سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا
چلهنشینی سیاسی!
گذشته، چراغ راه حال و آینده است و برای بهدستآوردن تحلیل تاریخی مسائل روز میتوانیم كمی به عقب برگردیم و راه آمده را دوباره ارزیابی كنیم. پیرامون سوم تیر شاید هفتادمیلیون دیدگاه دور و نزدیك داخلی و انبوهی از تحلیلهای برونمرزی وجود داشته باشد، اما بهدستآوردن خصایص تئوریك این واقعه، نیازمند بهكارگیری بینش تاریخی و تحلیل دقیق جامعهشناسانه است. نویسنده نوشتار زیر، چنین نگاهی را در تحلیل نهمین انتخابات ریاستجمهوری ایران به كار میگیرد.
همیشه برای درستدیدن موجودات بزرگ، باید قدری از آنها فاصله گرفت و به اندازه كافی دور شد؛ وگرنه یا اصلا دیده نمیشوند و یا بهمانند حكایت فیل در مثنوی مولوی، ناقص و بد دیده میشوند. فیلشناسی مولوی را كاملا باید جدی گرفت و آن را یكی از فرمولهای اصلی برای حل مجهولات معادلههای طبیعی، اجتماعی و... دانست. حتی دولتمردان فعلی كشور چین هم از این فرمول استفاده كردند و اخیرا به غربیها هشدار دادهاند كه چین مانند فیلی در مه یا تاریكی است و غرب باید مراقب شناخت ناقص و ناكافی از واقعیت آن باشد. ما معتقدیم نهتنها انتخابات اخیر ریاستجمهوری بلكه همه تحولات كلیدی در نظام جمهوری اسلامی، از آن جهت كه پیامدها، فروعات یا توابع یك پدیده بزرگ و تعیینكننده هستند، خصوصیات آن را به ارث میبرند. بنابراین یك رویداد سیاسی یا اجتماعی در محیط جمهوری اسلامی، نسبت به مشابه آن رویداد در سایر محیطهای جغرافیای سیاسی، دارای اهمیت، پیچیدگی و تاثیرگذاری بیشتری است. ازهمینرو رویدادهای انتخابی، انتصابی و یا حتی اتفاقی، در نظام جمهوری اسلامی معمولا به یك نقطه برجسته تاریخی مبدل شده و تاریخساز میشوند. رخداد سوم تیر كه مقدمات آن از چند ماه پیش قابل بررسی و مشاهده است را میتوان یكی از مهمترین فروعات انقلاب دانست كه خصوصیات اولیه انقلاب را تاحدبسیارزیادی به ارث برده است. باتوجهبهاینكه از نظر اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی سوم تیر بهنوعی دارای زوایای دید نزدیكتری با اولین سالهای پیروزی انقلاب میباشد، میتوان آن را نوعی حركت تجدیدكننده قلمداد كرد كه بنا دارد دورهای حداقل پانزدهشانزدهساله را نقد و اصلاح كند؛ كماآنكه در برخی تحلیلها از آن با عنوان «انقلاب دوباره» یا «تولد دوباره انقلاب» نام برده شده است؛ هرچند تداومداشتن این حركت و رسوخ آن در ساختار مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فعلی، برای قائلشدن این شأن تاریخی و پذیرفتن عناوین مذكور برای سوم تیر كاملا ضروری خواهد بود. در نوشتار حاضر چهار محور برجسته مورد توجه قرار گرفته است كه بهزعم نگارنده میتواند در شناخت كلیتر این رویداد مفید باشد و به مثابه شمعی كوچك اما موثر در فیلخانه مثنوی انقلاب باشد.
گر بهدست هر یكی شمعی بْدی
اختلاف از جمعشان بیرون شدی
●محور اول: مدل آناتومیك مشروطه
گفتیم كه برای دیدن موجودات بزرگ باید كمی از آنها فاصله گرفت. بهنظر شما برای درستدیدن و درستتحلیلكردن نهمین انتخاب مردم در امر ریاستجمهوری، تا كجا باید به عقب رفت و آن را از كدام منظر تماشا كرد؟ شاید مشروطیت فاصله خوبی باشد؛ چراكه اولین حضور گسترده مردم ایران برای دموكراتیزهكردن شیوه اداره جامعه محسوب میشود. مشروطه تماشاگه خوبی برای رازهای سرزمین ما است و هنوز هم میتواند تعبیركننده بسیاری از حركتهای سیاسی و اجتماعی دوران ما باشد. شاید خواندن تحلیلی در مورد انتخابات نهم كه سعی دارد ذهنها را تا دوردستهای تشكیل دولت انتخابی در ایران به عقب بكشد، كمی تعجبآور باشد، اما مسلما انتظاری دور از واقع نیست كه شاید در یك مقایسه تاریخی به درك آناتومی سیاسی رویدادهای جدید بهتر نایل آییم.
انقلاب مشروطیت ایران، تحولی نافرجام بهنظر میرسد كه از ابتدای حركت تا واپسین روزهای آن، بهتدریج به یك شترگاوپلنگ شگفتانگیز تبدیل شد كه نیمی از آن، نیمه دیگرش را میخورد. بخشی از آن صبور و ریاضتكش و بیآلایش بود و بخش دیگرش چالاك و پرشتاب و درنده و خونریز؛ بخشی از آن زمین كشاورزی را برای فلاحت شخم میزد و بار میكشید و شیر میداد و بخش دیگر اهل خانهاش را میدرید و احشام و طیورش را صید میكرد. اما این شترگاوپلنگ استثنایی و افسانهای تاریخ ایران، با همه پیشرفتها و پسرفتهایی كه برای ملت ایران فراهم كرد و بااینكه دلهره درندگی پلنگیاش، عیش و آرامش شترگاویاش را تلخ میكرد، بزرگترین فایدهاش این بود كه خواهناخواه ما را برای شناخت خودمان به یك مدل آناتومیك واقعی مجهز كرد؛ بهگونهایكه در سایه تجربه آن، ازآنپس بهخودیخود برایمان معلوم میشد كه كجا و چه موقع در حال شتر و گاوشدن هستیم و كجا درحال پلنگشدن؛ و این امتیاز بزرگی بود. لحظههای شكست لحظههای غفلتند و انسان در چنین لحظاتی دقیقا نمیداند به چه چیزی تبدیل شده است! شاید كسانی كه در یك رقابت انتخاباتی پسزده میشوند، آنهایی باشند كه نمیدانند در اثر مرور زمان به چه چیزی تبدیل شدهاند! كاری نداریم به اینكه در طول تاریخ صدساله اخیر چقدر توانستیم براساس این مدل آناتومیك مشروطه بهسوی تكامل و انسانگونهشدن آناتومی اجتماعی پیشبرویم و تا چه حد در بناساختن یك مدل متناسب و كارآمد از موجودیت اجتماعی خویش موفق باشیم، اما قابل انكار نیست كه هنوز هم رهبران و مسئولان نظام جمهوری اسلامی در بزنگاههای مهم تاریخی، جامعه را به پندگیری و تجربهاندوزی از وقایع مشروطیت برمیانگیزند و این نشاندهنده آن است كه نگاه ما به انتخابات تیرماه سال۱۳۸۴ ریاستجمهوری ایران از منظر مشروطیت چندان نامأنوس و نامألوف نیست.
مشروطیت، همچون آینهای پیش روی ملت ما است؛ هرچند بسیاری از مواقع رغبت یا جرأت نگاهكردن به آن را نداشتهایم.
اكنون و براساس این رویكرد به مدل آناتومیك مشروطیت، بحث خود را اینگونه مطرح میكنیم كه پلكان اولیه ترقی هر جامعهای ــ از جمله ایران ما ــ سه چیز است: ۱ــ امنیت ۲ــ ثبات ۳ــ معیشت.
توضیح زیادی لازم ندارد كه دریابیم امنیت در راس هرم نیازهای بشری جای گرفته و اولین ضرورت زندگی فرد و اجتماع شمرده میشود. در مباحث اقتصادی و بحثهای مطلوبیت نیز بر نقش نخستین امنیت در حیات انسانی تاكید شده است. در شرایط ناامنی همهچیز تحت تاثیر كسب امنیت قرار گرفته و اهمیت خود را از دست میدهد و قوه تدافعی یا تهاجمی در فرد و جامعه بروز میكند. در این دوره است كه اسلحه، جنگ و قوای نظامی محوریت اجتماعی پیدا میكنند و همه افراد و افعال، تابعی از مقوله امنیت قرار میگیرند. پس از رفع ناامنی و دفع متجاوزین و متجاسرین، دورهای پدید میآید كه در سایهای از احتیاط و مدارا، زمینههای نگرانی مرتفع شده و جراحات ناشی از ناامنی و جنگ مورد درمان و التیام قرار میگیرند. در این دوره كه آن را میتوان دوران ثباتجویی نامید، هنوز سایه امنیت كاملا گسترده نیست و نهادهای اجتماعی در حالت آمادهباش به بازشناسی و بازسازی كارویژههای خود میپردازند. چنانچه روند بازشناسی و بازسازی كارویژههای طبیعی و باثبات نهادهای اجتماعی با تاخیر و تأنی صورت گیرد و نتواند در مدت زمان قابل تحمل و قابل قبولی به انجام رسد، جامعه آبستن تحولات اصلاحگرانه و گاه پرخاشجویانه خواهد شد. درحقیقت میتوان گفت پرتوفیقترین جوامع آنهایی هستند كه دوران ثباتجویی را در كمترین مدت ممكن سپری میكنند و گذار آنها از شرایط امنیت به ثبات و در نهایت معیشت، با سرعت و شتاب بیشتری توام باشد. دو كشور جنگزده آلمان و ژاپن كه پس از ویرانیهای جنگ بهسرعت به ثبات اجتماعی دست یافته و مرحله پیشرفت یا ساماندهی معیشت را آغاز نمودند، نمونههای موفقی قلمداد میشوند. هرچند نقش سرمایهگذاری امریكا و اجرای طرح مارشال و طرح چهاردهمادهای ویلسون در بازسازی ژاپن و آلمان بارز و حیاتی بود، اما در صورت عدم وجود مدیریت كارآمد و همبستگی ملی در این دو كشور، احتمال نافرجام و بیحاصلبودن تسهیلات اعطائی غرب كم نبود. دولت اصلاحات و اندیشه اصلاحات، در اثر كُندی یا كاستی و یا كژی در مرحله ثباتجویی ظهور مییابد و دنباله و تابعی از دوران ثباتجویی محسوب میشود. مهمترین مرحله و آخرین پله برای شكلگیری و دوام اجتماع، ساماندهی و بهسازی معیشت به معنای گسترده آن است. در این مرحله، جامعه متوقع آن است كه از فواید، بهرهمندی حاصل كند و سایر نیازهای انسانی او ــ كه اگرچه دیرتر از نیاز به امنیت خود را نشان میدهند اما ارزش انسانی آنها بیشتر است ــ مرتفع گردد. نیاز به خوراك، پوشاك و مسكن مناسب، احترام و تكریم اجتماعی، فراغت، آموزش، پرورش و بالندگی روحی، دراختیارداشتن ابزارهای علمی، پیشرفت حرفهای و... بخشهایی از معیشت انسانی تلقی میشوند كه تحمل ریاضتهای دوران امنیت و ثبات، درواقع به منظور تحقق آنها و ایجاد شرایط مناسب برای كمالجویی صورت میگیرد.
مسالهای كه در مدل مشروطیت ایران بهوجود آمد و آن را به پدیدهای ضدخودش تبدیل كرد، این بود كه در یك دوره زمانی محدود، واجد خصوصیات متضاد چند دوره زمانی شده بود. مسایل زیادی بهوجود آمد و عوامل گوناگونی دخالت كردند تا سرانجام حركت مشروطهخواهی، منطق تاریخی خود را برای گذار مرحلهبهمرحله بهسوی تكامل اجتماعی از دست داد.
اگر سه مرحله اجتماعی مذكور براساس یك منطق تاریخی و با فواصل زمانی لازم طی میگردید، چهبسا جهش تاریخی بزرگی را موجب میشد و در تكامل اجتماعی ایران موثر میافتاد.
البته بهعنوان اولین تجربه تحولساز در نظام حكومتی ایران، بسیاری از رویدادهای مشروطه دارای منطق درونی و پذیرفتنی بودند و میتوان عناصر واقعی یك انقلاب را در آنها مشاهده كرد اما عواملی كه باعث ثمردهی آن میگردید، بهوجود نیامدند.
بهنظر نگارنده، مشروطیت، نه یك انقلاب نافرجام و شكستخورده بلكه یك گام تاریخی بلند محسوب میشود كه اولا توانست ملت را بر مداری خارج از چارچوب نظام سلطنتی و اراده پادشاه یكپارچه نماید و برای اولینبار هدفی خارج از دولت در مطالبات ملی شكل بگیرد، ثانیا بسیاری از نخبگان دینی، سیاسی، علمی، ادبی و حتی نظامی را به باروری و رشد رسانده، آنها را از گمنامی و حاشیهگزینی بهدر آورد و به كشاكش مبارزات اجتماعی وارد ساخت، ثالثا باعث نوسازی بسیاری از نهادهای اجتماعی و روزآمدشدن فرهنگ عمومی و سامانههای اجتماعی شد و حتی نهادهای بهشدت سنتی، ناگزیر شدند با مظاهر دنیای جدید از قبیل روزنامه، مخابرات، حملونقل مدرن، حقوق عمومی، قواعد بینالملل و علوم جدید درآمیزند. رابعا مجلس ملی با همه نواقصی كه داشت، توانست مخاطرات بزرگی را از سر ایران مرتفع سازد كه اگر این مخاطرات در دوران غیرپارلمانی ایران رخ میداد، معلوم نبود چه بر سر كشور میآمد. ازسرگذراندن دو جنگ جهانی و ممانعت از تجاوزات ارضی ابرقدرتهای همجوار، كارهای كوچكی نبودند و بعید مینمود دولت پادشاهی علیل و فاسد قاجار قادر به ایفای این نقش باشد.
اما نكته مورد نظر ما در مورد مدل مشروطه، همان هیبت شترگاوپلنگی آن است كه باعث میشد مرحله ثباتجویی و سپس معیشتسازی بهدرستی شكل نگیرد؛ چنانكه از دل همین نابسامانیها و دیركردهای تكامل اجتماعی، دیكتاتوری پهلوی ظهور نمود و بنیان مشروطه بر باد رفت. اگر امنیت، ثبات و معیشت را سه مطالبه اصلی همه جوامع و از جمله جامعه ایران از نظامهای سیاسی خود بدانیم، باید گفت انقلاب مشروطیت در برآوردهساختن هر سهٔ این مطالبات، بهصورتی پایدار و منطقی شكست خورد و تا زمانی كه كار حكومت مشروطه با كودتای سوم اسفند و سپس تاسیس سلسله پهلوی بهطور قطعی خاتمه نیافت، همواره سایه ناامنی، بیثباتی و فقر بر كشور گسترده شده بود.
با مطالعه تاریخ انقلاب و مجلس مشروطه و تعمق در عمق فجایع انسانی آن دوران، معلوم میگردد كه چگونه هرم نیازهای بشری درهم فرو ریخته و راهزنی، خشونت و فقر كشور را در كام خود فرو برده بود. مجاهدات پرارج و پرشور مردم و رجال وطندوست ایران، تنها به اندازهای كارساز بود كه كشور بهطوركامل بلعیده نشود و بهقول مدرس «این خاك را برایمان باقی بگذارند.»انقلاب و نظام اسلامی ایران، این مزیت را داشت كه با ایجاد تمركز در رهبری و یكپارچگی در میان ملت و استفاده صحیح از شرایط، بتواند مراحل منطقی خود را طی كند و در آستانه تحقق یك جامعه مطلوب قرار گیرد. پیدایش فواصل زمانی میان دوران امنیتخواهی، ثباتجویی و معیشتسازی، باعث اصلاح آناتومی اجتماعی ایران نسبت به مدل آناتومیك مشروطه گردید و آن را از تبدیلشدن به یك شترگاوپلنگ دیگر مصون داشت. دوران امنیتجویی (پلنگی) و دوران ثباتجویی (شترگونگی) با یك سیر نسبتا منطقی به پایان رسید و اكنون نوبت به دوران معیشتسازی (گاوگونگی) رسیده و جامعه منتظر باروری و بهرهوری است. گرچه در دو مرحله قبل، كاستیها و كژیهایی نیز وجود داشت و بهویژه كشدارشدن دوران ثباتجویی (قریب شانزدهسال) رمق اجتماعی را تحلیل برد، اما بههرحال اكنون دورانی فرا رسیده كه دوران معیشتسازی تلقی میشود و آمالهای بزرگ و تاریخی مردم (مانند عدالت و آزادی) درواقع در این دوران ظهور مییابند. بهنظر نگارنده، تحقق دو مطالبه مهم تاریخی مردم ایران، یعنی آزادی و عدالت، تنها در بستر اجتماعی اخیر ــ یعنی دوران معیشتسازی ــ قابل تحقق میباشد و گرچه این مهم در دورههای پیشین نیز مورد تبیین یا دقت قرار گرفته و حتی به یك گفتمان اجتماعی تبدیل شده، اما پرپیدا است كه بدون تحقق معیشت سالم، باثبات، فراگیر و بالنده، برآوردن عدالت اجتماعی و تحقق آزادیهای مدنی در بوته گفتوگو و شعار باقی مانده و مجالی برای تحقق عملی آن فراهم نخواهد گردید.
خلاصهآنكه اگر مطالبات اصلی مردم در انقلاب مشروطه (آزادی و عدالت) برآورده نشد و مجاهدات ستودنی رجال مردمدوست و وطنخواه مسلمان هم به جایی نرسید، بهخاطر طینشدن گامبهگام و منطقی دورههای امنیت و ثبات و معیشت بود كه مشروطیت را به جریانی خودخورنده و خودكاهنده مبدل ساخت و به جایی رسید كه مدرس در مجلس اعلام نمود: «هرچه میخواهید بگویید، بگویید، دیگر خبری از آن مشروطه نیست.»
در مورد انقلاب اسلامی گرچه مشكلات سر راه آن كمتر از مشكلات ایران عصر مشروطه نبود اما به عللی كه مجال برشمردن آن نیست، به سرنوشت مشروطه (لااقل تا هماكنون!) دچار نشد و میتواند مطالبات تاریخی مردم را در شرایط فعلی كشور، كه اصلا شرایط بدی نیست، عملی سازد.
●محور دوم: تولد یك انسان
ما بر سر نقد سیاستهای حاكم بر دوران سازندگی و اصلاحات كه دورهای شانزدهساله از انقلاب را به خود اختصاص داده، نیستیم اما این نكته را از نظر دور نخواهیم داشت كه سازندگی و اصلاحات هر دو بااینكه در مجموعه ظرفیتهای بالای نظام بهوجود آمده و حركت كردند و درحالیكه پاسخی به نیازهای جامعه برای طی دوران «ثباتجویی» محسوب میشدند، اما یك قربانی مهم و بدون جایگزین داشتند و آن «تعریف جدیدی از انسان» بود كه انقلاب اسلامی براساس و با اتكاء بر آن بهوجود آمده و پیروز شده بود. از نظر داخلی و خارجی، انقلاب اسلامی، وجهه قدرتمند فلسفی و فرهنگی خود را بر سر گفتمان سازندگی و اصلاحات از دست داد و آن را فدای رشد و توسعهای نمود كه البته بهدرستی بهدست نیامد.
بنابراین انقلاب اسلامی در برهه طولانی و مهمی از زمان، دچار یك ساحت مغفول شد كه متاسفانه مهمترین ساحت آن بود. بهنظر نگارنده، گرچه رخداد سوم تیر برایند تحصیلنشدن ضروریترین مطالبه تاریخی مردم، یعنی عدالت اجتماعی بود، اما باید در این نكته تامل نمود كه مردم علاوهبراینكه خواستار تحقق عدالت و بهبود معیشت خود بودند، ساحت مغفول خود را نیز جستجو میكردند.
بهعبارتبهتر، مردم علاوه بر معیشت به معنای گسترده آن كه آزادی و عدالت را نیز در بر داشت، خواستار برآمدن و برخاستن مجدد شخصیت انسانی خود از زیر آوار توسعه و بستر بیماری و مهجوری بودند. باید خاطرنشان كرد كه حرف اول سایر رقبای انتخاباتی هم عدالت و بهبود وضع معیشت مردم بود، اما مردم یك چیز دیگر را در كنار معیشت و عدالت لحاظ كرده بودند و آن «انسان گمشدهٔ سالهای ۵۷» در پیچوخم رشد و توسعه نیمهكاره بود.
وضعیت نامطلوب معیشت (كه عدالت و آزادی توابع آن هستند) بهقدری شرایط فعلی كشور را چشمآزار نموده كه به ریشه همه مسائل رنگ و بوی اقتصادی داده است و درشتترین شعارهای كاندیداها تحول در وضعیت معیشتی و اقتصادی عنوان شدند.
درحقیقت میتوان گفت انقلاب و نظام، با یك تهدید داخلی بهنام ناكارآمدی مواجه شده است. استقلال سیاسی و كسب عزت و اعتبار جهانی دیگر عناصر قابل مانوری برای كارگزاران جمهوری اسلامی نیستند و مردم تحصیل آنها را در همان سالهای اولیه انقلاب حس كردند و جهان دیپلماسی هم این پدیده متفاوت را حس نموده و با آن وارد تعامل شده بود.
بهنظر میآید پروسه جهانیسازی هم كه بنیادهای آن اساسا در تضاد با جغرافیای سیاسی حاضر در جهان است، بیشازهمه تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران دارای ابعاد قدرتمند علمی و تئوریك گردیده باشد.
حس متفاوتی كه از ظهور انقلاب اسلامی در جهان پدید آمد، به همه سرزمینهای جهان رسیده بود و نهتنها در قطببندیهای سیاسی بزرگ و در ساختار سیاسی كشورهای دور و نزدیك تاثیر داشت بلكه پایان قاطعی بر دو مكتب بزرگ فكری و سیاسی معاصر یعنی لیبرالیسم و ناسیونالیسم بود. اگر ماركسیسم را امتداد غرب بدانیم و خاستگاه تاریخی ایدههای چپ را در درون نظام لیبرال جستجو كنیم، آنگاه اهمیت و جدیبودن مركزیت انقلاب اسلامی در تحولات فرهنگی و سیاسی جهان معاصر ملموستر میشود.
تهاجم فرهنگی به مفهوم و با گستردگی خاصی كه امروز در جهان غرب طراحی و اجرا میشود، تابهحال در مورد هیچ نظام یا كشور یا ایدئولوژی دیگری به اندازه انقلاب اسلامی ایران صورت نگرفته است. شاید در برهههایی از تاریخ معاصر، موسیقی و سینما و افیون و سكس برای ازپادرآوردن چین و روسیه كمونیست به سوی این كشورها هدفگیری و پرتاب میشد، اما هدف آن پیروزی در یك نبرد سیاسی، نظامی، اقتصادی و جاسوسی بود، نه تخریب یك مدل تازهساز از انسان. انقلاب اسلامی، انسانی را به جهان معرفی كرده بود كه برای شناكردن در جهت خلاف سیلاب مادیگری پرورش مییافت، اما انسانی كه ماركسیسم معرفی میكرد تفاوتش با انسان لیبرالی بر سر تقسیم و بهرهوری از مادیت بود نه اصل مادیگرایی.
انقلاب اسلامی اساسا یك مدل انسانی تازه بود كه در آن با وجود حفظ ملیت مستقل و هویت قومی و با وجود پیشبردن امور كشور و انقلاب با روشهای خردپذیر و منطقی، هاله بزرگ و جهانشمولی از اشتراك معنوی انسانها ایجاد نموده و جایی بزرگ برای حضور معنویت در زندگی انسان باز كرده بود.
این انسان در طی دورههای ماقبل سوم تیر بهتدریج مغفول و مهجور شد و انقلابی كه برای همه عصرها و نسلها پیامآور بود، بهتدریج به بحران هویت دچار گردید. بهنظر میرسد كه در این دوره انتخاباتی مردم بیشتر سعی كردند «انسانی را باور كنند» تا برنامه و شعاری را. بههمینخاطر هرچه برخی از نامزدها بر رونق تبلیغات خود میافزودند و فرمهای شیكتری را برای شكل و محتوای حضور در رقابتها برمیگزیدند، بیآنكه بدانند و بخواهند از پیروزی فاصله میگرفتند و سهم خود را در باور مردم میكاستند. تاثیرگذارترین برنامههای تبلیغاتی بر مردم، بیتكلفترین و سادهترین آنها بودند.
فرم تبلیغات بعضی از كاندیدها بهقدری شیك و حسابشده بود كه ردپای الگوهای تبلیغاتی غرب را نشان میداد و این بهخاطر آن بود كه این نامزدها و طرفدارانشان، فاصله فرهنگی جامعه فعلی ما با غرب را در كمترین حد آن تصور میكردند.
سایتهای اینترنتی مملو از طنزپردازیها و كاریكاتورهایی بود كه دستمایه اصلی آن بهطنزگرفتن وسواس و دقت فراوان این نامزدها در انتخاب لباس و ژست و تیپ ظاهری بود.
●محور سوم: چلهنشینی در انتخابات
اگر كسی روحیه و روال مردم و مسئولین جمهوری اسلامی را در این مدت زمانی مربوط به انتخابات مورد ارزیابی و تحلیل روانشناختی قرار دهد، وجود نوعی رفتارهای ناشی از امید، نگرانی، اضطراب و هیجان را میتواند مشاهده كند كه تقریبا در شرایط پس از جنگ تحمیلی بیسابقه است. درحالیكه انتقال قدرت در دهه سازندگی و دهه اصلاحات در فضای روحی نسبتا ساكنتری بهوقوع پیوست و جامعه بدون كمترین هیجان و اضطراب، انتقال قدرت اجرایی را تجربه میكرد. در سوم تیر، ضربان قلب جامعه ایران تندتر شده بود و حتی برای برخی طیفها و اشخاص روزهایی نفسگیر بود. پنجمین انتخابات ریاستجمهوری كه به رویكارآمدن دولت سازندگی انجامید، نهتنها در فضایی یكدست از لحاظ سیاسی و اجتماعی انجام گرفت بلكه رئیسجمهور منتخب آن دوره، با كمترین وسواس و رقابت انتخاباتی مواجه بود و انتخاب مزبور نتیجه منطقی دهساله اول انقلاب شمرده میشد. پنجمین انتخاب مردم ایران در عرصه ریاستجمهوری همچنان در حالوهوایی انقلابی صورت گرفت و بهویژه تحتالشعاع مهمترین رویداد تاریخی ایران پس از انقلاب یعنی رحلت امامخمینی قرار داشت.
برای مقایسه دقیقتر به محورهای زیر دقت نمائید كه:
اولا در فضای انتخاباتی خردادماه سال۱۳۶۸، نظام جمهوری اسلامی رهبر و بنیانگذار خویش را وداع نموده و سراسر كشور در هالهای از حزن و سوگواری بهسر میبرد و این مساله بهخودیخود موجب تسهیل و آرامش در روند انتخابات میگردید.
ثانیا بینشسیاسی مردم عموما وجهه ضداستعماری و بیگانهستیزی داشت و مردم پسازآنكه با محوریتیافتن گرایش موسوم به خط امام در ساختار دولت و عزل بنیصدر و پیدایی دولت مردمی و انقلابی شهید رجایی، از نظر داخلی بینش سیاسی خود را با محوریت خط امام بهدست آورده و تثبیت نمودند، توجه به اختلافات داخلی را كم كردند و اختلاف سلایق سیاسی به سطح نخبگان محدود گردید، همچنین مساله جنگ، محاصره اقتصادی و نیز تهدیدات امریكا و اسرائیل، مجالی برای تودهایشدن اختلاف سلایق سیاسی باقی نمیگذاشت. بنابراین مردم از لحاظ گرایش سیاسی در انتخابات پنجم تقریبا یكدست بودند و همه رویدادها از جمله انتخابات ریاستجمهوری را براساس ملاكهای مربوط به امنیت ملی، سیاست خارجی و محافظت از انقلاب اسلامی مورد ارزیابی قرار میدادند. بهعبارتدیگر جنبههای درونی انقلاب اسلامی در آن مرحله از كمرنگترین حالت برخوردار بود كه ناچیزبودن نفوذ و تاثیر اجتماعی نهادهایی مانند شهرداری و شهربانی در این دوران برایند این واقعیت مهم بهحساب میآیند.
ثالثا منتخب مردم در پنجمین انتخابات، شخصیتی مبارز و انقلابی بود كه جزئی از نظام محسوب میشد و نقش او در جمهوری اسلامی درجه اول بود و هیچكدام از نامزدهای دیگر هموزن او نبودند. بنابراین انتخاب هاشمیرفسنجانی بهعنوان چهارمین رئیسجمهور ایران كاملا قابل انتظار و قابل پیشبینی بود و همین موضوع باعث تلطیف و تسهیل در انتخابات میگردید.
در بروز پدیده دوم خرداد نیز ویژگیهایی از حیث روانشناسی اجتماعی به چشم میخورد كه با سوم تیر متفاوت است.
اول اینكه مردم در فضایی به عرصه انتخابات هفتم ریاستجمهوری وارد میشدند كه دیگر از آن حالوهوای محزون ناشی از فقدان امامخمینی(ره) و نیز رنجها و آسیبهای جنگ تحمیلی و محاصره اقتصادی فاصله گرفته بودند. نهتنها نسل سوم انقلاب با ذائقهای متفاوت گام در صحنه اجتماع گذاشته بود كه تجربهای از طعم جمهوری اسلامی در سالهای جنگ و بحران نداشت بلكه ذائقه عمومی جامعه نیز دگرگون شده بود. عصر سازندگی گرچه توانسته بود ایران را از مخاطرات بزرگی همچون تهدیدات خارجی و فشارهای اقتصادی دور سازد، اما الگوی تولید و مصرف اقتصادی و فرهنگی را نیز دستخوش تحولاتی نمود كه بدون بحث در مورد اصالت یا ضرورت آن، بههرحال جامعه ایران را در روحیات و انگیزههای دوران رشد و توسعه فرو برد. بهویژه روحیه رقابت آزاد، توجه به مصرف بهتر و رفاه بیشتر، اهمیتیافتن تكنولوژی و تكنوكراتها، چالشهای مربوط به سرمایههای ملی، بحرانهای ارزی، تعاملات اقتصادی و فرهنگی اجتنابناپذیر با غرب، لزوم پاكشدن مظاهر و مواضع نظامیگرایانه از صحنه اجتماع برای ایجاد زمینههای روانی جذب متخصص و سرمایه و... باعث بروز برخی مسائل عمیق اجتماعی گردیده بود كه تنها بخشی از لایههای بیرونی آن در واقعه دوم خرداد بروز یافت.دومآنكه عصر اصلاحات، توجه سیاسی مردم را به مسائل داخلی كشور معطوف نمود و علاوه بر شكلگیری طیفهای متنوع سیاسی و پیدایش سلیقههای گوناگون در میان مردم و نخبگان كه خواستار مشاركت در تصمیمگیری یا تصمیمسازی بودند، جای موضوعاتی تحت عنوان مطالبات مردم از حكومت و مباحث مربوط به حقوق عمومی و حقوق اساسی در سطوح مختلف اجتماعی باز شد و مردم از حیث داخلی سیاسی شدند. این وضعیت پلی بود كه دستیابی به یك نظام اجرایی متفاوت از گذشته را مقدور میساخت اما هنوز در مراحل ابتدایی خود بهسر میبرد.
سوماینكه دوم خرداد دارای یك خصوصیت جرقهای بود و در یك شرایط غیرقابل پیشبینی بهوجود آمد. رقبای اصلی در انتخابات دوم خرداد هنوز ارزیابی دقیق و درستی از یكدیگر نداشتند و هركدام از دو جناح دارای پیشبینیهایی بودند كه با آنچه اتفاق افتاد تفاوت میكرد. بهعنوانمثال آقای حجاریان در پیشگوییهای خود، ضمن تحلیلهای انتخاباتی، كشیدهشدن انتخابات دوم خرداد به دور دوم را قطعی عنوان كرد. بنابراین طیف دوم خرداد كه بعدها به انسجام و اشتراك و همفكری بیشتری دست یافتند در ابتدا به دومرحلهایشدن انتخابات راضی بودند و حضور كاندیدای خود را در حد شكستن اكثریت رای در مرحله اول ارزیابی میكردند و نتایج شگفتانگیز انتخابات برای آنها یك سورپریز واقعی بهشمار میرفت. بنابراین بیشتر هیجانات روحی و رفتارهای هیجانانگیز دوم خرداد پس از اعلام نتایج بروز كرد و نفس انتخابات در فضای روحی متعادلی برگزار شد.
چهارم با وجوداینكه بهوجودآورندگان دوم خرداد نیز مردم بودند و حماسه حضور در دوم خرداد را نیز مردم رقم زدند اما میزان باور عمومی مردم به سهم آنها در مشاركت سیاسی و تصمیمگیری چندان زیاد نبود. مردم در انتخابات پنجم به شفافیت امور و سلامت نهادهای كشور ایمان كامل داشتند و لذا برای آنها رایدادن تداوم بهمن ۵۷ و مقاومت در جنگ بود و چون فاصله زیادی بین باورهای جامعه و خصوصیات نظام احساس نمیشد، احتمال خطا در انتخابات یا بیتاثیربودن رایدادن در نتیجهٔ انتخابات در ذهنیت مرم جایی نداشت ولی در بحبوحه دوم خرداد این ذهنیت در باور عمومی مردم جایی باز كرده بود كه سلامت انتخابات یا واقعیبودن سهم آنها در مشاركت میتواند خدشهپذیر باشد بههمینخاطر حتی طرفداران طیف رئیسجمهور منتخب در دوم خرداد نیز با لحاظ احتمال بیتاثیربودن سهمشان در نتیجه انتخابات وارد عرصه شدند.
حال ببینیم و مقایسه كنیم كه آیا وضعیت روحی جامعه ایران برای انتخابات نهم نیز مشابه دورههای قبل بود یا تفاوتهایی داشت؟
بهنظر میآید كه چون شرایط روحی و روانی جامعه در انتخابات رویكارآورنده دولت سازندگی و دولت اصلاحات، متاثر از وضعیت اجتماعی ماقبل انتخابات بوده است، انتخابات نهم نیز از این قاعده مستثنی نبوده و برایند واقعیتهای اجتماعی ماقبل خویش میباشد. در این خصوص توجه به چند نكته ضروری بهنظر میرسد:
۱ــ انتخابات سوم تیر برخلاف انتخاب دولت سازندگی در شرایط بروز یك خلأ سیاسی و اجتماعی بزرگ مانند شرایط ارتحال حضرت امام و یا ضرورتهای امنیت ملی بهوجود نیامد. بدوناینكه این موارد را نقطه ضعفی برای انتخابات پنجم بدانیم متذكر این اصل میشویم كه افتادن سایه مسائل فرادولتی بر جامعه مانند مساله انتخاب رهبری یا تهدیدات خارجی، بعد اجتماعی انتخابات را تضعیف میكند و هرچندكه انتخاب توسط مردم صورت میگیرد اما سایه مسائل كلیتر كشور انتخاب آنها را نیز تحتتاثیر قرار میدهد. مسائل هستهای ایران در بحبوحه سوم تیر فاقد جنبههای بحرانی قوی برای تاثیرگذاری در انتخاب مردم بود و هرچندكه مهمترین مساله در سیاستخارجی و امنیت ملی ایران محسوب میگردد اما وضعیت اجتماعی ایران معطوف به مسائل داخلی و مطالبات مربوط به حقوق عمومی است نه مسائل بینالمللی. بههمین خاطر است كه میبینیم كاندیداهای این دوره بر روی حل مذاكرات هستهای ایران قدرت مانور چندانی ندارند و همه بحثهای جدی پیرامون مسائل اجتماعی است. این مساله باعث میشود كه سوم تیر انتخاباتیترین انتخابات ایران محسوب شود و معطوفبودن انتخابات به مسائل اجتماعی را میتوان نشانه عدم گسترش سایه مسائل فرادولتی بر آن دانست.
۲ــ گرچه دوم خرداد را بهعنوان یك جنبش و بهوجودآورنده یك جبهه عنوان میكنند، اما ازآنجهتكه این جنبش آزادیمحور شناخته میشود و خود نیز مدعی بنیان نهادن جامعه مدنی براساس آزادیهای مدنی است، عرصه تحرك آن در حوزه سیاست و فرهنگ محسوب شده، فعالان و ناظران دوم خرداد بروز تحولاتی در حوزه فرهنگ و سیاست مدنی و حداكثر دیپلماتیك را انتظار میكشیدند. گرچه این حوزهها دارای منزلت اولیه و اساسی در یك جامعه میباشند و ساختارهای اجتماعی را مرتعش میسازد اما این تحولات بهطور معقول و مطلوب با آهستگی، آرامش و پایداری همراهند. بنابراین احتمال ایجاد تحول در نظام فرهنگی یا سیاست مدنی و یا دیپلماسی اگرچه مورد توجه و اقبال قرار میگیرند اما بهخاطر عدم احساس گزندگی اجتماعی و یا ریسك تغییرات در نیازهای حیاتی جامعه با آرامش بیشتری نظاره میشوند. درحالیكه سوم تیرماه و انتخابات نهم ریاستجمهوری حالتی زلزلهگونه یافته و جامعه در شرایط اضطراب روحی بیسابقهای قرار گرفته بود. راكدشدن بسیاری از فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی مانند ركود در بورس، بازرگانی و شهرسازی و نیز دعوتكردن دو نامزد رقیب از مردم برای حفظ آرامش بعد از اعلام نتایج انتخابات مرحله دوم و نیز اعلام برخی از مواضع آرامشبخش و مداراتی در مسائل فرهنگی و... در برنامههای تبلیغاتی دو نامزد مرحله دوم از جمله علائم بروز این اضطراب اجتماعی میباشند كه در هیچكدام از دورههای قبل سابقه نداشت.
۳ــ اضطراب در انتخاب صحیح یك پدیده ملموس در سطح جامعه بود و بهطور بیسابقهای مردم نگران اشتباهكردن در انتخاب خود بودند. علت اینكه بیش از پنجاهدرصد از واجدین شرایط رایدادن در نظرسنجیهای صورتگرفته حتی تا روزهای نزدیك به بیستوهفتم خردادماه در انتخاب نامزد خود مردد بوده یا به نتیجه قطعی نرسیده بودند را میتوان در همین واقعیت جستجو كرد. مردم به شكل بیسابقهای حساسیت به خرج داده و با وسواس و دقت مضاعفی برنامههای انتخاباتی را دنبال میكردند.
گفتوگوها و برنامههای تبلیغاتی نامزدها در زمره پربینندهترین برنامههای تلویزیونی تشخیص داده شدند. مردم بهویژه در روزهای نزدیك به انتخابات تا پاسی از شب برنامههای انتخاباتی را مشاهده میكردند. این حساسیت در انتخابات پنجم و هفتم به این شدت نبود و مردم از طریق مسموعات یا بروشورهای تبلیغاتی توزیعشده در سطح شهر بههمین سطح برداشت خود از نامزدها قانع میشدند. در انتخابات نهم بسیاری از نامزدها برای ارتباطگیری بیشتر با مردم و گسترش و تعمیق ارتباط با جامعه، به نشر میثاقنامه پرداخته و به تبیین مشروح برنامههای خود از این طریق پرداختند.
۴ــ تفاوت زیادی از حیثیات مختلف میان نامزدها وجود داشت، نامزدها از لحاظ تجربیات مدیریتی فراوان و گسترده، شهرت ملی و جهانی، وزن سیاسی، پایگاه و خاستگاه اجتماعی، امكانات، نشاط جسمی و روحی، موقعیت سنی، درگیربودن با نهادهای اجتماعی، تخصص و مدارك علمی، و حتی تیپ و ژست ظاهری و جذابیتهای فیزیكی، دارای تفاوت سطح بودند اما جالب این است كه موقعیت اجتماعی ایران در انتخابات نهم بهگونهای است كه همه این ویژگیها تحتالشعاع مطالبات مردم است. برخلاف دورههای قبل كه وزنهبودن یك كاندید باعث تضعیف، حذف یا انصراف كاندیدهای متوسط و ضعیف میشد. در این دوره همه نامزدها با وجود اختلاف سطح در ویژگیهای مذكور تا لحظه آخر در صحنه رقابت باقی بودند و سنگینبودن وزن سیاسی یا فرهنگی یا اجتماعی كاندیدهای باسابقه باعث كمرنگشدن نقش دیگر نامزدها نشد.
نگارنده، این خصوصیت سوم تیر را «عبور از اشخاص» مینامد. یعنی مردم ایران برای اولینبار عناصر كاریزماتیك و نافذ اشخاص را نادیده گرفتند و رسیدن به مطالبات خود را اولیتر از شخصیت نامزدها دانستند. بنابراین ما شاهد پیدایش یك تحول بزرگ اجتماعی هستیم كه پایهای برای پیدایش مدنیت اجتماعی حقیقی تلقی میشود كه همانا عبور از اشخاص یا شخصیتها در همراهی یا دوریگزیدن مردم است.
ما در ایران بعد از سوم تیر با ارزیابی مدیریتها بیش از ارزیابی شخصیتها روبرو خواهیم بود. این مساله باعث وجود نوعی كارآمدی در نهادهای اجتماعی میشود و جایگاه مقولهای بهنام مدیریت را كه در اكثر بخشهای فعلی جامعه ایران به ریاست منجر شده است، بازیابی و تقویت میكند.
۵ــ هرچند تقسیمبندی آراء مردم در مرحله دوم انتخابات به رای تودهها و رای نخبگان یا به آراء كمی و آراء كیفی شدیدا مخدوش و انتقادپذیر است و حتی میتواند موجب سستكردن جایگاه تاریخی و موقعیت اجتماعی نخبگان شود، اما تفاوت كیفیت حضور جامعه در این مورد از مشاركت سیاسی را با موارد قبل از آن نادیده نمیگیریم. طیف اصلاحطلب، پس از اعلام نتایج نهایی انتخابات اعلام كرد كه علت شكست آنها توجه زیاد به رای نخبگان بهعنوان تاثیرگذاران اصلی جامعه و پرهیز از شعارهای تودهای و پوپولیستی بوده است. آنها شعارها و برنامههای دولت منتخب را پوپولیستی و تودهوار معرفی كرده و لذا سعی دارند وجود رگههایی از عوامفریبی را در برنامههای نامزد منتخب عنوان كنند؛ درحالیكه باید گفت كه اولا این تحلیل یك برداشت خودكاهنده است و بیشازآنكه موجب توجیه یا تقویت طیف اصلاحطلب بهعنوان یك طیف نخبهگرا گردد هویت آن را مخدوش میسازد. اینكه نخبگان موردنظر آنها قادر به جذب و تفهیم اكثریت رایدهندگان نشده و باعث خروج حاكمیت از نخبهگرایی و تكنوكراسی شدهاند، یك چرای بزرگ در مطالعات سیاسی اجتماعی روز باقی میگذارد.
براساس مقایسه تطبیقی فوق و تفاوتهایی كه در شرایط روحی جامعه ایران در انتخاب دولت سازندگی، دولت اصلاحات و دولت آرمانها وجود داشت كه ما برخی از آن شرایط را در بالا متذكر شدیم، میتوان گفت كه در این مدت حدودا چهلروزهای كه از اعلام اسامی نامزدها تا شمارش و اعلام نتایج نهایی مرحله دوم طول كشید، جامعه ایران به یك مراقبه و محاسبه جدی مشغول بود كه با عاریهگرفتن از فرهنگ عرفانی ایران میتوانیم آن را نوعی چلهنشینی برای رسیدن به یك معرفت و كرامت ارزشمند بنامیم. در این چهلروز همه اقشار فرودست و فرادست جامعه و همه طیفهای سیاسی، اقتصادی، نظامی، اداری، فرهنگی و مذهبی با دقت بیسابقهای انتخاب رئیسجمهور جدید را روزشماری میكردند. این چلهنشینی سیاسی از سوی همه آحاد جامعه ایرانی، یك پدیده اجتماعی بیسابقه محسوب میشود، پدیدهای كه همه ایرانیان داخل و خارج از كشور را با حساسیت مضاعفی مراقب و محاسب این گزینش بزرگ نمود.
● محور چهارم: پردهخوانی در انتخابات
در هیچ دورهای از انتخابات داخلی ایران، تااینحد شاهد معركهگیری و شبیهخوانی قصهپردازانه نبودهایم. البته یكی از مهمترین دلایل آن گذشت مدت نسبتا مدیدی از شكلگیری نظام جدید سیاسی در ایران پس از انقلاب میباشد كه ضرورت بازگشت به گذشته و تحلیل رویدادها را آشكار نموده است. آنچه كه جامعه ایران در فرصتهای تبلیغاتی كاندیداهای ریاستجمهوری شاهد بود بهگونهای پردهخوانی سیاسی میمانست كه درصدد معرفی قهرمانان و ضدقهرمانان این دوره تاریخی است. هرچقدركه در دورههای قبل با استفاده از صنایع ادبیات سیاسی، مسائل كشور در ایهام و ایجاز و استعاره و مدح و ذم و تجانس فرو رفته و به كلیگویی و غیرمستقیمپردازی درآمیخته بود، برعكس در انتخابات نهم شاهد ادبیات سیاسی جدیدی هستیم كه اگرچه در برخی موارد خصایص داستانی یا نمایشی دارد اما سبك آن رئالیسم اجتماعی است و میخواهد داستان این چندساله را بهگونهای شفاف برای فضای فعلی جامعه بازگو كند. علیرغم توصیههای مؤكد مراجع قانونی و مذهبی به پرهیز از تخریب دیگران، این امر محقق نشد و فضای انتخاباتی اخیر مشحون از تخلفات اخلاقی بود. این امر بهقدری چشمگیر و موثر قلمداد شد كه حتی پس از اعلام نتایج نهایی انتخابات رهبر انقلاب اسلامی مسمومبودن، عامدانهبودن و جهتداربودن رفتارهای تخریبی در مورد نامزدهای انتخاباتی و بهویژه در مورد آقای هاشمیرفسنجانی را به مردم و مسئولین تذكر دادند. البته یكی از انگیزههای این موضعگیری سریع و صریح از طرف مقام رهبری را میتوان تقدیر دستاوردهای مثبت گذشته، جلوگیری از روحیه انتقامجویی طیفهای سیاسی پس از اعلام نتایج، ایجاد همدلی و همكاری میان گروهها و جناحهای مختلف سیاسی و برطرفساختن سوءظنهای غیرواقعی از ذهن جامعه دانست كه بهموقع خود یك اقدام مبتنی بر بینش و بصیرت تلقی میشود؛ اما هدف گروهها و ستادهای انتخاباتی از اینگونه رفتارهای غیراخلاقی را از تحلیل و بررسی بینیاز نمیسازد.باید متذكر شد كه تخلفات اخلاقی و انتخاباتی درهرحال یكی از عوارض جوامع دموكراتیك میباشند و همین وجود و امكان تخلف برای تغییر رای مردم را میتوان یكی از نشانههای تحقق دموكراسی دانست. در نظامهای غیردموكراتیك حزبی یا پادشاهی و یا حتی جوامعی كه دارای نظامهای سیاسی شبهدموكراتیك هستند، تخلف انتخاباتی در كمترین حد خود میباشد و به علت فرمایشیبودن انتخابات و صوریبودن تاثیر مشاركت مردم در انتخابات، حكمرانانی كه میبایست منتخب شوند و تصدی امور را بهعهده بگیرند، برای موفقیت خود به توصیه و تایید كانونهای قدرت و توجه به مراكز تصمیمگیری را ارجح از رای مردم و افكار عمومی میدانند. برایناساس گرچه روشهای تخریبی بر روند تصمیمگیری مردم بیتاثیر نبود، اما همین عارضه باعث نمودارشدن میزان تاثیر مردم در تصمیمگیری و حقیقیبودن رای آنها در انتخابات ریاستجمهوری گردید. در صورت بیتاثیربودن رای مردم كه بعضی از شبكههای خبری خارجی مخالف با جمهوری اسلامی آن را تبلیغ و مورد استفاده قرار میدادند، این همه رفتارهای غیرمالوف در گرفتن رای مردم از سوی نامزدهای رقیب معنایی نداشت.
آنچه باعث ایجاد رویهای نقدآمیز در اعلام برنامههای تبلیغاتی شد و بسیاری از ناگفتنیهای چندساله اخیر را گفتنی نمود، چند عامل اساسی و موثر بودند:
۱ــ رقابت انتخاباتی در واقعیترین شكل دموكراتیك آن
۲ــ درك فاصله ایجادشده میان دولت و مردم در این سالها
۳ــ كسب وجهه مردمسالارانه از سوی نامزدها از طریق مباحث انتقادی
۴ــ ملموسبودن ناكارآمدی دولتهای قبلی در برآوردن مطالبات عینی جامعه
۵ــ حساسیت نوع دولت آینده از نظر مردم و مسئولان
۶ــ احساس زمینههای دگرگونی در ساختار سیاسی و اقتصادی
۷ــ تنوع سلیقهها و ایدههای احتمالی برای ساختار دولت آینده نیازمند نقد شرایط موجود و ترسیم شرایط مطلوب است و بههمینخاطر گفتمان انتخابات نهم گفتمان انتقاد و برنامه بود.
۸ــ طرح مبحث پاسخگویی در نظام جمهوری اسلامی توسط رهبر انقلاب و نامیدهشدن یك دوره یكساله به این نام باعث طرح فراگیر مبحث دولت پاسخگو در ادبیات سیاسی جامعه شد هرچندكه دولت دوم خرداد نیز در ابتدای پیروزی بر روی پاسخگویی پافشاری داشت اما این مفهوم بهتدریج كمرنگ و كماهمیت شده بود.
۹ــ پیروزی انتخاباتی برای جریانات فعال سیاسی جنبه حیاتی داشت و استفاده از ابزار نقد و حتی تخریب را برایشان توجیه میكرد.
۱۰ــ بعضی از رقبای انتخاباتی،گرفتن مواضع نقدآمیز را لازمه دموكراتیكبودن آن دانسته و آن را موجب كیفیشدن انتخابات میدانستند.
●●نتیجه
در پایان این نوشتار نتیجه كلی و قابل پیشبینی سوم تیر را با مروری بر نكتههای اصلی تحلیل فوق ارائه مینماییم. همانگونهكه در ابتدای بحث اشاره گردید، اگر حتی به اندازه شمعی كوچك در شناخت یك رویداد بزرگ سهیم شده باشم، خود را وافی به مقصود میدانم.
▪ سوم تیر انتخاباتیترین انتخابات بیستساله اخیر بود كه عاری از مسائل حادّ روابط خارجی و صرفا براساس مسائل داخلی رقم خورد. موضعگیری منفی بعضی از كشورهای غربی و هجوم خبری و تفسیری رسانههای غرب به انتخابات نهم را نباید نشانه درجهاولبودن مسائل خارجی ایران در بحبوحه انتخابات دانست. انعكاس مواضع تحقیركننده و توهینآمیز رئیسجمهور و نیز وزیرخارجه امریكا و همچنین گریختگان سیاسی از ایران به غرب، بر شور حماسی مردم افزود و عامل محركی برای حضور بیشتر مردم در تحكیم حیثیت ملی خود بود؛ اما مطالبات جامعه و شعارهای تبلیغاتی نامزدها بر محور مسائل داخلی قرار داشت.
▪در سوم تیر شاهد شكست جریانهای سیاسی حزبی و شبهحزبی در سمتدهی به انتخاب مردم بودیم و حتی حضور طیف گستردهای از نخبگان اجتماعی در طرفداری از بعضی نامزدها سرنوشت انتخابات را تغییر نداد. بااینكه رئیسجمهور منتخب نیز در زمره یكی از طیفهای سیاسی موسوم به اصولگرایان شاخه آبادگران محسوب میشد، اما رای مردم بدون لحاظ موقعیت یا مزیت طیف سیاسی او به وی تعلق گرفت. سایر نامزدها نیز كه از ضعف سیستم حزبی در مشاركت سیاسی مطلع شده بودند، سعی داشتند بهعنوان یك فرد مستقل در صحنه حضور یابند و انتساب خود را به جریانات سیاسی موجب تقویت خود نمیدانستند.
▪ تنوع بیسابقه حضور سلیقههای گوناگون در كسب آراء مردم نشاندهنده انبساط اجتماعی و سیاسی قلمداد میشود. وقتیكه مناسبات سیاسی همراه و هماندازه انبساط اجتماعی رشد نكرده یا توسعه نیافته باشند، لاجرم شرایط برای ورود طبیعی و تدریجی سلیقهها و طیفهای متنوع و ناشناخته فراهم نمیشود. اگر چنانچه مناسبات سیاسی چندساله اخیر دارای انبساط و انعطاف لازم برای جذب یا زایش گرایشهای جدید بود، میشد انتظار داشت كه انتخابات این دوره نیز بر مبنای تقسیمبندی دو جناحی یا حداكثر سهجناحی گذشته رقم بخورد. جناحهایی كه لاجرم میبایست منبسطتر شده و حامل سلیقههای تازهتری باشند. بنابراین انبساط اجتماعی موجود و انقباض سیاسی گذشته زمینه را برای پیدایش سلیقههای متفاوت فراهم ساخت.
▪گرمبودن بازار انتخابات نهم و انعكاس خبری گسترده روند انتخابات، نقاط ضعف قانونی و اجرایی انتخابات را مشخصتر نمود و نواقص قانون انتخابات مورد بازشناسیهای رسمی و غیررسمی قرار گرفت.
▪معیشت مهمترین محور انتخابات این دوره بود و ساماندهی اقتصادی و عدالت اجتماعی در راس برنامهها و شعارهای انتخاباتی قرار داشت. درشتترین تیترهای خبری انتخابات به انتقادها و موضعگیریهای اقتصادی و اجتماعی اختصاص داشت و حتی فرهنگیترین یا سیاسیترین چهرههای انتخاباتی نیز اشتغال، بیمه، تورم، مسكن و سایر موضوعات اقتصادی را سرلوحه شعارهای خود قرار دادند و از گرفتن فیگورهای تودهای خود را بینیاز نمیدیدند.
▪در مرحله دوم انتخابات شاهد یك چرخش سیاسی در داخل و خارج از كشور از سوی اشخاص و طیفهای سیاسی بودیم چنانكه حتی كسانی كه شركت در انتخابات را تحریم كرده بودند براساس یك برداشت سیاسی شتابزده، حضور در انتخابات را به منظور راینیاوردن رئیسجمهور منتخب ضروری دانسته و به میدان آمده بودند.
▪ رای مردم به رئیسجمهور منتخب كه سمبلهایی از دوران اول انقلاب را به همراه داشت و برخلاف اكثر نامزدها بدون زرق و برق و شهرت و ژست خود را به مردم عرضه كرده بود، نشان از یك واقعیت بزرگ داشت: «بازگشت یا تولد دوباره انقلاب».
▪طرح مفهوم «اصلاحات اصولگرایانه» توسط مقام معظم رهبری باعث ایجاد یك زاویه دید جدید با عنوان حفظ و تقویت اصول همراه با اصلاح مفاسد اجتماعی، اقتصادی و اداری گردید كه میتواند در آناتومی سیاسی و اجتماعی دولت جدید موثر باشد.
▪انتخاب یك رئیسجمهور نسبتا جوانتر و ناشناختهتر، علامت نارضایتی مردم از معیارهای كلیشهای قبلی برای تصدی مسئولیت بود. بهعبارتدیگر با نادیدهگرفتهشدن پارامترهایی مانند شهرت، تجربه، نفوذ، وزن سیاسی و پشتیبانی حزبی و گروهی نامزدها از سوی مردم پدیده مهم و تازهای در جامعه نوین ایران بهوجود آمده است كه میتوان آن را «عبور از شخصیتها» نامید. مردم برای حلشدن مسائل اجتماعی و معیشتی خود معیارهای تازهای را تشخیص دادهاند كه موجب پیدایش «مدیریتمحوری» بهجای «ریاستمحوری» در تصدی امور میگردد.
▪ انسان گمشده سال ۵۷ در پیچوخم چندینسال جنگزدگی، سیاستزدگی، توسعهمحوری و... در حال پدیدارشدن است و مردم امید دارند كه اشرافیت سیاسی، اداری و اقتصادی حاكم بر دستگاههای تصمیمگیری بر اثر توجه به این مدل انسانی از صحنه خارج و یا كمرنگ شود.
▪ سوم تیر رویداد كلیدی، شگفتانگیز و بزرگی است كه هماكنون موجب برانگیختهشدن بیمها و امیدهای فراوان گردید. امیدها اكثرا از جانبه تودههای مردم و طبقات آسیبدیده و نیز طبقات متوسط جامعه و همچنین ایثارگران انقلاب و نیروهای مذهبی ابراز میشود كه احساسی آشنا با سالهای اولیه انقلاب را به نمایش میگذارد. اما بیمها عموما سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هستند. هرچندكه رئیسجمهور منتخب بعد از پیروزی در انتخابات انتساب افكار افراطگرایانه فرهنگی و سیاسی را به خود مردود دانست و در مورد بعضی از شایعات پاسخهای شفافكنندهای داد، اما مافیای قدرت و ثروت كه مبارزه با آنها در راس كاركردهای رئیسجمهور معرفی شدهاند نگرانیهای خود را به جامعه تسری دادهاند.
▪ حاشیهنشینی مظاهر دینی، انزوای نیروهای مذهبی، مسكوت یا مخدوششدن آرمانهای اولیه انقلاب، پنهانشدن ضعفهای رفتاری جامعه، نهادینهشدن ضعفهای ساختاری، فراموششدن ساحت معنوی و انسانی انقلاب، خردكنندگی چرخ اقتصاد توسعهمحور، شكنندگی طبقات فرودست جامعه، درحال تبدیلشدن به این اصل مسلم و استاندارد ثابت اجتماعی بود كه در سایه سوم تیر امید به تغییر این وضعیت بهوجود آمده است.
▪ سوم تیر برایند یك «ساحت مغفول» از انقلاب بود كه فرصت ترمیم آن نصیب پیكرتراشان اولیه ساختار اجتماعی نشد و فرصتخواهی سایر نامزدها برای ترمیم این ساحت مغفول پذیرفته نگردید. ازهمینرو سوم تیر یك فرصت تاریخی استثنایی برای ترمیم و بازسازی پیكره اصیل انقلاب است كه اگر دولت آینده در استفاده از این فرصت كوتاهی كند، معلوم نیست كه مردم در اعطای فرصت مجدد رغبتی به خرج دهند. بهعبارتدیگر دولت آینده از نظر مردم بهترین گزینه شناخته شده است، بهگونهایكه جامعه حاضر شده از دیگر شخصیتهای انتخابات چشمپوشی كند. بنابراین عدم توفیق دولت آینده در برنامههای لازمالاجرا، میتواند شكافی میان مردم و دولت ایجاد كند كه همه طیفهای سیاسی كشور در پركردن آن شكاف بیتوان باشند.
▪ اكنون وقت واقعی احترام به رای مردم فرا رسیده است و سایر رقبای انتخاباتی و طیفهای مشاركتكننده، میتوانند مردمسالاربودن خود را عملا به منصه ظهور برسانند. اعراض و رویگردانی طیفهای سیاسی و گروههای نخبه از دولت جدید، با هرگونه توجیهی كه صورت پذیرد، بیشازآنكه موجب كاهش و فرسایش دولت گردد، موجب نزول جایگاه نخبگان در جامعه، ایجاد شكاف اجتماعی فراگیر، سرخوردگی نخبگان، ازدسترفتن یك فرصت تاریخی، تضعیف موقعیت منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی، بیاعتمادی و سرخوردگی نسل جوان، شكست در جوانسازی دولت، و... خواهد شد.
بنابراین چنانچه دولت جدید دست دوستی بهسوی سایر طیفهای سیاسی و فرهنگی دراز نمود و آغوش همدلی برای طبقات مختلف اجتماعی گشود، بر نخبگان جامعه است كه با روشنبینی و بصیرت استقبال نموده، زمینههای همبستگی ملی و جهش بزرگ تاریخی ایران را فراهم كنند.
چلهنشینی سیاسی مردم و مسئولان در انتخابات نهم، پردهخوانیهای تبلیغاتی نامزدها و طرفداران آنها، نگاه به انتخابات از منظر مشروطه، گمشده سال ۱۳۵۷ انقلاب در اصلاحات و سازندگی، تولد دوباره انقلاب اسلامی، آناتومی اجتماعی سوم تیر، ساحت مغفول در بیستساله اخیر، عبور از شخصیتها بهعنوان یك استراتژی خودجوش مردمی در مشاركت سیاسی، مفاهیمی بودند كه در نوشتار فوق مورد بحث و نظر اجمالی قرار گرفت و هدف از آن سعی در نزدیكشدن به تحلیلهای تئوریك رویداد سوم تیرماه ۱۳۸۴ بود. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید..
محمدرضا معتضدیان
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست