رفتار جمعى وقتى اتفاق مىافتد که شيوههاى عمل سنتى و رسمى ديگر کافى نباشند. رفتار جمعى با الگوهاى بدون ساختار، خودانگيخته، عاطفى و پيشبينى ناپذير مشخص مىشود. هرگونه محرک آني، پيشبينى نشده و ناپايدارى مىتواند انسانها را به واکنشهاى رفتار جمعى تحريک کند.
|
|
مثال:
|
شورشها، غوغاها، شيفتگىها، شوريدگىها، وحشتزدگىها و شکلگيرى سريع مدها و افکار عمومي، نمونههاى رفتار جمعى بهشمار مىآيند. هواداران شوريده و شيفتهٔ تيمهاى فوتبال در ورزشگاههاى بزرگ، به آشکارترين و روشنترين شکلى رفتار جمعى را به نمايش مىگذارند.
|
|
|
|
جمع به گروهى اطلاق مىشود که رفتار جمعى از خود نشان مىدهند. جمع، يک گروه ناپايدار و بدون ساختار است که از هيچگونه تقسيم کار و سلسله مراتبى برخوردار نيست.
|
|
مثال:
|
افرادى که بدون هرگونه سازمان يا برنامهريزى قبلى در اعتراض به افزايش قيمتها دور هم جمع مىشوند و در خيابانهاى مرکزى شهر تظاهرات غالباً خشونتآميز راه مىاندازد و پس از يک يا چند روز پراکنده شده و آرام مىگيرند، نمونهٔ يک چنين جمعى را نشان مىدهند.
|
|
|
برخلاف رفتارهاى عادى روزانه که غالباً الگودار و پيشبينىناپذير است، رفتار جمعى خودانگيخته، عاطفى و پيشبينىناپذير است. هنجارها و نقشهاى پذيرفتهشدهاى که بر رفتار روزانهٔ ما حاکم هستند، در ميان افرادى که درگير رفتار جمعى مىشوند معمولاً هيچ نقشى ندارند.
|
|
مثال:
|
افرادى که درگير يک شورش خودجوش و برنامهريزى نشده مىشوند، ممکن است بر اثر غليان احساسات و هيجانهاى دستهجمعى هر چيزى را سر راه خود نابود سازند و به وسايل و تسهيلات همگانى خسارتهاى سنگينى وارد کنند. همين افراد در زندگى عادى و روزانهٔ خو شايد آدمهاى سربهراه و مؤدبى باشند و آزار آنها به هيچکس نرسد.
|
|
|
افرادى که درگير رفتار جمعى مىشوند، ممکن است به صورتهاى گوناگونى مانند شورش، غوغا، پرخاشگرىها و واکنشهاى هيجانى و عاطفى لجام گسيختهٔ دستهجمعي، از خود واکنش نشان دهند.
|
|
| عوامل تعيينکنندهٔ رفتار جمعى
|
|
جامعه شناسی به نام نیل اسمر برای رفتار جمعی شش عامل تعیین کننده برشمرده است که عبارتند از:
|
|
- ترغيب ساختارى:
|
به اين معنا که ساختار جامعه بايد بهصورتى باشد که يک نوع رفتار جمعى را برانگيزاند.
|
|
مثال:
|
هرگاه در جامعه آزادى بيان نباشد و رسانههاى همگانى اخبار نظارتشدهاى را در اختيار مردم قرار دهند و در نتيجه، اعتماد مردم به مسيرهاى رسمى نشر اخبار و اطلاعات سلبشده باشد، هرگونه کمبود يا بحران کوچک و بىاهميتى مىتواند به شايعه پراکنىهاى گسترده و رواج وحشت و هراس بىاساس و شيوع رفتار جمعى وحشتزده منجر شود.
|
|
- فشارهاى ساختارى:
|
وقتى جامعهاى تحت فشار قرار مىگيرد، مردم غالباً ترغيب مىشوند که دور هم جمع شوند تا راهحل قابل قبولى براى دفع اين فشار پيدا کنند.
|
|
مثال:
|
مردمى که زير بار فشارهاى اقتصادى شديد و غيرمترقبهاى قرار مىگيرند، غالباً به اين گرايش پيدا مىکنند که با همديگر درددل کنند و گرانى و تورم سرسامآور را موضوع بحث قرار دهند و بدينسان، يکديگر را به واکنش در برابر اين وضع تحريک کنند. اگر اين جريان از نظارت خارج شود، يکباره اوج مىگيرد و به يک طغيان تودهاى و خشونتآميز منجر مىشود.
|
|
- باور همگانىشده:
|
پيش از آنکه راهحلى دستهجمعى براى يک مسئله پيدا شود، نخست بايد همگان باور پيدا کنند که مسئلهاى وجود دارد؛ بدينسان که مسئله بايد تشخيص داده شود، عقايدى راجع به آن شکل گيرند و سرانجام، راهحلهائى براى آن مطرح گردند.
|
|
مثال:
|
مردمى که به يک شورش دسته جمعى بر ضد وضعيت وخيم اقتصادى آنها دست مىزنند. نخست بايد به اين نتيجه برسند که فشار اقتصادى گرانى و تورم ديگر به يک مسئله حادى تبديل شده که مردم طاقت تحمل آن را ندارند. بعد بايد اين عقيده رواج يابد که اين گرانى يک امر عادى نيست، بلکه براثر سياستها و فسادها و بىتوجهىهاى دولت پديد آمده است و سرانجام، بايد توافقى جمعى و طبيعى بهدست آيد که با درخواستهاى رسمى و ادارى نمىتوان جلوى گرانى را گرفت، بلکه با يک اقدام خشونتآميز و تحميلى بايد دولت را وادار به اتخاذ يک تصميم جدى در مبارزه با گرانى کرد.
|
|
- عوامل شتابدهنده:
|
براى آنکه رفتارى جمعى پديدار شود، نخست بايد رويداد مهمى افراد را به واکنش جمعى برانگيزاند. اما اين رويداد واحد غالباً با شايعاتى همراه است که بر حدت و شدت آن مىافزايد.
|
|
مثال:
|
بارها پيش آمده که با يکى دو مورد کمبود کالاهاى ضروري، شايعاتى مربوط به کميابى آن کالاها در سراسر جامعه پراکنده مىشود و مردم وحشتزده به انبار کردن غيرضرورى اينگونه کالاها روى مىآورند و درنتيجه، يک کمبود موضعى و بىاهميت بر اثر احتکار دستهجمعى مردم، به يک کمبود سراسرى و مهم و اساسى تبديل مىشود.
|
|
- بسيج مردم به عمل جمعى:
|
پس از وقوع رويداد تحريکآميز بهعنوان چاشنى انفجار، جمع به سازماندهى خود براى عمل دستهجمعى مىپردازد. اين نوع گردهمائى و سازماندهى شتابزده، معمولاً بدون ساختار و بسيار بدون قاعده و خودجوش است.
|
|
مثال:
|
در شورشهاى خودجوش و گهگاهى تودههاى مردم، رهبرانى ناشناخته از ميان تودهها سربلند مىکنند و رهبرى عمليات شورشى را بهدست مىگيرند. شعارهائى بهگونهاى طبيعى و خلقالساعه دهان به دهان مىگردند و بدينسان، به آتش هيجانات و احساسات شورش دامن زده مىشود. معمولاً اين شورشها با جمعيت کوچکى آغاز مىشوند ولى بهتدريج نيروهاى تازهاى به آن مىپيوندند و در لحاظت اوج آنها جمعيت عظيمى بسيج شده و به صفوف شورشىها ملحق مىشوند.
|
|
- عملکرد نظارت اجتماعى:
|
موفقيت يا عدم موفقيت رفتارهاى جمعى به توفيق يا عدم توفيق مکانيسمهاى نظارت اجتماعى درون جامعه بستگى دارد. اين مکانيسمهاى نظارت اجتماعي، مانند نيروهاى انتظامي، دولت و رسانههاى همگاني، با همديگر بر بازدهٔ رفتار جمعى تأثير مىگذارند.
|
|
مثال:
|
هرچه پليس و دولت در يک جامعه نيرومندتر و سازمانيافتهتر باشند، امکان موفقيت يک شورش و ميدان گسترش آن کمتر و محدودتر مىشود. اما اگر خود نيروهاى انتظامى به حقانيت شورشىها باور پيدا کنند، از واکنش شديد در برابر آنها سرباز مىزنند و درنتيجه، شورش آسانتر به هدف خود مىرسد.
|
|
|
وقتى جماعتى گرد هم مىآيند، واکنشى عاطفى از يک شخص به شخص بعدى سرايت مىکند، تا آنجا که سرانجام، از هويت فردى و خويشتندارى شخص ديگر چيزى باقى نمىماند.
|
|
- ناشناسى:
|
در ميان جماعتهائى که افراد آنها همديگر را هيچ نمىشناسند، رفتار غيرمتعارف فراوان ديده مىشود. فردى که در يک چنين جماعتهائى قرار مىگيرد، فرصت خوبى مىيابد که مسئوليتهاى فردى خود را بهگونهاى موقتى فراموش کند.
|
|
مثال:
|
جمعيتهاى غوغاگرى که براثر يک محرک آنى تحريکشده و دست به خشونت مىزنند، پس از ارتکاب عمل، از خود سلب مسئوليت مىکنند و از ناشناسى خود در ميان جمع سوءاستفاده کرده و همهٔ بار گناه عمل خود را به دوش ديگران و جمع مىاندازند.
|
|
- حالت غيرشخصى:
|
عضويت در جماعت و رفتار جمعى را عموماً غيرشخصى مىانگارند. عملى که جماعت انجام مىدهد، لزوماً براى حمله به يک شخص خاص و يا پشتيبانى از او نيست.
|
|
مثال:
|
شورشهاى خشماگين و خودجوش مردم در هنگام فوران هرکسى را که علاقهمند به پيوستن در صفوف خود بيابند به درون خود جذب مىکنند و به هويت شخصى آنها توجهى نشان نمىدهند و هرکسى را که در برابر آنها بايستد آماج حمله و ضرب و شتم قرار مىدهند.
|
|
- تلقينپذيرى:
|
از آنجا که يک جماعت از رهبرى جاافتاده، الگوهاى رفتارى پذيرفتنى و مسئوليت فردى برخوردار نيست، بيشتر براساس تلقين عمل مىکند. اين تلقينها اگر با قاطعيت بيان شوند، تأثير نيرومندترى بر اعضاء جماعت مىگذارند.
|
|
مثال:
|
در شورشهاى خلقالساعهٔ شهري، جماعت درگير بسيار تحتتأثير تلقينها و القائات رهبران خودساخته خود قرار مىگيرند و از فراميون آنها بىچون و چرا اطاعت مىکنند و به پيامدهاى ناخوشايند و زيانها و خسارتهاى مالى و حتى جانى اين فرمانها نمىانديشند.
|
|
- سرايت اجتماعى:
|
وقتى يک جماعت برانگيخته مىشود و واکنشهاى عاطفى از شخصى به شخص ديگر گسترش مىيابند، حالت سرايت اجتماعى پديدار مىشود. اين حالت سرايت اجتماعى زمانى به واج مىرسد که همهٔ اعضاء جماعت تحتتأثير قرار گرفته باشند.
|
|
مثال:
|
وقتى گروهى از افراد يک جامعه تحتتأثير يک مسئله دردناک اجتماعى يا اقتصادى فرهنگي، در يکجا گردهم مىآيند، هرکس ديگرى را تحريک مىکند و واکنشهاى هيجانى و عاطفى بهصورت يک بيمارى واگيرندهٔ اجتماعى در ميان يکايک اعضاء جماعت سرايت مىيابند، تا آنکه سرانجام، همگى به حرکت درمىآيند و چون سيلى خروشان به خيابانهاى اصلى شهر سرازير مىشوند.
|