جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

شاعری که هم با برق کار می‌کند هم با باتری


شاعری که هم با برق کار می‌کند هم با باتری

فکر کنید قلب‌تان از کار افتاده باشد و با یک باتری موقت فعلا در بخش مراقبت‌های ویژه بستری باشید...

فکر کنید قلب‌تان از کار افتاده باشد و با یک باتری موقت فعلا در بخش مراقبت‌های ویژه بستری باشید و قلب‌تان به هزار زور و زحمت بتپد تا در چند روز آینده با عمل جراحی یک باتری دائم برای آن بگذارند و شما که از قضای روزگار چهره شناخته شده‌ای در حوزه فرهنگ و هنر هم هستید به دخترت بگویی هر کس از دوستان، مخاطبان و اهالی رسانه سراغ مرا گرفت، بگویید: «من تنها شاعری هستم که هم با برق کار می‌کنم هم با باتری!»

این جمله آن هم در آن شرایط دشوار فقط از «احمدرضا احمدی» برمی آید که خوش اخلاقی ها و شوخی هایش در کنار روحیه تمام نشدنی اش بین اهالی فرهنگ زبانزد است؛ همان شاعری که سرود: می خواهم آنقدر بمیرم / تا زنده شوم...

واقعا هم او سال هاست که این گونه زندگی می کند و هنگامی که به دست کم ده، بیست سال اخیر نگاه می کنم می بینم که او همواره با بیماری دست به گریبان بوده است و شرایط بسیار سختی را پشت سر گذاشته، اما هیچ گاه به این راحتی تسلیم نشده و روحیه اش را از دست نداده و حتی در موارد بسیاری به اطرافیانش روحیه بخش بوده است.

خودش می گوید: «من همیشه با سه واژه زندگی کرده ام / راه ها رفته ام / بازی ها کرده ام: / درخت / پرنده / آسمان...»

احمدرضا احمدی واقعا شبیه درخت: سبز، شبیه پرنده: رها و شبیه آسمان: صاف، آبی و زلال است و این روزها برای سلامت او که در بیمارستان بستری است دعا می کنیم تا دوباره قلبش حتی اگر با کمک برق و باتری هم شده است گرم و صمیمی شبیه شعرهایش بتپد. احمدی که این روزها به مرز هفتادوسه سالگی نزدیک می شود بارها جوایز مختلفی را دریافت کرده است؛ از نامزد شدن در جوایز بین المللی مانند هانس کریستین، اندرسن گرفته تا جشنواره بین المللی شعر فجر خودمان و همچنین ارتباط نزدیک و دوستانه اش با اهالی هنر هفتم که به نقش آفرینی او در برخی آثار داریوش مهرجویی هم انجامیده است.

بامداد محمدی