جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

نگرشهای بشری در تفسیر وحی


نگرشهای بشری در تفسیر وحی

«وحی» از قدیمی ترین و مهمترین مباحثی است که از طرف فلاسفه, متکلمان, عرفا و مورد توجه قرار گرفته است نظریه های متعدد و متفاوتی در باب تفسیروحی وجود دارد که می توان آنها را به دو گونه آسمانی و زمینی تقسیم کرد در تفاسیر آسمانی سعی شده وحی به منبعی ماورایی و الهی نسبت داده شود, اما در تفسیر زمینی, برای وحی علتی مادی و این جهانی درنظر گرفته شده است

«وحی» از قدیمی ترین و مهمترین مباحثی است که از طرف فلاسفه، متکلمان، عرفا و...مورد توجه قرار گرفته است. نظریه های متعدد

و متفاوتی در باب تفسیروحی وجود دارد که می توان آنها را به دو گونه آسمانی و زمینی تقسیم کرد. در تفاسیر آسمانی سعی شده وحی به منبعی ماورایی و الهی نسبت داده شود، اما در تفسیر زمینی، برای وحی علتی مادی و این جهانی درنظر گرفته شده است.

دراین مقاله، به نگرشهای گوناگون بشری در باب وحی که همان تفسیر زمینی از آن است، پرداخته می شود برای رسیدن به این منظور، ابتدا به مفهوم شناسی وحی می پردازیم، سپس نظریه های متفاوتی را که در باب بشری از وحی وجود دارد، مطرح و بررسی می کنیم.

● معنای لغوی وحی

واژه پژوهانی که «وحی» را مورد بررسی قرار دادند، معتقدند وحی اصل وقاعده ای براساس رساندن «علم» وغیر آن است. (عبدا... جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ص۵۳) واژه «وحی» درتعابیر اهل لغت، معانی گوناگونی دارد، از جمله: آواز که در مردم و غیر آنان باشد، اشارت، مکتوب، پیغام، نامه، نوشتن، الهام، کلام پنهانی، (به کسی ) اشاره کردن، (نزد کسی) فرستادن،(باکسی) راز در میان گذاشتن، راز گفتن، (با کسی) پنهانی حرف زدن، سریع ذبح کردن، سریع شدن، شتابان شدن، پیام خدا به پیغمبر، الهام از طرف خدا به پیغمبران.

راغب درمعنی وحی می گوید: «اصل وحی اشاره سریع است، و برای متضمن بودن معنی سرعت به کاری که سریعا انجام یابد(امر وحی) می گویند»(راغب اصفهانی ، مفردات الفاظ قرآن، ج۳ص۴۲۷)

کسان دیگری هم وحی را به معنی اشاره گرفتند، از جمله: ابن فارس(معجم مقاییس اللغه، ج۶، ص۹۳)

ابن عربی (الفتوحات المکیه، ج۲، ص۷۸) ابن منظور(لسان العرب، ج۱۵، ص۲۴۰)

الفراهیدی (العین، ج۳، ص۳۲۰ ) ابن اثیر(النهایه فی غریب الاحادیث والاثر، ج۵، ص۱۶۳)

● معنای اصطلاحی وحی

«وحی اصطلاحی، ارتباط معنوی وغیبی خداوند با پیامبران خویش است. پیامبر، گیرنده ای است که پیام الهی را به واسطه همین ارتباط، از فرستنده آن دریافت می کند و جز او هیچ کس شایستگی و توان چنین دریافتی را ندارد.»(حسین جوان آراسته، درسنامه علوم قرآنی، ص۶۰)

از لحاظ شرع، وحی آن است که خداوند پیغمبری از پیغمبران را به احکام شرعی و امثال آن آگاه نماید. غزالی درکتاب «عقیدة المسلم» کلمه وحی اصطلاحی را چنین بیان می کند:

«وحی یک احساس عرفانی است که شخص، آن را از نفس خود می یابد و یقین دارد که این عرفان، از طرف خداست، خواه با واسطه و خواه بدون واسطه، هرگاه واسطه ای در بین باشد، وحی به وسیله صداهایی است که برای گوش شنونده مجسم می گردد، مانند صدای زنگ یا گفتار فرشته، اگر بی واسطه باشد بدون صدا خواهد بود. (اسعد شیخ الاسلامی، تحقیقی در مسائل کلامی از نظر متکلمان اشعری و معتزلی ، ص۱۳۳ نقل از غزالی).

زرقانی می نویسد: «وحی در لسان شریعت عبارت است از اینکه خداوند متعال آنچه را اراده تعلیم نموده به بندگان برگزیده اش اعلام می کند، ولی به طور خفا و پنهانی».(عبدالعظیم زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن ، ص۵۶).

● تحلیل عقلانی وحی

«دیدگاهی است که وحی را استکمال و بالندگی عقل نظری و عملی می داند و پیامبر را کسی که تمام مراتب عقل نظری و عملی وی در پرتو ارتباط با عقل فعال به فعلیت تام رسیده است، گویا معرفت وحیانی را مرتبه ای از معرفت عقلانی تلقی کرده است».(محمدباقر سعیدی روشن، تحلیل وحی از دیدگاه اسلام و مسیحیت ، ص۳۳).

حکمای اسلامی برای تحلیل وحی نظریه ای دارند که باید آن را به عنوان یک فرضیه در این باره مطرح کرد، اجمال این فرضیه این است: روح پیامبر که دارای استعداد خاصی است،(همان، ص۳۴؛ جعفرسبحانی، مجله کلام اسلامی، ش۲۶، ص۷) در سیر صعودی با عقل فعال که وظیفه او تربیت نفوس مستعده است، متصل شده ، آنگاه حقایق و معارفی را از او دریافت می کند ویافته های او دراین مرحله جنبه عقلانی دارد، سپس در سیر نزولی همین حقایق، در عالم مثال به صورت کلمات همگون با عالم مثال درآمده، ودر منزل دیگر در عالم حس به صورت الفاظ و کلمات موزون شنیده می شود. (محمد مجتهد شبستری، هرمنوتیک، کتاب وسنت ، ص۱۲۷، جعفر سبحانی، مجله کلام اسلامی ش۲۶،ص۷)

به عبارت دیگر در اتصال روح پیامبر با عقل فعال، حقایقی به صورت معقول تجلی نموده، سپس در دو مرحله دیگر که عبارتند از: عالم مثال(خیال متصل) و عالم حس(دستگاه حس پیامبر)به صورت وجود متناسب با آن مرحله در می آید.

بنابراین، حقیقت وحی تنزل یافته ها از عالمی به عالم دیگر است.

اولین فیلسوفی که به نحو روشمند و مبتنی بر اصول فلسفی از وحی و نبوت سخن گفت حکیم ابونصر فارابی(د۳۳۹) است. روش و اندیشه فارابی دراین مسأله از جانب حکمای بعد از او مورد استقبال فراوان واقع شد و درتاریخ فلسفه اسلامی با تفکر و اندیشه فلاسفه بزرگی همچون ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا به اوج خود رسید.(موسی ملایری، تبیین فلسفی وحی ازفارابی تا ملاصدرا، ص۵۳)

ملاصدرا (۹۷۹-۱۰۵۰ ق) در این رابطه معتقد است : «وحی عبارت است از دانش غیر اکتسابی که انبیاء از امور ماوراء طبیعی اخذ می کنند، به گونه ای که مفیض معرفت بر آنها آشکار است». (همان، ص۳۱،ر.ک : صدرالمتألهین، المبدأ والمعاد؛ همو، الشواهد الربوبیه؛ همو، شرح الاصول من الکافی، ص۴۴۶).

● تحلیل جامعه شناسانه و روان شناسانه از وحی

برخی دانشمندان جدید، پدیده وحی را براساس مبانی و داده های نوین علوم اجتماعی و روان شناسی تفسیر و تحلیل کرده اند. این افراد برای اینکه بین علوم مادی جدید و عقیده به وحی و نبوت سازگاری ایجاد کنند، گاهی وحی را «تجلی شخصیت درونی» به شمار آورده اند و گاهی «نبوغ عقلی» (محمدباقر سعیدی روشن ، تحلیل وحی از دیدگاه اسلام و مسیحیت، ص۴۴)

الف) وحی؛ تجلی شخصیت درونی

به عقیده صاحبان این نظریه، پیامبران افرادی درستکار هستند که از آنچه دیده و شنیده اند به راستی خبر می دهند و منشاء آگاهیهای آنها ارتباط باعالم غیب و جهان ماورای طبیعت نیست، بلکه تراوش شخصیت درونی خود آنهاست. آنها می گویند: وحی، الهامی است که از درون وجود پیامبر به روح او افاضه می شود و همان تراوش وجدان مخفی و تجلی باطن پیامبران است که در موقعیت مناسبی متبلور می شود و هرگز فرشته ای درکار نبوده و پیامی از خدا نیامده است، بلکه شخصیت درونی آنان در صفحه ذهن ناخودآگاه ظاهر شده و از آن نهانگاه به صفحه ذهن خودآگاه وارد می شود.معلومات، تفکرات و آرزوهای متعالی پیامبر برای او الهاماتی درونی را ایجاد کرده و او آنها را به عنوان یک حقیقت غیبی و وحی پنداشته است.(همان ص۴۴).

ب) وحی؛ تجلی نبوغ عقلی

براساس این دیدگاه، ماهیت وحی انبیاء، ارتباط با غیب و دریافت پیام خدا نیست بلکه حاصل نبوغ فکری و اجتماعی پیامبران است که به واسطه شخصیت درونی آنها برایشان جریان یافته است. اینان معتقدند نبوغ فردی، سبب اندیشه هایی در درون افراد می شود که از آن به نام«وحی» و نبوت تعبیر می کنند. طبق این نظریه، همان طور که در بین انسانها افراد نابغه ای هستند که از راز پدیده های جهان پرده برمی دارند و نقطه های عطفی را در تاریخ بشر ایجاد می کنند، افرادی هم وجود دارند که نابغه اجتماعی هستند و قوانین متعالی اجتماعی را کشف و طراحی می کنند.

این ویژگیها موجب شده تا آنان در مسیر سعادت و رشد و تکامل جامعه انسانی قرار گیرند.این نوابغ که پیامبر نامیده می شوند، افکار با ارزشی دارند که از نبوغ درونی و عقل اجتماعی آنها ناشی شده و قوانین مناسب اصلاح و ترقی جامعه را به وجود آورده است که دین نام گرفته است؛ و جبرئیل هم همان روح پاک آنهاست که افکار درخشان را به مراکز ادراکشان الهام نموده است و کتاب آسمانی هم همان قوانین وبرنامه های پیشرفته ایشان می باشد (همان ص۴۷).

● نتیجه

به تعبیر قرآن وحی لفظ مشترکی است حاکی از رابطه خداوند در ربوبیت و تدبیر همه هستی.تجلی علم الهی، حقیقت وحی تشریعی را تشکیل می دهد و روح انسان کامل است که باید این حقیقت سنگین را دریافت و حمل کند. مبدأ وحی مقام علم الهی است، اما بعد از نزول در قالب لفظ و کتاب و کلام قرار می گیرد تا برای مردم قابل فهم باشد. وحی از طریق علم حضوری خاص پیامبران برآنها فهم و دریافت می شود پس هیچ شک و تردیدی در آن نیست.

معرفت وحیانی، تفکر ناپذیر و خردگریز است، اما این امر با خرد پذیری اهداف و نتایج وحی منافات ندارد. پیامبر با اذن و مشیت الهی از غیب آگاه می شود نه به طور مستقل.

وحی نه از سنخ معرفت حسی و تجربی است که انسان بتواند از طریق حس و تجربه آن را درک کند و نه از سنخ معرفت عقلانی و فیلسوفانه است که با عقل و فلسفه قابل درک باشد، بلکه وحی از معرفت معمولی بشر بالاتر و یک امر غیبی و ماوراء طبیعت است.

پس حقیقت وحی را نمی توان تصور و تعریف کرد، تنها روح پاک پیامبر در باطن ذات خود حقیقت، وحی را درک و تجربه می کند و همراهان او فقط علایم وحی را در وی مشاهده می کنند نه حقیقت آن را. سایر انسانها تنها برخی از آثار وحی را که قرآن و اوصاف نبوی می باشد، می توانند بشناسند و آن را از پدیده های دیگر ممتاز گردانند.

رقیه سیه چهره



همچنین مشاهده کنید