شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا
غفلت فمینیست های ایرانی
به اعتقاد من، توجه به ویژگی های «خانواده مدنی»، تبلیغ و تحكیم آن در جامعه ایران یكی از اقدامات راهگشا و رهایی بخش است. متاسفانه علاقه مندان به اصلاح جامعه در ایران تاكید بر ویژگی های «خانواده مدنی» را در عرصه عمومی كمتر مورد توجه قرار می دهند. در میان علاقه مندان مذكور، فمینیست های ایرانی (یا مدافعان حقوق برابر زنان و مردان) بیش از سایر نیروهای تاثیرگذار می توانند نقش مؤثری در معرفی و تحكیم «خانواده مدنی» ایفا كنند كه البته نمی كنند و همچنان غافلند. از این رو، این نوشته ابتدا سعی می كند به یكی از دلایل غفلت فمینیست ها اشاره كند، سپس با ذكر پنج دلیل از رهایی بخشی «خانواده مدنی» نسبت به «خانواده مردسالار» دفاع می كند.
• دلایل نظری غفلت
یكی از دلایل عدم توجه فمینیست ها به «خانواده مدنی» ریشه نظری آن است. می توان گفت در تجزیه و تحلیل مسائل و معضلات دنیای مدرن (از جمله معضلات زنان) ما با دو پارادایم و سرمشق روبه رو بوده و هستیم. سرمشق اول همان سرمشق علمی- تجربی است. به رغم اینكه در میان پیروان این سرمشق معرفت شناسی های گوناگونی (از تجربه گرایان سرسخت تا كانتی های نرم تر) در جریان بوده، اما همه آنها به تجربه پذیری عینیت (Objectivity)، عمومیت (Universality) و راهگشایی روش علمی در فهم و حل معضلات طبیعی و اجتماعی (از جمله معضلات زنان) اعتقاد داشتند. سرمشق دوم سرمشق انتقادی بود. به رغم تنوع پیروان این سرمشق، آنها در اعتقاد به گزاره های ذیل اشتراك داشتند: افراد در جایگاه ها و تجربه های اجتماعی گوناگون متفاوت می اندیشند؛ معیارهای روش علمی كه دعوی همه جایی و جهانی بودن دارند در اصل محصول تجربه خاص جوامع غربی است و تعمیم پذیر نیست؛ علم مدرن مجموعه ای از گزاره های قابل اتكای تجربی نیست بلكه بخشی از ابزار پیچیده نظام قدرت و سلطه در دوران مدرن است. همانطور كه دین و فرهنگ می توانند توجیه كننده نظام سلطه در جامعه باشند، پارادایم علمی- تجربی نیز چنین نقشی ایفا می كند. لذا راه رهایی از معضلات جامعه (از جمله معضلات زنان) تبعیت از سرمشق توجیه گر اول نیست بلكه افشاگری و انتقاد از موقعیت «نظام سلطه» در دوران مدرن است.
نكته ظریف این است كه موج جدید ادبیات فمینیستی كه از ۱۹۶۰ به بعد در اروپا و آمریكا اوج گرفته بیشتر بند نافش به سرمشق دوم وصل بوده است. اشكال ادبیات موج مذكور این است كه این ادبیات در نقد نظام سلطه در جامعه غربی (یعنی دولت استعمارگر، اقتصاد كاپیتالیستی، رسانه های توده گر و خانواده مردسالار) ابعاد مدنی و واقعاً موجود تجربه جوامع غربی را (مثل سازوكارهای دموكراتیك، اقتصاد رقابتی و كارآمد، عرصه عمومی نقد و بررسی، خانواده مدنی و بررسی معضلات جامعه از طریق اتخاذ روش علمی) كمتر مورد توجه قرار داده و به حاشیه برده است. از آنجا كه در ایران بیشتر ادبیات فمینیستی از متون فرنگی به فارسی ترجمه شده، لذا به طور اتوماتیكمان در ادبیات فمینیست های ایران از توجه به خانواده مدنی در رهایی از معضلات جامعه و زنان غفلت می شود. خصوصاً اینكه فمینیست ها در نقد وضعیت تبعیض آمیز زنان، خانواده مردسالار را مورد نقد قرار می دهند باعث می شود آنقدر سرگرم این موضوع شوند كه از تاكید بر خانواده بدیل مردسالار كه «خانواده مدنی» است غفلت كنند.
● دفاع از خانواده مدنی
بقا، تداوم و تغییر همه جوامع به عوامل متعددی وابسته است. یكی از عواملی كه اكثر جامعه شناسان درباره آن اتفاق نظر دارند «نقش نهاد خانواده» است. بدین معنا كه این نهاد خانواده است كه وظیفه تولید مثل، نگهداری و پرورش فرزندان و اجتماعی كردن آنها را به عهده دارد تا از این طریق افراد جامعه آماده شوند تا وظایف و مسئولیت های متنوع تر و پیچیده تری را در جامعه انجام دهند. نهاد خانواده در جوامع پیشامدرن، خانواده گسترده بوده و در جوامع مدرن خانواده هسته ای است، در جامعه كنونی ایران خانواده هسته ای، خانواده غالب است. البته فرهنگ مردسالار خانواده گسترده می تواند در عادات رفتاری خانواده های هسته ای نیز تداوم پیدا كند كه در ایران كرده است.
به نظر من اگر رفتارهای خانوادگی در خانواده های شهری ایران را مورد توجه قرار دهیم و اگر به نوع توجیهاتی كه از رفتار خانوادگی در عرصه عمومی می شود دقت كنیم می توان دو تیپ (یا دو نمونه آرمانی) خانواده مردسالار و مدنی را انتزاع كرد. در قاب انتهای این نوشته كوشش كرده ام ویژگی های این دو تیپ را مشخص كنم. همانطور كه ویژگی های خانواده مردسالار نشان می دهد این نوع خانواده یكی از عواملی است كه به طور ساختاری تبعیض را علیه زنان در جامعه نهادینه می كند. (كه به درستی مورد انتقاد فمینیست ها قرار می گیرد.) نكته دیگر این كه تیپ خانواده مردسالار با مقتضیات دوران مدرن نه سازگار و نه رهایی بخش است و در مقابل تیپ «خانواده مدنی» بیشتر می تواند ما را در مهار بحران های دوران مدرن كمك كند. (لطفاً قبل از ادامه بحث محتوای مطالب قاب شماره یك را مرور كنید.) اینك سعی می كنم با ذكر پنج دلیل از تیپ «خانواده مدنی» و رهایی بخشی آن در جامعه كنونی ایران دفاع كنم. دلیل اول به نقش در دسترس تر و مؤثر نهاد خانواده مدنی در مقایسه با سایر نهادهای مؤثر در اصلاح جامعه ایران باز می گردد. اگر سیاست زده نباشیم، اگر به نقش اراده و مسئولیت تك تك افراد جامعه اعتقاد داشته باشیم، اگر منتظر دست غیبی نباشیم كه بیرون بیاید و ناگهان همه مشكلات ما را حل كند، باید ببینیم از طریق چه نهادهایی می توان مسیر اصلاح را در جامعه پیش ببریم. یكی از نهادهای مؤثر برای پیگیری روند اصلاح، نهاد حكومت است. تجربه هشت سال اصلاحات نشان داد حركت در این مسیر حركتی سریع و بدون مانع نیست. یكی دیگر از نهادها تشكل های مدنی -NGOها- است كه در ایران از عوامل گوناگونی رنج می برد. به عنوان نمونه این NGOها هنوز از مشاركت و همراهی حتی ده درصد از اقشار طبقه متوسط و جدید ایران برخوردار نیستند یا حكومت (حكومتی كه به راحتی تن به اصلاح نمی دهد) در راه گسترش NGOها مانع تراشی می كند. لذا اگرچه همچنان باید بر تقویت NGOها تاكید كرد اما در ارزیابی نقش آنها نباید اغراق كرد. نهادهای دیگر تغییر و اصلاح مربوط به تشكل و مراكز فرهنگی- هنری- انتشاراتی است. به رغم نقش بنیادی این نهادها و تشكل ها در اصلاح امور نباید در ارزیابی نفوذشان اغراق كرد زیرا حكومت بزرگ، نفتی و ایدئولوژیك ایران معتقد است حركت تشكل های فرهنگی مذكور در خدمت تهاجم فرهنگی غرب است. از این رو در مقایسه با انواع نهادها و تشكل های ذكر شده، نهاد خانواده خصوصاً تیپ مدنی آن اولاً از دستكاری مستقیم حكومت كمی به دور است و ثانیاً وظیفه مهم تربیت «فرد مدنی» را در جمع خانواده به عهده دارد. اگرچه تكثیر فرد مدنی از طریق نهاد خانواده به سرعت آثار اصلاحی اش (در مقایسه با اقدامات نهاد دولت و NGOها) نمودار نمی شود اما می تواند نقشی بنیادی در اصلاح جامعه (از طریق تولید فرد مدنی) بازی می كند. دلیل دوم این است كه با توجه به ویژگی های موقعیت زنان در نهاد خانواده مدنی (در مقایسه با سایر نهادها) كمتر تبعیض آمیز است و زنان در آن موقعیت فرودستی قرار ندارند. لذا تا بهبود وضعیت زنان در عرصه عمومی و در سطح كلان جامعه نباید از نقش مؤثر زنان در خانواده مدنی غفلت كرد. دلیل سوم: به یاد داشته باشیم كه یكی از موانع بهبود وضع زنان این است كه جامعه ایران هنوز در مرحله پیشادموكراسی است. روشن است كه اگر جامعه ایران از مرحله تمهید دموكراسی بگذرد و گذار به دموكراسی را انجام دهد وضع برای بهبود موقعیت نابرابر زنان بهتر می شود. به عبارت دیگر در زمانی كه در ایران انتخابات آزاد و منصفانه برگزار شود، حقوق فردی افراد از ناحیه حكومت ضمانت شود، طرفداران حقوق برابر زنان و مردان بهتر می توانند در رفع تبعیض اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی علیه زنان گام های موثر بردارند. در اینجا نكته ظریف این است كه تا آن زمان زنان و مردان نباید از نقش رهایی بخش خانواده مدنی غفلت كنند.
دلیل چهارم با توجه به تجربه مدرنیته در كشورهای غربی روشن می شود. علاقه مندان به اصلاح جامعه ایران نباید چشم خود را بر ابعاد منفی این تجربه، خصوصاً در زمینه خانواده ببندند. به عنوان نمونه در دهه ۱۹۹۰ ، ۳۲ درصد موالید در انگلستان خارج از روابط زناشویی بوده است. این آمار در فرانسه ۳۵ درصد، در دانمارك ۴۷ درصد و در سوئد ۵۰ درصد بوده است. بررسی ها نشان می دهد كه ریشه خیلی از خشونت ها، سرخوردگی ها، بیگانگی ها و آسیب های اجتماعی به خانواده های فروپاشیده بازمی گردد لذا این درست كه راه مهار بحران های اجتماعی بازگشت به خانواده مردسالار نیست اما یكی از راه های رهایی در توجه دادن جامعه به تحكیم «خانواده مدنی» است. دلیل پنجم به نتایج نظرسنجی ها در ایران ربط پیدا می كند.نظرسنجی ها نشان می دهد كه مهمترین خواسته جوانان پسر كسب یك شغل رضایت مندانه (كه معمولاً بعد از آن می خواهند تشكیل خانواده بدهند) و مهمترین خواسته دختران تشكیل یك زندگی پایدار و شرافتمندانه است. به عبارت دیگر نظرسنجی ها نشان می دهد كه زمینه برای تقویت «خانواده مدنی» زیاد است لذا علاقه مندان به اصلاح جامعه و از آن جمله فمینیست ها نباید از تاكید و تبلیغ بر «خانواده مدنی» تاكید بر آن در جامعه جوان ایران غفلت كنند كه واقع گرایی (در برابر آرمانگرایی غیرواقع بینانه) شرط هر اقدام اصلاحی است.
۱- بیش از همه اصالت با كلیت خانواده است و ویژگی های انسانی اعضای خانواده می تواند مورد توجه قرار نگیرد.
۲- خانواده و سرنوشت آن یك امر مقدر، عادتی و داده شده است؛ بچه ها به مرور زمان بزرگتر می شوند و یار و یاور پدر و مادر در دوران پیری خواهند شد.
۳-روابط خانوادگی اصیل ترین نوع روابط در جامعه است.
۴-حفظ و بقای خانواده در دوران مدرن به راحتی در شرایط تبعیض آمیز و آمرانه ممكن است.
۵-حقوق و مسئولیت های نابرابر در روابط پدر و مادر (و فرزندان) امری خلاف عادت نیست؛ معمولاً اقتدار از سوی پدر بر اعضای خانواده اعمال می شود و نفوذ زنان به صورت پنهانی اعمال می شود.
۶-پیوند زن و مرد مبتنی بر نقش ثابت و همیشگی است، آینده دختران در خانواده از قبل پیش بینی شده است: تشكیل خانواده و بزرگ كردن بچه ها؛ حتی اگر زن شاغل باشد، كار اصلی خانه بر دوش اوست.
۷-انتخاب همسر (یا ازدواج فرزندان) در درجه اول مبتنی بر رضایت و سفارش بزرگترها است و علقه های عاطفی میان زوجین حرف اول را نمی زند.
۸-عواملی مانند مادر بودن، تقسیم كار در خانه، وابستگی اقتصادی زنان به مردان باعث می شود كه زنان نقش فرودست را در خانه پیدا كنند. همین نقش فرودست نیز به عرصه های عمومی تسری پیدا می كند.
۹-خانواده یك واحد خویشاوندی و اقتصادی و مبتنی بر نابرابری است و برپایه عشق و دوستی نیست و فرزندان علت تداوم خانواده هستند.
۱۰-در خانواده روی «مسئولیت» و تكالیف اعضا تاكید می شود.
۱۱-خانواده مردسالار با مقتضیات دوران مدرن (مثل رشد فزاینده فردیت، آگاهی، انتظار و هویت های دگرگون شونده) هماهنگی ندارد.
۱۲-خانواده فرزندانی تربیت می كند كه به ارزش های مورد قبول جامعه پدرسالار ملتزم است. (ارزش هایی چون اعتماد به اعضای خانواده و بی اعتمادی به غریبه ها، احترام و تخصیص امكانات ویژه برای پسر در مقایسه با دختر، احترام به بزرگتر حتی وقتی كه تبعیض قائل می شود.)
۱۳-صداقت، راستی، فداكاری، احترام به دیگری، احتمالاً فقط در چارچوب خانواده معنا دارد.
۱۴-مرد خوب: مردی است كه برای اعضای خانواده زحمت بكشد و نان آور خانه باشد، با قدرت از ناموس و اعضای خانواده دفاع كند و غیرت بورزد، وظایف جنسی را انجام دهد، به بیان دیگر در مردانگی كم نیاورد؛ اما عشق ورزیدن به همسرش را امری ضروری نمی داند.
۱۵-زن خوب: زنی است كه خانه دار خوبی باشد، بچه ها را به خوبی تر و خشك كند، از شوهرش اطاعت كند، در برآوردن نیازهای جنسی همسرش كوتاهی نكند، و به شوهرش عشق بورزد، فعالیت زن در عرصه عمومی لازمه رشد او نیست بلكه محدود شدن او به امور خانه به مصلحت اوست و حضور او در عرصه عمومی مفسده خیز است.
۱۶-در دید مردان خانواده زنان به عنوان موجوداتی ضعیف، نحیف، ظریف و مستحق مرحمت و عطوفت اند؛ از دیدگاه مردان ما دو جور زن داریم زن عفیف و زن بدكاره، انحرافات پسر را می توان نادیده گرفت اما انحراف دختران غیرقابل بخشایش است.
۱۷-مردان در این خانواده برای برقراری رابطه جنسی مشكلی ندارند ولی در برقراری رابطه عشقی مشكل دارند، به بیان دیگر مردان به دنبال رابطه جنسی و زنان در افسوس رابطه عشقی هستند؛ بر روی «پیوندهای عاطفی» سرمایه گذاری نمی شود.
۱۸-خانواده مردسالار انتخاب فردی و همبستگی اجتماعی را در دنیای مدرن تقویت نمی كند.
۱۹-طلاق تابو است و ازدواج مجدد خصوصاً برای زن مذموم است.
۲۰-پس از طلاق، بچه ها در معرض گروكشی میان زن وشوهر قرار می گیرند.
۲۱-در خانواده مردسالار، پیامدهای هویت های سیال به درستی مدیریت نمی شود، این خانواده لزوماً مأمن افراد در زندگی پرتنش دوران مدرن نیست.
۲۲-در این خانواده هیچ ارتباطی میان دموكراسی در بیرون خانه و روابط درون خانه نیست و خشونت می تواند برای پیشبرد كارها در خانواده كاربرد داشته باشد.
۲۳-در دیدگاه ایدئولوگ های این خانواده، لیبرالیسم رادیكال در دوران مدرن متلاشی كننده «خانواده» است و راه رهایی بازگشت به خانواده مردسالار است (به عبارتی دیگر این ایدئولوگ ها با این ایده مخالف اند كه: در اخلاق آزاد لیبرالیسم تعهدات متفاوتی در زندگی زناشویی بروز می كند و لذا نمی توان انسان هایی را كه متفاوت از اكثریت مردم زندگی می كنند محكوم كرد، به عنوان مثال از انواع روابط جنسی غیرمتعارف- مثل همجنس بازان- وحشت كرد.)
۲۴-سرگرمی های مردان در اوقات فراغت معمولاً در بیرون از خانه و بدون اعضای خانواده اتفاق می افتد.
۲۵-راه مبارزه با فساد دوران مدرن: بازگشت به تقدس خانواده مردسالار است تا مردان هرزه كنترل شوند و زنان هرزه بازار پیدا نكنند؛ روند طلاق از طریق دادگستری باید سخت شود؛ برنامه های تأمین اجتماعی دولت در حمایت از خانواده های تك همسر را باید تعطیل كرد.
۲۶-در دوران مدرن، خانواده مردسالار حالت نوستالژیك (و یادش بخیر) را دارد و بازگشت به این خانواده امكان پذیر است.
●تیپ دو: خانواده مدنی
۱- اصالت با ویژگی های انسانی اعضای خانواده است و كلیت خانواده چیز رازآمیزی نیست و متكی به پیمانی است كه زن و مرد به عنوان دو انسان برابر و آگاه، با یكدیگر برقرار می كنند.
۲- خانواده به شكل آگاهانه و یك پروژه در حال ساخته شدن است؛ خانواده تقدیری نیست و دائم در حال بازبینی است؛ سرمایه گذاری بر روی تربیت بچه ها یكی از اهداف مشترك و پرهزینه پدر و مادر است.
۳-روابط خانوادگی یكی از انواع روابط تعیین كننده در جامعه است.
۴-حفظ و بقای خانواده در دوران مدرن مانند پرورش گل مستلزم نگهداری دائم و تعهد متقابل زن و شوهر است.
۵-حقوق و مسئولیت های برابر و متقابل (نه آمرانه) در روابط پدر و مادر (و فرزندان) امری عادی است؛ معمولاً اقتدار بر اعضای خانواده مبتنی بر توافق پدر و مادر (و فرزندان) است.
۶-پیوند زن و مرد مبتنی بر نقش های متفاوتی هم در خانواده و هم در جامعه است؛ ممكن است با توجه به شرایط زن در ایفای نقش موفق تر در عرصه عمومی مرد به جای زن در بچه داری نقش بیشتری ایفا كند.
۷-انتخاب همسر (یا ازدواج فرزندان) در درجه اول مبتنی بر رضایت خود آنها است و علقه های عاطفی میان زوجین حرف اول را می زند.
۸-عواملی مانند مادر بودن، تقسیم كار در خانه، حتی وابستگی اقتصادی زن باعث فرودستی زنان نمی شود زیرا از حضور زن در عرصه عمومی جلوگیری نمی شود و اداره خانواده یك پروژه مشترك است.
۹-خانواده یك واحد عاطفی- عشقی است و تربیت فرزندان هدف مشترك زوجین است.
۱۰-در خانواده روی توازن میان استقلال فردی و مسئولیت اعضا تاكید می شود.
۱۱-خانواده مدنی نیز با چالش و مقتضیات دوران مدرن روبه رو است ولی هماهنگی بیشتری با این دوران دارد.
۱۲-خانواده می خواهد فرزندانی تربیت كند كه به ارزش های مدنی دوران مدرن التزام داشته باشد (ارزش هایی چون احترام به حقوق اعضا، احترام و اعتماد به همسایه ها و سایر شهروندان، مخالفت با تبعیض حتی اگر از سوی پدر باشد، احترام و تخصیص امكانات مساوی برای پسر و دختر.)
۱۳-آموزش صداقت، راستی، فداكاری، احترام به دیگری در خانواده به منظور تولید فردی اخلاقی و مدنی برای حضور در عرصه عمومی و جامعه است.
۱۴-مرد خوب: مردی است كه جدای از نان آوری با تفاهم و توافق در اداره جامعه شریك می شود، اگر همسرش در بیرون خانه از لحاظ تحصیل، تخصص، شغل یابی از او پیشی گرفت، در راه پیشرفتش كارشكنی نمی كند، نیازهای عاطفی و عشقی همسرش را جدی می گیرد.
۱۵-زن خوب: زنی است كه می داند در شرایطی می تواند فرزندانش را درست تربیت و سرپرستی كند كه در خانه زندانی نباشد و در فعالیت های عرصه عمومی (از اقتصادی تا ورزشی) نقش داشته باشد، زن محدود شده در خانه می داند كه افسرده می شود و اتفاقاً نمی تواند كانون عاطفی خانواده را گرم كند؛ البته از پیامدهای ناخواسته حضور زن در عرصه عمومی می تواند افزایش طلاق باشد.
۱۶-در دید مردان خانواده، زن و مرد دو عنصر اصلی تشكیل دهنده «همبستگی عاطفی» هستند و هر دو نیازمندند و یكی نسبت به دیگری لطف نمی كند؛ دختر و پسر دو انسان تلقی می شوند و ممكن است خطا كنند ولی یكی نسبت به دیگری منحرف تر نیست.
۱۷-زن و شوهر در برقراری رابطه عاطفی و عشقی موفق ترند؛ در این خانواده روی «پیوندهای عاطفی» سرمایه گذاری می شود زیرا یكی از ویژگی های اصلی انسانیت همین پیوند عاطفی است و از طریق آن می توان احساس استقلال كرد. مهمترین مشكل فرد مستقل این است كه از دیگران گسسته است؛ انسان زمانی می تواند شخصیتی مستقل باشد كه به زنجیره ای از پیوندها و روابطی كه در آن قرار دارد اذعان كند و آن را جدی بگیرد و پاس بدارد.
۱۸-این خانواده انتخاب فردی و «همبستگی اجتماعی» را با هم تركیب می كند.
۱۹-طلاق تابو نیست بلكه واقعیت تلخی است و ازدواج مجدد امری مذموم نیست.
۲۰-مسئولیت مشترك پرورش و تربیت كودكان حتی پس از طلاق ادامه پیدا می كند.
۲۱-در این خانواده پیامدهای هویت سیال بهتر مدیریت می شود، این خانواده مامن امنی برای افراد در زندگی پرتنش دوران مدرن است.
۲۲-میان روابط دموكراتیك در بیرون خانه (عرصه عمومی) و روابط مدنی در درون خانه اشتراكاتی هست. ارتباط مبتنی بر اعتماد در دموكراسی بیرونی (اعتماد میان شهروندان و رهبران) با ارتباط مبتنی بر اعتماد و عاطفه در درون خانه تشابه دارد؛ در هر دو عرصه، روابط مبتنی بر گفت وگو و تفاهم است؛ در هر دو عرصه، ما باید براساس لیاقت ها و استعداد خود را به دیگران عرضه كنیم؛ تصمیمات در هر دو عرصه با خشونت به پیش نمی رود؛ در مجموع دموكراسی در عرصه عمومی مجموعه ای از اقدامات برای سازماندهی بهتر مشاركت مردم است، همین مطلب در مورد خانواده مدنی صحیح است.
۲۳-لیبرالیسم رادیكال در دوران مدرن «خانواده متعارف هسته ای» را در معرض فشار قرار می دهد. ولی راه رهایی، بازگشت به خانواده مردسالار نیست بلكه تاكید بر « خانواده مدنی» است.
۲۴-سرگرمی مردان در اوقات فراغتشان معمولاً به همراه اعضای خانواده است.
۲۵-یكی از راه های مبارزه با ناهنجاری های جامعه در دوران مدرن تقویت خانواده مدنی است؛ تغییر الگوی روابط جنسی در بخشی از جامعه را نمی توان ریشه كن كرد ولی می توان به طور انسانی تری مدیریت كرد.
۲۶-خانواده مردسالار اتفاقاً نوستالژیك نیست زیرا این خانواده ها (براساس مطالعات مورخین) مركز فساد و خشونت علیه زنان و كودكان بوده است و بازگشت به این خانواده در دوران مدرن نه ممكن و نه مطلوب است؛ تاكید بر «خانواده مدنی» راهگشا است.
حمیدرضا جلائی پور
منبع : روزنامه شرق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست