چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

دوئل با کج فهمی ها


دوئل با کج فهمی ها

نگاهی به زندگی, آثار و اندیشه های الکساندر پوشکین

«پشت سر گذاشته‌ام پل‌های تمنا را/ و بی‌رغبتم بر آرزوهای گذشته/ همراهی ندارم/ جز رنج‌هایی که میراث بیهودگی درون من‌اند/ و دیهیمی که گل‌های شادابش بی‌رحم در تازش بوران‌های سرنوشت شوم فسرد» (الکساندر پوشکین)

الکساندر پوشکین، در سال ۱۷۹۹ به دنیا آمد؛ ۱۰ سال پس از شروع انقلاب فرانسه و درست در همان سالی که ناپلئون با کودتایی تبدیل شد به قدرت اول آن کشور. اما اینها همه مانع آن نبود که پوشکین اشراف‌زاده در دوران جوانی‌اش - در فاصله سال‌های ۱۸۱۰ تا ۱۸۲۰- با نهضت‌های آزادیخواهی‌ای که آن روزها به تاسی از فرانسه در کشورهای مختلف اروپایی و از جمله روسیه پاگرفته بودند، هم‌گام نشود و در اشعارش به مقوله سیاست نپردازد و احترام به قانون را به تزارها یادآوری نکند و امیدوار نباشد که روزی نامش بر ویرانه‌های حکومت استبدادی حک شود. پوشکین از همان دست متفکران و ادبایی بود که در بسیاری از جوامع در حال گذار، ریشه‌های اشرافی دارند و اصلا به دلیل همین ریشه‌های اشرافی و قدرت اقتصادی پشتیبان‌شان است که در معرض جذب آگاهی قرار می‌گیرند و خواسته و ناخواسته آگاهی بریافته را تبدیل می‌کنند به ابزاری برای نقد ساختار موجود (که خود جزیی -گیریم کوچک- از آن بوده‌اند.) از نظر پوشکین ادبیات وسیله‌یی برای انعکاس واقعیت‌های زندگی است و باید مقوله‌های اجتماعی و فکری را دربر بگیرد. انتشار منظومه حماسی «روسلان و لیودمیلا» در سال ۱۸۲۰ خشم تزار و خروج اجباری او از پایتخت را به دنبال داشت؛ گرچه تبعید او به جنوب روسیه برایش دستاوردهای خوبی به ارمغان آورد: از سویی با فرهنگ و مردمانی ناشناخته مواجه شد و از سویی دیگر با طبیعتی بکر، که هر دو تاثیرشان را خیلی زود روی اشعار او گذاشتند. از همین زمان به بعد بود که پوشکین به عنوان شاعری رمانتیک مطرح شد. او در این دوره گاه اشعار رادیکالی در نفی یا نقد تفکر رایج زمانه‌اش سرود که بعضی‌شان زبان بسیار تند و تیزی داشتند و حتی خود او بعدها بابت سرودن بعضی‌شان ابراز تاسف کرد. او به خاطر همین اندیشه‌هایی که بوی ارتداد می‌داد، دوباره تبعید و این‌بار به میخایلوفسکویه - شهر مادری‌اش در شمال روسیه- روانه شد. در این دوره او به مطالعات تاریخی و فرهنگی پرداخت و از همین زمان‌ها بود که کم‌کم از رمانتیسیسم فاصله گرفت. در ۱۸۲۸ پس از درخواست پوشکین از تزار برای آزادی، ملاقاتی با تزار برای او ترتیب داده شد که البته نتیجه‌اش بدتر از آن چیزی بود که او توقع داشت. تزار خود سانسور آثار او را برعهده گرفت و در عین حال از همکاری آزاد با مطبوعات و شرکت در محافل ادبی، بدون اجازه کتبی، منع شد و البته اندیشه راه خودش را پیدا می‌کند. واژه‌، واژه اشعاری که پوشکین در سال‌های ۱۸۲۸ و ۱۸۲۹ سروده، اعتراض او را فریاد می‌کنند. او در سال ۱۸۳۱ ازدواج کرد. از این زمان به بعد اشعار پوشکین قالبی حماسی و مضامینی عاشقانه دارند. زندگی او در مسیر آرامی پیش می‌رفت و البته از نظر مالی روزبه‌روز بیشتر در مضیقه قرار می‌گرفت؛ اما همه اینها مانع نشد که او شرافت نویسندگی‌اش را زیر پا بگذارد. پوشکین در سال ۱۸۳۶ مهاجری فرانسوی را که آشکارا در پی برقراری رابطه با همسرش بود، دعوت به دوئل کرد، او نپذیرفت و مدتی بعد با خواهر همسر پوشکین ازدواج کرد تا از خود رفع اتهام کند. اما کماکان به رفتار ناشایست خود ادامه می‌داد. پوشکین بار دیگر برای دفاع از شرافتش مرد فرانسوی را به دوئل دعوت کرد و این‌بار در ژانویه ۱۸۳۷ با او روبه‌رو شد. نتیجه این دوئل، جراحت شدید پوشکین و در نهایت مرگش بود. آخرین خانه او امروز تبدیل به موزه شده است.

پوشکین، جدای از اینکه قدرت ویژه‌یی در تصویرسازی و خلق صحنه‌های ناب در اشعارش داشته، در بحث‌های نظری حول و حوش نظم و نثر نیز صاحبنظر بوده و بنیانگذار ادبیات مدرن روس محسوب می‌شود. او تاثیر زیادی روی اندیشه‌ها و آثار شاعران و نویسندگان روس گذاشته، تا آنجا که برخی او را بزرگ‌ترین شاعر روس قلمداد کرده‌اند. ایجاز، فصاحت و روح شاعرانه سیال در اشعار پوشکین، او را به شاعری یگانه تبدیل می‌کند. او بی‌آنکه تغییر یا تحولی در زبان ایجاد کند، بسیاری از قید و بندهایی را که در آن روزگار بیشتر شاعران روس را به خود مشغول کرده بود، کنار گذاشت. او در سال ۱۸۲۸ در مقاله‌یی می‌نویسد: «ما هر کس را که بتواند ۱۰ قطعه مقفی بسازد، شاعر می‌خوانیم. حظ و لذت ناشی از سادگی و بی‌پیرایگی هنوز به اندازه‌یی برای ما غیرقابل درک است که حتی در نثر هم در پی وصول به تاثیرات فرتوت و ناتوان و بی‌بها آواره می‌شویم و هنوز از دریافت این نکته عاجزیم که شعری که از قید تصنع و تکلف آزاد گشته باشد، اوج کمال استادی است.» پوشکین نثر شعرگونه‌یی را که ارائه‌های - به نظر او- کهنه را از شعر وام می‌گیرد، نمی‌پسندد. سال‌ها پیش در ۱۸۲۲ نیز او نویسندگانی را که «می‌پندارند با ارائه‌های کلام و مجازها و استعارات سست و بی‌مایه جانی به نثر سست و ناتوان خویش می‌بخشند» این‌طور دست انداخته بوده: «این مردم لفظ «دوستی» را بر زبان نمی‌رانند، بی‌آنکه چیزهایی چون این عبارت را بر آن بیفزایند «آن احساس مقدسی که شعله شریف آن. . . » به‌جای اینکه بگویند «صبح زود» می‌نویسند «هنگامی که نخستین پرتوهای آفتاب دمان بر نواحی خاوری آسمان لاجوردین تاخت.» طراوت و تازگی این در چیست! آیا واقعا فکر می‌کنند اگر طولانی بنویسند، بهتر می‌نویسند؟» او معتقد بود که «دقت و پاکیزگی» نخستین امتیازهای نثر هستند و نثر به اندیشه - و باز هم به اندیشه- نیاز دارد و عبارت‌ها و لفظ‌های درخشان هیچ حسنی ندارند. پوشکین از شاعران محبوب در میان مردم روسیه بود. وقتی از دنیا رفت، نیکلای گوگول در روسیه نبود و نتوانست جزو پنجاه‌هزار نفر تشییع‌کننده او باشد. اما نوشت: «آن مرد بزرگ دیگر در میان ما نیست، همه زندگی‌ام زهرآلود شد، حتی جزیی از اندوهم را نمی‌توانم بیان کنم، همه شادی زندگی، شادی پر ارج زندگی‌ام با او از میان رفت. . .»

کاوه فولادی‌نسب

منابع:

۱- سیری در نقد ادبیات روس، اندرو فیلد، ابراهیم یونسی، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۹۱

۲- برایم ترانه بخوان، الکساندر پوشکین، بابک شهاب، تهران: نشر لاهیتا، ۱۳۸۷