جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

مردم فیلم می بینند ولی به سینما نمی روند


مردم فیلم می بینند ولی به سینما نمی روند

فروش خوب فیلم های كمدی و متكی به طنز در چند سال اخیر, باعث شده بازار این فیلم ها در سال ۸۴ هم داغ باشد هرچند نه به شوری دو سال گذشته و به شكلی طبیعی تر

به شیوه چند سال گذشته، اكران نوروزی ،۸۴ از اسفند ۸۳ آغاز شد. اولین فیلم «گل یخ» بود. فیلمی كه قرار بود گیشه را فتح كند و فروش میلیاردی داشته باشد و پول روی پول بگذارد و... ولی نشد. اتفاق نیفتاد. مثل خیلی چیزهای دیگر این سرزمین، پیش بینی ها درست از آب درنیامد و كارشناسی ها اشتباه بود. «گل یخ»بازسازی فیلمی پرطرفدار قدیمی است و محمدرضا گلزار را هم به عنوان ستاره پرفروش سینمای ایران در خود دارد. اما نگاه دور از منطق فیلمفارسی به اثری كه اصولاً فیلمفارسی است، تماشاگر را پس زد. جذابیت «فیلمفارسی» به همان بی منطقی اش است و «گل یخ» وقتی به سراغ منطق می رود، همه چیز خراب می شود. «گل یخ» نفروخت و حاصلی نداشت جز ثبت یك فیلم ضعیف در كارنامه یك فیلمساز خوب.

برخلاف غم و غصه «گل یخ»، رقیبان با خنده و شادی از راه رسیدند تا گیشه را تسخیر كنند: «مجردها»، «ازدواج صورتی»، «شاخه گلی برای عروس» و «دربه درها». اما طلسم شكسته نشد. كسی به سینما نرفت. منوچهر مصیری كه ۲ سال قبل با فیلم پرفروش «دنیا» به اكران نوروزی آمده بود، با «ازدواج صورتی» كه هم بهرام رادان را داشت و هم خسرو شكیبایی، كاری از پیش نبرد. «شاخه گلی برای عروس» هم با حضور چند چهره طنز تلویزیونی نتوانست موفقیتی كسب كند. «مجردها»ی اصغر هاشمی هم همین طور. پیش از این تجربه نشان داده بود همین كه یكی دو بازیگر سریال های پرطرفدار تلویزیون را بگذاری جلوی دوربین، خود به خود مردم به سالن ها كشیده می شوند، اما این بار این گونه نشد. با «دربه درها» هم این اتفاق نیفتاد. فیلم معقول تری بود كه برای بچه ها ساخته شده بود، اما ظاهراً دیگر بچه ها هم آن قدر شیفته سینما نیستند كه پایشان را بكنند در یك كفش و والدین محترم را به زور به سینما بكشانند. به این ترتیب، از لشكر كمدی ها هم كاری برنیامد. وقتی فیلم ها یكی یكی همه را ناامید كرد، بازار گفت وگو و اظهارنظر داغ شد. اصولاً ما همگی به جای هر تخصص و هر چیز دیگری، صاحب نظر و كارشناس هستیم. كلی آدم به میدان آمد و همه هم در نظریه های كارشناسی خود همه تقصیرها را به گردن تلویزیون انداختند و همه كاسه و كوزه ها را بر سر فیلم های نوروزی تلویزیون شكستند. خلاصه حرف ها این بود كه تلویزیون فیلم نشان ندهد تا مردم به سینما بروند. در واقع همان حكایت قدیمی «همسایه ها یاری كنید، تا من عروس داری كنم!» هیچ كس هم به خودش زحمت نداد در خود فیلم ها دنبال مشكل بگردد و جذاب نبودن آنها و بد بودن كیفیت پخش سینماها و صندلی ها و موقعیت جغرافیایی و ساختمان نامناسب سینماها را دلیل بی مهری تماشاگران بداند. البته كمی كه از تب و تاب عید و تعطیلات نوروزی فاصله گرفتیم، چند تا از این فیلم ها آن قدر روی پرده ماند تا نوبت آثار بعدی برسد، كه خود به خود به رقم فروش آنها اضافه شد. این در حالی بود كه - مثلاً - در آگهی فیلم «شاخه گلی برای عروس» نوشته شده بود: «تماشای این فیلم را به افراد زیر هجده سال توصیه نكنید. چون ممكن است از خنده روده بر شوند!»

گروه «آسمان باز» هم كه آن موقع هنوز می شد به وجودش امید داشت و تشكیل شده بود تا فیلم های هنری و آثار مخاطب خاص را به نمایش بگذارد، «سیمای زنی در دوردست» را روانه پرده كرد. نمایشی محدود در ۴ سینما؛ و در مقایسه، فروش بدی نداشت. فیلمی به كارگردانی علی مصفا و با بازی همسرش لیلا حاتمی. از آن آثار خاص كه تماشاگر عام را هم اگر راضی نكند، فراری نمی دهد. «هوانورد» و «قهرمان» هم به عنوان فیلم های خارجی نوروزی اكران شدند. اولی فیلم مشهور مارتین اسكورسیزی و دومی هم فیلم آشنا برای مخاطب خاص تر، ساخته ژانگ ییمو. البته هر دو با نمایش محدود در سانس آخر یك یا دو سینما و البته با استقبالی كه بد نبود، و پس از نوروز هم بهتر و بهتر شد. همان طور كه فروش «مجردها» و «شاخه گلی برای عروس» هم كم كم به ۳۰۰ میلیون تومان رسید و در ماه های بعد و به شیوه «قطره قطره جمع گردد»، ۴۰-۳۰ میلیون دیگر هم جذب كردند.

فروش خوب فیلم های كمدی و متكی به طنز در چند سال اخیر، باعث شده بازار این فیلم ها در سال ۸۴ هم داغ باشد. هرچند نه به شوری دو سال گذشته و به شكلی طبیعی تر. اگر سال های دهه شصت را به خاطر داشته باشیم، ماجرای هر ساله عرضه سیب زمینی و پیاز یادتان هست. اگر هم سن تان كفاف نمی دهد، نمونه های دیگرش را به هر حال در سال های بعد دیده اید. آن موقع ها یك سال سیب زمینی زیاد بود و ارزان و روی دست كشاورزان می ماند و سال دیگر پیاز. بامزه هم این جا بود كه كشاورزان بر مبنای كمبود محصول و قیمت بالایی كه می دیدند، به سراغ كشت سال آینده می رفتند. هر سال همین وضع بود و هیچ وقت مشخص نشد وزارت كشاورزی و جهاد سازندگی در این میان چه كاره بودند و اصلاً چه می كردند. همان نگاه نادرست بر سینمای ما هم حاكم شد و سایه اش ماند و ماند و ماند. گاهی كمرنگ و گاهی پررنگ. یك سال سیاست های سینمایی همه را به ساخت فیلم كودك ترغیب می كند، یك سال ملودرام، یك سال آثار حادثه ای، یك سال كمدی، یك سال عرفانی و البته بعدها دینی و بعدتر معناگرا و حالا هم ملی البته. و هر بار موجی شكل می گیرد كه شاید همه اش هم در جهت دهی دولتی نباشد و از استقبال اولیه تماشاگران ریشه بگیرد. اما هیچ كس به فكر سر و سامان دادن و استفاده درست از این موج نیست. همین است كه وقتی می بینند فلان فیلم عاشقانه دختر - پسری فروش خوبی پیدا كرده، ناگهان همه تهیه كننده ها دنبال چنین فیلمنامه هایی می روند، و همین كه چند فیلم كمدی با استقبال روبرو شد، همه كمدی ساز می شوند. و چون اغلب همه به دنبال كپی كردن از همان نمونه موفق هستند، سینما پر می شود از فیلم های یك شكل و یك دست. طبیعی هم هست كه تماشاگر پس بزند و فیلم ها فروش نكند.

با فروكش كردن تدریجی تب كمدی سال قبل، این كمدی ها در سال ۸۴ به روی پرده رفت: «نوك برج»، «عروس فراری»، «اسپاگتی در هشت دقیقه»، «سرتو بدزد رفیق»، «من بن لادن نیستم»، «شارلاتان» و «مكس». در این میان، «مكس» و «شارلاتان» به ترتیب، مقام های اول و دوم جدول فروش سالیانه را از آن خود كردند. با این تفاوت كه «مكس» فیلم كارشده تر و قابل تأمل تری است ولی آن یكی به ضرب حضور جواد رضویان و مهران غفوریان و امین حیایی و با تكیه بر زنده كردن خاطرات تماشاگران از فیلم هایی كه در سینمای گذشته دیده اند، ساخته شد. یك فیلمنامه نویس جوان دنبال تهیه كننده می گردد و كسی حاضر نیست نوشته هایش را بخرد، از جمله آخرین كارش به نام «رؤیای تلخ». دوستش به او می گوید حالا كه همه دنبال رؤیای شیرین هستند، یك «رؤیای شیرین» بنویسد و بدنه اصلی «شارلاتان» هم همین شیرینی است. این رؤیای شیرین هم چیزی نیست به جز كپی فیلم «یكه بزن» محصول ۱۳۴۶ و البته نكته جالب تر هم این كه نام فیلم (یعنی شارلاتان) نام یكی دیگر از فیلم های بازیگر اصلی همین فیلم است كه در سال ۱۳۴۵ ساخته شده. اگر «كما» فیلم اول آرش معیریان، تنها در یكی از صحنه ها به سراغ خاطره فیلمفارسی می رفت، این جا همه چیز بر این اساس بنا شده. به هر حال، این محصول مؤسسه فیلم سازی «پویافیلم» كه متخصص ساخت فیلم های پرفروش است و تا به حال كسی نتوانسته موقعیت آنها را از نظر فروش تمام محصولات پیدا كند، نزدیك به ۴۳۰ میلیون تومان فقط در تهران فروخت.

جالب است كه فیلم اول جدول یعنی «مكس» هم، با بیش از یك میلیارد تومان فروش كه حدود ۵۵۰ میلیون اش مال تهران است، مانند «شارلاتان» مدت ها امكان نمایش نداشت و حدود سه سال معلق مانده بود. فیلم، ركورد فصل را شكست و اگر نبود جشنواره فجر و ماه محرم و پایین آمدن فیلم - تا دوباره بعد از عزاداری ها بالا برود - فروش بهتری هم پیدا می كرد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.