شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مرگ همیشه سیاه نیست

بدون شک پس از اعتقاد به وجود خدا، اعتقاد به معاد مهمترین آموزه ادیان است. ممکن است کیفیت و چگونگی حیات پس از مرگ در ادیان مختلف متفاوت ترسیم شده باشد، اما وجود اختلاف در مختصات ترسیمی معاد در ادیان مختلف نباید ما را از این حقیقت غافل کند که اعتقاد به معاد، گزاره مشترک بین همه ادیان است. از دیدگاه اسلام حیات دنیوی دارای اصالت بالذات نیست.
در بهترین حالت، دنیا بستری مناسب برای کسب حیات اخروی سعادتمند است. اسلام اگرچه اشکال افراطی رهبانیت و دنیاگریزی را انحراف میداند اما پیروان خود را هشدار داده تا مبادا در غوغای زندگی دنیوی این اصل را از یاد ببرند که تمام آنچه در این جهان وجود دارد ممکن است دامی باشد برای غفلت از آخرت. فرد مسلمان نمیتواند بدون دغدغه به دنیا رو کند و از آن نهایت کامجویی را ببرد، زیرا دینش همواره با نهایت تأکید به او زنهار میدهد که مراقب عاقبت خود باشد و هیچگاه از آن غفلت نکند و بداند که حیات این جهانی به او اعطا شده است تا با سامان دادن مناسب آن، حیات آن جهانیاش را تأمین کند. این همه تعابیری که در دین اسلام با تأکید به کار رفته و دنیا را مقدمهای برای آخرت دانسته (از جمله تعبیر «الدنیا مزرعئ الاخره») نشاندهنده آن است که آن جهان، اصل و این جهان، بهتبع آن دارای اهمیت است.
با گذار از دوران سنت و ورود به دوران مدرن و تغییر ارزشهای بنیادین طی این گذار، اولویت بین این جهان و آن جهان به یکی از مواضع اختلاف جدی بین انسان سنتی و انسان مدرن تبدیل شد. در این تبدیل ارزشها بسیاری از هرمهای ارزشی وارونه گشت و جای رأس و قاعده عوض شد. طی یکی از این وارونهسازهای ارزشی، بهرهمندی از دنیا برای انسان مدرن به یک اصل تبدیل شد.
این حقیقت را نمیتوان انکار کرد که همه تلاش انسان مدرن در راه رسیدن به یک زندگی این جهانی خوب است؛ هر چند ممکن است صفت خوب در اینجا تنها به جنبههای ظاهری و مادی منحصر نشود، اما به هر حال برای انسان مدرن، دنیا و زیست بهتر در آن، یک اصل است. حال آنکه در آموزههای ادیان، کسب آخرت خوب یک اصل است.
در ادیان، صرف کسب حیات دنیوی مرفه - حتی با رعایت همه مسائل اخلاقی- بهتنهایی بیاهمیت است، مگر آنکه زمینهساز سعادت اخروی گردد.
آنچه در رنسانس اتفاق افتاد، این بود که موجدین دوران مدرن با وعده تحقق دنیای بهتر (هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی؛ دنیایی مرفهتر و همچنین انسانیتر)، شاید حتی ناخواسته به تخریب بنیان آخرت دست زدند.
بزرگترین هزینهای که مدرنیزم بر انسان معاصر تحمیل کرد، غفلت از مرگ بود. توجه به مرگ واقعیتی بود که در قالب اعتقاد به معاد همواره مبنا و پایه محکمی برای افعال اخلاقی جوامع بشری طی تاریخ میساخت؛ پایهای که اندیشه مدرن با تخریب آن هنوز تاکنون نتوانستــه است جایگزین مناسبی برای آن دست و پا کند. امروزه افراد در جوامع مدرن و در هیاهوی زندگی خود کمتر متوجه این معنا هستند که بهرغم تمتع از همه مواهب دنیای زیبایی که آن را با صرف کوشش مضاعف ساختهاند، این حقیقت را نادیده میگیرند که زندگی بهناگاه پایان مییابد و در پس آن چیزی انتظار ما را میکشد که باید بجد مراقب آن باشیم، علاوه بر این که کامجوییهای ناپایداری که انگیزه ما در نادیده گرفتن دیگران و ستم در حق آنها شده، با تضعیف فعل اخلاقی مایه و منشأ رنج ما نیز گردیده است. به عبارت دیگر، آن غفلت مذمومی که ادیان همواره ما را از درغلتیدن در آن زنهار میدادند، امروزه به واقع دامنگیر انسان مدرن شده است.
چرا این اتفاق افتاد و پایههای نظری آن چه بود؟ انسان مدرن پس از گذار از دوران سنت، گزاره معاد را به علت ابتنای بر پیشفرضهای متافیزیکی متعدد که در چارچوب عقل انتقادی جدید قابل تبیین نبود، به گزارهای رانده شده از فضای فکری خود تبدیل کرد. اما اگر اعتقاد به معاد را گزاره متافیزیکی بدانیم که پذیرش مقدمات آن برای انسان مدرن عقلگرا چندان ساده نیست، نمیتوانیم این سخن را در ارتباط با حقیقت ملموس مرگ بیان کنیم. مرگ حقیقتی انکارناپذیر است اما انسان مدرن محاسبه این امر محتوم را در معادلات خود فراموش کرده است و با لجاجت خاصی آن را نادیده میگیرد.
در یک جامعه مدرن تلاش بلیغی به کار میرود تا از اندیشیدن و حتی حس کردن این حقیقت اجتنابناپذیر باز داشته شویم. تمام مظاهری که میتوانند چنین حقیقتی را به ما یادآور شوند، تعمداً از دید ما پنهان نگه داشته میشوند.
در معماری قبرستانها این تلاش بخوبی قابل مشاهد است. اگر روزگاری عرفای ما به قبرستانها میرفتند تا با خوابیدن در گورهای خالی غفلت خود را از مرگ بزدایند، امروزه رفتن به قبرستانها دیگر خاصیت تذکردهنده خود را از دست داده است، زیرا قبرستانها نیز -مانند هر جای دیگر یک جامعه مدرن- چنان تزئین میشوند که حس به زندگی و توجه به مواهب دنیوی را در ما برانگیزند و با توجه به زیبایی دنیا و فریبندگی آن غفلت از مرگ و هشداردهندگی آن را موجب گردند. با آنکه حتی از نظر انسان مدرن حقیقت مرگ مانند اعتقاد به معاد یک گزاره متافیزیکی غیرقابل اثبات عقلانی نیست، اما امروزه او تمام تلاش خود را در فراموش کردن آن به کار میبرد.
توجه به حقیقت مرگ از آن رو نیست که ما را از تلاش برای زیستی درخور باز دارد و دنیاگریزیهای رهبانی گذشته را تشویق و ترویج کند. بلکه اگر مرگاندیشی در اندیشه ما نفوذ داشته باشد، رنگ خاصی به زندگی ما خواهد زد. چنانچه غیبت عنصر مرگاندیشی از نظام اندیشگی انسان مدرن مسائل نظری و مشکلات عملی فراوانی را ایجاد کرده است، توجه به آن و اجتنابناپذیر بودنش میتواند در تلطیف و مهار آرزوهای مخرب انسانی که حد و مرز نمیشناسند و در نتیجه، در ترویج معنویت در یک جامعه و گسترش اخلاق بسیار مؤثر باشد.
کارکرد مرگاندیشی در کنار توجه به زندگی، به معنای مجهز کردن انسان عقلگرا به معنویت و اخلاق است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست