یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

خانواده محروم از پدر


خانواده محروم از پدر

بی تردید كم ترین دینی كه در قبال كودكان محروم از پدر به عهده ماست, همین است كه مسایل آنها را محققانه مورد بررسی قرار دهیم و زمینه حل مسایل واقعی و رفع معضلات آنها را فراهم آوریم

نشان دادن این مسایل از دیدگاه كودك، پنج نوع غیبت پدر را براساس نوع احساس كه به طور عمده دو گونه می باشد دسته بندی می كند؛ كودك یا احساس می كند كه پدر را از دست داده و یا این كه اصلا پدر در خانه نبوده است. احساس اول، مرتبط به سابقه ذهنی درباره پدر است بنابراین كودك در این وضعیت احساس فقدان می كند، اما احساس دوم، بدون داشتن هرگونه سابقه ذهنی نسبت به پدر است، بنابراین كودك در عین حال فقط احساس می كند كه پدری در كنارش نبوده و این با احساس فقدان یكی نیست.

طلاق

طلاق، اغلب به منزله مساله ای میان دو بزرگسال در نظر گرفته می شود و لیكن هدف ما در این بررسی به مادرانی معطوف می شود كه مسوولیت كودكان با آن هاست.تاثیر طلاق بر مادر و كودك به چگونگی طلاق هم بستگی دارد، طبق توصیف جامعه شناسان طلاق برای هر یك از زوج خانواده به منزله یك شكست محسوب می شود، شكستی كه حاصل ضربه های عصبی است و می تواند در جریان رشد و تحول روانی فرد اختلالاتی پدید آورد.

زن

مادر پس از طلاق در برابر رشته ای از مشكلات قرار می گیرد، همچون تامین مراقبت از كودك، یافتن سرپناهی مناسب و تامین معیشت و دشواری های ناشی از این كه او تنها بزرگسال خانواده است و باید نقش پدر و نقش مادر را یكجا به عهده بگیرد، مادری كه طلاق گرفته، هم از حیث مادری و هم از حیث عاطفی در معرض دشواری است و احتمالا نخواهد توانست از این دو جهت كودك خویش را تامین كند.

در مورد آثار عاطفی طلاق بر كودك باید اذعان داشت كه جدایی، انسجام و هماهنگی خانوادگی را از آنان می ستاند، آنان نسبت به والدین و خواهران و برادران خود احساس بی منزلتی و بی مقداری می كنند، همچنین نسبت به دوستانی كه با پدر و مادر خود زندگی می كنند احساس حسادت می نمایند و اینها همه بارهایی است كه بر شانه ناتوان چنین كودكانی افكنده می شود.انزواطلبی و شركت نكردن در امور اجتماعی مدرسه و فعالیت های فوق برنامه نیز از شمار آثار طلاق بر كودك در مدرسه است، البته بدون توجه به موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی خانواده، نمی توان به تعیین آثار عاطفی طلاق به طور مطلق پرداخت، وجود یا عدم فقر اقتصادی، علایم و آثار عاطفی طلاق را تحت تاثیر قرار می دهد.مادر نسبت به پدر خانواده احساس تنفر دارد و آن را بر فرزند فرا می افكند و كودك كه در مدرسه روابط ضعیف و نارسایی دارد، احساس خصومت خود را از طریق نشان دادن پرخاشگری غیرقابل كنترل در رابطه با مادر آشكار می سازد، این گونه الگوهای ارتباطی به خصوص در مواردی تشدید می شود كه كودك از حیث تامین معیشت سربار مادر است.در آثار آنی طلاق بر كودكان می توان به اختلالات مرتبط با آن اشاره كرد، عده ای غمگین و خشمگین هستند، عده ای گیج و بی تفاوت اند. برخی از دختران، رفتارهای زنانه كاذب از خود نشان می دهند و عده ای از پسران از لحاظ همانندسازی مردانه دچار آشفتگی هستند.افسردگی، بیش فعالی در كودكان، همانند سازی افراطی پسربچه ها با پدر غایب، اختلال در تحول وجدان و رفتار بزهكارانه از دیگر آثار فوری طلاق است.بعضی از صاحب نظران اظهار می كنند كه سن كودك به هنگام طلاق، یكی از عوامل مهم در تعیین عواقب طلاق بر روی كودكان است، به طوری كه اگر كودكی در طی سالیان نیمه هشیاری از پدر جدا شود، مادر هرگز نمی تواند توجیهی نسبت به غیبت پدر تدارك ببیند كه برای كودك آسیب زا نباشد، اما اگر جدایی در سالیان بعد یعنی پس از آن كه كودك نسبت به پدر و مادر، هر دو دلبستگی یافته، صورت پذیرد، كودك دچار احساس گناه، دوسوگرایی و ناامنی خواهد شد.آثارهای مزمن طلاق ریشه عمیقی دارد، زنانی كه در زندگی خانوادگی موفق نیستند و در رابطه با اعضای خانواده ناهماهنگی نشان می دهند، اغلب در دوران كودكی، هم پدر و هم مادر خود را از دست داده، یا به نحوی دیگر همچون طلاق و جدایی فقدان آنها را احساس كرده اند.

مرگ پدر

مرگ پدر خانواده بیش از آن كه فرزندان را تحت تاثیر قرار دهد، مادر را دچار مشكل می سازد، زیرا این مادر است كه باید در دوسوگرایی های عاطفی و رنج، تنها سرپرستی كردن خانواده و مواجهه با مشكلات اقتصادی خانواده و احتمالا دیر یا زود تن دادن به ازدواج مجدد و رویارویی از مشكلات خاص آن را به جان بخرد. از آن جا كه مرگ پدر، مادر را با تغییر موقعیت قبلی خود در خانواده روبه رو می كند و او را به اتخاذ نقش های جدیدی وامی دارد، احتمال به ظهور رسیدن مشكلات روانی یا بیماری های روانی در زندگی مادر افزایش می یابد.در فرهنگی كه مرگ پدر را به عنوان «خواب ابدی» یا «مسافرت رفتن» معرفی می كند، درصد بالایی از زنان بیوه در شش هفته اول پس از مرگ همسر، دچار بیماری جسمی یا روانی قابل توجهی می شوند.آثار مرگ بر كودكان چنین مورد بررسی قرار می گیرد كه آیا كودكان استعداد عزاداری دارند یا خیر؟ در بعضی از خانواده هایی كه پدر را از دست داده اند ولی حضور روانی او همچنان در خانواده ادامه یافته، اختلال در خانواده به وجود آمده است، در چنین مواردی، حضور روانی پدر تا حد زیادی به كنترل سازمان و عدم انعطاف در محیط خانواده مربوط است، به جز تخیل دوگونه پاسخ دیگر در كودكانی كه یكی از والدین را از دست داده اند، دیده شده كه عبارتند از انكار و افسردگی، افسردگی در مورد مرگ پدر به طورعمومی در كودكانی دیده شده است و غالبا در كودكانی كه قبل از هشت سالگی پدر را از دست داده اند مشاهده می گردد.در مقایسه آثار مرگ و طلاق چنین لحاظ می شود كه مرگ والدین و طلاق از لحاظ این كه هر دو «احساس تعلق» به والدین غایب را در كودك تشدید می كنند مشابهند، اما از چند جهت مرگ پدر، كمتر از طلاق آسیب زا است.نخستین نكته درباره مرگ پدر این است كه مسوولیتی متوجه مادر نیست، بنابراین او از احساس اتهام و احساس گناه در امان است، یك زن بیوه نیز ممكن است احساس گناه كند اما به موازات افزایش سازگاری سالم احساس گناه در وی كاهش می یابد، احساس گناهی كه در پی طلاق به وجود می آید همچون زخم بهبود نایافته ای است كه با هر اتفاق كوچكی، دوباره تازه می شود.هر گاه فقدان پدر ناشی از عللی چون مرگ، خدمات نظامی یا كار باشد، خانواده با سهولت و قدرت بیشتری به سازگاری با آن می پردازد، در حالی كه علل ناخوشایندی چون جدایی، طلاق و ترك خانواده، امكان سازگاری را ضعیف تر می سازد. اگر كودكی یكی از والدین را از دست بدهد، غالبا از حیث عاطفی و مالی در شرایط بهتری قرار دارد تا كودكی كه جدایی والدین را تجربه می كند، هر چند هنوز معلوم نیست كه آیا كودكان همچون بزرگسالان، توانایی عزاداری دارند یا نه؟

غیبت موقت پدر

عواملی كه سبب غیبت موقت پدر از خانواده می شود متعدد است و از جمله می توان مقتضیات شغلی، زندان رفتن پدر یا خدمات نظامی را نام برد كه در این موارد پدر ناگزیر است هر چند به طور موقت، فرزندان خویش را ترك كند. پژوهشگران معتقدند كه آثار مضر غیبت موقت پدر نسبت به غیبت دایم او چشمگیرتر است.غیبت موقت پدران ناشی از اقتضای شغلی در درجه نخست، پدیده ای مربوط به طبقه متوسط جامعه است پدران در طبقه كارگر، مسوولیت فرزند را بر عهده مادر می دانند و در بعضی از موارد، خود را به طور كلی از این مسوولیت مبرا می دانند و صرفا مادر را مسوول امور فرزندان تلقی می كنند.واكنش كودك نسبت به غیبت پدر تا حد زیادی وابسته به سازگاری یا كژسازگاری مادر نسبت به این امر است. كودك ممكن است مستقیما محرومیت از پدر را حس نكند و از آن متاثر نباشد، اما توسط واكنش مادر نسبت به وضعیت شغلی پدر، تحت تاثیر قرار می گیرد.غیبت ناشی از خدمات نظامی به پدرانی مرتبط می شود كه افرادی اقتدارطلب، پدر سالار و از جهت سیاسی محافظه كار هستند. بنابراین نتایج یافته ها و تحقیقات صرفا به این اقشار قابل تعمیم است، فرزندان این گروه به آفرینش تصاویر تخیلی افراطی از پدر خود كه شدیدا آرزومند بازگشت او هستند، می پردازند.در بحران بازگشت پدر در غیبت های موقت مشخص گردیده است كه بازگشت پدر به خانه بیش از فقدان آنان موجب آشفتگی می شود؛ مادر و فرزندان خود را با شرایط غیبت پدر سازگار كرده اند اما هنگام بازگشت پدر، نظام سازگاری های یاد شده به هم می ریزد تا برای سرپرست مقتدر خانواده و تصمیم های او جا باز شود.

ازدواج مجدد

ازدواج مجدد زنانی كه همسران خود را از دست داده اند، از لحاظ وضعیت كودكان در موقعیت جدید خانواده مساله در خور توجهی است، عده ای را عقیده بر آن است كه ازدواج مجدد برای كودكان، ضربه محسوب می شود، زیرا از نظر كودكان، ازدواج مجدد به معنی آن است كه شانس بازگشت پدر، دیگر از دست رفته است. كودك ممكن است به طور فزاینده ای در مورد خروج پدر از زندگی خانوادگی، احساس گناه كند و نسبت به این جایگزینی نفرت داشته باشد و جهت اصلی نفرت او متوجه مادر باشد كه بدین طریق موجبات تشدید رنج او را فراهم آورده است.اصولا خانواده هایی كه در آنها فقط مادر و یا مادربزرگ و مادر حضور داشته اند بهتر از خانواده هایی كه در آنها ازدواج مجدد صورت گرفته كودكان با مشكلات سازگاری یافته اند.مردانی كه جایگزین پدر خانواده می شوند، باید نسبت به احساسات كودك، حساس باشند و بدانند كه اگر كودك انزوا و تنهایی گزیند و نیاز شدید به محبت و حمایت نشان دهد، ممكن است به عنوان دفاع به این امر متوسل شود و رفتارهای موجود در خانواده را با سبكی خصومت آمیز مورد تفسیر قرار دهد. برای این كودكان بسیار دشوار است فردی را كه واقعا پدر آن ها نیست همچون پدر خود مورد قبول قرار دهند، این مساله آنها را در موقعیتی پیچیده قرار می دهد، اینان با خود می اندیشند كه من چگونه باید با ناپدری خود رفتار كنم؟ آیا همچون پدر خودم یا به عنوان یك شخص غریبه؟

ناپدری ممكن است آثار تعیین كننده ای بر روی كودك داشته باشد، به عنوان مثال در كودكانی كه با ناپدری زندگی می كنند، به میزان زیادی، بی اختیاری ادرار گزارش شده است.این كه آیا ولّی جایگزین شونده و به خصوص ناپدری، آثار مثبت یا منفی بر روی كودكان خواهد داشت مساله ای است كه پاسخ قطعی و روشن به آن در گرو این است كه متغیرهایی چون سن كودك به هنگام تشكیل خانواده جدید، مدت زمانی كه خانواده فقط توسط مادر سرپرستی شده است، چگونگی ورود فرد جایگزین شونده به خانواده و سایر عوامل، تحت كنترل قرار گیرند.در این راستا، فرزندان بسیار كم سن و فرزندان بزرگسال خانواده در جذب و پذیرش ولّی جایگزین شونده به ندرت واكنش های منفی نشان می دهند تا نوجوانان، این موضوع توسط مشاهدات بالینی نیز تایید شده است. فقدان، منطق تحول آدمی است و همواره با او همراه است، این اعتقاد باید در ذهن و ضمیر جای گیرد و آن را در ذهن و افكار كودكان و خانواده های محروم از پدر گنجاند، او باید فقدان پدر را به فرصتی برای روییدن ظرفیت های تازه، به دوش كشیدن مسوولیت های بیشتر و تحقق قابلیت های نهفته بدل كند و با آشكار ساختن آثار عملی آن در وجود كودك این باور را فراهم آورد كه می توان در سایه فقدان ها شكفت.

امید سلیمانی فاخر