|
| عوامل دخيل در تحرک اجتماعى
|
|
- حجم خانواده:
|
مىدانيم که نرخ آبستنى در جوامع روستائى بالاتر از همين نرخ در جوامع شهرى است. وقتى در يک خانواده فرزندان بسيارى وجود داشته باشند، تأمين همهٔ نيازهاى اين فرزندان براى والدين آنها، غالباً دشوار مىشود. وقتى اين فرزندان پا به سن مىگذارند، تأمين منابع مالى مورد نياز براى ادامهٔ تحصيلات و درنتيجه فراهمآوردن مشاغل مطلوب براى آنان، پيش از پيش براى والدين مشکل مىشود. بنابراين، فرزندانى که در يک خانوادهٔ کوچک (اين خانواده غالباً در مناطق شهرى پيدا مىشود) پرورش مىيابند، احتمال تحرک صعودى آنها بيشتر از فرزندان يک خانوادهٔ بزرگ است.
|
|
- نژاد و قوميت:
|
عليه اعضاء برخى از گروههاى نژادى و قومى در محيط کار مدارس، تبعيضهائى اعمال مىشود. در ايالات متحد سابقهاى طولانى از تبعيض نژادى عليه سياهان، سرخپوستان و اسپانيائى تباران، وجود دارد. بختهاى دستيابى اين گروهها به تحصيلات عالى و مشاغل مطلوب، به اندازهٔ بختهاى سفيدپوستان نيستند. در جوامعى که اقليتهاى قومى و نژادى دارند، زمينههاى نژادى و قومى بر فرصتهاى تحرک عمودى افراد، تأثير چشمگيرى دارند.
|
|
- تحصيلات:
|
معمولاً ميزان تحصيلات رسمى يک فرد با ميزان درآمد او رابطهٔ نزديکى دارد. کارکرد اصلى آموزش رسمى در ارتباط با تحرک اجتماعي، اين است که مهارتهاى لازم براى اشتغال در يک شغل را براى فرد فراهم سازد. تکميل يک دورهٔ مناسب آموزشي، فرد را در رقابت با ديگران براى دستيابى به يک شغل معين، در موقعيت ممتازى قرار مىدهد. مشاغلى که به سطح بالائى از آموزش نياز دارند، معمولاً حقوقهاى بالاترى را نيز ارائه مىکنند. امروزه تقريباً هرکسى که بخواهد حرفهاى را آغاز کند، بايد يک دورهٔ آموزشى را پشتسر بگذارد. از اين گذشته، در بيشتر مؤسسات اقتصادي، براى آنکه شخصى بتواند به سطح مديريت اقتصادى ارتقاء يابد، بايد يک دوره تحصيلات دانشگاهى را گذرانده باشد.
|
|
- جنسيت و حق تقدم فرزندان:
|
در بيشتر جوامع بشرى مردان و زنان بهصورتهاى متفاوتى اجتماعى مىشوند. تا دهههاى اخير، در بيشتر کشورها از مردان انتظار مىرفت که نانآور اصلى خانواده باشند و همهٔ مسئوليتهاى اقتصادى خانواده را بهعهده گيرند و زنان بهطور سنتى تشويق نمىشدند که وارد دانشگاهها شوند و يا در شغل مهمى خدمت کنند. اما پس از جنگ جهانى دوم، زنان در کشورهاى صنعتى پيشرفته آغاز به قبول مسئوليتهاى تازهاى کردهاند و همراه با اين مسئوليتها مشاغلى را عهدهدار شدهاند که پيش از اين در اختيار آنها گذاشته نمىشدند.
|
|
در بسيارى از جوامع، والدين براى يکى از فرزندان خود، معمولاً بچهٔ اولى يا آخري، حق تقدم قائل مىشوند و منابع مالى خود را براى پيشرفت او اختصاص مىدهند. فرزندانى که از اين حق تقدم برخوردار نيستند، امکان کمترى براى تحرک اجتماعى دارند.
|
|
- ازدواج:
|
تحرک صعودى مىتواند از طريق زناشوئى فرد با عضوى از طبقهٔ بالاتر صورت پذيرد. سن شخص در زمان ازدواج نيز در احتمال تحرک اجتماعى خود نقش بازى مىکند؛ هرچه ازدواج فرد در سنين پائينترى صورت گيرد، احتمال تحرک اجتماعى او نيز کمتر مىشود.
|
|
|
چشمپوشى از مزاياى حال بهخاطر تضمين آيندهٔ بهتر
|
|
افرادى که در جوانى از مزاياى زندگى چشمپوشى مىکنند تا آيندهٔ بهترى را براى خود تأمين کنند، در مقايسه با جوانانى که مىخواهند هرچه زودتر شغل و درآمدى براى خود بهدست بياورند و از اوقات فراغت لذت برند، احتمال تحرک صعودى آنها بيشتر است.
|
|
مثال:
|
جوانى که پس از گرفتن ديپلم بلافاصله وارد بازار کار نمىشود، بلکه بههر زحمت تحصيلات خود را ادامه مىدهد، مصداق خوبى براى اين قضيه است. براى بسيارى از افراد، کسب درآمد از طريق بهدست آوردن يک شغل تمام وقت و لذت بردن از اوقات فراغت، بسيار خوشايندتر است تا گرفتن يک کار نيمهوقت و موقتى براى تأمين معيشت و ادامهٔ تحصيلات. ولى آنهائى که ادامهٔ تحصيل مىدهند، پس از فارغالتحصيل شدن از دانشگاه، شغل خوشايندترى بهدست مىآورند و از زندگى رضايتبخشترى برخوردار مىشوند.
|
|
- برنامههاى دولتى:
|
امروزه دولتها از طريق برنامههاى گوناگون به طبقات متوسط و پائين کمک مىکنند تا امکان تحرک اجتماعى را براى اين طبقات نيز فراهم سازند. اعطاء بورسهاى تحصيلى و دورههاى آموزش ضمن خدمت، از جملهٔ اين تسهيلات دولتى هستند.
|
|
|
در اينجا بايد اين نکتهٔ مهم را گوشزد کنيم که تحرک اجتماعى هم مىتواند رو به بالا باشد و هم در جهت پائين. عوامل مهمى که در تحرک نزولى نقش دارند، عبارتند از تحصيلات ناکافي، ازدواج در سنين جواني، آبستنى در سنين پائين، تولد در يک خانوادهٔ پرجمعيت و برخورد با بحرانهاى شغلى و اقتصادي. در يک جامعهٔ طبقاتى باز، براى آنکه جامعه از کارکرد باز نماند، قدرى تحرک اجتماعى رو به پائين ضرورت دارد.
|
|
|
زيانهاى زندگىکردن در يک جامعهٔ باز
|
|
يک جامعهٔ باز هرچند که فرصت تحرک اجتماعى را براى افراد فراهم مىکند، اما همراه با اين افزايش فرصتهاى تحرک، زيانها و ناملايمانى را نيز بهبار مىآورد. در محيطى که افراد براى دستيابى به منزلتهاى بالاتر اجتماعى با يکديگر رقابت مىکنند، غالباً فشار روانى و سرخوردگى نيز احساس مىشود. کسانى که آرزومند منزلت اجتماعى بالاتر هستند ولى توانائى رقابت را ندارند، احساس عدم موفقيت و سرخوردگى مىکنند. آن کسانى هم که توانائى رقابت را دارند، ممکن است احساس کنند که پا روى اصول خود گذاشتهاند و وقت کافى براى گذراندن با خانواده را پيدا نمىکنند و يا چونکه همهٔ توان خود را وقف دستيابى به منزلت بالاتر کردهاند بسيارى از ارزشهاى ديگر خود را وانهادهاند. در ضمن، فرد موفقى که از يک طبقهٔ اجتماعى به طبقهاى بالاتر تحرک مىيابد، ممکن است بسيارى از دوستان و آشنايان سابق خود را از دست دهد، زيرا تغيير در علائق و الگوهاى رفتارى وي، دوستان او را از خود مىتاراند و پيدا کردن دوستان صميمى تازه نيز به آسانى امکانپذير نيست.
|