دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
پیوند مجسمه سازی با موسیقی
![پیوند مجسمه سازی با موسیقی](/mag/i/2/zeofa.jpg)
به این بهانه با فریدون صدیقی که مجسمهسازی را همانند پدر دغدغه کارش قرار داده است، گفتگو کوتاهی کردیم.
گویا در میدانی ۲در شهر رم نیز مجسمه فردوسی توسط پدر شما ساخته شده است، لطفاً در این باره توضیح بفرمائید.
ـ مجسمهای که شما به آن اشاره میکنید نیز چهره فردوسی است اما این تفاوت بین دو مجسمه فردوسی در رم و تهران وجود دارد که آن یکی نشسته و مجسمه فردوسی تهران ایستاده است. البته این مجسمه که امروز در تهران دیده میشود جایگزین مجسمهای است که هندیها ساخته بودند که هم کیفیت بدی داشت و ساختار آن مانند جوکیهای هندی بود.
قضیه ساخت مجسمه فردوسی تهران به آنجا برمیگردد که پدرم زمانی که درحال ساخت مجسمه نادرشاه در ایتالیا بود، مجسمه فردوسی را از سنگ مرمر «کارارا» ساخت و سپس این مجسمه را درسال ۱۳۴۸ در ایتالیا تمام کرد و مجسمه فردوسی درسال ۱۳۵۰ از طریق بندر خرمشهر وارد تهران شد و سپس اواخر سال پنجاه با همت انجمن آثار ملی این مجسمه توسط من در جای فعلی نصب شد.
▪ سنگ «کارارا» چه ویژگیهایی دارد؟
ـ سنگ مرمر «کارارا» برخلاف دیگر سنگهای «مرمر» از رشته و رگههای دولومیتی و از رگه نرم آذرین است و از رگه سخت و نیم سخت گرانیتی تشکیل میشود رنگ مرمر «کارارا»، استخوانی است و رگه گرانیتی آن خیلی عمق ندارد و پخته شده نیست و قابلیت حجاری دارد. حتی میکلآنژ در ۶۰۰ سال پیش هم از این سنگ استفاده میکرد. تمام مجسمههای سنگی پدر از مجسمههای رم ایتالیا و فردوسی مشهد، تهران، خیام نیشابور، خیام تهران در پارک لاله، همگی از مرمر کارارا هستند.
▪ انجمن آثار ملی چرا از ابتدا برای مجسمه فردوسی به استاد ابوالحسن صدیقی سفارش نداد؟
ـ درسال ۱۳۱۳ هزاره فردوسی در تهران برگزار شد و در نظر داشته باشید که انجمن آثار ملی درسال ۱۳۲۴ ثبت شد. حتی پدرم مجسمهای از گچ ساخته بودند که در محل وزارت معارف وقت نصب شده بود ولی از قرار وقتی میخواستند این مجسمه گچی را منتقل کنند، این اثر هنری شکست و تخریب شد!
حتی پدر، نیم تنهای از فردوسی ساخت که ربودند و در عشقآباد بردند و با برنز ریختهگری کردند و به نام خود و حساب خود جازدند! به هر حال از سال ۱۳۲۴ که انجمن تاسیس شد، پدر در آنجا چهرههای مشاهیری چون سعدی، ابن سینا، خواجه نصیر، باباطاهر، حافظ، خیام، فردوسی و دیگر چهرهها را ساخت و به ثبت رسانید.
▪ منظور از ثبت چهره چیست؟
ـ منظور این است که من اگر به عنوان یک مجسمهساز بخواهم بار دیگر مجسمهای از خیام بسازم فقط در نوع لباس او میتوانم خلاقیت به خرج بدهم.
▪ چگونه شما این راه را ادامه دادید؟
ـ مقر من شهر وین اتریش بود و من در آنجا مشغول به مرمت مجسمههای کاخهای سلطنتی و مجسمههای کلیساها بودم. این مجسمهها اکثراً در حین جنگ جهانی دوم تخریب شده بودند. من هنوز هم مرمت کار میراث فرهنگی اتریش هستم. من در ایران آثار پدر را مرمت میکردم و حتی در میراث فرهنگی ایران از آنها استعلام کردند که من مرمتکار هستم یا خیر. آنها هنوز هم دعوت میکنند که فلانی بیا و مجسمههای ما را ترمیم کن و گویا هنوز فکر میکنند که من جوان هستم.
▪ مجسمه فردوسی در مشهد را پدر در کجا ساختند؟
ـ مجسمه فردوسی مشهد نیز در ایتالیا ساخته شد و از بندر خرمشهر وارد ایران شد و سپس با یک خودروی کمرشکن ارتش به مشهد رفت و من این مجسمه را نصب کردم.
▪ رامین فرزند شما در نشر موسیقایی هرمس مشغول پخش آثاری است که از نظر من بیشتر صورت تجسمی دارد و ساختار ذهنی را بسط میدهد. آیا این از ویژگیهای میراث هنرهای تجسمی در صدیقیها است یا رابطه عینی هنر است؟
ـ اصولاً شاخههای هنری معماری و موسیقی ارتباطی با هم ندارند. اما هرچند این دو هنر، استقلالی در محدوده عینیت خود دارند، یک مجسمه ساز در حین کار موسیقی گوش میدهد. یعنی یک هنرمند مجسمهساز میتواند هر نوع اثری از کلاسیک تا جهانی و یا چیز دیگری را بشنود و مجسمه خود را بسازد ولی یک موسیقیدان نمیتواند در حین نواختن موسیقی، مجسمه بسازد.
▪ در واقع پاسخ شما این است که هنر موسیقی سیال است و هنر مجسمهسازی قائم به مکان و ایستایی است، اما منظور من درآمیختن این دو است. آیا این آمیزش را تحسین میکنید؟
ـ اصولاً سبکهای مختلف موسیقی از باروک و گوتیک که در کلیساها نمود پیدا میکند، چون کلیساها در محراب خود پذیرای مجسمه بودند و حتی نقش برجستههای فراوانی داشت میتوانست تاثیر ویژهای به موسیقی آن مکان ببخشد. امروزه اگر ارکستری بخواهد کنسرت بدهد و این سالن موسیقی دارای هویت مکانی باشد مطمئناً نوع خاصی از موسیقی را خواهید شنید که متناسب با مکان اجرای آن است همانند کنسرتهای گروه موسیقی نور که آلبومهای آن موجود است.
هومن ظریف
پینوشتها:
۱) ابوالحسنخان صدیقی، (۱۲۷۳ - ۱۳۷۴) نقاش و مجسمهساز برجسته ایرانی و از شاگردان کمالالملک بود. مجسمه فردوسی در میدان فردوسی و مجسمه خیام در پارک لاله تهران و مجسمه نادرشاه افشار در مشهد و طرح چهره ابوعلی سینا از کارهای برجسته او هستند.
ابوالحسنخان صدیقی در سال ۱۲۷۳خورشیدی در محله عودلاجان تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا باقرخان صدیقالدوله از اهالی نور مازندران بود اما سالها قبل از تولد ابوالحسن به تهران آمده بودند و ساکن عودلاجان شده بودند که آن زمان از محلات اعیاننشین پایتخت محسوب میشد. او پس از پایان تحصیلات ابتدایی برای ادامه تحصیل به مدرسه آلیانس رفت و در آنجا بدون این که استاد نقاشی داشته باشد شروع به نقاشی کرد؛ نقاشیهای او روی دیوارهای مدرسه اعتراض مدیران مدرسه را در پی داشت.
هر چند خانواده اشرافی او آرزوهای دیگری برایش میپروراند و پدرش تمایل نداشت که فرزندش به نقاشی روی آورد، اما علاقه بیش از حد ابوالحسن به نقاشی و طراحی موجب شد درس را در سال آخر مدرسه رها کند و همراه دوستش علیمحمد حیدریان نزد کمالالملک غفاری برود و بر سر کلاس درس او در مدرسه صنایع مستظرفه حاضر شود.
صدیقی نخستین مجسمه سنگی خود را از روی عکسی از این مجسمه میسازد و به احمدشاه اهدا میکند که مفقود شدهاست.
او در سال ۱۳۰۱ با وسایلی ابتدایی مجسمهای گچی از نیمتنه کودکی میسازد و به کمالالملک عرضه میکند. کمالالملک با دیدن مجسمه متوجه استعداد صدیقی که اکنون دیگر یکی از مدرسان نقاشی در مدرسه بود میشود و گلخانه مدرسه را تبدیل به کارگاه مجسمهسازی میکند و صدیقی ضمن تدریس نقاشی به تجربهاندوزی در زمینه مجسمهسازی میپردازد و با مطالعه کتابهایی که کمالالملک از اروپا با خود آورده بود تا حدودی به جنبههای نظری مجسمهسازی نیز آشنا میشود.
پس از آن که چندین مجسمه گچی میسازد و طی دو سه سال تبحر لازم را پیدا میکند روزی از کمالالملک میخواهد که امکان ساختن مجسمهای از سنگ را برای او فراهم کند که کمالالملک نخست مخالفت میکند و امکانات و تجربه صدیقی را کافی نمیداند اما سرانجام موافقت میکند و هزینه خرید سنگ را تقبل میکند. صدیقی از روی عکسی از مجسمه ونوس دومیلو کار ساختن مجسمه ونوس را شروع میکند و سرانجام در سال ۱۳۰۴ کار این مجسمه سنگی به اتمام میرسد. کمالالملک که متوجه استعداد کمنظیر شاگرد خود میشود او را به همراه مجسمه سنگی ونوس میلو به حضور احمدشاه میبرد و در این دیدار احمدشاه پنجاه تومان که در آن زمان پول زیادی بود به کمالالملک میدهد و مقرری ماهانهای به مبلغ ۲۰ تومان برای پیشبرد و تداوم کارهای صدیقی برای وی تعیین میکند و کمالالملک نیز سرپرستی کارگاه تازه تاسیس شده مجسمهسازی مدرسه صنایع مستظرفه را به او میسپارد.
در این دوران او مجسمههای متعددی میسازد ازجمله: مجسمه گچی فردوسی، مجسمههای نیمتنه و تمام قد امیرکبیر، مجسمه ابوالقاسم، مجسمه الیاس دورهگرد و دلاک حمام. ماندگارترین مجسمه این دوران، که در سال ۱۳۰۵ساخته شدهاست، مجسمه سیاه نیزن (حاج مقبل) است که از گچ فرنگی پاتینه شده ساخته شدهاست و ارتفاع آن ۹۳سانتیمتر است و هماکنون در موزه هنرهای ملی نگهداری میشود.
در سال ۱۳۰۶ با کوچ استاد کمالالملک شاگردان و معلمان مدرسه نیز پراکنده شدند و یک سال بعد در ۱۳۰۷ صدیقی با هزینه شخصی از تهران به آستارا و از آنجا به باکو و مسکو و از طریق مسکو به فرانسه رفت. مدتی به چند کشور اروپایی سفر کرد و سرانجام به مدت چهار سال در مدرسه عالی ملی هنرهای زیبای پاریس زیر نظر آنژالبر به فراگیری و کسب تجربه در مجسمهسازی و حجاری پرداخت.
صدیقی که در فاصله دو جنگ جهانی در اروپا به سر میبرد بیشتر وقت خود را به نقاشی میگذراند. او ۱۶۰تابلو در این دوران کشید.
در سال ۱۳۲۹ صدیقی به انجمن آثار ملی پیوست در این دوران او چهرهنگاری از مشاهیر علمی و ادبی ایرانی را به انجام رساند و مجسمههای ماندگاری از این مشاهیر ساخت.
او سرانجام در سال ۱۳۴۰ از دانشگاه تهران بازنشسته شد و با سفر به ایتالیا موفق شد مجسمههای ماندگاری در ایتالیا بسازد. مجسمه نادر و همراهاش در آرامگاه نادرشاه مشهد و مجسمه فردوسی در میدان فردوسی تهران و مجسمه خیام پارک لاله تهران هم حاصل این سالها است. سرانجام صدیقی در ۲۰ آذر ۱۳۷۴ درگذشت.
(۲) در واقع میدانی در شهر ویلابورقس (Villa Borghese) میزبان مجسمه فردوسی است.
پینوشتها:
۱) ابوالحسنخان صدیقی، (۱۲۷۳ - ۱۳۷۴) نقاش و مجسمهساز برجسته ایرانی و از شاگردان کمالالملک بود. مجسمه فردوسی در میدان فردوسی و مجسمه خیام در پارک لاله تهران و مجسمه نادرشاه افشار در مشهد و طرح چهره ابوعلی سینا از کارهای برجسته او هستند.
ابوالحسنخان صدیقی در سال ۱۲۷۳خورشیدی در محله عودلاجان تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا باقرخان صدیقالدوله از اهالی نور مازندران بود اما سالها قبل از تولد ابوالحسن به تهران آمده بودند و ساکن عودلاجان شده بودند که آن زمان از محلات اعیاننشین پایتخت محسوب میشد. او پس از پایان تحصیلات ابتدایی برای ادامه تحصیل به مدرسه آلیانس رفت و در آنجا بدون این که استاد نقاشی داشته باشد شروع به نقاشی کرد؛ نقاشیهای او روی دیوارهای مدرسه اعتراض مدیران مدرسه را در پی داشت.
هر چند خانواده اشرافی او آرزوهای دیگری برایش میپروراند و پدرش تمایل نداشت که فرزندش به نقاشی روی آورد، اما علاقه بیش از حد ابوالحسن به نقاشی و طراحی موجب شد درس را در سال آخر مدرسه رها کند و همراه دوستش علیمحمد حیدریان نزد کمالالملک غفاری برود و بر سر کلاس درس او در مدرسه صنایع مستظرفه حاضر شود.
صدیقی نخستین مجسمه سنگی خود را از روی عکسی از این مجسمه میسازد و به احمدشاه اهدا میکند که مفقود شدهاست.
او در سال ۱۳۰۱ با وسایلی ابتدایی مجسمهای گچی از نیمتنه کودکی میسازد و به کمالالملک عرضه میکند. کمالالملک با دیدن مجسمه متوجه استعداد صدیقی که اکنون دیگر یکی از مدرسان نقاشی در مدرسه بود میشود و گلخانه مدرسه را تبدیل به کارگاه مجسمهسازی میکند و صدیقی ضمن تدریس نقاشی به تجربهاندوزی در زمینه مجسمهسازی میپردازد و با مطالعه کتابهایی که کمالالملک از اروپا با خود آورده بود تا حدودی به جنبههای نظری مجسمهسازی نیز آشنا میشود.
پس از آن که چندین مجسمه گچی میسازد و طی دو سه سال تبحر لازم را پیدا میکند روزی از کمالالملک میخواهد که امکان ساختن مجسمهای از سنگ را برای او فراهم کند که کمالالملک نخست مخالفت میکند و امکانات و تجربه صدیقی را کافی نمیداند اما سرانجام موافقت میکند و هزینه خرید سنگ را تقبل میکند. صدیقی از روی عکسی از مجسمه ونوس دومیلو کار ساختن مجسمه ونوس را شروع میکند و سرانجام در سال ۱۳۰۴ کار این مجسمه سنگی به اتمام میرسد. کمالالملک که متوجه استعداد کمنظیر شاگرد خود میشود او را به همراه مجسمه سنگی ونوس میلو به حضور احمدشاه میبرد و در این دیدار احمدشاه پنجاه تومان که در آن زمان پول زیادی بود به کمالالملک میدهد و مقرری ماهانهای به مبلغ ۲۰ تومان برای پیشبرد و تداوم کارهای صدیقی برای وی تعیین میکند و کمالالملک نیز سرپرستی کارگاه تازه تاسیس شده مجسمهسازی مدرسه صنایع مستظرفه را به او میسپارد.
در این دوران او مجسمههای متعددی میسازد ازجمله: مجسمه گچی فردوسی، مجسمههای نیمتنه و تمام قد امیرکبیر، مجسمه ابوالقاسم، مجسمه الیاس دورهگرد و دلاک حمام. ماندگارترین مجسمه این دوران، که در سال ۱۳۰۵ساخته شدهاست، مجسمه سیاه نیزن (حاج مقبل) است که از گچ فرنگی پاتینه شده ساخته شدهاست و ارتفاع آن ۹۳سانتیمتر است و هماکنون در موزه هنرهای ملی نگهداری میشود.
در سال ۱۳۰۶ با کوچ استاد کمالالملک شاگردان و معلمان مدرسه نیز پراکنده شدند و یک سال بعد در ۱۳۰۷ صدیقی با هزینه شخصی از تهران به آستارا و از آنجا به باکو و مسکو و از طریق مسکو به فرانسه رفت. مدتی به چند کشور اروپایی سفر کرد و سرانجام به مدت چهار سال در مدرسه عالی ملی هنرهای زیبای پاریس زیر نظر آنژالبر به فراگیری و کسب تجربه در مجسمهسازی و حجاری پرداخت.
صدیقی که در فاصله دو جنگ جهانی در اروپا به سر میبرد بیشتر وقت خود را به نقاشی میگذراند. او ۱۶۰تابلو در این دوران کشید.
در سال ۱۳۲۹ صدیقی به انجمن آثار ملی پیوست در این دوران او چهرهنگاری از مشاهیر علمی و ادبی ایرانی را به انجام رساند و مجسمههای ماندگاری از این مشاهیر ساخت.
او سرانجام در سال ۱۳۴۰ از دانشگاه تهران بازنشسته شد و با سفر به ایتالیا موفق شد مجسمههای ماندگاری در ایتالیا بسازد. مجسمه نادر و همراهاش در آرامگاه نادرشاه مشهد و مجسمه فردوسی در میدان فردوسی تهران و مجسمه خیام پارک لاله تهران هم حاصل این سالها است. سرانجام صدیقی در ۲۰ آذر ۱۳۷۴ درگذشت.
(۲) در واقع میدانی در شهر ویلابورقس (Villa Borghese) میزبان مجسمه فردوسی است.
منبع : روزنامه اطلاعات
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست