یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

بعثت در نهج البلاغه چگونه بازنمایی شده است


بعثت در نهج البلاغه چگونه بازنمایی شده است

چون به آزادی نبوّت هادی اســــــت مؤمنان را ز انبیا آزادی است مولانا

شاید کسی مانند امام علی(ع) فلسفه بعثت پیامبران را تشریح نکرده و ضرورت وجود انبیا را برای بشر بازگو نکرده باشد؛ چراکه آن حضرت پا به پای پیامبر در مراحل نبوت پیامبر خاتم حضور داشته و عصر جاهلیت را در تقابل با بعثت به نیکی شناخته و معنای وحی را از همگان بهتر دریافته است. برای درک و شناخت بعثت، انسان باید ایام جاهلیت و عرصه ای را که پیامبر درآن مبعوث شد درست دریابد. امام علی (ع) در فرازی دوره قبل از بعثت را چنین تبیین می کند: «و ببیند مردم به کجا رسیده بودند. عده ای یهودی، عده ای مسیحی و عموم مردم بت پرست بودند. احکام اسلام را ترک کرده، از اخلاق انسانی جدا شده و با

خلق و خوی درندگی و صفات حیوانات خو گرفته بودند. کارشان به جایی رسیده بود که دختران را زنده به گور کرده و به این طریق پیوندها را می بریدند. به چیزهای باطل افتخار کرده، از عدل جدا شده و حقوق یکدیگر را از بین می بردند. قدرتمندان را بر ناتوانان مسلط کرده، انسان های شریف را از بین برده، با علما دشمنی کرده و از حکیمان وحشت داشتند. بساط علم را برچیده، خوبی بردباری و علم را انکار کرده، قطع رحم می کردند و شبیه چهارپایان شده، قمار می کردند...

شراب نوشیده، عقل خود را زیر پا گذاشته و فرزندان خود را می کشتند. شهرها را خراب کرده، نیکی ها را فراموش نموده، شریعت های الهی را از بین برده، سرمایه ها را نابود کرده و مرتکب کارهای زشت می شدند». امام علی(ع) ریشه بدبختی های بشر در عصر جاهلیت را بی خردی و جهل می داند و می فرماید: «از علائم جاهلیت حاکمیت جهل و نادانی بود». می دانیم که از نشانه های ممالک و جوامع پیشرفته ارج نهادن به دانایان و دانشمندان و صدرنشینی آنان در رأس است؛ اما در کشورهای عقب افتاده جهل و نادانی پروری و تحمیق مردم از مهم ترین شاخصه ها به حساب می آید. چه، در میان مردم این منطقه صدرنشینی و قدربینی از آن جهال و نادانان بود، نه عالمان و دوراندیشان. به همین دلیل است که علی(ع) جامعه عصر پیشابعثت را نکوهش می کند و به این ویژگی جامعه عقب مانده اشاره کرده و می فرماید: ... فی خیر دار و شر جیران، نومهم سهود، وکحلهم دموع، بأرض عالمها ملجم، وجاهلها مکرم». (خطبه٢) به قول مولوی:

جاهلان سرور شدستند و ز بیم / عالمان سرها کشیده در گلیم.

نکته دیگری که حضرت اشاره می فرماید عبارت است از اندوهناکی و افسردگی آدمیان و نبود شادی در عصر بعثت. « نومهم سهود» یعنی مردم به خاطر ترس و اضطراب خواب از چشمانشان گرفته شده بود و «کحلهم دموع» یعنی بر چشم های مردم به جای سرمه -که علامت شادی و زیبایی است- اشک نشسته بود. باز آن حضرت درباره نادانی و کم خردی مردم عصر ظهور می فرماید: «خداوند محمد (صلی الله علیه و آله) را در شرایطی مبعوث کرد که هیچ یک از اعراب کتابی نمی خواندند و داعیه پیامبری اش نبود. پس آن بزرگمرد مردم را به پیش رهبری کرد و در جایی سزاوار مقامشان داد و به اوج سعادت و نجاتشان رسانید و بهره گیری از سرنیزه و در آماج نشاندن دشمن را در روندی درست قرار داد و زیرساخت جامعه شان را استواری بخشید». ایشان در مورد اخلاق نکوهیده مردم آن عصر می گوید: «کبر و خودپسندی در میان آنها رواج پیدا کرده و به بی صبری افتخار می کردند... عنایت پروردگار برای تمام کردن حجت و کامل کردن رحمت شامل حالشان شده و خاتم پیامبران (صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله وسلّم) را برانگیخت تا رحمتی برای جهانیان و نشانی برای هدایت باشد».

حکیم طوس فردوسی بزرگ راه سعادت بشر را پیروی از وحی می داند، می گوید:

به گفتار پیغمبرت راه جوی / دل از تیرگی ها بدین آب شوی

اگر چشم داری به دیگر سرای / به نزد نبی و علی گیر جای

گرت زین بد آید گناه منست / چنین است و این دین و راه من است

محمدتقی فاضل میبدی