دوشنبه, ۲۳ مهر, ۱۴۰۳ / 14 October, 2024
مجله ویستا
نزول قرآن
● نزول تدریجی قرآن
قرآن مجموعه آیات و سورههای نازل شده بر پیامبر اسلام است كه پیش ازهجرت و پس از آن در مناسبتهای مختلف و پیش آمدهای گوناگون به طور پراكندهنازل شده است.سپس گرد آوری شده و به صورت مجموعه كتاب در آمده است.
نزول قرآن تدریجی،آیه آیه و سوره سوره،بوده و تا آخرین سال حیات پیامبر صلی الله علیه و آلهادامه داشته است.در دوران حیات پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه پیش آمدی رخ میداد یامسلمانان با مشكلی روبرو میشدند،در ارتباط با آن پیش آمد یا برای رفع آن مشكلیا احیانا پاسخ به سؤالهای مطرح شده،مجموعهای از آیات یا سورهای نازلمیشد.این مناسبتها و پیش آمدها را اصطلاحا اسباب نزول یا شان نزولمینامند،كه دانستن آنها برای فهم دقیق بسیاری از آیات ضروری است.این نزولپراكنده،قرآن را از دیگر كتب آسمانی جدا میسازد.زیرا صحف ابراهیم و الواحموسی یك جا نازل شد و همین امر موجب عیب جویی مشركان گردید: و قال الذینكفروا لو لا نزل علیه القرآن جملهٔ واحدهٔ... ،كسانی كه كفر ورزیدهاند گفتند:چرا قرآنیك جا بر او نازل نگردیده؟ ...».در جواب آنان آمده: كذلك لنثبتبه فؤادك و رتلناهترتیلا ،این به خاطر آن است كه قلب تو را به وسیله آن استوار گردانیم و[از این رو]آن را به تدریجبر تو خواندیم».
در جای دیگر میگوید: و قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مكث و نزلناه تنزیلا ،قرآنی كه با آیاتش را از هم جدا كردیم تا آن را با درنگ برمردم بخوانی و آن را به تدریج نازل كردیم».
به طوری كه از قرآن استنباط میشود،حكمت تدریجی بودن نزول قرآن آن استكه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و مسلمانان احساس كنند هم واره مورد عنایتخاص پروردگارقرار دارند و پیوسته رابطه آنان با حق تعالی استوار است و این تداوم نزول باعثدل گرمی و تثبیت آنان را فراهم سازد. و اصبر لحكم ربك فانك باعیننا... ،و در برابردستور پروردگارت شكیبا باش چرا كه مورد عنایت كامل ما قرار داری...»این قبیل دل گرمیهای مداوم برای پیامبر اسلام فراوان بوده است و در قرآن در موارد بسیاری بدان اشاره شده است.
● اولین آیه و سوره
درباره اولین آیه یا سوره نازل شده سه نظر وجود دارد:
۱) گروهی معتقدند كه اولین آیات سه یا پنج آیه از اول سوره علق بوده است كهمقارن بعثت پیامبر نازل شده است.هنگامی كه ملك(فرشته)فرود آمد و پیامبر را باعنوان«نبوت»ندا داد و به او گفت:بخوان،گفت:چه بخوانم؟پس او را در پوششخود گرفت و گفت: اقرا باسم ربك الذی خلق،خلق الانسان من علق،اقرا و ربك الاكرم الذی علم بالقلم،علم الانسان ما لم یعلم .از امام صادق علیه السلام روایتشده است كه فرمود:
«اول ما نزل علی رسول الله صلی الله علیه و آله بسم الله الرحمان الرحیم.اقرا باسم ربك... و آخر ما نزلعلیه: اذا جاء نصر الله... .
۲) گروهی نخستین سوره نازل شده را سوره مدثر میدانند.از ابن سلمه روایتشده است كه از جابر بن عبد الله انصاری سؤال كردم:كدامین سوره یا آیه قرآن براینخستین بار نازل شده است؟گفت: یا ایها المدثر .گفتم:پس اقرا باسم ربك چه؟
گفت:گفتاری كه از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله شنیدهام اكنون برای شما بازگو میكنم.شنیدم كهفرمود:«مدتی را در مجاورت كوه حراء گذرانیدم.در پایان كه از كوه پایین آمدم و بهمیانه دشت رسیدم،ندایی شنیدم.به هر طرف نگریستم كسی را ندیدم. سپس سربه آسمان بلند كردم،ناگهان او(جبرئیل)را دیدم.لرزشی مرا فرا گرفت،به خانه نزدخدیجه آمدم،خواستم تا مرا بپوشاند. آن گاه یا ایها المدثر،قم فانذر... نازل شد .
گروهی از این حدیث استفاده كردهاند كه اولین سوره نازل شده در ابتدای وحی برپیامبر اكرم صلی الله علیه و آله این سوره است ولی در متن حدیث هیچ گونه اشارهای به این امر كهنخستین سوره نازل شده این سوره باشد نشده است،و صرفا استنباط جابر از اینحدیث چنین بوده است.شاید این پیش آمد پس از مدتی كه از بعثت گذشته بود(فترت)صورت گرفته باشد،زیرا پس از آغاز بعثتبرای مدتی وحی منقطع گردیدو دوباره آغاز شد.شاهد بر این مدعی حدیث زیر است:
از جابر بن عبد الله روایت دیگری شده است كه پیامبر صلی الله علیه و آله درباره فترت وحیسخن میگفت و میفرمود:«هنگامی كه به راه خود ادامه میدادم،ناگاه ندایی ازآسمان شنیدم.سر بلند كردم،فرشتهای را دیدم كه در كوه حراء نیز آمده بود.ازدیدار او به وحشت افتادم و بر روی زانوهای خود قرار گرفتم.سپس از راه خودبرگشتم و به خانه آدم و گفتم:زملونی،زملونی(مرا بپوشانید). آن گاه مرا پوشاندند.
در این موقع آیات: یا ایها المدثر،قم فانذر،و ربك فكبر،و ثیابك فطهر و الرجز فاهجر نازل شد.پس از آن،وحی پی در پی و بدون انقطاع فرود آمد» .
۳) گروهی اولین سوره نازل شده را سوره فاتحه میدانند.
زمخشری میگوید: «بیشتر مفسرین بر این عقیدهاند كه سوره فاتحه اولین سوره نازل شده قرآن است».
علامه طبرسی از استاد احمد زاهد در كتاب ایضاح به نقل از سعید بن المسیب ازمولی امیر المؤمنین علیه السلام آورده است كه فرمود:«از پیامبر صلی الله علیه و آله از ثواب قرائت قرآنسؤال نمودم،سپس آن حضرت ثواب هر سوره را بیان فرمود،به ترتیب نزولسورهها.پس اولین سورهای را كه در مكه نازل شده است،سوره«فاتحه»بر شمرد،سپس «اقرا باسم ربك» و آن گاه سوره ن و القلم .واحدی نیشابوری در اسبابالنزول درباره ابتدای بعثت چنین آورده است:«گاه كه پیامبر با خود خلوتی داشت،ندایی از آسمان میشنید كه موجب هراس وی میشد و در آخرین بار فرشته او راندا داد:یا محمد!گفت:لبیك.گفت:بگو بسم الله الرحمان الرحیم الحمد لله ربالعالمین... .البته پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله از همان ابتدای بعثتبا گروه كوچك خود(علی وجعفر و زید و خدیجه)نماز را طبق سنت اسلامی انجام میداد و نماز بدونفاتحهٔ الكتاب بر پا نمیشود و در حدیث آمده است : «اولین چیزی كه جبرئیل بهپیامبر صلی الله علیه و آله تعلیم داد،نماز و وضو بود»كه لازمه آن مقرون بودن بعثتبا نزول سورهحمد است. جلال الدین سیوطی میگوید:«هرگز نبوده است كه نماز در اسلام بدونفاتحه الكتاب باشد» .
میان این سه نظر میتوان به گونهای جمع كرد،زیرا نزول سه یا پنج آیه از اولسوره علق به طور قطع با آغاز بعثت مقارن بوده است، و این مساله مورد اتفاق نظراست.سپس چند آیه از ابتدای سوره مدثر نازل شده است،ولی اولین سوره كامل كه بر پیامبر نازل گردیده سوره حمد است.و چند آیه از سوره علق یا سوره مدثر درآغاز،عنوان سوره نداشته و با نزول بقیه آیههای سوره این عنوان را یافته است.لذااشكالی ندارد كه بگوییم اولین سوره،سوره حمد است و به نام فاتحهٔ الكتابخوانده میشود.وجوب خوانده شدن این سوره در نماز اهمیت آن را میرساند،به طوری كه آن را سزاوار عدل و همتای قرآن شدن،میكند. و لقد آتیناك سبعا من المثانی و القرآن العظیم ،و به راستی ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم را دادیم».
سورهای كه به نام«سبعا من المثانی»خوانده میشود بنابر نقلی سوره حمد است كهمشتمل بر هفت آیه است.از این جهت«مثانی»گفته میشود كه به سبب كوتاهیقابل تكرار استبه ویژه سوره حمد كه روزانه در نماز تكرار میشود.پس اگر ترتیب نزول سورهها را از نظر ابتدای سورهها در نظر بگیریم،اولین سوره،علق و پنجمین سوره،حمد است.چنان كه در ترتیب نزول سورهها آوردهایم و اگر سوره كامل را ملاك بدانیم،اولین سوره كامل سوره حمد است.
● آخرین آیه و سوره
در روایات منقول از اهل بیت علیهم السلام آمده است كه آخرین سوره،سوره نصر است.
در این سوره به ظاهر بشارت به پیروزی مطلق شریعت داده شده كه پایههای آناستوار و مستحكم گشته است و گروه گروه مردم آن را پذیرفتهاند: بسم الله الرحمانالرحیم،اذا جاء نصر الله و الفتح،و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا،فسبح بحمد ربكو استغفره انه كان توابا .با نزول این سوره،صحابه خرسند شدند.زیرا پیروزی مطلقاسلام بر كفر و تثبیت و استحكام پایههای دین را بشارت میداد.ولی عباس عمویپیامبر از نزول این سوره سخت غمناك گردید و گریان شد.پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:
«ای عم چرا گریانی؟»گفت:«به گمانم از پایان كار تو خبر میدهد».پیامبر صلی الله علیه و آلهفرمود:«همان گونه است كه گمان بردهای».پیامبر پس از آن دو سال بیشتر زیستنكرد .
امام صادق علیه السلام فرمود:«آخرین سوره،اذا جاء نصر الله و الفتح است» .
از این عباسنیز روایتشده كه آخرین سوره،سوره نصر است و نیز روایتشده است:آخرینسوره،سوره برائت است كه نخستین آیات آن سال نهم هجرت نازل شد وپیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را فرستاد تا آن را بر جمع مشركین بخواند .
در بسیاری از روایات آمده است:آخرین آیه كه بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نازل شد این آیهبود: و اتقوا یوما ترجعون فیه الی الله ثم توفی كل نفس ما كسبت و هم لا یظلمون .
جبرئیل آن را نازل كرد و گفت:آن را در میانه آیه ربا و آیه دین(پس از آیه شماره ۲۸۰)
از سوره بقره قرار دهد و پس از آن پیامبر بیش از ۲۱ روز و بنا بر قولی ۷ روز ادامهحیات نداد .
احمد بن ابی یعقوب مشهور به ابن واضح یعقوبی(متوفای سالهای پس از۲۹۲)در تاریخ خود چنین آورده است:«گفتهاند كه آخرین آیه نازل شده بر پیامبراكرم صلی الله علیه و آله این آیه بود: الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلامدینا ،-سپس در ادامه میگوید:-و همین گفتار نزد ما صحیح و استوار است و نزولآن در روز نصب مولی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب در غدیر خم بوده است» .
آری سوره نصر پیش از سوره برائت نازل شده است،زیرا سوره نصر در سال فتحمكه(عام الفتح)كه سال هشتم هجرت بود،نازل گردیده و سوره برائت پس از فتح، برخی از نظر ادبی اشكال كرده گفتهاند،مصدر بودن آیه به«واو»عاطفه،با نزول انفرادی آیهسازش ندارد.ولی باید توجه داشت-بر فرض صحت روایت-مصدر شدن آیه به«واو»از آن جهت است تاتكمله آیه قبل قرار گیرد گر چه با فاصله زمانی و به طور انفرادی نازل گردیده باشد.علاوه مصدر شدنجملههای بدون سابقه،به«واو»در استعمالات عربی فراوان است:«و لقد امر علی اللئیم یسبنی. فمضیت ثمهٔقلت لا یعنینی».«و رب قائلهٔ یوما بذی سلم.این الطریق الی حمام منجاب».و در قرآن نیز فراوان یافتمیشود كه بر سر آیاتی«واو»آمده كه با آیات قبل رابطهای ندارند.مثلا: «انما قولنا لشیء اذا اردناه ان نقول لهكن فیكون.و الذین هاجروا فی الله من بعد ما ظلموا...و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا نوحی الیهم...» (سوره نحل ۴۳-۴۰)آیه نخست در امر تكوین است.آیه بعد در رابطه با مهاجرت.آیه سوم مربوط به نحوه ارسال پیامبرانپر واضح است كه این آیات از هم جدا نازل گشته سپس در نوشتار پی در پی بتشدهاند.
راه جمع میان این روایات بدین گونه است كهبگوییم:آخرین سوره كامل سوره نصر است و آخرین سوره به اعتبار آیات نخستینآن، سوره برائت است.اما آیه و اتقوا یوما ترجعون فیه الی الله...» طبق روایتماوردی در منی به سال حجهٔ الوداع نازل گردید .بنابر این نمیتواند آخرین آیهباشد،زیرا آیه«اكمال» پس از بازگشت پیامبر صلی الله علیه و آله از حجهٔ الوداع در غدیر خم بین راهنازل شده است.پس گفته ابن واضح یعقوبی،صحیحتر به نظر میرسد،زیرا سورهبرائت،پس از فتح مكه،در سال نهم هجرت و سوره مائده در سال دهم هجرت(سال حجهٔ الوداع)نازل شده است.علاوه بر آن،سوره مائده مشتمل بر یك سریاحكام است كه پایان جنگ و استقرار اسلام را میرساند.به ویژه آیه«اكمال»كه ازپایان كار رسالتخبر میدهد و با آخرین آیه در آخرین سوره تناسب دارد. پسآخرین سوره كامل،سوره نصر است كه در عام الفتح نازل شد و آخرین آیه كه پایانكار رسالت را خبر میدهد،آیه«اكمال»است. گر چه ممكن استبه اعتبارآیات الاحكام،آخرین آیه: و اتقوا یوما ترجعون فیه الی الله باشد كه در سوره بقرهضبط و ثبت شده است.● اهمیتشناخت اسباب نزول و راههای دستیابی به آن
در اهمیتشناخت اسباب نزول یا شان نزول باید گفت:همان گونه كه میدانیمقرآن،تدریجی و در مناسبتهای مختلف نازل شده است.بر حسب اقتضا اگرحادثهای پیش میآمد یا مسلمانان دچار مشكلی میشدند،یك یا چند آیه و احیانایك سوره برای رفع مشكل نازل میگردید.پر واضح است كه آیات نازل شده در هرمناسبتی،به همان حادثه و مناسبت نظر دارد.پس اگر ابهام یا اشكالی در لفظ یامعنای آیه پدید آید،با شناخت آن حادثه یا پیش آمد،رفع اشكال میكرد.در نتیجهبرای دانستن معنا و تفسیر كامل هر آیه، باید به شان نزول آن رجوع كرد تا كاملاموضوع روشن شود.پس شان نزول میتواند قرینهای باشد تا دلالت آیه را تكمیلكند و بدون آن،دلالت آیه ناقص میماند.مثلا در مورد آیه ان الصفا و المروهٔ منشعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما... اشكال شده است كهسعی میان دو كوه صفا و مروه در حج و عمره از اركان است،چرا به لفظ«لا جناح» تعبیر شده است؟
معنای ظاهری آیه چنین است:گناهی نیست كه میان آن دو كوه سعی نمایید.اینعبارت جواز را میرساند نه وجوب را.ولی با مراجعه به شان نزول آیه روشنمیشود كه این عبارت برای رفع توهم گناه آمده است،زیرا پس از صلح حدیبیه درسال ششم هجری مقرر شد كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و صحابه سال بعد برای انجام مراسمعمره به مكه مشرف شوند و در این قرار داد چنین آمده بود كه به مدت سه روزمشركان بتهای خود را از اطراف بیت و هم چنین از روی كوه صفا و مروه بردارند تامسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعی را انجام دهند.پس از گذشتسه روز بتها برگردانده شد.برخی از مسلمانان به عللی هنوز مراسم سعی را انجام نداده بودند وبا بازگرداندن بتها،چنین گمان بردند كه با وجود بتها،سعی میان صفا و مروهگناه است.آیه مذكور نازل شد تا مسلمانان از سعی خودداری نكنند،زیرا اساساسعی از شعائر الهی است و وجود بتها امر عارضی است و به آن زیاننمیرساند . لذا مفهوم این آیه با مراجعه به شان نزول كاملا واضح و روشن میشودو مساله جواز یا وجوب سعی در كار نیست،بلكه صرفا«دفع توهم منع» است.
یعنی با وجود بتها منعی از انجام سعی نیست.پس شناخت اسباب نزول نقشاساسی در فهم و پیبردن به معانی بسیاری از آیات ایفا میكند .
راه شناخت و پیبردن به اسباب نزول بسی دشوار است،زیرا پیشینیان در اینزمینه مطلب قابل توجهی ثبت و ضبط نكردهاند،جز اندكی كه كاملا چاره سازنیست.شاید یكی از علل عدم ضبط دقیق این بود كه خود به وضع آشنا بودند ودیگر نیازی نمیدیدند كه معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند برای آیندهثبت كنند.بعدها روایاتی در این زمینه فراهم شد كه بیشتر دارای ضعف سند و غیرقابل اعتماد بوده و احیانا اعمال غرض در كار وجود داشته است.به ویژه در دورانتاریك حكومتبنی امیه كه از روی غرض ورزی،آیات بیشماری با تنظیم شاننزولهای ساختگی،طبق دل خواه تفسیر و تاویل شده است.از امام احمد بن حنبلدر این باره نقل شده:«سه چیز اصل و پایه درستی ندارد:روایاتی كه دربارهجنگهای صدر اسلام ثبتشده،روایاتی كه درباره فتنههای آخر الزمان گفته شده وروایاتی كه درباره تفسیر و تاویل قرآن آوردهاند».امام بدر الدین زركشی از برخیمحققین نقل میكند: «مقصود بیشترین روایات در این باره قابل اعتماد نیست،نهاین كه همه آنها قابل اعتماد نباشند» .معروفترین كسی كه در این باره روایاتیجمع آوری كرده است،ابو الحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری(متوفای ۴۶۸)
است كه جلال الدین سیوطی(متوفای ۹۱۱)بر او خرده گرفته و میگوید كه درفراهم كردن روایات ضعیف همت گماشته،صحیح و سقیم را به هم آمیخته وبیشتر روایات خود را از طریق كلبی از ابی صالح از ابن عباس آورده است كه جداواهی و ضعیف است ... سپس خود سیوطی در این زمینه رسالهای نگاشته به ناملباب النقول(برگزیدههای منقول)كه خود نیز در انتخاب روایات از روایتهایضعیف،مصون نمانده است.مثلا درباره آیه و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خیر للصابرین،و اصبر و ما صبرك الا بالله و لا تحزن علیهم و لا تك فی ضیقمما یمكرون،ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون نوشته است كه پیامبر صلی الله علیه و آلهآنگاه كه بر سر نعش حمزه ایستاد و او را بدان حالت زار یافت،فرمود:«لامثلنبسبعین منهم مكانك،هر آینه با هفتاد نفر از آنان(قریش)همان كنم كه با تو كردندبریدن گوش و بینی و پاره كردن شكم».آن گاه جبرئیل این آیات را نازل نمود و او را ازاین كار منع كرد ...در حالی كه سوره نحل از سورههای مكی است.سالها پیش ازجنگ احد كه در مدینه در سال چهارم هجرت اتفاق افتاد،نازل شده است.به علاوهاز مقام پیامبر صلی الله علیه و آله كه تربیتشده آیین اسلام است و همواره عدل و انصاف را درزندگی خود پیش گرفته،كاملا به دور است كه چنین اندیشه ناعادلانهای را به خودراه دهد.آری آیات فوق در مكه موقعی كه مسلمانان مورد شكنجه كفار بودند نازلشد كه هرگز تجاوز نكنید و بهتر استشكیبا باشید .
● سبب نزول یا شان نزول
چه فرقی میان این دو عبارت وجود دارد؟بیشتر مفسرین فرقی میان این دوقایل نشدهاند و هر مناسبتی را كه ایجاب كرده است آیه یا آیههایی نازل شود،گاهسبب نزول و گاه شان نزول گفتهاند.در صورتی كه میان این دو عبارت فرق است،ازاین جهت كه شان نزول اعم از سبب نزول است.هر گاه به مناسبت جریانی دربارهشخص و یا حادثهای،خواه در گذشته یا حال یا آینده و یا درباره فرض احكام،آیه یاآیاتی نازل شود همه این موارد را شان نزول آن آیات میگویند،مثلا میگویند كهفلان آیه درباره عصمت انبیا یا عصمت ملائكه یا حضرت ابراهیم یا نوح یا آدم نازلشده است كه تمامی اینها را شان نزول آیه میگویند.اما سبب نزول،حادثه یاپیش آمدی است كه متعاقب آن،آیه یا آیاتی نازل شده باشد و به عبارت دیگر آنپیش آمد باعث و موجب نزول گردیده باشد.لذا سبب،اخص است و شان اعم.
● راه یافتن به اسباب نزول
چون اسباب نزول از راه نقل روایتبه دست میآید و متاسفانه وقایع و حوادثدر گذشته ضبط نمیشد،بنابر این غالب روایات منقول چندان منابع قابل اعتمادینیستند،جز اندكی كه بیشتر آنها ضعیف السند یا متعارض و متهافت است.
واحدی در اسباب النزول میگوید:«جایز نباشد در اسباب نزول آیات چیزی گفتهشود،مگر آن كه روایت صحیح و قابل اعتمادی در دستباشد و از كسانی روایتشده باشد كه خود شاهد حوادث اتفاق افتاده آن زمان بوده باشند.نه آن كه از رویحدس و گفتههای بیاساس،سخنی گفته باشند».سپس از ابن عباس روایت میكندكه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود:«از نقل حدیثبپرهیزید مگر بدان علم و شناخت صحیحداشته باشید،زیرا هر كس بر من و قرآن دروغی ببندد،جای گاه خود را در آتشفراهم ساخته است». لذا سلف صالح از هر گونه سخن درباره قرآن خودداریمیكردند.محمد بن سیرین میگوید:«از عبیده،یكی از سرشناسان تابعین، دربارهتفسیر آیهای از قرآن پرسشی نمودم گفت:رفتند كسانی كه میدانستند در چه جهتقرآن نازل شده است».یعنی علم به اسباب النزول داشتهاند.واحدی میگوید:«دراین زمان بسیارند كسانی كه در این زمینه دروغ پردازیهای فراوانی دارند،لذا برایرسیدن به حقایق قرآن باید راه احتیاط را پیمود»
.سخن امام احمد بن حنبل دراین باره گذشت:«ثلاثهٔ لا اصل لها:المغازی و الفتن والتفسیر».جلال الدین سیوطی،با تمام توانی كه در این زمینهها دارد،نتوانسته استبیش از ۲۵۰ حدیث مسند،اعم از صحیح و سقیم جمع آوری كند ،ولی خوشبختانه در مكتب اهل بیت علیهم السلامروایات فراوانی است كه به گونه صحیح از طرق ایشان به دست ما رسیده است و تابه حال بیش از چهار هزار روایت در این زمینه جمع آوری شده است .
منابعی كه امروزه در دست داریم و برای دستیابی به اسباب نزول مورد استفادهقرار میگیرند تا حدودی قابل اطمینانند.مانند جامع البیان طبری،الدر المنثورسیوطی،مجمع البیان طبرسی،تبیان شیخ طوسی و علاوه بر آنها كتابهایی نیزبه طور خاص درباره اسباب نزول نگاشته شده است،مانند اسباب النزول واحدی ولباب النقول سیوطی.البته در این نوشتهها صحیح و سقیم در هم آمیخته و بایستی باكمال دقت در آنها نگریست.تشخیص درست از نادرست،مخصوصا در مواردتعارض،به یكی از راههای زیر امكان دارد:
۱) باید سند روایت،به ویژه آخرین كسی كه روایتبه او منتهی میشود مورداطمینان باشد.یعنی یا معصوم باشد یا صحابی مورد اطمینان،مانندعبد الله بن مسعود و ابی بن كعب و ابن عباس كه در كار قرآن سر رشته داشته و موردقبول امتبودهاند.و یا از تابعین عالی قدر باشد،مانند مجاهد،سعید بن جبیر وسعید بن مسیب كه هرگز از خود چیزی نمیساختند و انگیزه دروغ پردازینداشتهاند.
۲) باید تواتر یا استفاضه(كثرت نقل)روایات ثابتشده باشد،گر چه با الفاظمختلف ولی مضمونا متحد باشند و در صورت اختلاف در مضمون،قابل جمعباشند.در این صورت اطمینان حاصل میشود كه خبر مذكور صحیح است،مانندروایاتی كه درباره تحویل قبله و اسباب نزول آیات مربوط وارد شده است.
۳) باید روایاتی كه درباره سبب نزول آیات وارد شده است،به طور قطعی اشكالرا حل و ابهام را رفع میكند.كه این خود شاهد صدق آن حدیثخواهد بود،گر چه ازلحاظ سند به اصطلاح علم الحدیث روایت صحیح یا حسن نباشد.بیشتر وقایعتاریخی از همین قبیل هستند كه با ارتباط دادن چند واقعه تاریخی به صحتیكجریانی پی میبریم و آن را میپذیریم و گرنه از راه صحت اسناد امكان پذیرشنیست.در مورد آیه«نسیء»مطلب از همین قرار است.
در سوره توبه آمده است: «انما النسیء زیادهٔ فی الكفر یضل به الذین كفروا یحلونهعاما و یحرمونه عاما لیواطؤا عدهٔ ما حرم الله فیحلوا ما حرم الله،زین لهم سوء اعمالهم والله لا یهدی القوم الكافرین، نسیء[ جا به جا كردن و تاخیر ماههای حرام]فزونی در كفر[مشركان]است كه با آن،كافران گمراه میشوند.یك سال آن را حلال و سالدیگر آن را حرام میكنند تا به مقدار ماههایی كه خداوند حرام كرده موافق سازند[وعدد چهار ماه به پندارشان تكمیل گردد]و به این ترتیب آن چه را خدا حرام كرده،حلال گردانند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده و خداوند گروهكافران را هدایت نمیكند».
جنگ در ماههای حرام ممنوع بود و دلیل آن،برای به وجود آمدن امنیت درمسیر رفت و آمد عرب كه از دورترین نقاط جزیره برای حج در سه ماه ذو القعده،ذو الحجه و محرم و در ماه رجب برای ادای عمره به مكه سفر میكردند،بوده است.
ولی زورگویان قبایل عرب هرگاه در آستانه پیروزی بر قبیله دیگر قرار میگرفتند واحیانا یكی از ماههای حرام پیش میآمد،جای آن ماه را با ماه دیگر عوضمیكردند.مثلا میگفتند فعلا ماه رجب را از جای خود بر میداریم و ماه شعبان راجلو میآوریم و با این توجیه به جنگ خود ادامه میدادند و در احكام الهی و سنتجاری تصرف میكردند.این شیوه ناپسند در سال نهم هجری به كلی ممنوع شد .
بابر این آن چه در سبب نزول آیه آمده استبا جملات آیه تطبیق میكند و قرائن وشواهد هم مطلب را تایید میكند و از معنای آیه هم رفع ابهام میكند،گر چه از نظرسند قوی نباشد.موارد دیگر را میتوان بر اساس این قاعده تبیین نمود.
● حضور ناقل سبب
آیا شرط است ناقل سبب نزول خود شاهد حادثه باشد؟بیشتر علما حضورناقل اول سبب نزول را شرط كردهاند تا سند روایت از خود واقعه منقطع نباشد،وسند تا وی نیز متصل بوده باشد.واحدی میگوید:«لا یحل القول فی اسباب النزولالا بالروایهٔ و السماع ممن شاهدوا التنزیل و وقفوا علی الاسباب و بحثوا عنعلمها» .ولی دیگران علم قطعی ناقل را به سبب نزول كافی میدانند و حضور او رادر حادثه شرط نمیدانند.حاكم نیشابوری در علم الحدیث گفته است:«اگرصحابیای كه زمان وحی و نزول قرآن را درك كرده استبگوید:آیه كذا در حادثهكذا نازل شد،این كلام به منزله حدیث مسند است.یعنی حدیث،منقول ازپیامبر صلی الله علیه و آله تلقی میشود» .این قول صحیحتر به نظر میرسد،زیرا حضور ناقل بافرض قاطع بودن،عادل بودن و صادق بودن او در گفتار خود،شرط نیست و صرفاوثاقت و درستی و مورد اعتماد بودن او مورد نظر است.به همین دلیل روایاتمنقول از ائمه اطهار علیهم السلام درباره قرآن برای ما اطمینان بخش است و مورد پذیرشقرار میگیرد.
● تنزیل و تاویل و استفاده فقهی از آن دو
در اصطلاح سلف،تنزیل بر مورد نزول گفته میشود.این مورد میتواند یكواقعه خاص باشد كه آن واقعه سبب نزول آیه شده است. ولی تاویل مفهوم عامیاست كه از آیه برداشت میشود و قابل انطباق بر جریانات مشابه است.در برخیتعابیر به این دو اصطلاح ظهر و بطن نیز گفته میشود كه ظهر همان تنزیل و بطنهمان تاویل است،زیرا ظاهر آیه همان مورد نزول را میرساند و در بطن آیه مفهومگستردهتری نهفته است.فضیل بن یسار درباره حدیث معروف«ما فی القرآن آیهٔ الا ولها ظهر و بطن»كه از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده است،از امام صادق علیه السلام سؤال كرد.
حضرت در جواب فرمود:«ظهره تنزیله و بطنه تاویله،منه ما قد مضی و منه ما لمیكن،یجری كما تجری الشمس و القمر، ظهر همان مورد نزول آیه است و بطنتاویل آن[كه موارد قابل انطباق را شامل میشود].برخی در گذشته اتفاق افتاده وبرخی هنوز نیامده است.قرآن[پیوسته زنده و جاوید و قابل بهرهگیری است و]مانند آفتاب و ماه در جریان است».درحدیث دیگر میفرماید :
«ظهر القرآن الذین»نزل فیهم و بطنه الذین عملوا بمثل اعمالهم، ظهر،كسانی را در بر میگیرد كه آیهدرباره آنان نازل شده است و بطن كسانی را شامل میشود كه كرداری مانند كردارآنان داشته باشند».
● استفاده فقهی از شان نزول و تنزیل و تاویل
فقها و دانشمندان اسلامی با توجه به سبب و شان نزول و ظهر و بطن آیات،قاعدهای را به دست آوردهاند و با تمسك به آن قاعده، احكام را استنباط میكنند.
آن قاعده عبارت است از:«العبرهٔ بعموم اللفظ لا بخصوص المورد،اعتبار بهگستردگی لفظ است،نه خصوصیت مورد».یعنی یك فقیه دانا و توانا بایدخصوصیات مورد را كنار بگذارد و از جنبههای عمومی لفظ بهره بگیرد.البتهجنبههای خصوصی برای فهم دلالت كلام مفید است،ولی انحصار را نمیرساند،زیرا احكام الهی پیوسته همگانی بوده و در همه زمانها جریان دارند.اینك دونمونه از آیات را میآوریم كه در روایات،جنبه كلی آن بررسی شده و مورد استفادهقرار گرفته است:
▪ نمونه اول:
در سوره بقره چنین آمده است: و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثموجه الله ان الله واسع علیم .این آیه از آیاتی است كه دارای ظهر و بطن(تنزیل وتاویل)است كه با راهنمایی امام معصوم جنبه عمومی آن روشن شده است.این آیهدر ظاهر با آیاتی كه ایجاب میكند حتما رو به كعبه نماز بخوانید منافات دارد،ولیبا مراجعه به شان نزول،این تنافی برطرف میشود.
شان نزول آیه چنین است:یهودیان به مسلمانان اعتراض میكردند كه اگر نمازگزاردن به سوی بیت المقدس حق است،آن گونه كه تاكنون عمل میشد پستحویل آن به سوی كعبه باطل است و اگر رو به سوی كعبه نماز خواندن حق است،پس بطلان آن چه تاكنون خوانده شده است ثابت میشود.خداوند در این آیهجواب میدهد كه هر دو كار حق بوده و هست زیرا اصل نماز،یك حقیقت ثابت است ولی رو به سوی كعبه یا بیت المقدس،یك امر اعتباری محض است كه برایایجاد وحدت در صفوف نمازگزاران به آن دستور داده شده است.به هر كجا كه روكنی خدا هست و رو به خدا ایستادهای.پس رو به مشرق نمازگزاردن به جهت قرارداشتن كعبه(مكه)در شرق مدینه و رو به مغرب نماز خواندن به دلیل قرار داشتنبیت المقدس در غرب مدینه همگی از آن خداست و رو به خداست.خداوند درتنگنای جهتخاص قرار نگرفته است: ان الله واسع علیم .
در روایات،از این آیه استفاده دیگری نیز شده است و آن این كه میتوان نمازهایمستحبی را در حالتسواره به هر سویی كه در حركت استبه جای آورد.این بطنآیه است كه با فهم معصومین علیهم السلام بدان رهنمون شدهایم.
▪ نمونه دوم:
در سوره جن میخوانیم: و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا .
مساجد،یا جمع مسجد به معنای معبد و جایگاه عبادت است كه معنای آیه بر اینفرض چنین میشود:مساجد از آن خداست و كسی را با خدا نخوانید.یا جمعمسجد(مصدر میمی)یعنی عبادت و پرستش است،یعنی پرستش جز خدا رانشاید و در مقام عبادت كسی را با خدا نام نبرید.بر هر دو فرض،ظاهر آیه از شریكقرار دادن در مقام عبادت منع میكند.ولی طبق روایت صحیحی كه در دست داریممعنای دیگری نیز از آیه استنباط میشود كه مسجد را شامل«ما یسجد به»(مواضعسجود)گرفته است.گروهی از مفسرین،مانند سعید بن جبیر و زجاج و فراء گفتهاند:
مساجد شامل مواضع سجود(اعضای سبعه در حال سجود)نیز میشود كه اینمواضع از آن خداست و خداوند آنها را به انسان ارزانی داشته است و نباید برایدیگری به كار گرفت .از امام محمد تقی علیه السلام نیز همین تاویل به این صورت آمده كهدر مورد موضع قطع دست دزدی در حضور خلیفه عباسی،معتصم بالله،سؤالیمطرح شد.هر كس به فراخور حال خود سخنی گفت.آن گاه امام علیه السلام فرمود:«از بنانگشتان».از مدرك این فتوی از امام سؤال شد.فرمود:«كف دستیكی از مواضعهفتگانه در حال سجود است و از آن خداست و نباید قطع شود» .زیرا عقوبت سارق باید بر چیزی واقع شود كه از آن خود اوست.
منبع : حوزه
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست