پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

نقاشی کودکان


تبیان: کودک شیرخواره، قبل از اینکه موجودی لمس‌کننده باشد، نگرنده است. میان سال‌های ۳ و ۷ سالگی، بیشتر فعالیت چشم، شناسائی محیط اطراف به کودک است و پرورش آن بیشتر به‌دست خود کودک در تماس با مناظر جالب و دلخواهش انجام می‌گیرد. همین‌که کودک در اتوبوس کنار مادر خود می‌نشیند، ناگهان رو به شیشه نشسته و می‌گوید: ”می‌خواهم ببینم." در اینجا طفل، نه تنها از دیدن اشیاء و صحنه‌هائی که با تعجب به آنها نگاه می‌کند لذت می‌برد، بلکه حرکت وسیله نقلیه، تصاویری را به‌وجود می‌آورد که او را جذب می‌کند.

نقاشی کودکان


کم‌کم کودک ترجیح می‌دهد که از راه خط کشیدن و به‌طور کلی نقاشی، افکار و احساسات خود را بیان کند. در این دوره، دیگر فعالیت‌های ابداعی کودک نیز ظاهر می‌شود و بر اثر راهنمائی می‌تواند رفته‌رفته این تجارب و فعالیت‌ها را سامان دهد. در این زمان است که باید آگاهانه این فعالیت‌ها را در کودک تقویت کرد تا به یک شخصیت پرمایه که قادر به تشریح افکار و احساسات خود باشد، مجهز گردد. هدف از آموزش نقاشی، این نیست که کودکان نقاش بارآورده شوند. این نکته مسلم است که هر یک از کودکان دارای استعدادهای نهفته‌ای هستند که شاید خود و حتی نزدیک‌ترین کسان‌شان از وجود آنها، بی‌خبر باشند. هدف آن است که این استعدادهای خفته، بیدار و آشکار شوند و چشم و گوش کودک نسبت به محیط و طبیعتی که در آن زندگی می‌کند، بازتر شود. کودکانی که در اختیار معلم قرار می‌گیرند، تا در آینده هر رشته‌ای را دنبال کنند، در درجه اول باید انسان‌هائی باشند که استعدادهای خود را بشناسند و از امکانات خود، بهترین بهره را گرفته و فردی موفق بارآیند.
رد روش‌های کهنه و طریقه صحیح آموزش هنر به کودکان
اگر از دانش‌آموزان سئوال کنیم که در زندگی نقاشی چه می‌کنند، خیلی از آنها این جواب‌ها را خواهند داد: ”در زنگ نقاشی حساب می‌خوانیم"، ”زنگ هنر به ما می‌گویند هر کس، هر کاری دلش می‌خواهد بکند. به ما می‌گویند مدل بیاورید و از روی آن و یا از روی کتاب نقاشی بکشید"، ”یک گلدان یا یک گنجشک و... روی تخته می‌کشند و بعد ما از روی آن می‌کشیم." نتیجه این که در زنگ نقاشی آنچنان که باید چیزی عاید دانش‌آموزان نشده است. با این همه، امید می‌رود کم‌کم زنگ هنر شکلی غیر از آن‌گونه که بود، به‌خود گرفته به زنگی فعال و پربار تبدیل گردد. وظیفه و بیان نقاشی که با کودکان سر و کار دارند، در امر نقاشی، با آنچه متداول بوده است تفاوت بسیار دارد. در آموزش نقاشی از تناسبات خطوط و اشک‌ها و رنگ‌ها و یا بحث درباره سایه روشن، ترکیب‌بندی و درست یا نادرست بودن مناظر و مزایا و غیره نباید سخن به میان آید. بلکه باید کودک را آزاد گذاشت تا در نهایت صداقت و راستی نقشی بر روی صفحه بکشد، که اگر چه این‌کار برای او نوعی بازی است، اما این نقش آینه اندیشه و روان اوست.
رسم کردن شکلی بر روی تخته‌سیاه و بعد کشیدن آن به‌وسیله دانش‌آموزان و یا نقاشی از روی مدل، کاری نادرست است. زیرا قدرت خلاقیت، ابتکار و تفکر کودکان را از بین می‌برد. اگر هدف از چنین کاری، این است که تناسبات و فضاها و سایه‌روشن‌های مثلاً بدن یا صخره‌ای به شاگردان یاد داده شود. این عمل باید طبق مراحل ویژه‌ای، آن هم در سنین اولیه نوجوانی، صورت گیرد. یکی از شیوه‌های خوب تمرین فکر برای کودکان، نقاشی‌های آزاد و خیالی است. چون کودکان بدون اینکه اجباری در کار ببینند به میل و دلخواه خود، برای ایجاد تنوع و انتخاب موضوع و شکل‌های مختلف و... فکر می‌کنند.
تحمیل کردن موضوع نقاشی به کودکان درست نیست، مگر بعضی اوقات که معلم موضوعی را تعیین کرده و کودکان نیز آزاد باشند که هر موضوع دیگری را دوست دارند ترسیم کنند و الزامی به کشیدن موضوعی که معلم پیشنهاد کرده است، نداشته باشند. (موضوع‌هائی مثل خوردنی‌ها، خانواده، بازی و ورزش، اقوام و دوستان و دیگران، محیط زندگی یا عناصری از آن ـ مثل پل‌خواجو در اصفهان یا برنج‌کاری در گیلان ـ خانه، کوچه، خیابان، شهر و روستا، باغ و صحرا و بیشه و جنگل، رودخانه و یا دریا و کوه و پارک شهر، وسایل بازی و کار، حیوانات، و طبیعت و گیاهان و گردش، انواع کارها و شغل‌ها و دکان‌ها، پوشیدنی‌ها، مراسم و اتفاقات، نمایش و فیلم و شعر و داستان‌های واقعی و خیالی، می‌تواند برای کودکانی که به مرحله شکل‌سازی رسیده‌اند مطرح شود.)
کتاب‌هائی نیز هست که در یک طرف صفحات آن، شکل‌هائی را نقاشی و چاپ کرده‌اند و در صفحه مقابل، همان شکل را با خطوط اصلی و بدون رنگ گذرانده‌اند و از کودکان خواسته شده است که داخل این خطوط را شبیه شکل مقابل رنگ کرده و پر کنند. این‌گونه کتاب‌ها بیشتر برای کودکان عقب‌افتاده که قادر نیستند طراحی کنند و همین‌قدر کافی است که با رنگ داخل شکل را پر کنند، مناسب است. این کتاب‌ها، برای کودکان معمولی نه تنها مفید نیست، بلکه زیان هم دارد. آموزش هنرهای تجسمی می‌تواند به‌شکلی ساده در سال‌های آخر دبستان مطرح گردد. از سال‌های اولیه دبستانی، می‌توان رنگ‌های اصلی و فرعی درجه اول را آموزش داد. بهتر است به کودکان زیر سن‌دبستانی، مطالب آموزش را غیرمستقیم آموخت. منظور از آموزش غیرمستقیم این است که مطالب و موضوع‌های آموزشی را در موقع بازی و یا با مشاهده نمایش و فیلم و یا در جریان گفتن داستان و شعر و یا در بین گفتگوهای ساده، در گردش‌ها و مشاهدات و... گنجاند. البته این روش، محدودیت زمانی و حتی موضوع ندارد و در هر جا و هر وقت امکان اجراء آن هست. ولی معمولاً در آموزش مستقیم، برنامه و موضوع و محدوده آن و زمان و مکان اجرا، از قبل مشخص و آماده شده است.
بهتر است تمام صفحه کاغذی که کودک نقاشی می‌کند به‌وسیله اشکال مختلف پر شود تا آنجا که کودک، رفته‌رفته متوجه گردد که هر گوشه‌ای از صفحه نقاشی او اهمیت دارد. چنانچه کودک را راهنمائی کند تا بقیه کاغذ را با اشکال مختلفی مثل کشیدن دوست و هم‌بازی برای کودک و یا شخصی که کشیده است، خانواده، خانه، خورشید و ماه و ابر، حیوانات و گل و چمن و علف، کوه و تپه، خوردنی‌ها، توپ، چراغ، فرش و... پر کند.
تا آنجا که ممکن است کودکان را باید تشویق کرد که شکل‌ها را بزرگ بکشند. در ضمن کار مرتباً به توانائی‌های آنها اشاره کرد. تشویق موجب اعتماد به‌نفس در کودکان می‌شود. اما نکته ظریف اینجاست که در اشاره به توانائی‌های کودک، باید توانائی‌های واقعی او را یادآور شد و بی‌جهت او را تشویق نکرد. کودک قبل از همه تشویق واقعی را از تحسین بی‌پایه، تشخیص می‌دهد. کشیدن شکل‌های تزئینی و دیگر تصاویر توسط بزرگ‌ترها در دفتر نقاشی کودکان، کاری درست نیست. از مواردی که توانائی‌های کودکان را نادیده گرفته و کودکان، نقاشی خود را با آنان مقایسه کرده و فکر کنند کارشان در مقابل آن، چیزی کمتر و یا ضعیف است، باید اجتناب کرد. تا آنجا که اگر کودکی اشتباهی نیز کرد، ابتدا باید او را راهنمائی کرد و سپس بهانه‌ای برای تشویق او پیدا نمود.
چسباندن نقاشی‌های کودکان به در و دیوار کلاس و مدرسه (حتی اتاق و خانه) و تعویض آنها هر یکی دو هفته و یا برگزاری نمایشگاه از نقاشی کودکان، مشوق خوبی برای کودکان است. می‌توان در مراکز آموزشی پرونده‌ای از نقاشی کودکان با تاریخ آنها داشت و در طی زمان، روند دگرگونی کار آنها را متوجه شد. بهتر است کودکان، در تمیز کردن و قرار دادن وسائل کار در جای خود، سهیم باشند. نکته‌ای را که در این جا باید یادآور شویم این است که، کودکان معمولاً بسیار باهوش‌تر از آنند که ما فکر می‌کنیم. بنابراین تشویق کودک، ظریف و حساس است. مثلاً اگر صفحه‌ای را بدون توجه و علاقه و همین‌طور سرسری، خط خطی کرده باشد و ما آن را به‌عنوان یک نقاشی خوب بپذیریم و بدون دلیل او را تشویق کنیم، نسبت به قضاوت ما بی‌اعتماد می‌شود و دیگر به تشویق‌های ما توجه نخواهد کرد. همچنین است اگر نقاشی بی‌دقت و سرسری او را با یک نقاشی که با حوصله و دقت کشیده و آن را دوست دارد، یکسان تشویق کنیم، تشویق نیز ـ مانند تنبیه و همه آنچه به کودک و انسان مربوط است ـ باید با شناخت کودک و توجه به خصوصیات فردی او انجام شود، تا تأثیر مطلوب را در او به‌جا گذارد.