شنیدن معانی احادیث، به آنها عمل نمایند. بنابراین، میان فقیه و مردم، پیوند فكری و اجتهادی وجود ندارد، بلكه رابطه میان آن دو، رابطه نقلی و حسی است.(۱۱) اخباریگری به عدم تمسّك به ظواهر قرآن، عمل به نصوص ائمّه اطهار علیهمالسلام ، تعطیلی عقل و خردورزی و بسط احتیاط در زندگی منتهی میشود. به نظر اخباریان، استفاده از روش اصولیها باعث گمراهی مردم در فهم دین میشود.(۱۲)
اما اصولیها با محدود و مقیّد كردن فهم دین به شرایطی خاص، نظیر نیازهای زمان و مكان با توجه به اجتهاد مستمر، تأكید دارند كه فرد مجتهد، مسلّط بر علوم خاصی باشد. تفكر اصولی، رابطه فقیه و مردم را رابطه «مجتهد و مقلّد» میداند. بر این اساس، فقیه حق استنباط فروع فقهی را از اصول دارد و با خردورزی، احكام الهی را از منابع چهارگانه كتاب، سنّت، عقل و اجماع استنباط میكند و به صورت فتوا، به مقلّدان خویش اعلام میكند. اهمیت كار اصولیها و اجتهاد آنان این است كه پیوند حوزه فقاهت با مردم را از مرحله حس و نقل، به مرحله عقل و فكر و حدس منتقل كردند.(۱۳) از این زاویه، اجتهاد شیعیِ بسط یافته، بعدها به تشكیل نهاد مرجعیت منجر گردید. در نتیجه این تحوّل، زمینههای بحث از ولایت فقیه آماده شد.
به نظر میرسد نزاع اصولیها و اخباریها به تأثیرات عمیق و شگرفی در سیاست منتهی شده است. برای مثال، میتوان از موافقان مشروطیت در نهضت ناتمام مشروطیت سخن گفت و اینكه آنها با استفاده از مفاهیم اصولی در مقابل مخالفان استدلال میكردند. شاهد بر این ادعا، حضور خراسانی و نائینی است. البته نمیتوان حكمی كلی صادر كرد كه همه علمای اصولی موافق نهضت مشروطیت، و همه علمای اخباری مخالف آن بودهاند، بلكه میتوان گفت: موافقان مشهور مشروطیت در زمره عالمان اصولی بودهاند كه با توجه به روش خود، در استنباط احكام فقهی به بسط نظریههای فقهی خویش با تحوّلات اجتماعی ـ سیاسی میاندیشیدهاند.(۱۴)
تعلیم عمده مكتب اصولی، «حجّیت عقل و نقل در تمیز دادن قواعد و احكام شریعت» است. ایمان به عقل تعالیم دیگری را پیش میكشد؛ از جمله: ضرورت اجتهاد، امتناع از قبول غیرنقّادانه محتوای كتابهای روایی، اتخاذ معیارهای دقیقتر در قبول صحّت اقوالی كه به پیامبر و ائمّه اطهار علیهمالسلام منسوبند، و منع تقلید از میّت برای حفظ پویایی اجتهاد. در مقابل، اخباریها عقل و اجماع را تخطئه كرده، همه افراد را در یك درجه نازل از فهم حقایق شرعی و سزاوار تقلید میدانستند. همچنین اینان اجتهاد را منع كرده، به بقای تقلید بر میّت قایل بودند.(۱۵)
به هر حال، تعالیم اصولی با قول به حجّیت عقل و حق اجتهاد، ذهن شیعی را پذیرای تحوّلات اجتماعی كرده و به تواناییهای انسان در تنظیم امور اجتماعی ایجاد اطمینان میكند. تصریح به منزلت مجتهدان و به ویژه تأكید بر ضرورت پیروی از مجتهد زنده، میتواند در زدودن فلج فكری حقوقی مؤثر باشد و دستكم، تا حدّی قیود جزم و جمود را از دست و پای فكر و عقل باز كند. علاوه بر این، اصولی همانند حجّیت ظن و جواز اعمالی كه با صراحت ممنوع شمرده نشده، باعث تلقّی با انعطافتری از كاربرد فقه در مسائل نوپیدای اجتماعی و سیاسی میگردند.(۱۶)
بر همین اساس، به نظر میرسد در بحث از مبانی اصولی ـ فقهی ولایت فقیه، آن دسته از علما، كه تفكری اصولی ـ فقهی در مسائل دارند، جایگاه ویژهای در سیاست برای مجتهدان در نظر میگیرند. نمونه ذكر شده از دوره مشروطیت در دفاع علمای اصولی از نهضت مشروطیت و نیز انقلاب اسلامی ایران به رهبری مجتهد اصولگرای شیعی، امام خمینی رحمهالله ، نشاندهنده نقش چنین تفكری در پیدایش جریانها و تحوّلات مذهبی ـ سیاسی است. به عقیده حمید عنایت، اخباریها با منع دخالت عقل و تجویز تقلید همهجانبه به عنوان تنها شیوه آموختن احكام شرع، قیدی بر پای تحوّلات فكری میگذارند كه آن تحوّلات اگر آزاد بودند میتوانستند احكام و نهادهای جدیدی در ساخت سیاسی سنّتی را به نحو منسجمی پدید آورند.(۱۷)
از مبانی دیگر، میتوان به اصل «عدم سلطه و ولایت افراد بر یكدیگر» اشاره كرد. بر این اساس، هیچ انسانی بر انسان دیگری سلطه و ولایت ندارد. این اصل عقلی و نقلی است كه سلطه افراد و جماعات را بر یكدیگر نامشروع میداند. در نتیجه، «ولایت» به حكم خرد و روایات، فقط برای پروردگار ثابت است كه تكوینی و تشریعی است و هیچیك از افراد بشر در عرض ولایت خداوند بر كسی ولایت ندارد. اما با دلایل قطعی، میتوان گفت: این قاعده در مورد پیامبر استثنا شده است؛ زیرا خداوند در قرآن به صراحت رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله را ولیّ مؤمنان قرار داده است.(۱۸)
همانگونه كه در بحث «ضرورت حكومت» ذكر شد، برای ایجاد نظم و امنیت و جلوگیری از هرج و مرج، تأسیس حكومت ضروری است. از اینرو، خداوند ولایت و سرپرستی جامعه اسلامی را طبق آیات مذكور، برعهده پیامبر و ائمّه اطهار علیهمالسلام گذاشته و آنگونه كه در منابع آمده، با دلایل عقلی و نقلی به ولایت فقها در عصر غیبت حكم شده است. به اعتقاد اندیشمندان مسلمان، لازمه عدم تقیید اصل اوّلی این است كه ادلّه تأسیس حكومت نه تنها بیمعنا، بلكه به منزله طرد دلیل و لغو آن باشد؛ زیرا دولت و سلطه حكومت بدون نظم جامعه سیاسی تحققپذیر نیست و هیچ نظمی بدون اعمال اقتدار نهادها یا افرادی ذیربط در حوزههای گوناگون بر جامعه سیاسی متصور نمیباشد.
از اینرو، به اعتقاد آنان، برای اجتناب از لغو و عبث بودن دلیل مشروعیت اقامه دولت و نصب حكومت، ضروری است اعمال سلطه تشكیلات اداری در جامعه سیاسی بر انسان و منابع طبیعی و نیز اوامر و نواهی و كلیه تصمیمهای هیأتها و متصدّیان و مسئولان اداری و سازمانی و انتصابی، مشروع، و اطاعت از كلیه اوامر و نواهی، واجب و مخالفت با آن معصیت تلقّی شود.(۱۹) از اینرو، مواردی از قاعده كلی «عدم ولایت افراد بر یكدیگر» استثنا میشوند، و آن در جایی است كه حاكمان طبق موازین الهی رفتار كنند و از قوانین الهی تخطی ننمایند. البته در همینجا میتوان پرسید: پس نقش مردم در این میان چیست؟ در بحث مبنای مشروعیت، باید به این بحث توجه شود.
از جمله مبانی دیگر، وجوب انجام امور حسبه است. فقها بر وجوب قیام به امور حسبیه، به عمومات كتاب، سنّت، اجماع، ضرورت حكم عقل و وجوب حفظ نظام استدلال كردهاند. مراد از «حسبیه»، اموری است كه اولاً، خداوند راضی به ترك آنها نیست. ثانیا، خداوند سرپرست خاصی برای انجام آن امور مشخص نكرده است. بنابراین، همه مؤمنان موظّف به رسیدگی به آن هستند. موارد آن طبق برخی از دیدگاهها، «هر معروفی است كه از جانب شرع لازم بوده و تحقق خارجی آن شرعا اراده شده باشد، بدون آنكه شخص معیّنی بر آن گمارده باشند.» «معروف» در این دیدگاه، مقابل «منكر» نیست، بلكه مقصود كلیه واجبات و مستحبات و محرّمات شرعی است. به عبارت دیگر، اموری است كه به عنوانی با ورود دلیل خاص، واجب یا حرام شده و تكلیف، متوجه مأمور و منهی باشد.(۲۰) البته بنابر اظهارنظرها، مناسبترین افرادی كه صلاحیت انجام این امور را دارند، عالمان دینی و فقیهان هستند.
همچنین در بحث از مبانی اصولی ـ فقهی ولایت فقیه، میتوان به مقدّمه واجب و نیز وجوب حفظ نظم در زندگی عمومی اشاره كرد كه اینها همه اصل اوّلی عدم ولایت بر دیگری را تقیید میزنند و لزوم تشكیل حكومت را در هر دورهای مورد توجه قرار میدهند. مقدّمه واجب در واقع، بحثی است كه اصولیها در استنباط احكام به آن تمسّك مینمایند و به طور مفصّل، در بحثهای خود از آن گفتوگو میكنند.(۲۱)
نویسنده:شریف لكزایی
پینوشتها
۱. امام خمینی،ولایتفقیه(حكومتاسلامی)،ص۳۹.
۲. و نیز نك: «النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم» (احزاب: ۶)؛ پیامبر از خود مؤمنان به آنها نزدیكتر و سزاوارتر است. برای تفصیل بیشتر درباره مناصب حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلام نك: مرتضی مطهّری، امامت و رهبری / همو، ولاءها و ولایتها / مهدی معینزاده، «وجه انسانمدار؛ رویكرد شیعی»، نقد و نظر، سال هفتم، ش ۲۷ و ۲۸، (تابستان و پاییز ۱۳۸۰)، ص ۴۴۶ـ۴۷۱. در این مقاله، شئون امامت از دیدگاه شیعی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و با دیدگاه سنّی مقایسه شده است. شئونی كه برای امامت به تصویر كشیده شده عبارتند از: ۱. جانشینی پیامبر در امر رهبری اجتماع یا حكومت بر مردم؛ ۲. جانشینی پیامبر در امر تأویل قرآن و تبیین دین؛ ۳. جانشینی پیامبر در امر ولایت بر مردم. نویسنده با تلقّی خاصی كه از رویكرد شیعی (رویكرد معنوی) و سنّی (رویكرد تشریعی) ارائه میدهد، به تفصیل به بحث از سه شأن امامت میپردازد. آنچه نویسنده آورده، ارائه دیدگاهی شفّاف و روان از آراء آیهٔاللّه مطهّری است، گرچه یك شأن پیامبر، كه علما معمولاً به طور مستقل به آن اشاره كردهاند ـ یعنی قضاوت و دادرسی ـ مورد بحث قرار نگرفته است. البته نمیتوان تلاش نویسنده در ارائه تلقّی جدید از این بحث، به ویژه در طبقهبندی اندیشههای دینی اسلامی در سطح كلان، را نادیده گرفت. اهمیت این تلقّی و طبقهبندی از آن روست كه برخی شیعیان در رویكرد سنّی و برخیسنّیان در رویكرد شیعی، جای میگیرند. از این نظر، مسئله امامت و مفهوم آن مقوّم اصلی نگرش یا رویكرد شیعی به دین اسلام است.
۳. ر. ك: عبداللّه جوادی آملی، ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، ص ۱۴۴ـ۲۴۲.
۴. همو، ولایت فقیه؛ رهبری در اسلام، ص ۱۲۱ و ۱۲۲.
۵. همو، ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، ص ۱۴۱ـ۱۴۴ / غلامرضا بهروزلك، «بررسی نسبت ولایت مطلقه فقیه با مبانی كلام سیاسی كلاسیك شیعه»، مجموعه مقالات امام خمینی و حكومت اسلامی؛ پیشینه و دلایل، ج ۴، ص ۱۲۳ـ۱۷۸.
۶. ر. ك: مرتضی مطهّری، امامت و رهبری.
۷. ر. ك: محسن كدیور، نظریههای دولت در فقه شیعه، ص ۱۳. برای مطالعه اجمالی انواع طبقهبندیهای اندیشه سیاسی اسلامی و نقد آنها نك: نجف لكزایی، «درآمدی بر طبقهبندیهای اندیشه سیاسی اسلامی»، حكومت اسلامی، سال پنجم، ش ۱۶، (تابستان ۱۳۷۹)، ص ۷۰ـ۹۲.
۸. نك: در: سیدمحمّدعلی حسینیزاده، «نحوه تعامل محقّق كركی (م ۹۴۰ ق) با دولت صفویه»اندیشه سیاسی محقّق كركی، ۱۳۸۰.
۹. ر. ك: رساله خطی منتشر نشده معرفت احكام شرعیه ضروریه (معروف به خلافیه)، اثر محقق سبزواری. مقدّمه این اثر، كه مربوط به مباحث اصول دین، تقلید و رجوع به مجتهد اعلم و بحث از اصولیها و اخباریهاست، به ضمیمه اثر ذیل منتشر شده: نجف لكزایی، اندیشه سیاسی سبزواری، ص ۳۱۷ـ۳۳۰.
۱۰. در یك طبقهبندی، اخباریها به دو گروه افراطی و اعتدالی تقسیم میشوند. اخباریهای اعتدالی بر خلاف اخباریهای افراطی، اجتهاد را فیالجمله جایز میدانند و ظاهر حدیث را برای آن منبع میدانند. (عبداللّه جوادی آملی، ولایت فقیه؛ ولایت عدالت و فقاهت، ص ۲۷۶.)
۱۱. همان، ص ۲۷۵ و ۲۷۶.
۱۲. برای مطالعه دیدگاههای اصولی و اخباریها، نك: یوسف بن احمد بحرانی، الدرر النجفیهٔ / داود فیرحی، قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام (دوره میانه)، ص ۲۷۰ـ۲۷۸ / همچنین تحقیق منتشرنشدهای از سیدمحسن آلغفور با عنوان اندیشه سیاسی مكتب اصولی و مكتب اخباری كه برای پژوهشكده اندیشه اسلام در سال ۱۳۸۰ به انجام رسیده و در حال انتشار است.
۱۳. همان، ص ۲۷۶.
۱۴. البته موضوع مورد بحث میتواند در قالب تحقیقی مبسوط مورد بحث قرار گیرد و جایگاه عالمان اصولی و اخباری را در نهضت ناتمام مشروطیت روشن كند.
۱۵. حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ص ۲۸۷.
۱۶. همان، ص ۲۸۸.
۱۷. همان، ص ۲۸۹.
۱۸. نك: نساء: ۵۹ / احزاب: ۶. همچنین برای مطالعه بیشتر در اینباره، ر. ك: محمدمهدی شمسالدین، نظام حكومت و مدیریت در اسلام، ترجمه آیهٔاللّهزاده شیرازی.
۱۹. همان، ص ۴۲۴ـ۴۲۵.
۲۰. همان، ص ۴۲۷ـ۴۲۹. و نیز ر. ك: امام خمینی، كتاب البیع، ج ۲، ص ۶۶۵ـ۶۶۶.
۲۱. برای مطالعه «مقدمه واجب» ر. ك: محمدكاظم خراسانی، كفایهٔ الاصول، ص ۹ـ۱۲۹.
منبع:فصلنامه شیعه شناسی، شماره ۷
پینوشتها
۱. امام خمینی،ولایتفقیه(حكومتاسلامی)،ص۳۹.
۲. و نیز نك: «النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم» (احزاب: ۶)؛ پیامبر از خود مؤمنان به آنها نزدیكتر و سزاوارتر است. برای تفصیل بیشتر درباره مناصب حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلام نك: مرتضی مطهّری، امامت و رهبری / همو، ولاءها و ولایتها / مهدی معینزاده، «وجه انسانمدار؛ رویكرد شیعی»، نقد و نظر، سال هفتم، ش ۲۷ و ۲۸، (تابستان و پاییز ۱۳۸۰)، ص ۴۴۶ـ۴۷۱. در این مقاله، شئون امامت از دیدگاه شیعی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و با دیدگاه سنّی مقایسه شده است. شئونی كه برای امامت به تصویر كشیده شده عبارتند از: ۱. جانشینی پیامبر در امر رهبری اجتماع یا حكومت بر مردم؛ ۲. جانشینی پیامبر در امر تأویل قرآن و تبیین دین؛ ۳. جانشینی پیامبر در امر ولایت بر مردم. نویسنده با تلقّی خاصی كه از رویكرد شیعی (رویكرد معنوی) و سنّی (رویكرد تشریعی) ارائه میدهد، به تفصیل به بحث از سه شأن امامت میپردازد. آنچه نویسنده آورده، ارائه دیدگاهی شفّاف و روان از آراء آیهٔاللّه مطهّری است، گرچه یك شأن پیامبر، كه علما معمولاً به طور مستقل به آن اشاره كردهاند ـ یعنی قضاوت و دادرسی ـ مورد بحث قرار نگرفته است. البته نمیتوان تلاش نویسنده در ارائه تلقّی جدید از این بحث، به ویژه در طبقهبندی اندیشههای دینی اسلامی در سطح كلان، را نادیده گرفت. اهمیت این تلقّی و طبقهبندی از آن روست كه برخی شیعیان در رویكرد سنّی و برخیسنّیان در رویكرد شیعی، جای میگیرند. از این نظر، مسئله امامت و مفهوم آن مقوّم اصلی نگرش یا رویكرد شیعی به دین اسلام است.
۳. ر. ك: عبداللّه جوادی آملی، ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، ص ۱۴۴ـ۲۴۲.
۴. همو، ولایت فقیه؛ رهبری در اسلام، ص ۱۲۱ و ۱۲۲.
۵. همو، ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، ص ۱۴۱ـ۱۴۴ / غلامرضا بهروزلك، «بررسی نسبت ولایت مطلقه فقیه با مبانی كلام سیاسی كلاسیك شیعه»، مجموعه مقالات امام خمینی و حكومت اسلامی؛ پیشینه و دلایل، ج ۴، ص ۱۲۳ـ۱۷۸.
۶. ر. ك: مرتضی مطهّری، امامت و رهبری.
۷. ر. ك: محسن كدیور، نظریههای دولت در فقه شیعه، ص ۱۳. برای مطالعه اجمالی انواع طبقهبندیهای اندیشه سیاسی اسلامی و نقد آنها نك: نجف لكزایی، «درآمدی بر طبقهبندیهای اندیشه سیاسی اسلامی»، حكومت اسلامی، سال پنجم، ش ۱۶، (تابستان ۱۳۷۹)، ص ۷۰ـ۹۲.
۸. نك: در: سیدمحمّدعلی حسینیزاده، «نحوه تعامل محقّق كركی (م ۹۴۰ ق) با دولت صفویه»اندیشه سیاسی محقّق كركی، ۱۳۸۰.
۹. ر. ك: رساله خطی منتشر نشده معرفت احكام شرعیه ضروریه (معروف به خلافیه)، اثر محقق سبزواری. مقدّمه این اثر، كه مربوط به مباحث اصول دین، تقلید و رجوع به مجتهد اعلم و بحث از اصولیها و اخباریهاست، به ضمیمه اثر ذیل منتشر شده: نجف لكزایی، اندیشه سیاسی سبزواری، ص ۳۱۷ـ۳۳۰.
۱۰. در یك طبقهبندی، اخباریها به دو گروه افراطی و اعتدالی تقسیم میشوند. اخباریهای اعتدالی بر خلاف اخباریهای افراطی، اجتهاد را فیالجمله جایز میدانند و ظاهر حدیث را برای آن منبع میدانند. (عبداللّه جوادی آملی، ولایت فقیه؛ ولایت عدالت و فقاهت، ص ۲۷۶.)
۱۱. همان، ص ۲۷۵ و ۲۷۶.
۱۲. برای مطالعه دیدگاههای اصولی و اخباریها، نك: یوسف بن احمد بحرانی، الدرر النجفیهٔ / داود فیرحی، قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام (دوره میانه)، ص ۲۷۰ـ۲۷۸ / همچنین تحقیق منتشرنشدهای از سیدمحسن آلغفور با عنوان اندیشه سیاسی مكتب اصولی و مكتب اخباری كه برای پژوهشكده اندیشه اسلام در سال ۱۳۸۰ به انجام رسیده و در حال انتشار است.
۱۳. همان، ص ۲۷۶.
۱۴. البته موضوع مورد بحث میتواند در قالب تحقیقی مبسوط مورد بحث قرار گیرد و جایگاه عالمان اصولی و اخباری را در نهضت ناتمام مشروطیت روشن كند.
۱۵. حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ص ۲۸۷.
۱۶. همان، ص ۲۸۸.
۱۷. همان، ص ۲۸۹.
۱۸. نك: نساء: ۵۹ / احزاب: ۶. همچنین برای مطالعه بیشتر در اینباره، ر. ك: محمدمهدی شمسالدین، نظام حكومت و مدیریت در اسلام، ترجمه آیهٔاللّهزاده شیرازی.
۱۹. همان، ص ۴۲۴ـ۴۲۵.
۲۰. همان، ص ۴۲۷ـ۴۲۹. و نیز ر. ك: امام خمینی، كتاب البیع، ج ۲، ص ۶۶۵ـ۶۶۶.
۲۱. برای مطالعه «مقدمه واجب» ر. ك: محمدكاظم خراسانی، كفایهٔ الاصول، ص ۹ـ۱۲۹.
منبع:فصلنامه شیعه شناسی، شماره ۷
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست