پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
بررسی شبهه برهان ناپذیری خدا
نگارنده در این نوشتار بر آن است تا با طرح صور گوناگون شبهه برهانناپذیری خداوند و بررسی مباحث استدلالی خداشناسی و رویکرد شهودی عارف و با یادآوری تلاشهای علمی حکما و متکلمان اسلامی، این دیدگاه را رد نموده و شناخت عقلی و عرفتحصولی نسبتبه خداوند را ممکن و براهین اثبات ذات باری تعالی را منطقی برشمارد . و نیز تفکر جدایی علم و ایمان (، عقل و دین و یا علم و دین) را پرورده دامان شبهه برهانناپذیری خداوند دانسته است .
● مقدمه
یکی از شبهات وارده در باب اثبات ذات خدا و صفات ثبوتیه و سلبیه او این است که اساسا این مسائل برهانپذیر نبوده و بشر نمیتواند با برهان عقلی یا با هرگونه استدلال قانع کنندهای به شناختخداوند نایل آید بلکه بالاتر از آن اصولا شناخت عقلی و معرفتحصولی نسبتبه خداوند ممکن نیست و نمیتوان در قالب تصور و تصدیق خداوند را شناخت . بنابراین باید در شناختن ذات و صفات خداوند (۲) و گرایش به ایمان، به دنبال راههای دیگر بود و مثلا از فطرت یا تجربه دینی و مانند آن بهره جست . در مقابل این شبهه، همه حکما و متکلمین اسلامی نه تنها این مسائل را برهانپذیر دانستهاند بلکه در این راه تلاشهای بسیاری کرده (۳) و سرمایههای بزرگی از اندیشههای متافیزیکی را به برکتخاصیت انتقالپذیری علوم حصولی (۴) و به یمن اعتبار عقل و استحکام براهین فلسفی، در اختیار تشنگان حقیقت و پویندگان راه معرفتخدا قرار دادهاند و در احتجاج با منکران وجود خدا همیشه سرفراز و پیروز بودهاند، البته در عین حال این همه را صرفا شناختی عقلی، کلی، مفهومی و از ورای حجاب دانستهاند .
● صور گوناگون شبهه برهانناپذیری خدا
کسانی که خداوند و صفات او را برهانپذیر نمیدانند به گروههای مختلفی تقسیم میشوند که به اجمال به آنها میپردازیم:
الف) کسانی که اساسا اعتبار عقل را منکرند و معرفت را جز در حصار حس یا تجربه (۵) نمیجویند . با مبنای این گروه نه تنها استدلال عقلی و برهان منطقی ارزش معرفتی ندارد بلکه اساسا هیچ گونه معرفت عقلی حتی به صورت گزارههای بدیهی و معلومات فطری (۶) عقل وجود ندارد و چون مسائل متافیزیکی از قلمرو حس و تجربه و در نتیجه از مدار معرفت علمی بیرون است پس بحث پیرامون خدا نیز برهانپذیر نمیباشد . (۷)
ب) کسانی که با اعتراف به اعتبار عقل و معلومات نظری آن به نقد شیوه قیاسی پرداخته و با طرح بعضی اشکالات، برهان عقلی را فاقد ارزش معرفتی قلمداد کردهاند .
مشکل این گروه مشکل منطقی است و به طور مثال در یکی از نقدهای رایج، شکل اول را که مرجع دیگر اشکال قیاسی است مفید علم نمیدانند و میگویند برای آگاهی به مطلوب، علم به کبرا کافی بوده و به تشکیل قیاس و جستجوی نتیجه نیازی (۸) نیست; زیرا اگر علم به مطلوب وجود نداشته باشد ادعای آگاهی به کبرا که قضیهای است کلی بی مورد میباشد، قهرا در شکل اول، مغالطهای از صنف مصادره به مطلوب، مستقر است . (۹)
با این بیان هر چند عقل میتواند خدا را بی واسطه شهود کند (۱۰) ، ولی نمیتواند به روش منطقی و با ترتیب مقدمات برای اثبات او اقامه برهان کند .
ج) کسانی که هرچند در مبانی معرفتشناختی و منطقی خود مشکلی ندارند و برهان فلسفی را ارج مینهند، ولی خصوص براهین اثبات خدا را که بشر تاکنون به دست داده، نقادی کرده و آنها را از اثبات خدا ناتوان جلوه میدهند . این گروه که ناتوانی براهین اثبات خدا را باور دارند به دو دسته تقسیم میشوند:
۱) کسانی که هر چند در مساله خداشناسی وجود هر نوع برهان فلسفی و استدلال ناب عقلی را منکرند، ولی به صحت نوعی استدلالات اقناعی و درستی ادلهای که به هر حال دستگاه معرفتی عقلایی را خاضع میکند، رضایت میدهند; نظیر آنچه در حساب احتمالات گفته میشود .
۲) کسانی که هرگونه استدلال را مخدوش میشمرند و هیچ دلیلی را قانع کننده نمیدانند و ایمان را - در فرض تسلم - صرفا به شهود باطن از نوع «تجربه دینی» یا به ساحتهای روانی مثل اراده و عاطفه یا به «مفیدیت» و مانند آن مستند میکنند .
به هر حال در پاسخ به هر دو گروه باید گفت که استنتاج مزبور، مغالطه از باب «وضع ما لیس بعلهٔ علهٔ» است .
د) گروهی دیگر این راه را رفتنی و این در را گشودنی میدانند، ولی پای استدلال را در این راه چوبین و غیر مطمئن، تلقی میکنند . اینان فقط دل را مرکب خدا و یگانه «رهنورد بادیهپیما» میشمارند و تنها راه مطمئن را سلوک قلبی میدانند نه سلوک عقلی . عرفا از این نظر دفاع میکنند . (۱۱)
باید توجه داشت که اینان هر چند به گروههای دیگری که گرد این شبهه جمع شدهاند نزدیکترند، ولی چندان هم در میان این حلقه قرار ندارند; زیرا در عین تکیه بر سلوک قلبی و نامطمئن خواندن استدلالات عقلی، مسائل خداشناسی را ذاتا برهانپذیر میشمارند .
هـ) گروهی دیگر میگویند:
«ما درباره خدا و صفات ثبوتیه و سلبیه خدا . . . چیزی نمیدانیم و نمیتوانیم بدانیم . . . درباره همه اینها بدون چون و چرا و بدون حق نظر یعنی بدون دخالت دادن منطق و استدلال باید تسلیم نظر وحی شد . . .» اشاعره و حنابله که خود را «اهل الحدیث» مینامند طرفدار این نظریهاند . (۱۲)
آنچه تاکنون ارائه گردید صور گوناگون شبهه برهانناپذیری خدا و صفات او بود پاسخ کلی این شبههها این است که اگر مبنای شبهه مشکل معرفتشناختی باشد باید معرفت را بازشناخت و در مبانی معرفتشناختی تجدید نظر کرد . و اگر مشکل منطقی در میان باشد باید منطق را ملاحظه کرد و ارزش قیاسات و نحوه شکلگیری شکل اول و کلیت کبرای آن را مورد بررسی مجدد قرار داد، اما اگر نقادی براهین اثبات خدا به این شبهه دامن زده باشد بررسی خود براهین و ادله مورد نظر لازم است و با رفع اشکالات مطرح شده و اثبات صحتحتی یک برهان فلسفی، خود به خود شبهه مذکور هم برطرف خواهد گردید . در واقع اقسام شبهه مذکور فی نفسه هیچ جایگاه علمی و پایگاه استقلالی ندارد و متکی به یک سلسله ناتوانیهای فکری و فلسفی یا ضعف مبانی معرفتی و منطقی میباشد .
● استدلال یا تنبیه؟
مباحثخداشناسی بر دو گونهاند: پارهای از مسائل اموری هستند که به طور فطری مشهود دل یا معلوم عقلی بوده و عمدتا به دلایل گوناگون مورد غفلت انسانها قرار گرفتهاند . در این گونه مسائل اصولا استدلال به معنای حقیقی کلمه یعنی کشف مجهول مطرح نیست; آنچه هست صرفا تنبیه و یادآوری است . معرفتبه اصل وجود خدا و کلیات صفات او از این قبیل است; زیرا این معرفت، هم در فطرت قلب و هم در فطرت عقل میدرخشد و اقامه هرگونه برهان در این گونه مباحث صرفا برای زدودن شبهات و هدایت اذهان به گنجینه نهفته در نهاد انسانها است . پارهای دیگر از مسائل، مباحث دقیق خاص و جزییتر و تفاصیل اعتقادات است که هر چند نیازمند تلاش عقلی و ترتیب مقدمات است، اما اساسا بشر به پیمودن عقلانی این باریکههای اعتقادی و ایمانی، مکلف نیست و میتواند آنها را از نظر عقلی مسکوت بگذارد و صرفا به پیام وحی و تعلیم خاص الهی گوش بسپارد، البته هر چه انسان بتواند در این زمینهها هم، کاوش کند و به نتایج روشنی دستبیابد از یک سو سرمایههای عقلی خود را فزونتر ساخته و به درک بهتر معارف الهی و تعمیق باورهای دینی و فربه شدن آنها نایل میشود و از سوی دیگر پارهای از مباحث اعتقادی دینی را که بر پایه ظن استوار است - چه ظن صدوری و چه ظن دلالی - بدین وسیله به معارف قطعی و یقینی تبدیل میکند . بدیهی است لحن سخن مزبور فقط در خصوص معرفتشخصی صدق میکند; در سنگر دفاع از پایههای دین و معارف کلی و جزیی آن و میدان مناظرات کلامی، هرگونه تلاش عقلی در جهت تحکیم معارف دین واجب و لازم است .
پس معرفتبه اصل وجود خدا یک معرفت فطری است . بنابراین همه براهین اثبات خدا صرفا تنبیهات هستند و نمیتوان آنها را استدلالات حقیقی و برای کشف مجهول دانست . بشر هرگز جاهل به خدا نبوده و نیست و خدا نیز نیازمند اثبات نیست . در عین حال همه براهین خدا در جای خود و بر کرسی تنبیه، صحیحند و دارای ارج و اعتبار میباشند . از این رو استدلال فلسفی که منطقا عقول انسانها را متوجه خدا میکند و اندیشهها را بیدار کرده و با خداوند مهربان میسازد، نه تنها ممکن استبلکه در بازار دانشها و در میدان بحث و نظر به نوبه خود لازم است .
● عارف و خداشناسی
عارف رویکرد شهودی به معرفت دارد و خدا را در طور سینا به تماشا مینشیند و عقل نظری و عقل عملی را به مسلخ عشق میفرستد و کوشش را وا مینهد و سر شوریده و پابرهنه (فاخلع نعلیک) (۱۳) و با جذبه و کشش در وادی مقدس قدم برمیدارد . او تلاش نظری و استدلال و برهان را برای اهل نظر وا میگذارد و فرزند برهان و مولود مقدمات را صرفا دل مشغولی ارباب بحث میشمارد و اندیشه را حجاب قلب و معرفتحصولی را سایه معرفت و نه خود آن، میداند و معرفت را جز به شهود تفسیر نمیکند . این غیر از آن است که شخص پابند معرفتحصولی دم از برهان ناپذیری خدا بزند . عارف دانستن را غیر ممکن نمیشمارد بلکه تماشا کردن را بر دانستن ترجیح میدهد و به عنوان «واصل مخبر» ندا سر میدهد که آن «نور مطلق» دانستنی نیستبلکه تماشا کردنی است .
● علم و ایمان
شبهه برهان ناپذیری خداوند مبدا پیدایش تفکر جدایی علم و ایمان - که از آن به جدایی عقل و ایمان (۱۴) نیز تعبیر میشود - گردیده و این تفکر در مغرب زمین به صورت یک جریان پرآوازه و مستمر فرهنگی درآمده است . این جریان خطرناک و نامیمون فرآورد عوامل فرهنگی دیگر است که هر کدام به تنهایی میتوانست چنین جریانی را اساس ببخشد .
ضعف مبانی معرفتشناختی و سیطره اندیشه پوزیتویستی و فلسفه شک بر باورهای غربی از جمله الاهیون و متالهان آنها از یک سو، و دیانتشرک آلود و غیر قابل دفاع عقلانی مسیحیت از سوی دیگر، علم و ایمان را در اذهان متکلمان و متالهان مسیحی و به طور کلی در فرهنگ دینی غرب، رو در روی هم قرار داد و سنگربانان ایمان مسیحی برای دفاع از آیین خود و توجیه مقبول عنصر ایمان چارهای جز جدا کردن این دو عنصر از یکدیگر نیافتند و بدینسان تز «تجربه گرایی دینی» رونق گرفت و واژه «تجربه دینی» (۱۵) ، (religious experience) به عنوان رهیافت معقول ایمان اصطلاح گردید . این تفکر خود به خود اندیشه جدایی «زبان دینی» از «زبان فلسفی» ، همچنین جدایی «زبان دین» از «زبان فلسفه» را به همراه آورد (۱۶) و در مجموع فرهنگ دینی را از فرهنگ عقلانیت ممتاز شمرد و ایمان و گرایش دینی را صرفا در چارچوب شخصی، عواطف و احساسات و تعبدهای بیریشه معنا بخشید .
تفکر جدایی عقل و ایمان یا علم و دین یک تفکر شوم و مبنای غلطی است که همواره به دنبال خود بحثهای بسیاری را در باب ایمان و خداشناسی بر میانگیخت . برای آن که اهمیت قضیه روشن شود به برخی از آرای مشهور و گفتههای رایج، به صورت کوتاه اشاره میکنیم:
ایمان گرایان افراطی، نظیر «کرکگور (۱۷) » معتقد شدهاند که اساسا عقل، سد راه ایمان است و هر آنچه از طریق اندیشه و خرد آدمی کشف و دانسته شود، از حوزه ایمان خارج است . (۱۸) پیروان فلسفه تحلیل زبانی، مانند ویتگنشتاین نیز با جدا ساختن حوزه زبان دین از سایر حوزهها و این که نمیتوان از خارج این حلقه و با عقل یا علم به سراغ مفاهیم دینی و گزارههای کلامی رفت، به توجیه ایمان و مقبول جلوه دادن آن پرداختهاند . (۱۹)
گفتار دیگری که در رد عقلانیت دین و پیوند علم و ایمان وجود دارد گفتاری است که با نگاه کردن از بیرون به براهین فلسفی و ادله اثبات صانع و با یک لحن بیطرفانه نسبتبه آنها ساخته و پرداخته شده است . در این گفتار چنین وانمود میشود که همه براهین مورد نظر به هر حال - چه درست و چه نادرست - همواره مورد انتقاد منتقدان بسیاری قرار گرفته و بشر در طول تاریخ فرهنگ فلسفی - کلامی نتوانسته به اتفاق سخن و داوری مشابه و قطعی پیرامون این ادله برسد . بنابراین بجاست که به طور کلی حوزه دین و عنصر ایمان را از حوزه فلسفه و عنصر عقل جدا بکنیم چنان که مطالعه احوال مردم دیندار هم چنین نتیجهای را فراروی ما میگذارد; زیرا «در عالم واقع و تجربه هم حتی یک در هزار از مردم دیندار را نمیتوان یافت که بر اثر اقناع عقلی و فلسفی ایمان آورده باشند یا به طریق عکس، شاید یک در هزار از مؤمنان را نتوان با قویترین ادله به ترک ایمان واداشت .» (۲۰)
گاهی چنین تعبیر میشود که:
«اثبات استواری و نااستواری گزارههای دینی و مطابقت آنها با واقع از دسترس بشر خارج شده است .» از این جهت نباید در مسائل دینی از این نظر بحث و گفتگو کرد .
حسن رحیق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست