یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
قصه قبل خواب، هیچکس تولد کرمولک رو یادش نیست!
شهرزاد: یکی بود یکی نبود، در یک روز زیبای بهاری کرمولک قصه ما در کنار بوته گل سرخ باغچه نشسته بود و به خواهر کوچولوش نگاه میکرد. مادر کرمولک از او خواسته بود تا مراقب خواهرش باشد تا موقع بازی کردن برای او اتفاقی نیفتد.
اما کرمولک آن روز اصلا حوصله بازی نداشت و اصلا دوست نداشت با کسی حرف بزند چون فردا تولد کرمولک بود و سال پیش، پدر و مادر کرمولک برای تولد او از روزها قبل برنامهریزی کرده بودند. اما امسال انگار هیچ خبری نبود. کرمولک تمام روز منتظر بود تا شاید متوجه شود که به یاد تولد او هستند و قرار است برای او کاری کنند اما انگار هیچ کس حواسش به او نبود.
کم کم ظهر شده بود و دیگر وقتش شده بود که او به همراه خواهرش به خانه بازگردد. بعد از خوردن ناهار، کرمولک به اتاقشان رفت و کمی دراز کشید و شروع کرد به فکر کردن. آخرش هم به این نتیجه رسید که اصلا شاید دیگر کسی او را دوست ندارد!
بعد از ظهر که شد، کرمولک رفت پیش دوستانش. ولی باز هم حوصله بازی نداشت. رفت در گوشهای نشست و مشغول تماشای بازی آنها شد. مادر بزرگ سنجاقک باغچه که در حال قدم زدن بود و از هوای زیبا لذت میبرد دید که کرمولک تنها نشسته و ناراحت است، برای همین رفت کنارش نشست و با مهربانی گفت: «سلام کرمولک کوچولو، چرا با بچهها بازی نمیکنی؟»
کرمولک آهی کشید و گفت: «اصلا حوصله ندارم.»
مادربزرگ سنجاقک خندید و گفت: «چرا آخه؟ راستش رو بگو ببینم. با کسی دعوا کردی؟»
کرمولک با ناراحتی شانههایش را بالا انداخت و گفت: «نه. راستش فردا روز تولد منه، ولی هیچ کس یادش نیست. حتی پدرو مادرم، انگار مهم نیست که من به دنیا اومدم ، دیگه منو دوست ندارن، همیشه یادشون بود ولی نمیدونم چرا این بار یادشون رفته.»
مادر بزرگ سنجاقک خندید و عینکش را جابه جا کرد و گفت: «من که فکر نمیکنم پدر و مادرت بتونن روز تولدت رو فراموش کنن. اون روز بهترین روز زندگی اونها بود. پاشو برو بازی کن، این فکرها رو هم از سرت بیرون کن.»
مادر بزرگ سنجاقک بعد از گفتن این حرف بلند شد و رفت. کرمولک دوباره تنها نشست و شروع کرد به غصه خوردن.
شب که شد، کرمولک توی تختخوابش دراز کشیده بود و هنوز داشت غصه میخورد. خواهر کوچولوی کرمولک رفت کنار برادرش و به او گفت:« داداش خوبم ، چرا انقدر ناراحتی، من دوست ندارم تو انقدر ناراحت باشی، میخوای برات یه شعر بخونم تا خوب شی؟»
کرمولک گفت:« آخه همش فکر میکنم که دیگه کسی منو دوست نداره، ولی حالا که تو میخوای برام شعر بخونی پس حتما دوسم داری.»
کرمولک غمگین کنار تخت نشست ، بهارک از او پرسید: «چرا فکر میکنی کسی دوست نداره؟»
کرمولک با ناراحتی گفت: «آخه فردا تولدمه و همه یادشون رفته. هم مامان و بابا، هم دوستام. حتی تو هم یادت نبود.»
بهارک ریز ریز خندید و با خنده به کرمولک گفت:« خوب حتما یادشون رفته دیگه. شب بخیر داداشی.»
این را گفت و ملافهاش را روی سرش کشید و خوابید.
کرمولک از رفتار بهارک تعجب کرد. اما سعی کرد بخوابد. صبح که شد با قلقلک نور خورشید خانوم از خواب بیدار شد اما بهارک در اتاق نبود!
در همین فکر بود که بهارک کوچولو آرام در را باز کرد و دید کرمولک بیدار است. سلام کرد و گفت بیاید صبحانه بخورد و رفت. کرمولک جایش را مرتب کرد و با همین ناراحتی در اتاق را باز کرد.
تا در اتاق باز شد، پدرو مادر کرمولک و خواهرش و تمام دوستانش هورا کشیدند و برای کرمولک شعر تولدت مبارک خواندند. کرمولک اولش خیلی تعجب کرد اما بعد از خوشحالی هورایی کشید و با صدای بلند خندید. یکدفعه داد زد: «وای چه کیک بزرگی !» مادر کرمولک یه کیک خیلی بزرگ برای تولد کرمولک پخته بود. کیکی که حتی از کیک سال قبل هم بزرگتر بود!
کرمولک وسط جشن به یاد حرف مادر بزرگ سنجاقک افتاد که گفته بود:« من که فکر نمیکنم پدر و مادرت بتونن روز تولدت رو فراموش کنن. اون روز بهترین روز زندگی اونها بود.»
او خیلی خوشحال بود که پدر و مادر و خواهر و دوستانش آنقدر او را دوست دارند، این بهترین جشن تولد کرمولک بود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست