دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
قدردان زباله های خود باشید
نیمه شب نور چراغ گردانی روی دیوارها میافتد. پلیس نیست، آمبولانس هم نیست. ماشین حمل زباله است، آمده تا زبالهها را به سفر هفت ساعته خود ببرد.
هر جای تهران باشید، هر قدر زباله تولید کنید، فقط کافی است آن را داخل کیسه زباله بگذارید جلوی در. زبالهها فردا صبح دیگر جلوی در خانه شما نیستند. فکر کردید زبالههای شما چطور ناپدید میشوند، کجا میروند؟ بستگی دارد ساکن کجای شهر باشید. به هر حال هر شب زبالهها سفر هفت ساعتهای میکنند تا از جلوی در خانه شما تا نابودی کامل برسند.
ساعت ۹ شب کارگر شهرداری زباله خانه شما را داخل ماشین حمل زباله پرتاب میکند، ولی چون احتمالاً شما حوصله ندارید کیسه زباله خانه تان را سر وقت جلوی در بگذارید، کارگر شهرداری مجبور است تا چهار بار (چهار سرویس) جلوی در خانه شما بیاید تا هر وقت که فکر کردید میتوانید زبالهتان را جلوی در ببرید آن را بردارد! به هر حال فردا صبح نباید هیچ زبالهای در خیابان باقی مانده باشد، چون در این صورت پیمانکار فکر نمیکند شما حوصله نداشتید، یقه کارگر افغانی را میگیرد.
زبالههای منطقه شما که جمع شد، آنها را به مرکز مکانیزه منطقه میبرند، فکر نکنید چون به زباله مربوط میشود جای کم اهمیتی است، کم از پادگان ندارد! نه میشود واردش شد، نه میشود عکس انداخت، نه حق دارید با کارگرانش صحبت کنید.
برای ساکنان غرب و شمالغرب تهران این مرکز در خیابان زنجان است. زیاد برای پیدا کردنش زمان لازم نیست. اگر مشام قوی داشته باشید کافی است ساعت دو نیمه شب به بعد، بوی زباله را دنبال کنید. البته اگر ماشینهای حمل زباله را هم که پر هستند دنبال کنید به مقصد میرسید.
جلوی در یک نگهبان ایستاده که دست رد بر سینه شما که کنجکاو هستید بزند، واقعاً هم معلوم نیست چرا اینقدر این محل سکرت شده! هول نکنید، اگر خیلی کنجکاو هستید میتوانید از یک حفره امنیتی(یعنی سوراخ در) داخل را نگاه کنید، داخل محوطه چیز خاصی نیست.
کامیونتهای بزرگ که هر کدام حدود هشت برابر کامیونهای کوچکتر گنجایش دارند وارد یک چال میشوند، از بالای چال کامیونهای حمل زباله شهری بار خود را روی آنها خالی میکنند، همین!
شب ساعت سه به بعد اگر به اتوبان نواب سر بزنید حتماً حداقل یکی از این کامیونها را میبینید. کامیونهای بزرگ پر از زباله، حتی اگر از کنار آنها با سرعت هم رد بشوید بوی خاص آنها را احساس خواهید کرد. اینجا شاهراه نیمه شب زبالههاست.
همه زبالهها که از هر جای تهران جمع شدند از این اتوبان به سمت قبرستان خود میروند. «کهریزک» اگر مراکز مکانیزه مثل پادگان باشند، کهریزک مثل مراکز هستهای است. اینجا که اصلاً نمیتوانید نزدیک هم بشوید.
تازه اگر بگذارند هم آنقدر مگس و بوی بد در هوا هست که از یک کیلومتر جلوتر نمیشود رفت. به هر حال تمام زبالهها اینجا جمع میشوند و بعد به خاک سپرده میشوند. به همین سادگی. نه کسی قدردان زبالههای ما شد، نه ما حوصله داشتیم زبالههایمان را از مقصد تفکیک کنیم. برای شما که قطعاً کاغذ و خودکار هر کدام که تاریخ مصرفشان تمام شوند زباله هستند، جفتشان را در یک کیسه میاندازید، شاید کنار باقی مانده ساندویچتان. ولی حقیقت دارد که این زبالههای بیمصرف کم گران قیمت نیستند. اما زباله دزدها از شما بیشتر قدر زبالههایتان را میدانند، شاید نمیدانید، هر شب حدود ۳۵۰ تومان را جلوی در میگذارید!
هر روز تهران با حدود هفت میلیون نفر جمعیت، هفت هزار تن زباله تولید میکند.کارشناسان میگویند زبالههای تهران سالانه ۲۰۰ میلیون دلار ارزش دارد. سهم هر نفر از هفت میلیون نفر جمعیت تهران در سال حدوداً ۲۸ دلار میشود.
یعنی سهم یک خانواده پنج نفره سالانه ۱۴۰ دلار، این خانواده پنج نفره در ماه ۱۱ دلار بیرون میریزند. اگر هر دلار را حدودا ۹۰۰ تومان حساب کنیم، حدودا هر شب شما ۳۵۰ تومان دور میریزید.
اگر در مجتمع یا آپارتمان شما شش واحد وجود داشته باشد، یعنی سهم ساختمان شما به تنهایی هر شب حدود ۲ هزار تومان است. تعداد منازل مسکونی کوچه یا محلهتان را بشمارید، تا بتوانید قیمت سطل زباله بزرگ سر کوچهتان را حساب کنید. مطمئن باشید رقم جالبی خواهد بود.
البته همه این رقم نصیب زباله دزدها نمیشود، نصف بیشتر آن به دلالها میرسد. به خاطر همین بین زباله دزدها و بعضی از کارگران افغانی شهرداری همیشه درگیری وجود دارد!
از آنجا که در ایران هنوز بازیافت علمی و به صورت صنعتی دنبال نمیشود، بازیافت این زبالهها را کارگاههای کوچک اطراف تهران به عهده دارند، اسباب بازیها، خطکش و لوازم التحریر ارزان قیمت، یا جعبههای شیرینی و شانههای مقوایی تخم مرغ را از همین مواد درست میکنند. که کاملاً غیر بهداشتی و در مواقعی برای سلامتی مضر هستند.
● ماهی یک میلیون درآمد دارم
محمد ۲۶ساله بچه سنندج است، تا پنجم ابتدایی بیشتر درس نخوانده. از ۲۰ سالگی هم به تهران آمده. در منطقه دو شهرداری کار میکند. هر شب ساعت هفت از خانهاش در فرحزاد بیرون میآید و تا فردا صبح ساعت هفت در خیابان است. یک سال است که ازدواج کرده و ماهی یک میلیون تومان درآمد دارد. راننده ماشین ۵۰ میلیونی خودش است، چهار سالی طول کشیده تا بتواند این ماشین را قسطی بخرد. قبلش هم با نیسان کار میکرده!
علاقه ندارد از ماشینش استفاده دیگری بکند! ماشین حمل زباله احتیاج به گاز دادن ندارد. در خاکیهای جاده نمیافتد و خود محمد هم مجبور نیست مثل رانندههای بیابان همسرش را تنها بگذارد! از زندگی راضی است. همسرش هم با افتخار میگوید شوهرش چه کاره است.
اما پیمانکارش چند ماهی هست که پولش را نداده، میگوید دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. بالاخره میگیرم! مشکل اصلیاش با مرکز مکانیزه خیابان زنجان است که سر صبح ساعتها منتظرش میگذارند تا ماشینش را خالی کنند.
البته از دست کارگران افغانی هم شاکی است که هر شب یک ساعتی در زبالههای ماشینش به دنبال ضایعات میگردند. میگوید اگر اجازه ندهم خوب کار نمیکنند!
فرج هم ۲۶ سال دارد، بچه ارومیه و دیپلم تجربی، مجرد است. خیابان شریعتی حدود پل رومی کار میکند. او راننده ماشینی است که به پیمانکار اجاره داده شده و ماهی ۲۵۰ هزار تومان حقوق میگیرد. ۹ شب تا هفت صبح در خیابانها است. پنج سال است که همین کار را میکند و اصلاً علاقهای به تغییر شغل ندارد.
عباس ۲۷ سال دارد، بچه سنندج است و از سال ۷۱ به تهران آمده و سه کلاس درس خوانده، یک سال است ازدواج کرده. ماهانه ۳۴۰ هزار تومان از شهرداری حقوق میگیرد. او استخدام خود شهرداری است و بیمه هم دارد. با ۱۴ سال سابقه روی سه چرخه شهرداری کار میکند. وقتی از او میپرسیم که همسرش با شغل او مشکل ندارد، عصبانی میشود و میگوید: «راننده شهرداری باشد، چه مشکلی مثلاً دارد؟ کار میکنم که نان سر سفره ببرم، دزدی نمیکنم.»
● به چه کسی شکایت کنیم؟
محمد داوود ۱۸ ساله است و هشت کلاس سواد دارد. در افغانستان درس خوانده است. یک سال و شش ماه است که به تهران آمده از ولایت بلخشان افغانستان. ماهی ۱۱۰ هزار تومان درآمد دارد. هر شب هم حدود ۱۵ کیلو(کیلویی ۲۰۰ تومان) ضایعات جمع میکند و میفروشد یعنی هر شب حدود سه هزار تومان. در مرکز اسکان تجریش زندگی میکند. شبی یک پاچه گاو بار میگذارند و با دوستان میخورند! بقیه درآمدش را برای خانوادهاش میفرستد.
عزیز هم همولایتی محمد داوود است. ۱۹ سالش است و یک و نیم سال است به تهران آمده. حقوق او هم مثل محمد داوود است. اما او بیسواد است. هر دو برج برای خانوادهاش ۴۰۰ هزار تومان میفرستد. خانوادهاش شش نفر هستند. میگوید لات و لوتهای سر خیابانها اذیتمان میکنند.
دستشان میاندازند. میگوید هفته قبل یک سری لات و لوت با محمد داوود دورهشان کردهاند و دستشان انداختند. یک بار هم اوایل وقتی به ایران آمده بوده یک سری از همین لات و لوتها پولهایشان را از دستشان گرفتهاند.
وقتی ازشان میپرسیم که چرا شکایت نکردند، از بیکارت بودنشان میگویند. کارت نداشتن برای تبعه افغانستان در ایران بهانه خوبی است تا حقوق آنها را پایمال کنند.
پیمانکار پولشان را نمیدهد، به کجا شکایت کنند، وزارت کار که به افغانستان بازگرداندشان؟وقتی با زورگیری پولشان را از چنگشان در میآورند هم به جایی نمیتوانند شکایت کنند.
نزدیک صبح شده، رانندههای ایرانی ماشینهای حمل زباله، زبالههایشان را در مرکز مکانیزه خالی کردند و میروند تا فردا شب استراحت کنند. اما محمد داوود و عزیز منتظرند مشتری بیاید و ضایعاتشان را بخرد، دو سه ساعتی استراحت کنند و باز بروند سر کار، باغبان یک برج هم هستند.
● یک افغانی ساده
خدا نکند یک کشور اروپایی، خارجی به یک نفر ایرانی مهاجر توهین کند، به سرعت بمب گوگلی درست میکنیم، طومار امضا میکنیم و... شکایت میکنیم که مردم فلان کشور نژادپرست هستند!
افغانستان هم تاریخ دارد، کارگر افغانی هم شخصیت دارد. ولی صدایشان را تقلید میکنیم و روی موبایل برای خنده رد و بدلش میکنیم. وقتی میخواهیم کسی را تحقیر کنیم، میگوییم «هوی... افغانی»
شنیدهاید میگویند: «کار عار نیست» هر کسی این را گفته بوده برای امثال ما نگفته. چون اتفاقاً برای ما کار عار هم هست.
کار برای نوجوان افغانی عار نیست که از افغانستان با هزار زحمت، قاچاقی به ایران آمده. تا ۱۷ سالگی به زحمت توانسته فقط خود را زنده نگهدارد. در کشوری که همیشه جنگ بوده، از خیلی وقت پیش. آموزش و پرورشی نداشته، پلیسی نداشته و... مثل ما زیر پایشان نفت نیست. اگر بخواهید از خشاش هم بگویید، آنقدرها که در کشورهای دیگر ارزش دارد در افغانستان با ارزش نیست.
نوجوان افغانی که در خیابانهای تهران میبینید، خیلی بیشتر از ما زحمت کشیده تا بتواند به همینجا برسد. نمیداند کافی شاپ چیست و میتینگها و دورههای دوستانه یعنی چه! اتفاقاً مثل شما هم در محافل دوستانه بررسی آرا و نظرات ژان بودریار هم شرکت نمیکند، تا از شرایط بد روزگار مدرن شکایت کند. وبلاگ و چت و...اصلاً درک نکرده.
مفهوم غذا برای او چیزی است که به او انرژی بدهد برای یک روز کار دیگر. غذا برای او معنی طعم، نام رستوران، منو و... را نمیدهد.
نوجوان افغانی دانشگاه را تجربه نکرده، با کمری بابا هم در اتوبانهای نداشته افغانستان لایی نمیکشد. نوجوان افغانی یاد گرفته فقط زنده بماند.
وقتی که در لولههای تنگ و بوگندوی فاضلابهای تهران میخزد، شاید فقط به شکم گرسنه خانواده شش نفریاش فکر میکند و الا من که ندیدم یک افغانی درآمدش را در کافی شاپ و پیست اسکی خرج کند، یا جین مارک دار بپوشد،یا گوشی عوض کند!
با این حال شما که شاید تا به حال یک بار هم دسترنج خودتان را تجربه نکردید، و حتی حاضر نیستید به کار کردن، چیزی که از کار در ذهن افغانی است فکر کنید از سر کوچه داد میزنید «افغانی... افغانی... آشغالی» و انتظار دارید او در کمترین لحظه در خدمتگزاری شما حاضر باشد.
دائماً شکایت میکنید که این افغانیها جای کارگران ما را گرفتند و... بیآنکه که فکر کنید، کارگران شما هیچ وقت حاضر نیستند مثل کارگران افغانی کار کنند. چند وقت پیش بود که شهرداری تهران اعلام کرد شهرداری به بحران خورده، چون با اخراج کارگران افغانی، کارگران ایرانی حاضر به کار به جای افغانیها نیستند. ایرانیها حاضر نیستند داخل لوله فاضلاب بروند!
کارگران افغانی با ماهی ۱۱۰ هزار تومان کارهایی میکنند، که ما با یک میلون و ۱۰۰ هزار تومان و بالاتر از آن هم نمیکنیم. ولی همان ۱۱۰ هزار تومان هم بهشان نمیرسد، چون پیمانکار برگ برنده، نداشتن کارت افغانی را در دست دارد.
زورگیرهای تهرانی برای خرج عملشان با چاقو پولهای آنها را میگیرند، ولی آنها نمیتوانند به پلیسی که از ایران اخراجشان میکند شکایت کنند.
فکر کنید، اگر ذخایر نفت و گاز جنوب ایران نبود، ما چه بودیم؟ و اگر نوجوانی که اینطور در شبانه روز کار میکند، دانشگاه داشت، نفت داشت، صلح و امنیت داشت چه کار میکرد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست