سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

انیمیشن «من شرور» چه چیز هایی به کودک یاد می دهد


انیمیشن «من شرور» چه چیز هایی به کودک یاد می دهد

اسمش هست «من شرور» و حتی از نظر برخی مترجم ها « من نفرت انگیز» با این وجود قهرمان این داستان شاید شرور به نظر برسد, اما به هیچ عنوان نمی توان لقب «نفرت انگیز» را به او چسباند

اسمش هست «من شرور» و حتی از نظر برخی مترجم‌ها « من نفرت انگیز». با این وجود قهرمان این داستان شاید شرور به نظر برسد، اما به هیچ عنوان نمی‌توان لقب «نفرت‌انگیز» را به او چسباند. گرو در قسمت اول این انیمیشن می‌خواهد ماه را بدزدد و زمین را یخبندان کند، اما همین شرور به ظاهر کنترل ناپذیر، در قسمت دوم از کشفیات قدیمی‌اش برای مبارزه با شرور‌ها استفاده می‌کند و برای محافظت از زمین جان می‌کند. این قهرمان دوست‌داشتنی با آن چهره زشت و خسته تنها نیست. ده‌ها «مینون» تک چشم و دو چشم زرد رنگ به او برای ساختن داستانی هیجان‌انگیز و به خاطر ماندن کمک می‌کنند و سه فرزندخوانده قد و نیم‌قدش نه تنها برای ساختن انسانی بهتر از این تبهکار قدیمی در تلاشند، بلکه با فعالیت‌های‌شان داستانی جذاب‌تر را هم به بینندگان دو قسمت این انیمیشن تقدیم می‌کنند.

در نزدیکی خانه‌ای با چوب‌های پرچین سفید و بوته‌های پر از گل رز که در یک منطقه شاد بیرون شهر واقع شده، خانه‌ای سیاه با حیاطی بدون چمن قرار گرفته که هویت آن برای اهالی محل و همسایه‌ها مجهول است. این خانه رازی بزرگ را در خود پنهان کرده و در ادامه داستان می‌بینیم که پناهگاه بزرگ مخفی را در زیر زمین خود جا داده‌است. پناهگاهی که در آن برای بزرگ‌ترین سرقت مسلحانه تاریخ زمین برنامه‌ریزی می‌شود. بررسی‌های موشکافانه «گرو» قرار است به سرقت ماه منجر شود. بله! به همین سادگی! گرو قرار است ماه را بدزدد.

گرو برای رسیدن به این هدف به هر دری می‌زند و حتی در ظاهر سرپرستی چند کودک بی‌سرپرست را هم بر عهده می‌گیرد. اما این کار که قرار بود گرو را به هدفش یعنی دزدیدن ماه نزدیک‌تر کند، مسیر زندگی او را برای همیشه عوض می‌کند. او در پایان داستان دل به بچه‌ها می‌بندد و مثل یک پدر از آنها حمایت می‌کند. پدر شدن به زندگی سیاه گرو رنگ می‌دهد.

او حالا مفهوم «مراقبت کردن»، «دوست داشتن» و البته «دوست داشته‌شدن» را می‌شناسد و به همین دلیل در قسمت دوم انیمیشن مسیر زندگی‌اش را تمام و کمال تغییر می‌دهد و به جای تبهکار بودن، مبارزه با تبهکار‌ها را به عنوان هدفش انتخاب می‌کند.

سلام آدم‌های خاکستری

شاید بتوان گفت که پیام اصلی انیمیشن دو قسمتی «من شرور» این است: آدم‌ها سیاه یا سفید نیستند. مجرمی که شهر از دست او امان ندارد، می‌تواند در دلش مهر چند کودک بی‌سرپرست را جا دهد؛ دوست‌شان داشته باشد؛ نگران‌شان شود و برای آرامش‌شان به هر دری بزند.

گرو که در ابتدای داستان، شخصیتی سیاه به نظر می‌رسد، در پایان داستان شخصیتی خاکستری به نظر می‌رسد که در کنار فعالیت‌های مجرمانه‌اش، می‌تواند نقش پدری خوب را بازی کند و حتی برای شادی بچه‌هایش در جشن تولد آنها لباس پرنسسی بپوشد و کلاه‌گیس به سر بگذارد. بچه‌ها خیلی زود به گرو که برای خوشحال کردن‌شان به هر دری می‌زند دل می‌بندند و حضور «مینون»های ابله هم در جذاب کردن این داستان، خنداندن‌شان و حتی هیجان‌زده کردن‌شان نمی‌تواند بی‌تاثیر باشد. با این وجود، برای بچه‌ها پذیرفتن سیاه و سفید بودن شخصیت گرو و اشتباه کردنش آسان نخواهد بود. او یک قهرمان مطلق نیست و قرار نیست بیننده‌اش در تمام داستان با خیال مطمئن به تماشای رشادت‌هایش بنشیند. او «زورو» نیست، بلکه «شروری» است که گاهی در دام‌هایی که خودش برای دیگران پهن کرده می‌افتد و حتی شکست می‌خورد.

من معمولی هستم

گرو یک آدم خاص است؛ یک تبهکار و البته مغز متفکر اما انیمیشنی که داستان زندگی او را روایت می‌کند، نشان می‌دهد که حتی آدم‌های خاص هم در خانه، زندگی عادی‌ دارند. بچه‌های گرو در پایان شب برایش شعر می‌خوانند؛ لالایی می‌شنوند؛ بوسیده می‌شوند و این مجرم که از سر اتفاق به دنیای پدرها وارد شده، مثل یک آدم‌عادی در کنار آنها حاضر می‌شود. گذشته از این، «گرو»ی به ظاهر سخت‌دل، مثل همه آدم‌های عادی می‌تواند عاشق شود و به زنی که مثل او اهل عملیات سری است، دل ببندد.

این شباهت می‌تواند خیال ازدواج و تشکیل خانواده را به ذهن «گرو»یی که دیگر اهل کارهای خلاف نیست، بیندازد و لباس دامادی به تن او کند. برای کودکانی که قهرمان ذهنی‌شان را همیشه دور از دسترس و خارق‌العاده تصور می‌کنند و بر این باور هستند که در دنیای قهرمان‌ها ناممکن و شکست خوردن معنایی ندارد، آشنایی با گرو که نه تنها گاهی به بن‌بست می‌خورد، بلکه در کنار فعالیت‌های خاص و قهرمانانه‌اش، هیچ چیز را با لذت معمولی بودن و پدر بودن عوض نمی‌کند، خالی از لطف نخواهد بود.

خط قرمز‌ها پاک می‌شوند

در دنیای گرو هدف وسیله را توجیه می‌کند و شاید برای کودکانی که چنین ذهنیتی را به سختی می‌توانند بپذیرند، درک این موضوع و البته کنار آمدن با آن آسان نباشد. کودکان قانونمدار‌تر از آن هستند که بتوانند برای رسیدن به هدفی عالی، قانون‌های مزاحم را کنار بگذارند و به هر وسیله‌ای و حتی به قیمت شکست برخی قانون‌ها و اصول، به خواسته متعالی خود برسند اما برخلاف این موضوع، گرو تصمیم می‌گیرد برای متوقف کردن یک تبهکار، سراغ همان سلاح‌های قدیمی که می‌خواست با کمک‌شان ماه را بدزدد، برود و از روش‌های تبهکارانه برای حفظ امنیت زمین استفاده کند.

گرو دیگر میانه‌ای با کارهای خلاف ندارد. این را همه ما می‌دانیم؛ اما سابقه او در شرارت، ذهنش را حتی برای رسیدن به اهداف انسان‌دوستانه به همان مسیر قدیمی هدایت می‌کند. شاید درک و البته پذیرفتن چنین مفهومی برای کودکانی که مخاطب این انیمیشن نیستند، آسان نباشد. کودکانی که اهل اسطوره ساختن هستند، نمی‌توانند با گرو در این زمینه همراه شوند و بپذیرند که قهرمان‌شان برای رسیدن به هدفش شکست می‌خورد، اشتباه می‌کند و حتی ویرانی به بار می‌آورد.

این داستان ادامه دارد

گفتیم که گرو شکست می‌خورد، اما ناامیدی در دنیای او جایی ندارد. او را می‌توان نماد سخت‌کوشی دانست و به عنوان کسی که همیشه به دنبال ایده‌های تازه برای رسیدن به هدفش هست، معرفی کرد. او برای متوقف کردن تبهکاری که قصد ویران کردن دنیا را دارد، سلاح می‌سازد اما در جنگ میان آنها، سلاح گرو به دست تبهکار می‌افتد و به وسیله‌ای برای زودتر ویران کردن دنیا تبدیل می‌شود.

با این وجود او تا آخرین لحظه برای جبران کردن اشتباهش تلاش می‌کند و درحالی که مینون‌هایی که پیش از این دوست و همراهش بوده‌اند، با شرارت‌های رقیب گرو به دشمن او تبدیل شده‌اند، او برای برگرداندن شرایط به روزهای قبل و نجات دوستان قدیمی و البته کل ساکنان زمین تلاش می‌کند. البته حتی در این جریان هم می‌توان تلاش سازندگان انیمیشن برای معمولی نشان دادن این مغز متفکر را دید و شکست خوردن کسی که سال‌ها تبهکار بوده، به پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌ها مجهز بوده و به سخت‌کوشی هم مشهور است را دید اما منتظر باختنش در این بازی نماند.

البته نباید فراموش کنیم که درحال تماشای یک انیمیشن کودکانه هستیم که باختن در آن معنایی ندارد و به همین دلیل زنی که گرو به او دلبسته بود، در آخر داستان دوباره به کمکش می‌آید؛ او و زمین را نجات می‌دهد و با این قهرمان خاکستری، پیمان ازدواج می‌بندد و همه مینون‌ها و بچه‌های گرو در این جشن آنها را حمایت می‌کنند.

توی چاه نیفتید

قرار نیست به هر کسی اعتماد کنیم. این یکی دیگر از پیام‌هایی است که انیمیشن من شرور به بینندگانش می‌دهد. در قسمت دوم این انیمیشن می‌بینیم که تبهکارقدیمی می‌تواند در لباس یک شیرینی فروش ظاهر شود و برای مخفی کردن فعالیت‌های مجرمانه‌اش، ظاهری متفاوت به خود بگیرد.

البته از آنجا که قرار نیست سازندگان انیمیشن‌ها، بچه‌ها را با چهرهای غم‌زده و نگران از سینما بیرون بفرستند، گرو در جریان داستان از فعالیت‌های پنهان این جنایتکار با خبر می‌شود و به قیمت به خطر انداختن زندگی‌اش، راز او را فاش می‌کند.

با این انیمیشن بیشتر آشنا شوید

سه سال پس از تولید اولین قسمت انیمیشن من شرور یا Despicable Me، سازندگان این انیمیشن پرطرفدار قسمت دوم آن را ساختند. درحالی که قسمت اول این انیمیشن توانسته بود طرفداران زیادی را در گوشه گوشه دنیا پیدا کند، افت سری دوم آن نمی‌توانست دور از انتظار باشد.

اما سازندگان روی چنین انتظار بدبینانه‌ای خط کشیدند و با همان قدرت، قـسمـت دوم این انیمیشن را روانه بازار کردند و توانستند برای هر دو مجموعه در وب‌سایت «imdb» رتبه‌ای نزدیک ۸ از ۱۰ را به دست‌‌آورند.

به دنیای مینون‌ها خوش‌آمدید

کمتر کسی است که این انیمیشن دو قسمتی را دیده باشد اما به مینون‌های دل نبسته باشد. آنها که حتی نمی‌توانند با مخاطب‌شان حرف بزنند، آنقدر با رفتارهای‌شان خود را در دل مخاطبان جا کرده‌اند که به یکی از انگیزه‌های ساخت قسمت سوم این انیمیشن تبدیل شده‌اند.

مینون‌ها قرار است شخصیت‌های اصلی سومین قسمت از این انیمیشن که ساخت آن شروع شده و به زودی به بازار فیلم و انیمیشن راه پیدا می‌کند، باشند و به همین دلیل نام سومین قسمت این مجموعه به «مینون‌ها» تغییر کره است. تاکنون داستان کلی این قسمت که قرار است تابستان امسال اکران شود، منتشر نشده است.