دوشنبه, ۲۳ مهر, ۱۴۰۳ / 14 October, 2024
مجله ویستا

نزول قرآن


نزول قرآن
● نزول تدریجی قرآن
قرآن مجموعه آیات و سوره‏های نازل شده بر پیامبر اسلام است كه پیش ازهجرت و پس از آن در مناسبت‏های مختلف و پیش آمدهای گوناگون به طور پراكنده‏نازل شده است.سپس گرد آوری شده و به صورت مجموعه كتاب در آمده است.
نزول قرآن تدریجی،آیه آیه و سوره سوره،بوده و تا آخرین سال حیات پیامبر صلی الله علیه و آله‏ادامه داشته است.در دوران حیات پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه پیش آمدی رخ می‏داد یامسلمانان با مشكلی روبرو می‏شدند،در ارتباط با آن پیش آمد یا برای رفع آن مشكل‏یا احیانا پاسخ به سؤال‏های مطرح شده،مجموعه‏ای از آیات یا سوره‏ای نازل‏می‏شد.این مناسبت‏ها و پیش آمدها را اصطلاحا اسباب نزول یا شان نزول‏می‏نامند،كه دانستن آن‏ها برای فهم دقیق بسیاری از آیات ضروری است.این نزول‏پراكنده،قرآن را از دیگر كتب آسمانی جدا می‏سازد.زیرا صحف ابراهیم و الواح‏موسی یك جا نازل شد و همین امر موجب عیب جویی مشركان گردید: و قال الذین‏كفروا لو لا نزل علیه القرآن جملهٔ واحدهٔ... ،كسانی كه كفر ورزیده‏اند گفتند:چرا قرآن‏یك جا بر او نازل نگردیده؟ ...».در جواب آنان آمده: كذلك لنثبت‏به فؤادك و رتلناه‏ترتیلا ،این به خاطر آن است كه قلب تو را به وسیله آن استوار گردانیم و[از این رو]آن را به تدریج‏بر تو خواندیم‏».
در جای دیگر می‏گوید: و قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مكث و نزلناه تنزیلا ،قرآنی كه با آیاتش را از هم جدا كردیم تا آن را با درنگ برمردم بخوانی و آن را به تدریج نازل كردیم‏».
به طوری كه از قرآن استنباط می‏شود،حكمت تدریجی بودن نزول قرآن آن است‏كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و مسلمانان احساس كنند هم واره مورد عنایت‏خاص پروردگارقرار دارند و پیوسته رابطه آنان با حق تعالی استوار است و این تداوم نزول باعث‏دل گرمی و تثبیت آنان را فراهم سازد. و اصبر لحكم ربك فانك باعیننا... ،و در برابردستور پروردگارت شكیبا باش چرا كه مورد عنایت كامل ما قرار داری...»این قبیل دل گرمی‏های مداوم برای پیامبر اسلام فراوان بوده است و در قرآن در موارد بسیاری بدان اشاره شده است.
● اولین آیه و سوره
درباره اولین آیه یا سوره نازل شده سه نظر وجود دارد:
۱) گروهی معتقدند كه اولین آیات سه یا پنج آیه از اول سوره علق بوده است كه‏مقارن بعثت پیامبر نازل شده است.هنگامی كه ملك(فرشته)فرود آمد و پیامبر را باعنوان‏«نبوت‏»ندا داد و به او گفت:بخوان،گفت:چه بخوانم؟پس او را در پوشش‏خود گرفت و گفت: اقرا باسم ربك الذی خلق،خلق الانسان من علق،اقرا و ربك الاكرم الذی علم بالقلم،علم الانسان ما لم یعلم .از امام صادق علیه السلام روایت‏شده است كه فرمود:
«اول ما نزل علی رسول الله صلی الله علیه و آله بسم الله الرحمان الرحیم.اقرا باسم ربك... و آخر ما نزل‏علیه: اذا جاء نصر الله... .
۲) گروهی نخستین سوره نازل شده را سوره مدثر می‏دانند.از ابن سلمه روایت‏شده است كه از جابر بن عبد الله انصاری سؤال كردم:كدامین سوره یا آیه قرآن برای‏نخستین بار نازل شده است؟گفت: یا ایها المدثر .گفتم:پس اقرا باسم ربك چه؟
گفت:گفتاری كه از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله شنیده‏ام اكنون برای شما بازگو می‏كنم.شنیدم كه‏فرمود:«مدتی را در مجاورت كوه حراء گذرانیدم.در پایان كه از كوه پایین آمدم و به‏میانه دشت رسیدم،ندایی شنیدم.به هر طرف نگریستم كسی را ندیدم. سپس سربه آسمان بلند كردم،ناگهان او(جبرئیل)را دیدم.لرزشی مرا فرا گرفت،به خانه نزدخدیجه آمدم،خواستم تا مرا بپوشاند. آن گاه یا ایها المدثر،قم فانذر... نازل شد .
گروهی از این حدیث استفاده كرده‏اند كه اولین سوره نازل شده در ابتدای وحی برپیامبر اكرم صلی الله علیه و آله این سوره است ولی در متن حدیث هیچ گونه اشاره‏ای به این امر كه‏نخستین سوره نازل شده این سوره باشد نشده است،و صرفا استنباط جابر از این‏حدیث چنین بوده است.شاید این پیش آمد پس از مدتی كه از بعثت گذشته بود(فترت)صورت گرفته باشد،زیرا پس از آغاز بعثت‏برای مدتی وحی منقطع گردیدو دوباره آغاز شد.شاهد بر این مدعی حدیث زیر است:
از جابر بن عبد الله روایت دیگری شده است كه پیامبر صلی الله علیه و آله درباره فترت وحی‏سخن می‏گفت و می‏فرمود:«هنگامی كه به راه خود ادامه می‏دادم،ناگاه ندایی ازآسمان شنیدم.سر بلند كردم،فرشته‏ای را دیدم كه در كوه حراء نیز آمده بود.ازدیدار او به وحشت افتادم و بر روی زانوهای خود قرار گرفتم.سپس از راه خودبرگشتم و به خانه آدم و گفتم:زملونی،زملونی(مرا بپوشانید). آن گاه مرا پوشاندند.
در این موقع آیات: یا ایها المدثر،قم فانذر،و ربك فكبر،و ثیابك فطهر و الرجز فاهجر نازل شد.پس از آن،وحی پی در پی و بدون انقطاع فرود آمد» .
۳) گروهی اولین سوره نازل شده را سوره فاتحه می‏دانند.
زمخشری می‏گوید: «بیش‏تر مفسرین بر این عقیده‏اند كه سوره فاتحه اولین سوره نازل شده قرآن است‏».
علامه طبرسی از استاد احمد زاهد در كتاب ایضاح به نقل از سعید بن المسیب ازمولی امیر المؤمنین علیه السلام آورده است كه فرمود:«از پیامبر صلی الله علیه و آله از ثواب قرائت قرآن‏سؤال نمودم،سپس آن حضرت ثواب هر سوره را بیان فرمود،به ترتیب نزول‏سوره‏ها.پس اولین سوره‏ای را كه در مكه نازل شده است،سوره‏«فاتحه‏»بر شمرد،سپس «اقرا باسم ربك‏» و آن گاه سوره ن و القلم .واحدی نیشابوری در اسباب‏النزول درباره ابتدای بعثت چنین آورده است:«گاه كه پیامبر با خود خلوتی داشت،ندایی از آسمان می‏شنید كه موجب هراس وی می‏شد و در آخرین بار فرشته او راندا داد:یا محمد!گفت:لبیك.گفت:بگو بسم الله الرحمان الرحیم الحمد لله رب‏العالمین... .البته پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله از همان ابتدای بعثت‏با گروه كوچك خود(علی وجعفر و زید و خدیجه)نماز را طبق سنت اسلامی انجام می‏داد و نماز بدون‏فاتحهٔ الكتاب بر پا نمی‏شود و در حدیث آمده است : «اولین چیزی كه جبرئیل به‏پیامبر صلی الله علیه و آله تعلیم داد،نماز و وضو بود»كه لازمه آن مقرون بودن بعثت‏با نزول سوره‏حمد است. جلال الدین سیوطی می‏گوید:«هرگز نبوده است كه نماز در اسلام بدون‏فاتحه الكتاب باشد» .
میان این سه نظر می‏توان به گونه‏ای جمع كرد،زیرا نزول سه یا پنج آیه از اول‏سوره علق به طور قطع با آغاز بعثت مقارن بوده است، و این مساله مورد اتفاق نظراست.سپس چند آیه از ابتدای سوره مدثر نازل شده است،ولی اولین سوره كامل كه بر پیامبر نازل گردیده سوره حمد است.و چند آیه از سوره علق یا سوره مدثر درآغاز،عنوان سوره نداشته و با نزول بقیه آیه‏های سوره این عنوان را یافته است.لذااشكالی ندارد كه بگوییم اولین سوره،سوره حمد است و به نام فاتحهٔ الكتاب‏خوانده می‏شود.وجوب خوانده شدن این سوره در نماز اهمیت آن را می‏رساند،به طوری كه آن را سزاوار عدل و همتای قرآن شدن،می‏كند. و لقد آتیناك سبعا من المثانی و القرآن العظیم ،و به راستی ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم را دادیم‏».
سوره‏ای كه به نام‏«سبعا من المثانی‏»خوانده می‏شود بنابر نقلی سوره حمد است كه‏مشتمل بر هفت آیه است.از این جهت‏«مثانی‏»گفته می‏شود كه به سبب كوتاهی‏قابل تكرار است‏به ویژه سوره حمد كه روزانه در نماز تكرار می‏شود.پس اگر ترتیب نزول سوره‏ها را از نظر ابتدای سوره‏ها در نظر بگیریم،اولین سوره،علق و پنجمین سوره،حمد است.چنان كه در ترتیب نزول سوره‏ها آورده‏ایم و اگر سوره كامل را ملاك بدانیم،اولین سوره كامل سوره حمد است.
● آخرین آیه و سوره
در روایات منقول از اهل بیت علیهم السلام آمده است كه آخرین سوره،سوره نصر است.
در این سوره به ظاهر بشارت به پیروزی مطلق شریعت داده شده كه پایه‏های آن‏استوار و مستحكم گشته است و گروه گروه مردم آن را پذیرفته‏اند: بسم الله الرحمان‏الرحیم،اذا جاء نصر الله و الفتح،و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا،فسبح بحمد ربك‏و استغفره انه كان توابا .با نزول این سوره،صحابه خرسند شدند.زیرا پیروزی مطلق‏اسلام بر كفر و تثبیت و استحكام پایه‏های دین را بشارت می‏داد.ولی عباس عموی‏پیامبر از نزول این سوره سخت غمناك گردید و گریان شد.پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:
«ای عم چرا گریانی؟»گفت:«به گمانم از پایان كار تو خبر می‏دهد».پیامبر صلی الله علیه و آله‏فرمود:«همان گونه است كه گمان برده‏ای‏».پیامبر پس از آن دو سال بیش‏تر زیست‏نكرد .
امام صادق علیه السلام فرمود:«آخرین سوره،اذا جاء نصر الله و الفتح است‏» .
از این عباس‏نیز روایت‏شده كه آخرین سوره،سوره نصر است و نیز روایت‏شده است:آخرین‏سوره،سوره برائت است كه نخستین آیات آن سال نهم هجرت نازل شد وپیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را فرستاد تا آن را بر جمع مشركین بخواند .
در بسیاری از روایات آمده است:آخرین آیه كه بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نازل شد این آیه‏بود: و اتقوا یوما ترجعون فیه الی الله ثم توفی كل نفس ما كسبت و هم لا یظلمون .
جبرئیل آن را نازل كرد و گفت:آن را در میانه آیه ربا و آیه دین(پس از آیه شماره ۲۸۰)
از سوره بقره قرار دهد و پس از آن پیامبر بیش از ۲۱ روز و بنا بر قولی ۷ روز ادامه‏حیات نداد .
احمد بن ابی یعقوب مشهور به ابن واضح یعقوبی(متوفای سال‏های پس از۲۹۲)در تاریخ خود چنین آورده است:«گفته‏اند كه آخرین آیه نازل شده بر پیامبراكرم صلی الله علیه و آله این آیه بود: الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام‏دینا ،-سپس در ادامه می‏گوید:-و همین گفتار نزد ما صحیح و استوار است و نزول‏آن در روز نصب مولی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب در غدیر خم بوده است‏» .
آری سوره نصر پیش از سوره برائت نازل شده است،زیرا سوره نصر در سال فتح‏مكه(عام الفتح)كه سال هشتم هجرت بود،نازل گردیده و سوره برائت پس از فتح، برخی از نظر ادبی اشكال كرده گفته‏اند،مصدر بودن آیه به‏«واو»عاطفه،با نزول انفرادی آیه‏سازش ندارد.ولی باید توجه داشت-بر فرض صحت روایت-مصدر شدن آیه به‏«واو»از آن جهت است تاتكمله آیه قبل قرار گیرد گر چه با فاصله زمانی و به طور انفرادی نازل گردیده باشد.علاوه مصدر شدن‏جمله‏های بدون سابقه،به‏«واو»در استعمالات عربی فراوان است:«و لقد امر علی اللئیم یسبنی. فمضیت ثمهٔ‏قلت لا یعنینی‏».«و رب قائلهٔ یوما بذی سلم.این الطریق الی حمام منجاب‏».و در قرآن نیز فراوان یافت‏می‏شود كه بر سر آیاتی‏«واو»آمده كه با آیات قبل رابطه‏ای ندارند.مثلا: «انما قولنا لشی‏ء اذا اردناه ان نقول له‏كن فیكون.و الذین هاجروا فی الله من بعد ما ظلموا...و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا نوحی الیهم...» (سوره نحل ۴۳-۴۰)آیه نخست در امر تكوین است.آیه بعد در رابطه با مهاجرت.آیه سوم مربوط به نحوه ارسال پیامبران‏پر واضح است كه این آیات از هم جدا نازل گشته سپس در نوشتار پی در پی بت‏شده‏اند.
راه جمع میان این روایات بدین گونه است كه‏بگوییم:آخرین سوره كامل سوره نصر است و آخرین سوره به اعتبار آیات نخستین‏آن، سوره برائت است.اما آیه و اتقوا یوما ترجعون فیه الی الله...» طبق روایت‏ماوردی در منی به سال حجهٔ الوداع نازل گردید .بنابر این نمی‏تواند آخرین آیه‏باشد،زیرا آیه‏«اكمال‏» پس از بازگشت پیامبر صلی الله علیه و آله از حجهٔ الوداع در غدیر خم بین راه‏نازل شده است.پس گفته ابن واضح یعقوبی،صحیح‏تر به نظر می‏رسد،زیرا سوره‏برائت،پس از فتح مكه،در سال نهم هجرت و سوره مائده در سال دهم هجرت(سال حجهٔ الوداع)نازل شده است.علاوه بر آن،سوره مائده مشتمل بر یك سری‏احكام است كه پایان جنگ و استقرار اسلام را می‏رساند.به ویژه آیه‏«اكمال‏»كه ازپایان كار رسالت‏خبر می‏دهد و با آخرین آیه در آخرین سوره تناسب دارد. پس‏آخرین سوره كامل،سوره نصر است كه در عام الفتح نازل شد و آخرین آیه كه پایان‏كار رسالت را خبر می‏دهد،آیه‏«اكمال‏»است. گر چه ممكن است‏به اعتبارآیات الاحكام،آخرین آیه: و اتقوا یوما ترجعون فیه الی الله باشد كه در سوره بقره‏ضبط و ثبت ‏شده است.● اهمیت‏شناخت اسباب نزول و راه‏های دست‏یابی به آن
در اهمیت‏شناخت اسباب نزول یا شان نزول باید گفت:همان گونه كه می‏دانیم‏قرآن،تدریجی و در مناسبت‏های مختلف نازل شده است.بر حسب اقتضا اگرحادثه‏ای پیش می‏آمد یا مسلمانان دچار مشكلی می‏شدند،یك یا چند آیه و احیانایك سوره برای رفع مشكل نازل می‏گردید.پر واضح است كه آیات نازل شده در هرمناسبتی،به همان حادثه و مناسبت نظر دارد.پس اگر ابهام یا اشكالی در لفظ یامعنای آیه پدید آید،با شناخت آن حادثه یا پیش آمد،رفع اشكال می‏كرد.در نتیجه‏برای دانستن معنا و تفسیر كامل هر آیه، باید به شان نزول آن رجوع كرد تا كاملاموضوع روشن شود.پس شان نزول می‏تواند قرینه‏ای باشد تا دلالت آیه را تكمیل‏كند و بدون آن،دلالت آیه ناقص می‏ماند.مثلا در مورد آیه ان الصفا و المروهٔ من‏شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما... اشكال شده است كه‏سعی میان دو كوه صفا و مروه در حج و عمره از اركان است،چرا به لفظ‏«لا جناح‏» تعبیر شده است؟
معنای ظاهری آیه چنین است:گناهی نیست كه میان آن دو كوه سعی نمایید.این‏عبارت جواز را می‏رساند نه وجوب را.ولی با مراجعه به شان نزول آیه روشن‏می‏شود كه این عبارت برای رفع توهم گناه آمده است،زیرا پس از صلح حدیبیه درسال ششم هجری مقرر شد كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و صحابه سال بعد برای انجام مراسم‏عمره به مكه مشرف شوند و در این قرار داد چنین آمده بود كه به مدت سه روزمشركان بت‏های خود را از اطراف بیت و هم چنین از روی كوه صفا و مروه بردارند تامسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعی را انجام دهند.پس از گذشت‏سه روز بت‏ها برگردانده شد.برخی از مسلمانان به عللی هنوز مراسم سعی را انجام نداده بودند وبا بازگرداندن بت‏ها،چنین گمان بردند كه با وجود بت‏ها،سعی میان صفا و مروه‏گناه است.آیه مذكور نازل شد تا مسلمانان از سعی خودداری نكنند،زیرا اساساسعی از شعائر الهی است و وجود بت‏ها امر عارضی است و به آن زیان‏نمی‏رساند . لذا مفهوم این آیه با مراجعه به شان نزول كاملا واضح و روشن می‏شودو مساله جواز یا وجوب سعی در كار نیست،بلكه صرفا«دفع توهم منع‏» است.
یعنی با وجود بت‏ها منعی از انجام سعی نیست.پس شناخت اسباب نزول نقش‏اساسی در فهم و پی‏بردن به معانی بسیاری از آیات ایفا می‏كند .
راه شناخت و پی‏بردن به اسباب نزول بسی دشوار است،زیرا پیشینیان در این‏زمینه مطلب قابل توجهی ثبت و ضبط نكرده‏اند،جز اندكی كه كاملا چاره سازنیست.شاید یكی از علل عدم ضبط دقیق این بود كه خود به وضع آشنا بودند ودیگر نیازی نمی‏دیدند كه معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند برای آینده‏ثبت كنند.بعدها روایاتی در این زمینه فراهم شد كه بیش‏تر دارای ضعف سند و غیرقابل اعتماد بوده و احیانا اعمال غرض در كار وجود داشته است.به ویژه در دوران‏تاریك حكومت‏بنی امیه كه از روی غرض ورزی،آیات بی‏شماری با تنظیم شان‏نزول‏های ساختگی،طبق دل خواه تفسیر و تاویل شده است.از امام احمد بن حنبل‏در این باره نقل شده:«سه چیز اصل و پایه درستی ندارد:روایاتی كه درباره‏جنگ‏های صدر اسلام ثبت‏شده،روایاتی كه درباره فتنه‏های آخر الزمان گفته شده وروایاتی كه درباره تفسیر و تاویل قرآن آورده‏اند».امام بدر الدین زركشی از برخی‏محققین نقل می‏كند: «مقصود بیش‏ترین روایات در این باره قابل اعتماد نیست،نه‏این كه همه آن‏ها قابل اعتماد نباشند» .معروف‏ترین كسی كه در این باره روایاتی‏جمع آوری كرده است،ابو الحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری(متوفای ۴۶۸)
است كه جلال الدین سیوطی(متوفای ۹۱۱)بر او خرده گرفته و می‏گوید كه درفراهم كردن روایات ضعیف همت گماشته،صحیح و سقیم را به هم آمیخته وبیش‏تر روایات خود را از طریق كلبی از ابی صالح از ابن عباس آورده است كه جداواهی و ضعیف است ... سپس خود سیوطی در این زمینه رساله‏ای نگاشته به نام‏لباب النقول(برگزیده‏های منقول)كه خود نیز در انتخاب روایات از روایت‏های‏ضعیف،مصون نمانده است.مثلا درباره آیه و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خیر للصابرین،و اصبر و ما صبرك الا بالله و لا تحزن علیهم و لا تك فی ضیق‏مما یمكرون،ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون نوشته است كه پیامبر صلی الله علیه و آله‏آن‏گاه كه بر سر نعش حمزه ایستاد و او را بدان حالت زار یافت،فرمود:«لامثلن‏بسبعین منهم مكانك،هر آینه با هفتاد نفر از آنان(قریش)همان كنم كه با تو كردندبریدن گوش و بینی و پاره كردن شكم‏».آن گاه جبرئیل این آیات را نازل نمود و او را ازاین كار منع كرد ...در حالی كه سوره نحل از سوره‏های مكی است.سال‏ها پیش ازجنگ احد كه در مدینه در سال چهارم هجرت اتفاق افتاد،نازل شده است.به علاوه‏از مقام پیامبر صلی الله علیه و آله كه تربیت‏شده آیین اسلام است و هم‏واره عدل و انصاف را درزندگی خود پیش گرفته،كاملا به دور است كه چنین اندیشه ناعادلانه‏ای را به خودراه دهد.آری آیات فوق در مكه موقعی كه مسلمانان مورد شكنجه كفار بودند نازل‏شد كه هرگز تجاوز نكنید و بهتر است‏شكیبا باشید .
● سبب نزول یا شان نزول
چه فرقی میان این دو عبارت وجود دارد؟بیش‏تر مفسرین فرقی میان این دوقایل نشده‏اند و هر مناسبتی را كه ایجاب كرده است آیه یا آیه‏هایی نازل شود،گاه‏سبب نزول و گاه شان نزول گفته‏اند.در صورتی كه میان این دو عبارت فرق است،ازاین جهت كه شان نزول اعم از سبب نزول است.هر گاه به مناسبت جریانی درباره‏شخص و یا حادثه‏ای،خواه در گذشته یا حال یا آینده و یا درباره فرض احكام،آیه یاآیاتی نازل شود همه این موارد را شان نزول آن آیات می‏گویند،مثلا می‏گویند كه‏فلان آیه درباره عصمت انبیا یا عصمت ملائكه یا حضرت ابراهیم یا نوح یا آدم نازل‏شده است كه تمامی این‏ها را شان نزول آیه می‏گویند.اما سبب نزول،حادثه یاپیش آمدی است كه متعاقب آن،آیه یا آیاتی نازل شده باشد و به عبارت دیگر آن‏پیش آمد باعث و موجب نزول گردیده باشد.لذا سبب،اخص است و شان اعم.
● راه یافتن به اسباب نزول
چون اسباب نزول از راه نقل روایت‏به دست می‏آید و متاسفانه وقایع و حوادث‏در گذشته ضبط نمی‏شد،بنابر این غالب روایات منقول چندان منابع قابل اعتمادی‏نیستند،جز اندكی كه بیش‏تر آن‏ها ضعیف السند یا متعارض و متهافت است.
واحدی در اسباب النزول می‏گوید:«جایز نباشد در اسباب نزول آیات چیزی گفته‏شود،مگر آن كه روایت صحیح و قابل اعتمادی در دست‏باشد و از كسانی روایت‏شده باشد كه خود شاهد حوادث اتفاق افتاده آن زمان بوده باشند.نه آن كه از روی‏حدس و گفته‏های بی‏اساس،سخنی گفته باشند».سپس از ابن عباس روایت می‏كندكه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود:«از نقل حدیث‏بپرهیزید مگر بدان علم و شناخت صحیح‏داشته باشید،زیرا هر كس بر من و قرآن دروغی ببندد،جای گاه خود را در آتش‏فراهم ساخته است‏». لذا سلف صالح از هر گونه سخن درباره قرآن خودداری‏می‏كردند.محمد بن سیرین می‏گوید:«از عبیده،یكی از سرشناسان تابعین، درباره‏تفسیر آیه‏ای از قرآن پرسشی نمودم گفت:رفتند كسانی كه می‏دانستند در چه جهت‏قرآن نازل شده است‏».یعنی علم به اسباب النزول داشته‏اند.واحدی می‏گوید:«دراین زمان بسیارند كسانی كه در این زمینه دروغ پردازی‏های فراوانی دارند،لذا برای‏رسیدن به حقایق قرآن باید راه احتیاط را پیمود»
.سخن امام احمد بن حنبل دراین باره گذشت:«ثلاثهٔ لا اصل لها:المغازی و الفتن والتفسیر».جلال الدین سیوطی،با تمام توانی كه در این زمینه‏ها دارد،نتوانسته است‏بیش از ۲۵۰ حدیث مسند،اعم از صحیح و سقیم جمع آوری كند ،ولی خوشبختانه در مكتب اهل بیت علیهم السلام‏روایات فراوانی است كه به گونه صحیح از طرق ایشان به دست ما رسیده است و تابه حال بیش از چهار هزار روایت در این زمینه جمع آوری شده است .
منابعی كه امروزه در دست داریم و برای دستیابی به اسباب نزول مورد استفاده‏قرار می‏گیرند تا حدودی قابل اطمینانند.مانند جامع البیان طبری،الدر المنثورسیوطی،مجمع البیان طبرسی،تبیان شیخ طوسی و علاوه بر آن‏ها كتاب‏هایی نیزبه طور خاص درباره اسباب نزول نگاشته شده است،مانند اسباب النزول واحدی ولباب النقول سیوطی.البته در این نوشته‏ها صحیح و سقیم در هم آمیخته و بایستی باكمال دقت در آن‏ها نگریست.تشخیص درست از نادرست،مخصوصا در مواردتعارض،به یكی از راه‏های زیر امكان دارد:
۱) باید سند روایت،به ویژه آخرین كسی كه روایت‏به او منتهی می‏شود مورداطمینان باشد.یعنی یا معصوم باشد یا صحابی مورد اطمینان،مانندعبد الله بن مسعود و ابی بن كعب و ابن عباس كه در كار قرآن سر رشته داشته و موردقبول امت‏بوده‏اند.و یا از تابعین عالی قدر باشد،مانند مجاهد،سعید بن جبیر وسعید بن مسیب كه هرگز از خود چیزی نمی‏ساختند و انگیزه دروغ پردازی‏نداشته‏اند.
۲) باید تواتر یا استفاضه(كثرت نقل)روایات ثابت‏شده باشد،گر چه با الفاظمختلف ولی مضمونا متحد باشند و در صورت اختلاف در مضمون،قابل جمع‏باشند.در این صورت اطمینان حاصل می‏شود كه خبر مذكور صحیح است،مانندروایاتی كه درباره تحویل قبله و اسباب نزول آیات مربوط وارد شده است.
۳) باید روایاتی كه درباره سبب نزول آیات وارد شده است،به طور قطعی اشكال‏را حل و ابهام را رفع می‏كند.كه این خود شاهد صدق آن حدیث‏خواهد بود،گر چه ازلحاظ سند به اصطلاح علم الحدیث روایت صحیح یا حسن نباشد.بیش‏تر وقایع‏تاریخی از همین قبیل هستند كه با ارتباط دادن چند واقعه تاریخی به صحت‏یك‏جریانی پی می‏بریم و آن را می‏پذیریم و گرنه از راه صحت اسناد امكان پذیرش‏نیست.در مورد آیه‏«نسی‏ء»مطلب از همین قرار است.
در سوره توبه آمده است: «انما النسی‏ء زیادهٔ فی الكفر یضل به الذین كفروا یحلونه‏عاما و یحرمونه عاما لیواطؤا عدهٔ ما حرم الله فیحلوا ما حرم الله،زین لهم سوء اعمالهم والله لا یهدی القوم الكافرین، نسی‏ء[ جا به جا كردن و تاخیر ماه‏های حرام]فزونی در كفر[مشركان]است كه با آن،كافران گم‏راه می‏شوند.یك سال آن را حلال و سال‏دیگر آن را حرام می‏كنند تا به مقدار ماه‏هایی كه خداوند حرام كرده موافق سازند[وعدد چهار ماه به پندارشان تكمیل گردد]و به این ترتیب آن چه را خدا حرام كرده،حلال گردانند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده و خداوند گروه‏كافران را هدایت نمی‏كند».
جنگ در ماه‏های حرام ممنوع بود و دلیل آن،برای به وجود آمدن امنیت درمسیر رفت و آمد عرب كه از دورترین نقاط جزیره برای حج در سه ماه ذو القعده،ذو الحجه و محرم و در ماه رجب برای ادای عمره به مكه سفر می‏كردند،بوده است.
ولی زورگویان قبایل عرب هرگاه در آستانه پیروزی بر قبیله دیگر قرار می‏گرفتند واحیانا یكی از ماه‏های حرام پیش می‏آمد،جای آن ماه را با ماه دیگر عوض‏می‏كردند.مثلا می‏گفتند فعلا ماه رجب را از جای خود بر می‏داریم و ماه شعبان راجلو می‏آوریم و با این توجیه به جنگ خود ادامه می‏دادند و در احكام الهی و سنت‏جاری تصرف می‏كردند.این شیوه ناپسند در سال نهم هجری به كلی ممنوع شد .
بابر این آن چه در سبب نزول آیه آمده است‏با جملات آیه تطبیق می‏كند و قرائن وشواهد هم مطلب را تایید می‏كند و از معنای آیه هم رفع ابهام می‏كند،گر چه از نظرسند قوی نباشد.موارد دیگر را می‏توان بر اساس این قاعده تبیین نمود.
● حضور ناقل سبب
آیا شرط است ناقل سبب نزول خود شاهد حادثه باشد؟بیش‏تر علما حضورناقل اول سبب نزول را شرط كرده‏اند تا سند روایت از خود واقعه منقطع نباشد،وسند تا وی نیز متصل بوده باشد.واحدی می‏گوید:«لا یحل القول فی اسباب النزول‏الا بالروایهٔ و السماع ممن شاهدوا التنزیل و وقفوا علی الاسباب و بحثوا عن‏علمها» .ولی دیگران علم قطعی ناقل را به سبب نزول كافی می‏دانند و حضور او رادر حادثه شرط نمی‏دانند.حاكم نیشابوری در علم الحدیث گفته است:«اگرصحابی‏ای كه زمان وحی و نزول قرآن را درك كرده است‏بگوید:آیه كذا در حادثه‏كذا نازل شد،این كلام به منزله حدیث مسند است.یعنی حدیث،منقول ازپیامبر صلی الله علیه و آله تلقی می‏شود» .این قول صحیح‏تر به نظر می‏رسد،زیرا حضور ناقل بافرض قاطع بودن،عادل بودن و صادق بودن او در گفتار خود،شرط نیست و صرفاوثاقت و درستی و مورد اعتماد بودن او مورد نظر است.به همین دلیل روایات‏منقول از ائمه اطهار علیهم السلام درباره قرآن برای ما اطمینان بخش است و مورد پذیرش‏قرار می‏گیرد.
● تنزیل و تاویل و استفاده فقهی از آن دو
در اصطلاح سلف،تنزیل بر مورد نزول گفته می‏شود.این مورد می‏تواند یك‏واقعه خاص باشد كه آن واقعه سبب نزول آیه شده است. ولی تاویل مفهوم عامی‏است كه از آیه برداشت می‏شود و قابل انطباق بر جریانات مشابه است.در برخی‏تعابیر به این دو اصطلاح ظهر و بطن نیز گفته می‏شود كه ظهر همان تنزیل و بطن‏همان تاویل است،زیرا ظاهر آیه همان مورد نزول را می‏رساند و در بطن آیه مفهوم‏گسترده‏تری نهفته است.فضیل بن یسار درباره حدیث معروف‏«ما فی القرآن آیهٔ الا ولها ظهر و بطن‏»كه از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده است،از امام صادق علیه السلام سؤال كرد.
حضرت در جواب فرمود:«ظهره تنزیله و بطنه تاویله،منه ما قد مضی و منه ما لم‏یكن،یجری كما تجری الشمس و القمر، ظهر همان مورد نزول آیه است و بطن‏تاویل آن[كه موارد قابل انطباق را شامل می‏شود].برخی در گذشته اتفاق افتاده وبرخی هنوز نیامده است.قرآن[پیوسته زنده و جاوید و قابل بهره‏گیری است و]مانند آفتاب و ماه در جریان است‏».درحدیث دیگر می‏فرماید :
«ظهر القرآن الذین‏»نزل فیهم و بطنه الذین عملوا بمثل اعمالهم، ظهر،كسانی را در بر می‏گیرد كه آیه‏درباره آنان نازل شده است و بطن كسانی را شامل می‏شود كه كرداری مانند كردارآنان داشته باشند».
● استفاده فقهی از شان نزول و تنزیل و تاویل
فقها و دانش‏مندان اسلامی با توجه به سبب و شان نزول و ظهر و بطن آیات،قاعده‏ای را به دست آورده‏اند و با تمسك به آن قاعده، احكام را استنباط می‏كنند.
آن قاعده عبارت است از:«العبرهٔ بعموم اللفظ لا بخصوص المورد،اعتبار به‏گستردگی لفظ است،نه خصوصیت مورد».یعنی یك فقیه دانا و توانا بایدخصوصیات مورد را كنار بگذارد و از جنبه‏های عمومی لفظ بهره بگیرد.البته‏جنبه‏های خصوصی برای فهم دلالت كلام مفید است،ولی انحصار را نمی‏رساند،زیرا احكام الهی پیوسته همگانی بوده و در همه زمان‏ها جریان دارند.اینك دونمونه از آیات را می‏آوریم كه در روایات،جنبه كلی آن بررسی شده و مورد استفاده‏قرار گرفته است:
▪ نمونه اول:
در سوره بقره چنین آمده است: و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم‏وجه الله ان الله واسع علیم .این آیه از آیاتی است كه دارای ظهر و بطن(تنزیل وتاویل)است كه با راه‏نمایی امام معصوم جنبه عمومی آن روشن شده است.این آیه‏در ظاهر با آیاتی كه ایجاب می‏كند حتما رو به كعبه نماز بخوانید منافات دارد،ولی‏با مراجعه به شان نزول،این تنافی برطرف می‏شود.
شان نزول آیه چنین است:یهودیان به مسلمانان اعتراض می‏كردند كه اگر نمازگزاردن به سوی بیت المقدس حق است،آن گونه كه تاكنون عمل می‏شد پس‏تحویل آن به سوی كعبه باطل است و اگر رو به سوی كعبه نماز خواندن حق است،پس بطلان آن چه تاكنون خوانده شده است ثابت می‏شود.خداوند در این آیه‏جواب می‏دهد كه هر دو كار حق بوده و هست زیرا اصل نماز،یك حقیقت ثابت است ولی رو به سوی كعبه یا بیت المقدس،یك امر اعتباری محض است كه برای‏ایجاد وحدت در صفوف نمازگزاران به آن دستور داده شده است.به هر كجا كه روكنی خدا هست و رو به خدا ایستاده‏ای.پس رو به مشرق نمازگزاردن به جهت قرارداشتن كعبه(مكه)در شرق مدینه و رو به مغرب نماز خواندن به دلیل قرار داشتن‏بیت المقدس در غرب مدینه همگی از آن خداست و رو به خداست.خداوند درتنگنای جهت‏خاص قرار نگرفته است: ان الله واسع علیم .
در روایات،از این آیه استفاده دیگری نیز شده است و آن این كه می‏توان نمازهای‏مستحبی را در حالت‏سواره به هر سویی كه در حركت است‏به جای آورد.این بطن‏آیه است كه با فهم معصومین علیهم السلام بدان رهنمون شده‏ایم.
▪ نمونه دوم:
در سوره جن می‏خوانیم: و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا .
مساجد،یا جمع مسجد به معنای معبد و جای‏گاه عبادت است كه معنای آیه بر این‏فرض چنین می‏شود:مساجد از آن خداست و كسی را با خدا نخوانید.یا جمع‏مسجد(مصدر میمی)یعنی عبادت و پرستش است،یعنی پرستش جز خدا رانشاید و در مقام عبادت كسی را با خدا نام نبرید.بر هر دو فرض،ظاهر آیه از شریك‏قرار دادن در مقام عبادت منع می‏كند.ولی طبق روایت صحیحی كه در دست داریم‏معنای دیگری نیز از آیه استنباط می‏شود كه مسجد را شامل‏«ما یسجد به‏»(مواضع‏سجود)گرفته است.گروهی از مفسرین،مانند سعید بن جبیر و زجاج و فراء گفته‏اند:
مساجد شامل مواضع سجود(اعضای سبعه در حال سجود)نیز می‏شود كه این‏مواضع از آن خداست و خداوند آن‏ها را به انسان ارزانی داشته است و نباید برای‏دیگری به كار گرفت .از امام محمد تقی علیه السلام نیز همین تاویل به این صورت آمده كه‏در مورد موضع قطع دست دزدی در حضور خلیفه عباسی،معتصم بالله،سؤالی‏مطرح شد.هر كس به فراخور حال خود سخنی گفت.آن گاه امام علیه السلام فرمود:«از بن‏انگشتان‏».از مدرك این فتوی از امام سؤال شد.فرمود:«كف دست‏یكی از مواضع‏هفت‏گانه در حال سجود است و از آن خداست و نباید قطع شود» .زیرا عقوبت‏ سارق باید بر چیزی واقع شود كه از آن خود اوست.
منبع : حوزه