جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به آینده سیاسی هاشمی رفسنجانی


نگاهی به آینده سیاسی هاشمی رفسنجانی

اکبر هاشمی رفسنجانی روزهای سختی از حیات سیاسی خود را پشت سر می گذارد هاشمی یک دهه پیش از این در مواجهه با اصلاح طلبان جوان طعم تلخ نقد رادیکال را به تمامی چشید

اکبر هاشمی رفسنجانی روزهای سختی از حیات سیاسی خود را پشت سر می گذارد. هاشمی یک دهه پیش از این در مواجهه با اصلاح طلبان جوان طعم تلخ نقد رادیکال را به تمامی چشید. نقدهای بی رحمانه اکبر گنجی، عباس عبدی و محمد قوچانی بر کنش و منش سیاسی هاشمی، سرآغاز مخدوش شدن چهره مقتدر هاشمی در افکار عمومی ایرانیان بود. با سپری شدن دوره اصلاحات و روی کار آمدن راستگرایان جوان، هاشمی شرایط تازه یی از تضعیف اقتدار سیاسی خود را تجربه کرد. اگر اصلاح طلبان رادیکال از بیرون ساختار حقیقی قدرت به نقد هاشمی پرداختند، راستگرایان رادیکال از درون این ساختار هاشمی را به زیر تیغ نقد و تخریب بردند. هر چند پروژه نقد هاشمی از سوی راست رادیکال در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ کلید خورد اما انتخابات سال ۸۸ این پروژه را وارد مرحله تازه یی ساخت که تا پیش از این در نظام جمهوری اسلامی سابقه نداشت.

نقد بی پروای هاشمی در سال جاری با سخنان احمدی نژاد در مناظره اش با مهندس موسوی آغاز شد. نامه هاشمی به رهبر جمهوری اسلامی در روزهای پیش از انتخابات، سکوت اعتراض آمیز وی در روزهای پس از انتخابات، سخنان آزادیخواهانه وی در آخرین حضورش در نماز جمعه و مهم تر از همه، عدم حضورش در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری، راست رادیکال را به وادی هجوم همه جانبه به هاشمی رفسنجانی کشاند؛ هجومی که از مرزهای نقد رادیکال هم گذشت و به ورطه تهدید و فحاشی و دشنام گویی رسید. از اواسط مردادماه سال جاری چهره های تندرو اصولگرا در مجلس هشتم و نیز در بیرون از مجلس زمزمه محاکمه هاشمی را به دلیل مواضع سیاسی اش در ماه های اخیر سر دادند. هر چند تحقق این تهدید امری بسیار بعید به نظر می رسد اما هیچ بعید نیست که راست افراطی در حمله به حریف «به مرگ گرفته باشد» تا حریف «به تب راضی شده باشد». در اواخر مردادماه یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس در گفت وگو با خبرگزاری اصولگرای فارس، به هاشمی لقب «اکبر شاه» داد.

به کار بردن چنین ادبیاتی درباره هاشمی از سوی افراد و رسانه های جناح راست حاکی از احساس امنیت ناقدان و ناسزاگویان است. گویی آنان اطمینان خاطر دارند که در نقد هاشمی هر سخنی را، ولو دشنام و ناسزا می توانند بر زبان برانند. پدید آمدن چنین وضعیتی برای هاشمی رفسنجانی، این سوال را در ذهن ناظران سیاسی برانگیخته است که آینده سیاسی هاشمی در نظام جمهوری اسلامی چگونه خواهد بود؟ آیا هاشمی همچنان رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام باقی خواهد ماند؟ آیا او باز هم می تواند از تریبون نماز جمعه با مردم ایران سخن بگوید؟ اگر اراده مشهودی که برای حذف هاشمی رفسنجانی در میان مهتران و کهتران جناح راست رادیکال به چشم می خورد به غایت مطلوب خویش برسد، آیا هاشمی به سرنوشت آیت الله منتظری دچار خواهد شد یا اینکه دستی به شعبده از آستین به در می آورد و شرایط نوینی را در نظام جمهوری اسلامی رقم خواهد زد؟ اگر هاشمی یقین حاصل کند که باید ترک مسند و منصب کند و خلعت قدرت را از تن به درآورد، آیا برای حفظ نظامی که مراد و مقتدایش تاسیس کرده است، نشستن در کنج عزلت در دوران کهولت را برمی گزیند یا اینکه در میدان نزاع با راستگرایان افراطی، کاری خواهد کرد کارستان؟ باری آینده سیاسی هاشمی رفسنجانی در پرده ابهام است. برخی معتقدند هاشمی به لحاظ سیاسی تمام شده است.

در این پندار راستگرایان رادیکال تنها نیستند. کسانی در بیرون از ساختار قدرت در نظام جمهوری اسلامی نیز چنین می اندیشند. چنان که جواد طباطبایی پیش از برگزاری انتخابات، هاشمی را به لحاظ سیاسی تمام شده اعلام کرد. اما آیا به راستی «مرد سیاست» جمهوری اسلامی به پایان کار خود نزدیک می شود؟ در باب آینده سیاسی هاشمی گمانه های گوناگونی می توان زد؛ نخست اینکه او به سرنوشت منتظری دچار می شود، یعنی از عرصه رسمی سیاست به کلی حذف می شود.

تحقق این گزینه با توجه به فضای درونی مجلس خبرگان، امری بعید به نظر می رسد زیرا به رغم تلاش احمد خاتمی و محمد یزدی برای القای این امر که اکثریت خبرگان در موضعی کاملاً مخالف هاشمی قرار دارند، اخبار پشت پرده مجلس خبرگان به هیچ وجه گویای چنین امری نیست. چه اگر اکثریت خبرگان مخالف هاشمی بودند، در انتخاب هیات رئیسه این مجلس در اواخر سال ۸۷ توصیه به عدم انتخاب هاشمی به ریاست مجلس را به سمع قبول می شنیدند و هاشمی را با آرایی به مراتب بالاتر از آرای سال ۸۶، بر مسند راس و رئیس خبرگان نمی نشاندند. گمانه دوم در باب آینده سیاسی هاشمی، جداسری وی از جنبش سبز موسوی و سکوت وی در قبال حوادث سیاسی جامعه است.

احتمال تحقق این گزینه نیز چندان بالا نیست زیرا اگر هاشمی قصد داشت جریده روی و دم برنیاوردن را در پیش بگیرد، باید نتیجه انتخابات را تایید می کرد و پس از آن نیز در مراسم تنفیذ رئیس جمهور حضور می یافت. علاوه بر این، هاشمی نیک می داند جنبش سبز جامعه ایران در برابر جریان سیاسی قدعلم کرده است که در نهایت در پی حذف او از ریاست مجمع تشخیص و ریاست مجلس خبرگان است. گمانه سوم در باب آینده هاشمی این است که هاشمی در این پیرانه سر، تروتسکی انقلاب ایران می شود تا باب انحراف در انقلاب را مسدود سازد؛ گمانه یی که تحقق آن سخت دور از ذهن به نظر می رسد.

چه هاشمی اگرچه زمانی انقلابی بوده است اما اینک سال هاست در «خانه قدرت» نشسته است و طبیعتاً مانند هر سیاستمدار انقلابی از توفان انقلاب گذشته یی، دوره کنش های رادیکال را پشت سر گذاشته است. به علاوه هاشمی، به رغم سابقه انقلابی اش، اساساً سرشتی محافظه کار دارد. چهارمین گمانه یی که درباره آینده سیاسی هاشمی می توان زد این است که او خود از تمامی مناصب سیاسی اش استعفا می دهد و از این طریق مخالفت عمیق خود با روند سیاسی موجود در جامعه را برملا می کند. شایعه استعفای هاشمی در نخستین روزهای پس از انتخابات در فضای سیاسی کشور به گوش رسید اما ظاهراً این شایعه محصول جنگ روانی مخالفان دست راستی هاشمی بود. در باب احتمال استعفای هاشمی از مناصبش باید گفت کنش سیاسی خود هاشمی نیز ضریب تحقق چنین امری را چندان بالا نشان نمی دهد. هاشمی سیاست های دولت نهم و نیز رفتار سیاسی محمود احمدی نژاد را نشانه ابتلای جمهوری اسلامی به انحراف از مسیر آرمانی ترسیم شده از سوی بنیانگذار نظام می داند.

بنابراین وی احتمالاً عرصه را به نفع کسانی که آنها را نیروهای سیاسی خطرناک و غیراصیل نظام می داند، ترک نخواهد کرد. علاوه بر این، «نجواهای سیاسی» غیرقابل انتشار پاره یی از رجل سیاسی دال بر این است که هاشمی انگیزه بسیار زیادی برای باقی ماندن در مجلس خبرگان و ممانعت از تسخیر فضای این مجلس از سوی جریان راست رادیکال دارد. کناره گیری هاشمی از ریاست مجلس خبرگان، به احتمال بسیار زیاد، احمد جنتی یا شیخ محمد یزدی را بر کرسی ریاست این مجلس خواهد نشاند و این امر از نظر هاشمی سرآغاز شکل گیری انحرافی عظیم در تاریخ جمهوری اسلامی است. گمانه پنجم در باب آینده سیاسی هاشمی، عزل وی از سمت های انتصابی اش است. در این صورت هاشمی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و امامت نماز جمعه تهران را از دست می دهد و تنها ریاست مجلس خبرگان برایش باقی می ماند.

اگر این وضعیت محقق شود، مجلس خبرگان به آخرین نهاد انتصابی نظام بدل خواهد شد که باید به چالش آشکار و پنهان با نهادهای انتصابی برخیزد. در این صورت ماهیت و کیفیت کنش سیاسی هاشمی و توانایی وی در هدایت فضای مجلس خبرگان و همراه ساختن روحانیون بلندپایه قم با خبرگان حامی و همراه خویش، نقش مهمی در تعیین معادلات سیاسی کشور ایفا خواهد کرد. باید دید تقابل هاشمی با مربع یزدی- جنتی- مصباح- خاتمی در مجلس خبرگان، سرانجام چه نتایجی به بار خواهد آورد و به کجا می انجامد. اینکه در میان پنج گمانه فوق کدام یک آینده سیاسی هاشمی خواهد شد، سوالی است که پاسخ دادن به آن آسان نیست زیرا هنگام شکل گیری جنبش های اعتراض آمیز و نیز در بحران های سیاسی، لحظه های سرنوشت سازی پدید می آید که استفاده یا عدم استفاده از آنها، می تواند تاریخ سیاسی یک ملت را به مسیر تازه یی دراندازد. چنان که برخی از نظریه پردازان سیاسی می گویند، «لحظه های گذار»، لحظه هایی است که استفاده صحیح کنشگران سیاسی از آنها می تواند گذار به دموکراسی را رقم بزند.

هاشمی و حامیان کنونی اش در نظام جمهوری اسلامی، شخصیت های سیاسی منتقد، جمع قابل توجهی از نمایندگان مجلس خبرگان، پاره یی از افراد برجسته مجمع تشخیص مصلحت نظام، برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مجمع روحانیون مبارز و در نهایت طبقه متوسط جدید و برخی از طبقات بالای مدرن، عمیقاً از شرایط پدیدآمده در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد و نیز از تاییدات عالیه یی که شامل حال وی می شود، ناراضی اند. حال باید دید آیا «لحظه های گذار» در مسیر پیش روی جنبش سبز جامعه ایران پیش خواهد آمد و در صورت وقوع چنین پیشامدی، آیا هاشمی فراست و جسارت و مهارت استفاده از چنین لحظه های سرنوشت سازی را، پس از یک عمر فعالیت و تجربه اندوزی سیاسی، از خود بروز خواهد داد؟

هومان دوراندیش