چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
یک روز خوب می آید
![یک روز خوب می آید](/web/imgs/16/151/062f81.jpeg)
فینال جام جهانیفوتبال است. دقیقه ۹۰ و داور یک دقیقه بیشتر وقت اضافه نگرفته. بازی یک بر صفر به نفع تیم ملی یک کشور است و تا یک دقیقه دیگر، اشکهای هواداران میلیونی تیم بازنده، سرازیر میشود...
بازیکنهای هر دو تیم خسته شدهاند. تیم برنده، توپ را به بازی گرفته و بازندهها دنبال یک فرصت میگردند؛ فرصتی که فقط برای آنها نیست و خوب میدانند که تمام مردم کشورشان هم، خارج از زمین چمن، به آن فکر میکنند. بازیکنان تیم بازنده، در همین دقیقه آخر، یکچیزی توی دلشان هست، یکچیزی که میگوید، اگر فقط یکبار، یکبار توپ به پایشان برسد، همهچیز عوض میشود. هواداران آنها هم، فرقی نمیکند کنار زمین باشند یا در سرزمین خودشان، پای تلویزیون، دقیقا همین حس را در دلشان دارند؛ حسی که تعریف مشخصی دارد که آن را امید مینامند و نه فقط در زمین فوتبال بلکه در همه زندگیشان آن را دیده و شنیده و لمسش کردهاند، حسی که براساس تعاریف روانشناسی، تعریف مشخصی دارد، اما در زندگی روزمره، به هزار و یک بهانه، نامهای متفاوتی میگیرد.
روانشناسان معتقدند که امید در ذهن انسان یعنی باور رسیدن به اهداف، تصور راههای مختلف برای دستیابی اهداف و انگیزهای که باعث میشود انسانها برای رسیدن به اهداف خود قدم بردارند. یعنی به همان اندازه که بازیکنهای تیم بازنده فینال جامجهانی برای رسیدن به توپ و برد در دقایق آخر امید را تجربه میکنند، کودکی که پدرش پای تلویزیون نشسته و بازی فوتبال را میبیند و به وعده پارک بعد از فوتبال فکر میکند، امید را تجربه میکند؛ حالا چه فرقی میکند، حس اصلی یک چیز است، اما در عالم واقعیت، یکی جام طلایی میخواهد و یکی دیگر تاب و سرسره بازی. از منظر افرادی که روی دستگاه عصبی مرکزی و مغز مطالعه میکنند هم، امید تعریف مشخصی دارد. در این تعریف، پزشکان معتقدند زمانی که فعالیتهای گیرندههای دوپامینی مغز بالا میرود، همان حس امیدواری و انگیزه برای رسیدن به اهداف در انسان قویتر میشود. البته که این تعریف، صرفا یک آزمایش علمی است که مشخص میکند در عالم واقعیت انسانها بیشتر از آنکه واقعبین باشند، خوشبین هستند و امیدوار به روزهایی که میآید.
برگردیم به دقیقه ۹۰ فینال جامجهانی؛ تصور کنید یک دکمه استاپ وجود دارد که میتواند برای چند دقیقهای همهچیز را متوقف کند. دنیا متوقف و یکنفر وارد زمین فوتبال میشود. این یکنفر همه بازیکنهای تیم بازنده را جمع میکند و خیلی ساده برای آنها توضیح میدهد که یک دقیقه بیشتر از زمان بازی نمانده و براساس احتمالات ریاضی، وقتی شما در ۹۰ دقیقه گذشته، هیچ توپی را گل نکردهاید، گل زدن در این یک دقیقه آخر، ۵/۹۹ درصد بعید است و بهتر است بیشتر از این خودتان را خسته نکنید. در این لحظه توقف، این یکنفر، واقعبینترین انسان روی زمین است؛ کسی که خیلی ساده و منطقی، براساس دادهها، نظریه محکمی دارد. حالا این وسط، همهچیز به بازیکنان تیم بازنده بستگی دارد که نظرات منطقی و محکم او را قبول کنند یا نه، همچنان امیدوار باشند که فرصتی هست. واقعبینی، دقیقا همان نقطهای است که فرق بین امید واقعی و خیالبافی را مشخص میکند. دقیقا همانجایی که حساب همهچیز دودو تا چهار تا میشود و یک معادله ساده به ما میگوید، چقدر باید به آن رویایی که در دل داریم، امیدوار باشیم. واقعبینی، سالمترین و درستترین معیار برای زندگی بین خیال و واقعیت است برای اینکه حواس?مان به خودمان باشد و هرچند وقت یک?بار با محاسبه شرایط واقعی زندگی، رویاها و هدفهایمان را تمیز و به شرایط واقعی زندگی نزدیکترش کنیم تا امیدهایی که در دلمان مینشانیم، به ناامیدی نرسند.
آن کودکی که منتظر تمام شدن بازی فوتبال پدرش است، با وعده پارک و بازی ساکت نشسته است. پدرش قبل از شروع بازی به او قول داده که اگر ساکت باشد و مزاحم او نشود، بعد از بازی فوتبال، نوبت به او میرسد. در تمام آن ۹۱ دقیقه، کودک رویای تاب و سرسره دارد؛ رویایی که او را وادار میکند ساکت بنشیند و امیدوارانه به تلویزیون و پدرش خیره شود. شاید پدر نداند، اما در ناخودآگاه کودکش، تجربه حس امیدواری در حال رسیدن به بلوغ است. این کودک وقتی که بزرگ میشود، این حس را با خودش همهجا همراه میبرد. هر هدفی، با رویای رسیدن در دل او به امیدواری تبدیل میشود و اینجاست که دیگر تشخیص اکتسابی یا ژنتیکی حسی به نام امید، سخت است؛ به همان اندازه که هنوز بین پزشکان و روانپزشکان، نظریات مختلفی درباره اکتسابی یا ژنتیکی بودن آن وجود دارد اما مهمترین نظریه درباره این سوال این است؛ کودکانی که در خانوادههایی شاد و امیدوار بزرگ میشوند، به همان اندازه که آرامش بیشتری دارند، برای رسیدن به اهداف خود، با انگیزه و قدمهایی بلند، گام برمیدارند و درصد بیشتری از آنها از زندگی خود و رسیدن به اهداف?شان راضی هستند.
دقیقه ۹۱ رسیده، ناگهان توپ به پای یکی از بازیکنان تیم بازنده میرسد و قبل از آنکه داور فرصت کند سوت پایان بازی را بزند، توپ وارد دروازه تیم حریف میشود. ناگهان همهچیز عوض میشود، بازیکنان تیمی که تا یک دقیقه قبل بازنده بود، دور زمین از خوشحالی میدوند و هواداران آنها در هرجای دنیا، فریاد شادی میکشند. حالا اینکه بعد از این مساوی سرنوشت بازی در ضربات پنالتی چه میشود، مهم نیست. مهم این است که آن بازیکنان تا همیشه، از آن دویدنهای آخر بازی، پشیمان نیستند و معتقدند تا آخر بازی، توی زمین ماندند.
نازنین متین نیا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست