یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
شعر کودکانه شاد، شوق شکفتن
امروز دلم هوای بهار را کرده و میخواهم شما را به خواندن دو داستانک بهاری از آقای حسین تولایی دعوت کنم.
«تو» کیست؟
شکوفه گفت:
«بهار که بیاید، من آن اتفاق کوچک سفیدم که روی شاخه میافتم.»
ماهی گفت: « بهار که بیاید، من آن اتفاق کوچک قرمزم که در تنگ میافتم.»
سفره گفت: « من آن اتفاق کچک پر سینام.»
سیب گفت« من آن اتفاق کوچک شیرینم.»
سبزه گفت...
آیینه گفت...
اسکناس نو گفت...
و باد چیزی نگفت. تنها در کوچههای آخر اسفند راه رفت... راه رفت... راه رفت و زیر لب تکرار کرد... تکرار کرد... تکرار کرد: « بهار که بیاید تو آن اتفاق بزرگ دلم باش که در جهان میافتی!»
و کسی نمیدانست«تو» کیست؟
و آن اتفاق بزرگ چه رنگی است؟!
آینه
سینها بلند بلند میخندیدند
از عیدهای سال قبل میگفتند
سینها چهقدر حرف داشتند؛ چهقدر خاطره!
آینه، ساکت و تنها، کنار سفره نشسته بود و به آنها نگاه میکرد. آینه، سین نداشت!
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست