چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اتحاد چین و روسیه و ایران, چالشی در برابر بلندپروازی های امریکا در اروپا, آسیا


اتحاد چین و روسیه و ایران, چالشی در برابر بلندپروازی های امریکا در اروپا, آسیا

در نتیجه ی تلاش انگلیسی ـ امریکایی برای محاصره و در نهایت تجزیه ی چین و روسیه, مسکو و پکن دست اتحاد به یکدیگر داده و ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران, تدریجا در قلب اروپا به عنوان یک تشکیلات قدرتمند بین المللی ظاهر می شود اهداف اصلی ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران از طبیعتی دفاعی برخوردار است اهداف اقتصادی این ائتلاف ادغام و متحد نمودن اقتصادهای اروپایی و آسیایی در برابر هجوم همه جانبه ی مالی و اقتصادی و نیز دخالت ها و ترفند های تهدیدآمیز از سوی مجموعه ی سه جانبه ی امریکای شمالی, اروپای غربی و ژاپن است که بخش مهمی از اقتصاد جهانی را تحت کنترل خود دارند

«...اما اگر منطقه‌ی وسط (روسیه و اتحاد جماهیر شوروی سابق)، غرب (اتحاد اروپا و امریکا) را کنار زند، یک بازیگر تنها و جسور شود، و کنترل جنوب (خاورمیانه) را به دست آورد و یا به تشکیل اتحادی با دیگر بازیگران عمده‌ی شرقی (چین) مبادرت ورزد، در آن صورت برتری آمریکا در اروپا ـ آسیا به شدت دچار افول خواهد شد. اگر دو بازیگر عمده‌ی شرقی (چین و روسیه) به نحوی با یکدیگر متحد شوند، باز هم همین تحول، افول شدید برتری امریکا، اتفاق خواهد افتاد.

و بالاخره، چنانچه هر یک از شرکای غربی (اتحاد فرانسه ـ آلمان) آمریکا را از حاشیه خود در لبه‌ی غربی (اروپا) بیرون اندازد، چنین امری، به طور خودکار، پایان شرکت امریکا در بازی صفحه‌ی شطرنج اروپایی آسیایی را رقم خواهد زد، اگر چه این مسئله همچنین بدان معنا خواهد بود که در نهایت غرب، در بند انقیاد بازیگرِ تازه جان گرفته‌ای که منطقه‌ی وسط (روسیه) را اشغال می‌کند، در خواهد آمد.»

زبیگنو برژینسکی (شطرنج بزرگ: برتری امریکا و الزامات ژئواستراتژیک ، ۱۹۹۷) .

سومین قانون حرکت اسحاق نیوتون می‌گوید «در برابر هر عملی عکس‌العملی معادل و مخالف وجود دارد». این مفاهیم فیزیک همچنین می‌توانند در علوم اجتماعی، به طور مشخص در رابطه با روابط اجتماعی و ژئوپلتیک مورد استفاده قرار گیرند. امریکا و انگلیس، اتحاد انگلیسی ـ امریکایی، درگیر پروژه‌ای بلند پروازانه برای کنترل منابع انرژی جهانی شده اند. اقدامات آنها به مجموعه‌ای از عکس‌العمل‌های پیچیده منتهی شده است که به نوبه خود یک ائتلاف اروپایی ـ آسیایی پایه را ایجاد کرده‌اند که خود را آماده می‌کند محور انگلیسی ـ امریکایی را به چالش بکشد.

● محاصره روسیه و چین: بلند پروازی‌های انگلیسی ـ امریکایی نتیجه معکوس می‌دهد

«امروزه ما شاهد استفاده‌ی لجام گسیخته‌ی فوق‌العاده از زور- نیروی نظامی - در روابط بین المللی هستیم، زور و نیرویی که می‌رود جهان را غرق در دوزخی از تنازعات دایمی کند. در نتیجه ما برای پیدا کردن راه حلی جامع و کامل برای هر یک از تنازعات نیروی کافی نداریم. یافتن راه حل سیاسی هم غیر ممکن می‌شود. ما شاهدیم که اصول اساسی قوانین بین‌المللی بیشتر و بیشتر مورد تحقیر و تمسخر قرار می‌گیرند. و هنجارهای قانونی مستقل در حقیقت به طور فزاینده‌ای به سیستم قانونی یک کشور نزدیک‌تر می‌شوند. یک کشور، و البته اولین و قبل از هر کشور دیگری، ایالات متحده، به هر شیوه‌ی ممکن پا را فراتر از مرزهای ملی خود گذاشته است.»

▪ بخشی از سخنرانی ولادیمر پوتین در کنفرانس سیاست امنیت در مونیخ ، آلمان (فوریه ۲۰۰۷)

آنچه که رهبران امریکا «نظم نوین جهانی» نامیده‌اند همان چیزی است که روس‌ها و چینی‌ها به آن به عنوان «جهان تک قطبی» نگاه می‌کنند. بستگی به دیدگاه، این چشم‌انداز و یا توهمی است که شکاف چینی ـ روسی بین پکن و مسکو را از بین برده است. چین و روسیه به خوبی از این حقیقت آگاهند که هر دو، در کانون هدف اتحاد انگلیسی ـ امریکایی قرار دارند. ترس متقابل آنها از محصور شدن، این دو کشور را به هم نزدیک کرده است. این امر تصادفی نیست که در همان سالی که ناتو یوگسلاوی را بمباران کرد، رییس جمهور چین، جیانگ زمین و رییس جمهور روسیه، بوریس یلسین در نشست تاریخی خود در دسامبر ۱۹۹۹ اعلامیه‌ی مشترک قابل پیش‌بینی‌ای را بیان کردند که پرده از این حقیقت بر می‌داشت که چین و فدراسیون روسیه برای مقاومت در برابر «نظم نوین جهانی» با یکدیگر دست اتحاد دهند.

در حقیقت نطفه‌ی این اعلامیه چینی ـ‌ روسی در ۱۹۹۶ بسته شد و آن هنگامی بود که هر دو طرف اعلام کردند که مخالف تحمیل سلطه تک ـ کشوری ۱(امریکا) بر جهان می‌باشند.

هم جیانگ زمین و هم بوریس یلسین اعلام کردند که با تمام دولت ـ ملت‌ها باید یکسان رفتار کرد، تمام آنها باید از امنیت برخوردار بوده و به استقلال و یکپارچگی یکدیگر احترام بگذارند و مهم‌تر از همه، در امور داخلی دیگر دولت ـ ملت‌ها دخالت نکنند. تمام این اظهارات متوجه‌ دولت ایالات متحده و شرکای آن بود. چینی‌ها و روس‌ها همچنین خواستار تأسیس یک نظم جهانی سیاسی و اقتصادی عادلانه‌تر شدند. هر دو کشور همچنین خاطر نشان ساختند که امریکا در پشت نهضت‌های جدایی طلب در روسیه و چین بوده است. علاوه بر این دو کشور این نکته را نیز مورد تأکید قرار دادند که بلند پروازی‌های امریکا عامل بالکانیزه و فدرالیزه کردن دولت ـ ملت‌های اروپا ـ آسیا بود. چهره‌های تأثیرگذاری چون زیبگنو برژینسکی از قبل، تمرکز زدایی و در نهایت تجزیه‌ی فدراسیون روسیه را توصیه نموده بودند. هم روس‌ها و هم چینی‌ها بیانیه‌ای را صادر کردند که طی آن هشدار دادند ایجاد سپر موشکی بین‌المللی و نقض پیمان موشک‌های ضد بالیستیک (پیمان ای بی ام) محیط جهانی را متزلزل نموده و به قطب‌بندی جهان منجر خواهد شد. در سال ۱۹۹۹، چینی‌ها و روس‌ها از وقایع قریب‌الوقوع و مسیری که امریکا در پیش گرفته بود آگاهی داشتند. در ژوئن ۲۰۰۲، کمتر از یکسال قبل از هجوم بی‌امان «جنگ جهانی علیه ترور» جروج دبلیو بوش اعلام کرد که ایالات متحده پیمان موشک‌های ضد بالستیک را ترک خواهد کرد. در ۲۴ ژوئن ۲۰۰۱، کمتر از دو ماه قبل از یازده سپتامبر ۲۰۰۱، چین و روسیه پیمان همسایگی خوب و همکاری دوستانه۲ را امضا کردند. این پیمان یک توافق دفاعی متقابل، مزین به واژه‌هایی معتدل علیه ایالات متحده، ناتو و شبکه‌ی نظامی کشورهای آسیایی تحت حمایت امریکا بود که تدریجا چین را در محاصره خود قرار می‌داد.

توافق نظامی سازمان پیمان شانگهای۳ نیز از همین چارچوب، یعنی با استفاده از واژه‌هایی نرم و معتدل الگوبرداری کرده است. همچنین ارزش دارد به این نکته توجه کنیم که بند ۱۲ پیمان دو جانبه‌ی روسی ـ چینی شرط می‌کند که چنین و روسیه با همکاری یکدیگر تلاش کنند توازن راهبردی جهانی، «رعایت توافق‌های اساسی مربوط به حفاظت و نگهداری ثبات راهبردی» را حفظ و فرآیند خلع سلاح هسته‌ای را تشویق کنند». به نظر می‌رسد که این امر کنایه‌ای نیشدار به تهدید های هسته‌ای مطرح از سوی ایالات متحده باشد.

● «ائتلاف چین ـ روسیه ‌ـ ایران»۴ رو در روی امریکا و انگلیس

در نتیجه‌ی تلاش انگلیسی ـ امریکایی برای محاصره و در نهایت تجزیه‌ی چین و روسیه، مسکو و پکن دست اتحاد به یکدیگر داده و ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران، تدریجا در قلب اروپا به عنوان یک تشکیلات قدرتمند بین‌المللی ظاهر می‌شود. اهداف اصلی ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران از طبیعتی دفاعی برخوردار است. اهداف اقتصادی این ائتلاف ادغام و متحد نمودن اقتصادهای اروپایی و آسیایی در برابر هجوم همه جانبه‌ی مالی و اقتصادی و نیز دخالت‌ها و ترفند‌های تهدیدآمیز از سوی مجموعه‌ی (سه جانبه‌ی) امریکای شمالی، اروپای غربی و ژاپن است که بخش مهمی از اقتصاد جهانی را تحت کنترل خود دارند.

اساسنامه‌ی ائتلاف فوق‌الذکر نیز با استفاده از اصطلاحات خاص امنیت ملی غربی ایجاد شد. در این اساسنامه جنگ علیه «تروریزم، جدایی طلبی و افراطی‌گری» ذکر شده است. فعالیت‌های تروریستی، نهضت‌های جدایی طلبانه و نیز نهضت‌های افراطی‌گری در روسیه، چین و آسیای مرکزی، همه‌ی این‌ها نیروهایی هستند که طبق سنت دیرینه از سوی دولت‌های انگلیس و ایالات متحده پرورش، تأمین مالی و تسلیحاتی و حمایت پنهانی می‌شوند. چندین گروه افراطی و جدایی طلب که اعضای ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران را بی‌ثبات کرده‌اند، در لندن دارای دفتر مرکزی هستند.

ایران ، هند ، پاکستان و مغولستان ، همه‌ی این کشورهای اعضای ناظر ائتلاف فوق‌الذکر می‌باشند. مقام ناظر برای ایران در این ائتلاف گمراه کننده است. ایران یک عضو واقعی این ائتلاف است. هدف از مقام ناظر مخفی کردن ماهیت همکاری سه جانبه بین ایران، روسیه و چین است. تا بدین ترتیب این ائتلاف به عنوان یک ائتلاف ضد امریکایی و یا ضد اتحاد نظامی غربی بر چسب نخورده و چهره‌ای شیطانی و شرور از آن به تصویر کشیده نشود. منافع اعلام شده‌ی چین و روسیه، حصول اطمینان از تداوم یک «جهان چند قطبی» است. زبیگنیو برژینسکی از قبل این نکته را در کتاب خود به نام «شطرنج بزرگ، برتری امریکا و الزامات ژئواستراتژیک» (۱۹۹۷)، پیش بینی کرده و علیه ایجاد یا «ظهور یک ائتلاف (اروپایی آسیایی ـ بنیان) متخاصم که می‌تواند در نهایت در صدد به چالش کشیدن برتری امریکا باشد، هشدار داد»، وی همچنین این ائتلاف اروپایی آسیایی را «اتحاد ضد سلطه‌جو» نامید که از «ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران» تشکیل شده و محور آن را چین تشکیل می‌دهد. این ائتلاف همان سازمان شانگهای و چندین گروه اروپایی آسیایی مرتبط با آن است.

در سال ۱۹۹۳، برژینسکی نوشت: «در ارزیابی گزینه‌های آینده‌ی چین، باید این امکان نیز لحاظ شود که یک چین موفق از نظر اقتصادی و دارای اعتماد به نفس سیاسی، در صورتی که احساس کند از نظام جهانی حذف شده و چنانچه تصمیم بگیرد که هم مشوق و هم رهبر کشورهای محروم شود، در این صورت ممکن است نه تنها یک چالش روش عقیدتی بلکه یک چالش قدرتمند ژئوپلیتیکی در برابر جهان سه قطبی حاکم (اشاره به جبهه اقتصادی متشکل از امریکای شمالی، اروپای غربی و ژاپن) را مطرح کند».

برژینسکی هشدار می‌دهد که پاسخ پکن در رابطه با به چالش کشیدن وضعیت کنونی جهانی، ایجاد ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران خواهد بود: «برای استراتژیست‌های چینی، رویارویی با ائتلاف سه جانبه‌ای امریکا و اروپا و ژاپن، مؤثرترین پادزهر ژئوپلتیکی، ممکن است تلاش برای ایجاد اتحاد سه جانبه‌ای باشد که در آن چین با ایران در خلیج فارس ـ منطقه خاورمیانه و با روسیه در منطقه‌ی اتحاد جماهیر شوروی سابق (و اروپای شرقی) پیوند خورده و به یکدیگر متصل شوند».

برژینسکی در ادامه می‌گوید که ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران که او آن را یک ائتلاف «ضد حاکمیت»۵ می‌نامید، می‌تواند عامل نیرومند جذب کننده‌ای برای دیگر کشورها باشد. (برای مثال ونزوئلا که از وضعیت کنونی جهانی ناخشنود است).

علاوه بر این، برژینسکی در سال ۱۹۹۷ هشدار داد که «فوری‌ترین مأموریت (برای ایالات متحده) حصول اطمینان از این نکته است که کشوری و یا مجموعه‌ای از کشورها هرگز به توانایی بیرون راندن امریکا از اروپا آسیا دست نیابند و یا حتی به طرز چشم‌گیری قادر به حذف نقش حاکمیت تعیین کننده و سرنوشت ساز او نشوند». شاید هشدارهای او گوش شنوایی پیدا نکرده باشند چرا که ایالات متحده از آسیای مرکزی حذف و نیروهای امریکایی از ازبکستان و تاجیکستان بیرون رانده شده‌اند.

● نتیجه معکوس «انقلاب مخملی» در آسیای مرکزی

آسیای مرکزی صحنه‌ی چندین تلاش تحت حمایت انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها برای تغییر رژیم بود. مشخصه‌ی تلاش‌های تحت حمایت آمریکایی‌ها، انقلاب‌های مخملی بودند. مشابه انقلاب نارنجی در اوکراین و انقلاب صورتی که در گرجستان اتفاق افتاد. این انقلاب های مخملی که از سوی ایالات متحده تأمین مالی می‌شدند، به غیر از قرقیزستان که در آن انقلاب لاله از موفقیتی نسبی برخوردار بود، شکست خوردند. در نتیجه ایالات متحده در آسیای مرکزی متحمل ناکامی‌های عمده‌ی ژئواستراتژیک شده است. تمام رهبران آسیای مرکزی از ایالات متحده فاصله گرفته‌اند. روسیه و ایران نیز در این منطقه معاملات انرژی برای خود به دست آورده‌اند. به نظر می‌رسد تلاش‌های امریکا طی چندین دهه گذشته برای اعمال نقش سلطه جویانه در آسیای مرکزی یک شعبه بر باد رفته و نتیجه‌ی معکوس ببار آورده باشد.

انقلاب های مخملی که ایالات متحده آنها را حمایت کرده‌اند نتیجه معکوس داده است. در این میان، روابط بین ازبکستان و ایالات متحده به خصوص دچار مشکل شد. ازبکستان تحت حاکمیت استبدادی رییس جمهوری به نام اسلام کریم اف است. در آغاز دهه‌ی ۱۹۹۰ ، رییس جمهور ازبکستان، کریم اف، به وسوسه افتاد تا ازبکستان را به آغوش اتحاد انگلیسی ـ امریکایی و ناتو بیافکند. هنگامی که جان وی در معرض سؤقصد قرار گرفت، سؤظن وی به دلیل سیاست مستقلانه‌اش ، متوجه کرملین شد. همین مسئله باعث شد ازبکستان سازمان پیمان امنیت جمعی۶ را ترک کند.

اما اسلام کریم اف چند سال بعد نظر خود را درباره ی این که چه کسی تلاش می‌کرد سر وی را زیر آب کند، تغییر داد. طبق نظر برژینسکی، ازبکستان مانع عمده‌ای را بر سر راه هر گونه تلاش مجدد روسیه برای کنترل آسیای مرکزی مطرح نموده و عملاً در برابر فشار روسیه آسب‌ناپذیر بود؛ به همین علت است که حفظ این کشور به عنوان یک شکور تحت الحمایۀ امریکا در آسیای مرکزی مهم بود. ازبکستان همچنین دارای‌ بزرگ‌ترین نیروی نظامی در آسیای مرکزی بود. این کشور در سال ۱۹۹۸ در خاک خود به برگزاری رزمایش جنگی با ناتو اقدام نمود.

در منطقه‌ی قفقاز، ازبکستان تدریجاً، درست مانند گرجستان، به شدت میلیتاریزه می‌شد. ایالات متحده به ازبکستان کمک‌های مالی هگفتی داد و آموزش نیروهای نظامی آن را بر عهده گرفت تا کرملین را در آسیای مرکزی به چالش بکشد. با شروع «جنگ جهانی علیه ترور»۷ در سال ۲۰۰۱، ازبکستان، یک متحد انگلیسی ـ امریکایی، بلافاصله پایگاه‌ها و تأسیسات نظامی خود را در کارشی ـ خان آباد به ایالات متحده پینشهاد نمود. رهبری ازبکستان از قبل از مسیری که «جنگ جهانی علیه ترور» در پیش می‌گرفت، آگاه بود. در کمال ناراحتی بوش، رییس جمهور ازبکستان سیاست خود اتکایی را برای کشورش تنظیم نموده و به کار گرفت. دوران شیرین ماه عسل بین ازبکستان و اتحاد انگلیسی ـ امریکایی آن هنگام پایان یافت که واشنگتن و لندن به فکر خارج ساختن اسلام کریم اف از صحنه‌ی قدرت افتادند. برای ذائقه و آرامش آنها کریم اف کمی بیش از حد مستقل بود. تلاش آنها برای خارج کردن رییس جمهور ازبکستان از صحنه‌ی قدرت ناکام ماند و در نهایت همین امر باعث شد در اتحادهای ژئوپلتیکی تغییر بوجود آید.

حوادث غم‌انگیز در ۱۳ می ۲۰۰۵، در اندیجان، نقطه‌ی پایان بین ازبکستان و اتحاد آمریکایی ـ انگلیسی بود. مردم اندیجان به جوش و خروش افتاده و رو در روی مقامات ازبک ایستادند و همین امر به فشار سخت امنیتی علیه اعتراض کنندگان و از دست رفتن جان عده‌ای از آنها شد.

گزارش شده است که گروه‌های مسلح درگیر این مسئله بوده‌اند. در ایالات متحده و انگلیس و اتحادیه اروپا، گزارش رسانه‌های خبری، بدون ذکر نقش پنهان اتحاد انگلیسی ـ امریکایی، پوشش خبری ضعیفی نسبت به موارد نقض حقوق بشر ارائه دادند.

ام.کی. بادراکومار، سفیر سابق هند در ازبکستان (۱۹۹۸-۱۹۹۵) ، فاش ساخت که حزب التحریر یکی از احزابی بود که از سوی دولت ازبک به عنوان عامل ایجاد فتنه و تحریک مردم در اندیجان شناخته شد. این گروه از قبل با استفاده از تاکتیک‌های روسی به متزلزل نمودن ازبکستان مشغول شده بود. دفتر این حزب در لندن بوده و از حمایت دولت انگلیس برخوردار می‌باشد. لندن مرکز تجمع بسیاری از سازمان‌های مشابه است که در بسیاری از کشورها از جمله ایران و سودان از طریق تلاش برای بی‌ثباتی، مسئولیت پیشبرد منافع انگلیس و امریکا را بر عهده دارند. ازبکستان به دلیل حوادث اندیجان حتی اعمال فشار بر سازمان‌های غیر دولتی را نیز در دستور کار خود قرار داد. اتحاد انگلیسی ـ امریکایی در آسیای مرکزی از کارت‌های خود در بازی به اشتباه استفاده کرد.

ازبکستان رسما گروه گوام،۸ گروهی ضد روسی و برخوردار از حمایت ناتو و ایالات متحده، را ترک کرد. گروه گوام با ترک ازبکستان در ۲۴ می ۲۰۰۵ به (GUAM) گرجستان، اوکراین، آذربایجان و مولداوی ، تبدیل شد.

در ۲۹ جولای ۲۰۰۵، ازبکستان به ارتش ایالات متحده دستور دادی طی ۶ ماه خاک آن کشور را ترک کند. به امریکایی‌ها به معنی واقعی کلمه گفته شد که دیگر کسی در آسیای مرکزی و ازبکستان از آنها استقبال نمی‌کند.

روسیه، چین و سازمان همکاری شانگهای نیز صدای اعتراض خود را به تقاضای تحکم آمیز ازبک‌ها افزودند. ایالات متحده سرانجام در نوامبر ۲۰۰۵ پایگاه نظامی خود را در ازبکستان برچید. ازبکستان بار دیگر در ۲۶ ژوئن ۲۰۰۶ به سازمان پیمان امنیت جمعی ملحق شده و خود را مجددا با مسکو همسو نمود. رییس جمهور ازبک هم، به همراه ایران، مشوق فعال برای وارد آوردن فشار جهت خروج کامل ایالات متحده از آسیای مرکزی شد. بر خلاف ازبکستان، قرقیزستان کماکان به ایالات متحده اجازه داد تا از پایگاه هوایی مناس استفاده کند اما با محدودیت‌ها و در جوی نامطمئن.

دولت قرقیزستان همچین این نکته را روشن ساخت که از خاک آن کشور هیچ عملیاتی علیه ایران توسط ایالات متحده صورت نخواهد گرفت.

● اشتباه عمدی ژئواستراتژیکی

چنین به نظر می‌رسد که طی سال‌های ۲۰۰۱ الی ۲۰۰۲، تلاش برای تجدید روابط بین ایران و امریکا شروع شد. در همان آغاز جنگ جهانی علیه تروریسم، حزب‌الله و حماس، دو سازمان عرب که مورد حمایت ایران و سوریه قرار داشتند، از لیست سازمان‌های تروریستی وزارت امور خارجه ایالات متحده خارج شدند.

پژوهشگر: مهدی داریوش

توضیحات:

۱- single – state hegemony

۲- Good – Neighbourliness and Friendly Coopeation

۳- The Shnghhai Treaty Organization (sco)

۴- Chniese – Russian – Iranian – Coalition

۵- anti-establishment

۶- Collective Security Teraty Organization

۷- Global war on Terror

۸- گروه گوام (GUAM) از کشورهای گرجستان، اوکراین، ازبکستان ، آذربایجان و مولداوی تشکیل شده بود.

۹- Theater Iran Term (TIRANNT)

۱۰- The Baker- Hamilaton Commission

۱۱- The Iraqi Study Group (ISG)

۱۲ . با توجه به اخباری که در سایت‌های خبری مختلف در رابطه با انتقال نفت عراق به اسراییل دیده می‌شود، این مسئله تعجب‌برانگیز نیست اما این تنش بین دولت عراق و کاخ سفید تنها در رابطه با اسراییل بوجود نمی‌آیند. از قرار معلوم هر گونه حرکتی که نشان از حضور دولت روسیه در عراق داشته باشد نیز باعث خشم کاخ سفید می‌شود به خبر زیر توجه کنید:

یکی از مقامات عراقی اظهار داشت، دولت عراق به توصیه‌ی مشاوران حقوقی آمریکایی یک قرارداد جنجال‌برانگیز با شرکت روسی لوک اویل برای توسعه یک میدان وسیع نفتی در صحرای جنوبی عراق را لغو کرد و آن را برای سرمایه‌گذاری بین‌المللی بالقوه در آینده باز گذاشت.. در پاسخ، مقامات روسی تهدید کرده‌اند که توافق ۲۰۰۴ خود را برای بخشیدن ۱۳ میلیارد دلار بدهی دولت عراق به روسیه را لغو خواهند کرد. این میدان نفتی که نام آن قرنای غرب نام دارد ۱۱ میلیارد بشکه نفت ذخیره (برآورد شده) دارد که این برآورد معادل تمام ذخایر نفتی اثبات شده‌ی اکسان موبیل، بزرگترین شرکت نفتی آمریکا می‌باشد. دولت روسیه که اخیرا به واسطه‌ی ثروت روزافزون نفتی خود جسارت تازه‌ای در امور بین‌المللی پیدا کرده است، کماکان از ادعای شرکت لوک اویل حمایت نموده و نسبت به آنچه که اجرای گزینه‌ای قراردادهای نفتی می‌نامد، معترض است. یکی از مقامات عراقی که مشروط بر مخفی ماندن نام خود صحبت می‌کرد پاسخ روسیه را این گونه توصیف کرد: "اگر شما قرارداد توسعه نفتی را با لوک اویل امضاء‌ کنید، در مقابل ما هم می‌توانیم نفوذ سیاسی خود را به کار گرفته و بدهی گذشته را ببخشیم." طبق گفته‌ی مقامات عراقی و نیز شرک لوک اویل، میدان نفتی فوق‌الذکر پس از چهار یا پنج سال توسعه روزانه یک میلیون بشکه نفت تولید خواهد کرد.

نویسنده: مهدی داریوش ناظم کارشناس مرکز تحقیقاتی جهانی سازی کانادا


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید