|
اگر دارى زبان چاپلوسى هم جات در عزاست هم در عروسى
|
|
|
رک: ريشخند چاپلوسان فيل را خر مىکند.
|
|
اگر دارى طرب کن و اگر ندارى طلب کن (خواجه عبدالله انصارى)
|
|
اگر دانى ثواب کاسهليسى
|
به هر جا کاسهاى بينى بليسي! (لاادرى)
|
|
|
بيتى است از شاعرى گمنام در مذمت از کاسهليسي
|
|
اگر دانى که نان دادن ثواب است
|
تو خود مى خور که بغدادت خراب است!
|
|
|
بيتى است از شاعرى گمنام در مذمت از کاسهليسي
|
|
اگر دانى که نان دادن ثواب است
|
تو خود مى خور که بغدادت خراب است!
|
|
|
نظير:
|
|
|
هيچ صلهاى بهتر از وصلهٔ شکم خود آدم نيست
|
|
|
- اول خويش بعد درويش
|
|
اگر دراز شد ديلم مىشود و اگر پهن شد بيل!
|
|
|
رک: آهنگرى کارى ندارد آهن را پهن کنى مىشود بيل، دراز کنى مىشود ميل!
|
|
اگر در خواب بينى مرغ و ماهى، به دولت مىرسى خواهى نخواهي٭
|
|
|
|
٭ در کتاب تعبير خواب چنين آمده است:
|
|
|
|
اگر در خواب بينى مرغ و ماهى
|
اگر با کس نگوئى پادشاهي!
|
|
اگر دردم يکى بودى چه بودى٭ (باباطاهر)
|
|
|
|
٭ ........................
|
اگر غم اندکى بودى چه بودى (باباطاهر)
|
|
اگر در نيکى رنج برى، رنج نمانَد و نيکى بمانَد و اگر در بدى لذت يابى، لذت نمانَد و بدى بمانَد (منسوب به افلاطون)
|
|
اگر دورغ نيکوست راست از آن نيکوتر است
|
|
|
رک: هيچ تقلبى بهتر از راستى نيست
|
|
اگر دريا صداى خودش را بشنود زهرهترک مىشود
|
|
|
مردم عموماً از زشتىهاى خود بىخبرند
|
|
اگر دست على دست خدا نيست چرا دست دگر مشکلگشا نيست
|
|
اگر دعاى طفلان را اثر بودى يک معلم زنده نماندى
|
|
|
نظير:
|
|
|
اگر به دعاى بچه مکتبى بود يک ملاى مکتب زنده نمىماند
|
|
|
- دعا کن بابات بميرد وگرنه معلم بسيار است
|
|
|
- دعا کن الفبا بميرد وگرنه استاد بسيار است
|
|
|
- گر دعا جمله مستجاب شدى
|
هر دمى عالمى خراب شدى (اوحدى)
|
|
اگر دل صاحبخانه روى دل مهمان بود جاى اشکنه توى مجمعه کاسهٔ فسنجون بود (عامیانه).
|
|
اگر دنيا را آب بردارد مرغابى را تا بندپايش است
|
|
|
اگر دنيا نباشد دردمنديم
|
وگر باشد به مهرش پاىبنديم٭
|
|
|
|
٭ .............................
|
.................................
|
|
|
|
بلائى زين جان آشوبتر نيست
|
که بار خاطر است ار هست و ور نيست (سعدى)
|
|
اگر ديدند شوخى، نديدند جدّي!
|
|
اگر ديده نبيند دل نخواهد٭
|
|
|
رک: ديده مىبيند دل مىخواهد
|
|
|
|
٭ همه مهرى ز ناديدن بکاهد
|
.................... (اسعد گرگانى)
|
|
اگر دير آمدم شير آمدم
|
|
|
رک: دير آى و درست
|
|
اگر ديوانه نبود کار عاقلها لنگ مىماند
|
|
اگر را با مگر تزويج کردند
|
از آنها دخترى شد کاشکى نام
|
|
|
رک: اگر خالهام ريش داشت آقادائىام مىشد.
|
|
اگر راست گفتى ريشت خلاص وگرنه خونت حلال!
|
|
اگر راستى کارت آراستى
|
|
|
رک: به گيتى به از راستى پيشه نيست
|
|
'اگر' را کشتند تُپُلُق درآمد (عامیانه).
|
|
|
رک: اگر خالهام ريش داشت آقادائىام مىشد
|
|
اگر راه مىدانى فرسنگ چه مىپرسى؟
|
|
|
رک: دِه مىبينى و فرسنگ مىنويسى؟
|
|
اگر رفيق شفيقى درستپيمان باش٭
|
|
|
|
٭...............................
|
حريف حجره و گرمابه و گلستان باش (حافظ)
|
|
اگر رمّال غيب مىدانست گنج پيدا مىکرد
|
|
|
نظير: قول سه کس نيست به دهر استوار
|
شاعر و قرعهزن و اخترشمار
|
|
اگر رنگ دستت خوب آمد پايت را نيز رنگ کن
|
|
اگر ريگ بيابان دُرّ شود
|
چشم گدايان پُر نشود (سعدى)
|
|
|
رک: گدا اگر همه عالم بدو دهند گداست
|
|
اگر ريگى به کفشت نيست پس چرا مىلنگى؟ (يا: اگر ريگى به کفش خود ندارى چرا کج کج راه مىروى)
|
|
اگر زاقّى کنى، زيفّى کنى مىخورمت! ٭
|
|
|
نظير:
|
|
|
اگر قارّى کنى، اگر قورّى کنى، پول دادهام و مىخورمت
|
|
|
- مگو هالو خر بود، دوشابت مزه نداشت
|
|
|
|
٭ براى اطلاع از ريشهٔ اين مَثَل رک: امثال و حکم دهخدا، ج ۱، صص ۲۱۶،۲۱۵
|
|
اگر زخم شتر به خر باشد يک ساعت هم دوام نمىآورد
|
|
|
رک: خدا درد را به اندازهٔ طاقت مىدهد
|
|
اگر زرى بپوشى اگر اطلس بپوشى همان کنگرفروشي! (عامیانه).
|
|
|
نظير:
|
|
|
اگر اطلس کنى کمخا بپوشى، همان سبد به سرِ سبزىفروشى
|
|
|
- اگر بپوشى رختى، نشينى تختى، مىبينمت به چشم همان وقتى
|
|
|
- مپندار اگر سفله قارون شود
|
که طبع لئيمش دگرگون شود (سعدى)
|
|
|
- گدا اگر همه عالم بدو دهند گداست (سعدى)
|
|
اگر زمين و زمان را بههم دوزى خداوند ندهد زياده از روزى
|
|
|
رک: اگر زمين را به آسمان دوزى...
|
|
اگر زن نبود هيچى نبود، قاپچى نبود، توبچى نبود زن سرچشمه تمام آشوبها و فتنههاى جهان است
|
|
|
رک: هر جا که زن است فتنه آنجاست
|
|
اگر ژاله هر قطرهاى درشدى
|
چو خر مُهره بازار از او پُر شدى (سعدى)
|
|
|
نظير:
|
|
|
اگر سنگ همه لعل بدخشان بودى
|
پس قيمت لعل و سنگ يکسان بودى (سعدى)
|
|
|
- اگر شبها همه قدر بودى شب قدر بىقدر بودى (سعدى)
|
|
اگر سَر بايدت سِرّ را نگهدار٭
|
|
|
نظير: خواهى که سَر بهجاى بوَد سِرّ نگهدار
|
|
|
رک: مرد سر مىدهد سِرّ نمىدهد
|
|
|
|
٭ نگهبان سرت گشته است اسرار
|
....................... (ناصرخسرو)
|
|
اگر سرش برود زبانش نمىرود
|
|
|
بالاخره حرف خودش را مىزند
|
|
اگر سلام نکرده بودى لقمهٔ اولم تو بودى (عامیانه).
|
|
|
نظير: اگر سلام نکرده بودى تو را يک لقمهٔ چرب مىکردم.
|
|
اگر سنگ به شيشه بخورد واى به شيشه و اگر شيشه به سنگ بخورد باز هم واى به شيشه!
|
|
|
اگر سنگ همه لعل بدخشان بودى
|
پس قيمت لعل و سنگ يکسان بودى (سعدى)
|
|
اگر سنگى ز گردون اندر آيد
|
همانا عاشقان را بر سر آيد(ويس و رامين) |
|
|
رک: هر جا سنگ است براى پاى لنگ است
|
|
اگر سوادت خوب است خط پيشانى خودت را بخوان
|
|
|
رک: اگر بابا بيلزنى باغچهٔ خودت را بيل بزن!
|
|
اگر سوزن خياط گم نمىشد روزى يک قبا مىدوخت
|
|
اگر سيّد نيستم عام که هستم
|
|
|
نظير: سنگ در جاى خودش سنگين است
|
|
اگر شاهى گدائى آخرش مرگ
|
اگر زرّين کلاهى آخرش مرگ
|
|
|
رک: آدميزاد تخم مرگ است
|
|
اگر شبها همه قدر بودى شب قدر بىقدر بودى (سعدى)
|
|
|
رک: اگر ژاله هر قطرهاى دُرّ شدى...
|
|
اگر شتر پر داشت يک بام سالم در جهان باقى نمانده بود
|
|
|
نظير: 'آن دو شاخ گاو اگر خر داشتى....' و 'خدا خر را شناخت شاخش نداد'
|
|
اگر شريک خوب بود خدا هم براى خودش شريک مىگرفت
|
|
|
رک: ديگ شراکت به جوش نمىآيد
|
|
اگر شمشيرت کوته است به دشمن نزديکتر شو يا دستت را درازتر کن
|
|
اگر صد آب حيوان خورده باشى
|
چو عشقى در تو نبود مرده باشي!
|
|
|
رک: سرى که عشق ندارد کدوى بىبار است
|
|
اگر صد تا پسر بزائى يکيش آقا رضا نمىشود
|
|
|
رک: بلبل هفت بچه مىگذارد يکيش بلبل مىشود
|