دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
عروس و مادرشوهر خل
يک مادر شوهر و عروسى بودند که کمى خل بودند. يک روز مادر شوهر به عروسش گفت: پاشو برو از کندو آرد بيار تا خمير کنيم و نان بپزيم، عروس رفت توى انبار، پاش گرفت به يک کاسه و کاسه را شکست. بزى که توى حياط دم در انبار بود بعبع کرد، عروس روى دست و پاى بزه افتاد و بنا کرد به گريه و زارى کردن که تو را به خدا به مادرشوهر نگو که من کاسه را شکستم. مادر شوهره ديد عروسش نيامده آمد به سراغش ديد به اندازهاى گريه کرده که چشمهايش باد کرده. ازش پرسيد چرا گريه مىکني؟ گفت: 'کاسه را شکستهام بزى فهميد بهش گفتم: به کسى نگو من کاسه را شکستهام. صدايش در نيامد. به گمانم مىخواهد به شوهرم بگويد.' مادر شوهره دلش به حال عروس سوخت او هم روى دست و پاى بزه افتاد که به کسى نگو، در اين ميان که اينها سرگرم خواهش از بزى بودند دزدى آمد توى خانه فرش و ديگ و باديه و هر چه دم دستش بود برداشت و رفت. دم در خانه به شوهر زنک برخورد، شوهره يکى دو تا سيلى زد تو گوش دزده و اسبابها را ازش گرفت و آورد توى خانه. |
ديد توى حياط کسى نيست اما آن ور در پشت درختها صداى گريه مىآيد، رفت ديد زن و مادرش به اندازهاى گريه کردهاند که چشمهايشان باد کرده و صدايشان گرفته، مردک هول کرد و گفت: 'چطور شده که همچين گريه مىکنيد؟' مادره گفت: 'اگر بهت بگويم زنت را بيرون نمىکني؟' گفت: 'نه' گفت: 'زنت امروز کاسه را شکست اول بز فهميد هر چه بهش التماس مىکنيم که به تو نگويد به خرجش نمىرود.' مردک گفت: 'بعد از همهٔ اين گريههاى بيهوده به جاى بز خودتان گفتيد. من از پيش شما مىروم براى اينکه نمىتوانم با شما نادانها سر کنم.' رفت يک قالب سقز گرفت و رفت به شهر ديگر، توى کوچهها داد مىزد بابا سقز و قندران مىفروشيم، در اين ميان در خانهاى واشد و زنى يک اشرفى آورد به اين داد که اين را سقز بده. |
مردک ديد زن خيلى نادان است که براى دو پول سقز يک اشرفى مىدهد. گفت: 'اگر باز اشرفى دارى برو همهاش را بيار تا من همهٔ سقزها را به تو بدهم.' زنک خوشحال شد و رفت هفت هشت ده تا اشرفى که داشت آورد و قالب سقز را گرفت و مردک با خودش گفت: 'اين يکى از زن من خلتر است. از آنجا رفت به جاى ديگر، هوا گرم بود و او هم تشنهاش شده بود، در اين ميان ديد در خانهاى باز است و اهل خانه ريز داربست مو نسشتهاند، مردک تا آنها را ديد پا سست کرد از توى خانه، خوش آمدى بهش گفتند، رفت تو و گفت: 'اول يک کاسه آب به من بدهيد که از تشنگى جگرم آتش گرفته.' زن خانه به دخترش گفت: 'پاشو کوزه را وردار ببر سر چشمه آب خنک پرکن و بيار بده به اين جوان تا گلوئى ترکند.' دختر کوزه را ورداشت و رفت سر چشمه زير يک درخت توت نشست و بنا کرد با خودش حرف زدن که: 'بىگمان اين مرد آمده مرا بگيرد، خوب وقتى گرفت و عروسى کرد ازش بچهدار مىشوم، شکم اول پسر مىزايم. پسره بزرگ مىشود. بزرگ که شد خودم ديگر نمىآيم سر چشمه آب بيارم. او را مىفرستم. |
او هم وقتى که اينجا آمد چشمش که به درخت بخورد مىرود بالاى درخت که توت بخورد. يک دفعه پاش مىلغزد و از آن بالا با مغز مىخورد زمين، آن وقت داغ به دل مىشوم. بنا کردى توى سرش زدن و گريه کردن. يکى دو ساعت گذشت ديدند دختره نيامد. دسته جمعى پا شدند آمدند سر چشمه. ديدند دختره گيس شيد کرده و شيون مىکند و پسرجان پسرجان مىگويد. مادر و پدره و خواهرها ازش پرسيدند: 'چرا اشکريزاني؟' گفت: 'چرا نباشم براى اينکه پسرم از بالاى درخت افتاد و جان داد.' گفتند: 'کدام پسر؟' گفت: 'پسرى که از اين مرد، خدا به من خواهد داد.' آن وقت بنا کرد به گفتن که شايد اين مرد آمده مرا بگيرد، وقتى گرفت و عروسى کرد پسردار مىشوم و پسرم که بزرگ شد او به خارى خودم مىفرستم سر چشمه، او مىورد بالاى درخت که توت بخورد آن وقت پاش مىلغزد و مىافتد به زمين و من بىپسر مىشوم.' اين را گفت و دوباره گريه را سرداد. آنها هم گفتند راست مىگوئي. همه زدند زير گريه و زبان گرفتند و اشک ريختند. مردک گفت: 'گرفتار چه ديوانههائى شدم! بروم به سراغ زن و مادرم که از همه اينها داناترند.' گيوههايش را ور کشيد آمد سر خانه و زندگيش. |
- عروس و مادرشوهر خل |
- افسانههاى کهن ـ جلد دوم ص ۱۱۰ |
- گردآورنده: فضلالله مهتدى |
- انتشارات اميرکبير ۱۳۳۳ |
ـ به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد نهم، علىاشرف درويشيان رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۱ |
همچنین مشاهده کنید
- قوز بالا قوز
- قصهٔ ملّا (۲)
- مرغ طوفان
- پسر تاجر و کوسه
- درویش پندده
- شاه و پسرش
- دو همسایه
- حیلهٔ زن مکار ۱(۲)
- ملکجمشید و ملکخورشید (۳)
- کلاغ لجباز
- موسی و عابد
- گل زرد (۲)
- معنی حرف سلطان و پوستفروش
- کَل رمضان همدانی
- بُزی
- میرزا مست و خمار، و بیبی مهرنگار
- سه برادر که شاگرد عموشون شدند
- محمّد برزگر
- شیر و روباه
- شیر شیر توی پوست شیر و بار شیر (۳)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست