جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
از اعلامیه قوام تا قیام عوام
پس از استعفای دکتر مصدق (۲۶تیر ۱۳۳۱) که از محبوبیت عمومی برخوردار بود، شاه مجبور شد از شخصیت مقتدری همچون قوامالسلطنه بخواهد تا با پذیرفتن مسوولیت نخستوزیری بر ناآرامیها فایق آید و فرمان نخستوزیری قوام را صادر کرد. قوام هم پس از دریافت فرمان، اعلامیهای صادر کرد که متن آن از این قرار است:
«بدون اندک تردید و درنگ دعوت به مقام ریاست دولت را پذیرفته و با وجود کبر سن این بار سنگین را به دوش گرفتم و حس مسوولیت و تکلیف مرا بر آن داشت که از فرصت استفاده کرده و در مقام ترمیم ویرانیها برآیم. ایران دچار دردی عمیق شده و با داروهای مخدر درمانپذیر نیست، باید ملت همکاری بیدریغ خویش را از من مضایقه ندارد تا بتوانم به این بیماری، علاج قطعی دهم مخصوصا در یک سال اخیر موضوع نفت، کشور را به آتش کشیده، بینظمی عدیمالنظیری را که موجب عدم رضایت عمومی شده به وجود آورده است؛ این همان موضوعی است که ابتدا من عنوان کردم و هنگامی که لایحه نفت شمال در مجلس مطرح بود موقع را غنیمت شمرده و استیفای حق کامل ایران را از کمپانی نفت جنوب در آن لایحه گنجاندم.
بعضیها در آن وقت تصور نمودند همین اشاره باعث سقوط حکومت من شد، اگر هم فرضا چنین باشد من از اقدام خود نادم نیستم، زیرا جانشین آینده من جناب آقای مصدقالسلطنه، آن فکر را با سرسختی بیمانندی دنبال نموده و در مقابل هیچ فشاری از پای ننشست، اما بدبختانه در ضمن مذاکرات نوعی بیتدبیری نشان داده شد که هدف را فدای وسیله کردند و مطالبه حق مشروع از یک کمپانی را مبدل به خصومت بین دو ملت ساختند و نتوانستند از زحمات خود کوچکترین نتیجهای به دست آورند.»
عدهای معتقد بودند همین اعلامیه، قوام را در سراشیبی سقوط قطعی قرار داد و موجب متشکل شدن صفوف مخالفان شد. درباره نویسنده اعلامیه سخن بسیار گفته شده است. برخی انتساب این اعلامیه را به مورخالدوله سپهر میدهند. عدهای معتقدند عباس اسکندری و حسن ارسنجانی در آن دست داشتهاند. ولی آنچه مسلم است متن اولیه این اعلامیه به وسیله شخص قوام تهیه شد و بعد اصلاحات مختصری به اشاره مورخالدوله در آن به عمل آمد.
پس از انتشار این اعلامیه، عدهای از دوستان و همفکران قوام رنجیده خاطر و تلویحا اشتباه قوام را متذکر شدند و سرانجام قوام راضی شد مصاحبه مطبوعاتی انجام دهد و تا حدی مفاد اعلامیه را تعدیل کند. در میان اطرافیان قوام در آن روز دو نفر ابلاغ رسمی گرفتند. یکی ارسنجانی بود که سمت وی رییس تبلیغات و معاون نخستوزیری بود، دیگری عباس اسکندری که معاونت پارلمانی نخستوزیر را گرفته بود.
دکتر علی امینی هنگامی که از متن اعلامیه مطلع شد و خبر اجتماع مردم و اصناف را در منزل آیتالله کاشانی به وی اطلاع دادند، درصدد برآمد که بین طرفین التیامی بدهد و از این رو به دیدار آیتالله کاشانی شتافت ولی نتوانست میان قوام و کاشانی توافقی ایجاد کند و ناچار متوسل به حسین علاء شد و او نیز با آیتالله ملاقات به عمل آورد و نتیجهای گرفته نشد. برای قوامالسلطنه به اعتبار سخنان اشرف پهلوی و مادرش یقین حاصل بود که شاه فرمان انحلال مجلس را به او خواهد داد. بنابراین برنامه کار خود را بر این باور قرار داده و اعلامیه کذایی او هم ناشی از همین خوشباوری بود.
نکته قابل توجه این اعلامیه، روحیه قدرتطلبی قوامالسلطنه است، در حالی که او دیگر قوامالسلطنه سالهای بعد از شهریور ۲۰ نبود که بتواند با اتکا به نیروی جسمانی اعمال خود را کنترل کند. از همین رو، با فشاری که از طریق افکار عمومی بر او وارد شد توان مقاومت را از دست داد و به ناچار در برابر خواسته مردم تسلیم شد.
آیتالله کاشانی با نفوذی که در بین مردم داشت تصمیم گرفت با پشتیبانی از مصدق قدرت خود را در عمل به کلیه نیروها از جمله شاه نشان بدهد، از این رو با انتشار اعلامیه شدیداللحنی تا آنجا پیش رفت که گفت، شمشیر خود را به سوی شاه نشانه خواهد گرفت.
با انتشار این اعلامیه، مردم در صحنه مبارزه حاضر شدند و در فاصله روزهای ۲۷، ۲۸ و ۲۹ تیر حماسهها آفریدند. تا اینکه در روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در تهران مردم از بامداد دست به کار شدند؛ در حالی که مردم از هر طبقه و سن و سال در دستههای مختلف شعار میدادند، از میدان بهارستان به حرکت درآمدند. در تظاهرات و مقاومت روز ۳۰تیر همه طبقات اعم از کارگر، پیشهور، فرهنگی، دانشجو، روشنفکر، بازاری و زن و مرد با هم بودند. اولین تیراندازی در ساعت هفت بامداد در بازار تهران آغاز شد که چند نفر مجروح شدند. تدریجا زد و خورد با پلیس و ماموران نظامی که «علیرضا» یکی از برادران شاه رهبری آنها را بر عهده داشت در خیابانهای شاهآباد، فردوسی، نادری، سعدی و دانشگاه شروع و فرمان حمله از طرف نیروهای نظامی صادر شد که در این گیرودار تعداد زیادی کشته و مجروح شدند. در شهرستانها هم تظاهرات مردم خونین میشود و بین پلیس و مردم جنگ در میگیرد.
در این اوضاع و احوال عدهای از نمایندگان مجلس با شاه ملاقات کرده و خطر سقوط رژیم را اعلام میکنند که شاه با نظر آنها موافقت و فرمان عزل قوام را صادر کرد و بعد هم به حسین علاء دستور داد به مجلس برود و خبر استعفای قوام را به اطلاع نمایندگان برساند.
۳۰ تیر۱۳۳۱ از ۶۴ نماینده حاضر در مجلس، ۶۱ نفر به زمامداری دکتر مصدق ابراز تمایل کردند. او و آیتالله کاشانی اعلامیههایی صادر کردند و به موجب آن از مردم خواستند از حمله و ضرب و شتم نظامیان و ماموران پلیس خودداری کنند. با اعلام فرمان نخستوزیری مجدد دکتر مصدق، دکتر حسن امامی، رییس مجلس شورای ملی از سمت خود کنارهگیری کرد و عازم اروپا شد. همزمان دادگاه لاهه، در رسیدگی به اختلاف ایران و انگلیس در مساله نفت عدم صلاحیت خود را اعلام داشت. جالب توجه اینکه قاضی انگلیسی نیز رای خود را به نفع ایران داده بود. به همین مناسبت و نخستوزیری مجدد دکتر مصدق تظاهرات عظیمی در تهران برگزار شد. مجلس شورای ملی هم قیام ۳۰تیر را به نام «قیام مقدس ملی» شناخت و شهدای آن روز را «شهدای ملی» نامید.
ضیاءمصباح
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران غزه حسن روحانی روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر یسنا سیل آتش سوزی قوه قضاییه پلیس تهران بارش باران شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
بانک مرکزی دولت سیزدهم حراج سکه قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران
سریال نمایشگاه کتاب کتاب مسعود اسکویی تلویزیون عفاف و حجاب سینمای ایران سینما دفاع مقدس
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس نتانیاهو ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال علی خطیر پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی گوگل کولر اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون خواب کبد چرب بیمه کاهش وزن دیابت داروخانه