شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

چراغ کوچک دانایی


چراغ کوچک دانایی
نظام آموزش عالی در ایران یکی از مهم ترین دغدغه های روشنفکران و مصلحان اجتماعی و سیاسی ایران بوده است.یکی از اولین اقداماتی که در دوران جدید تحول در ایران صورت پذیرفت، اصلاح نظام تعلیم و تربیت است. عباس میرزا به خوبی دریافته بود که اگر قرار است از چنبره عقب ماندگی رهایی یابیم، چاره یی جز تغییر سیستم سنتی و ناتوان آموزش نداریم. ساختار نظام تعلیم و تربیت مربوط به دنیای گذشته بود. مکتبخانه ها از الگویی تبعیت می کردند که در خوش بینانه ترین حالت می توانستند آقای دنیای قدیم باشند. سازوکار آموزش، نظام تعلیم و تربیت، ساختار آن، کتب آموزشی، مواد درسی، استاد و شاگرد و... مسائلی بودند که بدون اصلاح و قاعده مندگی شان، امید به نجات ایران تنها در حد یک آمال پاک باقی می ماند. عباس میرزا فهمیده بود که در جامعه فقیر و عقب مانده ایران نمی توان بدون ورود دانش جدید و تاسیس مدارس نوین و انتقال معارف راهی به آینده گشود، لذا آرزوی ایرانیان برای یادگیری در اعزام گروه های مختلف دانشجویی شکل گرفت. این روند سپس در عصر ناصرالدین شاه و دوران آغازین صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر شکلی متفاوت یافت. امیرکبیر در کنار اعزام دانشجو، تلاش کرد دانشگاه را به ایران آورد. او به رغم کارشکنی های فراوان با استفاده از استادان اتریشی، بلژیکی، انگلیسی، عثمانی و آلمانی دارالفنون را که ترجمه پلی تکنیک فرنگی بود راه انداخت. در این میان ناصرالدین شاه نیز با وی مساعدت ها کرد.
شاه به اولین دانشجوی فارغ التحصیل پنج تومان اسکناس هدیه داد. شخصاً در کلاس ها حضور می یافت، علومی که می دانست و البته گاهی به زبان فرانسه، آنها را مورد امتحان قرار می داد. تفاوت میرزاتقی خان با عباس میرزا در آن بود که دانشگاه را به وطن آورد. اعزام دانشجو به فرنگ، به رغم حسن های فراوان، معایبی نیز دربرمی داشت. از جمله هیچ گاه دانش در کشور بومی نمی شد. مردم با دانشگاه که آقای علوم و دنیای جدید است، رابطه برقرار نمی کردند، مذهبی ها آن را از خود ندانسته و زنان محرومان اولیه آن می بودند. ولی دارالفنون سبب می شد از سراسر بلاد دانشجویان علاقه مند که در آغاز همگی از خانواده های سرشناس، اعیان و متمول بودند، در تهران به کسب معارف همت گمارند. لذا طرز تلقی و اندیشه گستره علم در میان متقدمین که عباس میرزا از پیشگامان آن است با میرزاتقی خان متفاوت است. از آن سال تا انقلاب اسلامی حدود ۱۳ دانشگاه بزرگ در ایران تاسیس شد. گسترش دانشگاه با وسواس و گاهی خست دنبال می شد. تنها شهرهای بزرگ بودند که از چنین امکانی بهره مند می شدند اما معمولاً تمام استعدادها به دانشگاه ها راه نمی یافتند؛ یا امکانات مالی مجال نمی داد، یا خانواده ها حاضر به اعزام فرزندان خود، خاصه دختران، به دیگر شهرها نبودند و نظام اقتصادی جویای چنین گستره یی از نخبگان نبود.
اما انقلاب اسلامی فرصتی شد تا انقلابیون برآمده از حوزه فرهنگ برای پاسخ دادن به دو نیاز موضوع تاسیس دانشگاه مردمی را پیگیر شوند، اول تربیت نیروی متخصص مسلمان و متدین، دوم پاسخ به نیازهای روبه تزاید دانش و فرهنگ عمومی. با این طرز تلقی دانشگاه آزاد اسلامی متولد شد. پسوند اسلامی را داشت تا به هدف اول جامه عمل بپوشاند، نام دانشگاه را یدک می کشد زیرا به دنبال تربیت خیل علاقه مندان بود اما مدل دانشگاه آزاد اسلامی تابع الگوی میرزاتقی خان بود؛ بومی کردن دانش در ایران. همان گونه که دارالفنون به تهران آمد، دانشگاه آزاد اسلامی نیز به شهرهای بزرگ و کوچک راه یافت.دانشگاه با حضور خود ساختار فرهنگی، اجتماعی، مناسبات اقتصادی و حتی ادراک سیاسی را نیز متحول ساخت.
دانشگاه آزاد اسلامی سبب شد خیل وسیعی از دختران و پسران کشور در کنار منازل و محلات خود با آخرین دستاوردهای علمی جهان آشنا شوند. هرچند دانشگاه آزاد در آغاز از منظر کیفی با پرسش ها و ابهاماتی روبه رو بود، اما مگر دارالفنون در آغاز مانند دانشگاه تهران بود؟بدیهی است هر مجموعه برای نیل به اهداف متعالی نیازمند زمان است. آنها که برای فتح قله های بلند حرکت می کنند، ناچار به پیمودن دامنه و پستی و بلندی های فراوانی هستند.اما این منصفانه نیست نقش پایه گذاران دانشگاه از جمله هاشمی رفسنجانی و رئیس توانای دانشگاه را در این میان نادیده انگاشت. صفت توانا برازنده جاسبی است. نگارنده سطور دوران کم مناقشه یی با ایشان نداشته است اما نمی توان شایستگی ها و قدرت مدیریت او را نادیده انگاشت. حداقل آن است که اگر بخواهیم میان وزارت علوم و دانشگاه آزاد اسلامی پس از انقلاب، مقایسه یی انجام دهیم، از نظر کمی و کیفی وزارت علوم چندان حرفی برای گفتن ندارد. این به معنای انکار منزلت وزارت علوم و دانشگاه های دولتی نیست، اما در مقام مقایسه در این سال ها، رشد دانشگاه آزاد اسلامی تحیر آور است.
همین رشد و بالندگی حسادت زا نیز است. مسوولان وزارت علوم و حتی سیاستمداران حاکم بر قوه مجریه بیش از دیگر موضوعات محتملاً از این دیدگاه اخلاقی در رنج هستند، زیرا اگر دانشگاه آزاد در کارنامه خویش ثمراتی به همراه نداشت، چندان به آن نمی تاختند.این همه توجه، هجمه، رقیب تراشی و مزاحمت برای مدیران دانشگاهی که به دور از مساعدت های دولت و به دور از جنجال در حال انجام رسالت خویش هستند، چه معنایی می تواند داشته باشد؟این سخنان به معنای بی نقص بودن دانشگاه آزاد اسلامی نیست، اما اگر قرار است با تکیه بر ضعف های نهادها و موسسات به چالش با آنها برخیزیم، در اطراف سیاستمداران امروز ایران موضوعات و حوزه هایی وجود دارد که اگر تیم فعلی هشت سال هم در راس امور باشند، فرصت رجوع به دانشگاه آزاد اسلامی را نخواهند داشت، با این همه نظام آموزش عالی در ایران نیازمند ابداع و نوآوری های مضاعف است.
اگر قرار است در دنیای امروز و فردا جایی در مرتبت علمی داشته باشیم، باید سخت کار کنیم، این مجادلات در حالی صورت می پذیرد که نام هیچ دانشگاه ایرانی در لیست هزار دانشگاه معتبر جهان که اخیراً انتشار یافته، وجود ندارد.احتمالاً این امر تنها به دلیل ناتوانی علمی دانشگاه های ایران نیست، اما نباید خود را گول بزنیم که در برخی از حوزه ها، مخصوصاً علوم انسانی پس از انقلاب فرهنگی ده ها سال از جامعه علمی جهان عقب مانده ایم. بدیهی است نیازمند تلاش، روش شناسی، فضای آزاد نقد، تکریم دانش، منزلت استادان و احترام به اهل دانش هستیم.این مجموعه نیز تنها در زنجیره آموزش عالی کشور اعم از دولتی و آزاد وجود ندارد و به یک تحول نرم افزاری و همه جانبه محتاج است.روشن کردن یک چراغ کوچک هم نعمتی است در شب ظلمانی جهل. باید خوشحال بود که دانشگاه آزاد اسلامی از این چراغ های کوچک بسیار روشن کرده است.
فیاض زاهد
منبع : روزنامه اعتماد