یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

دو قدم مانده به کجا


دو قدم مانده به کجا

نقدی بر برنامه تلویزیونی دو قدم مانده به صبح

شبکه چهار را شبکه فرزانگان می نامند. بنابراین اگر کسی چیزی را دریافت ننمود و یا برنامه ای از برنامه های شبکه چهار را نفهمید به طور قطع از فرزانگان نیست.

مدت های مدیدی است که در آخر شب و هنگامی که فقط فرزانگان بیدارند(معمولا فرزانگان روزها در خوابند) برنامه ای از شبکه فرزانگان، توسط فرزانگان و برای فرزانگان پخش می شود به نام دو قدم مانده به صبح. شکل و فرمت برنامه از ابتدا تا انتها و در تمامی بخش ها یک شکل کلی دارد، در ابتدا مجری حرفه ای برنامه، سلام و علیکی شاعرانه با بینندگان می کند و آن گاه دو نفر دیگر که یکی میهمان مجری پرسشگر است، یعنی سه نقش بر عهده دارد که هم میهمان است، هم مجری است و هم پرسشگر، در مقابل کسی می نشیند که فقط نقش میهمان را در مقام پاسخگو دارد. هر شب هم در خصوص یک مبحث هنری و فرهنگی بحث می گردد. بحثی دو نفره از فرزانگان و برای فرزانگان.

چنانچه گفته شد مطالب انتخاب شده برای صحبت عمدتا در حوزه های فرهنگی و هنری می چرخد، آنچه که در این برنامه و برنامه های مشابه باید حائز اهمیت باشد ولی کمترین بها را در خود می گیرد، زاویه دید بررسی است. از کدام زاویه؟ با چه قصدی؟ و طبعا چه نتیجه ای؟

معمولا در تمامی برنامه هایی از این دست، عمده نقد مسلط یا از دید صرف مذهب است و یا مبانی کلاسیک. نقد بر مبنای کلاسیک از آنجایی که لامحاله به پیشینه فرهنگی بازتاب می گردد خود به خود به نفی می انجامد. نفی می تواند راهکاری گردد که مبحث را با شرایط جغرافیای فرهنگی تطبیق دهد(مانند ژاپن و چین) و نیز می تواند ادله ای گردد که بدوا حاکمیت و سپس ایدئولوژی را زیر سوال ببرد و ما نیز که بعضا عادتی ثانویه در فرهنگ اندیشه داریم و آن هم نادانی مان را در پس حذف می پوشانیم و این فرهنگ از پی جریانی به نام دوم خرداد!! شدت بیشتری به خود گرفت ژستی روشنفکری را الگوسازی نمود که هر که بیشتر دشنام روشنفکری به مبانی فرهنگی و به معنای نتوانستن و نخواستن به مسئولین ذیربط دهد، لامحاله از دیدگاه بهتری و سواد بیشتری هم برخوردار است! در این برنامه دو قدم مانده به صبح عیان تر دیده می شود. میهمانان پاسخگو در کمال احترام به آگاهی و پیشکسوتی شان به طور عمومی تمی از نارضایتی کلی در دیدگاهشان یافته می شود که ناگفته نماند این تم، قبل از اینکه خواسته شود قضاوتی در باب آنان گردد، تم روشنفکران مدرن جامعه ما هستند. جماعت روشنفکر از دیر باز و بخصوص از سال های سلطه حزب توده بر ارکان فرهنگی و هنری، این گونه آموخته بودند که بخوانیم تا بدانیم که چگونه انتقاد نماییم تا عدم صلاحیت مسئول و مسئولین حکومتی را برای مخاطب و به طور ضمنی و بی جای پایی برای ایجاد مدرک مستند انجام دهیم.

این رویه که به طور عموم در نقد و نظرهای مکتوب یا شفاهی به وفور یافته می شود، خود به خود از حوزه یک نقد نظری خارج و به یک انتقاد سیاسی مبدل می گردد. آیا هنگامه آن نرسیده است که در کنار دستاوردهای تاریخی، در حوزه های فرهنگی به آنچه که داریم بیندیشیم تا آنکه به مسائل آنچه که باید داشته باشیم؟ و مثال را از اروپا بیاوریم و دلایل را در نقد مادیگری؟ دو قدم مانده به صبح... نامی تصادفی نیست، حکایت شتر مرغ است که اگر بگویند بار ببر، می گوید مرغم و اگر بگویند تخم بگذار می گوید شترم. دو قدم مانده به صبح را اگر در مجاز تعریف نماییم، گفته می شود که شب از نصفه گذشته و دو قدم به صبح مانده است و اگر در نماد بنگریم امیدی است بر دل مایوسان که تا صبح (سمبل ادبیاتی شعر گونه ای به معنای رهایی) دو قدم بیش نمانده است؟

تا آنجایی که در این برنامه و تا به اینجا نتیجه گردیده است فقط یک عبارت است، نداریم، نمی توانیم داشته باشیم زیرا، نمی خواهند داشته باشیم و اندکی عمیق تر، نمی توانند که بخواهند داشته باشیم، بسیط این عبارت در تداعی معانی ذهنی یعنی آنانی که نمی توانند که بخواهند، جز قلت شعور چیست؟ عامیانه اینکه، قبلا فلان مسئول حکومتی که عهده دار فلان قضیه فرهنگی است (ایضا مثلا) شعورش را ندارد که موضوع را درک نماید! آیا در ادامه این تداعی خود به خود، ایدئولوژی که در فرهنگ سیاسی ما، مذهب، نام می گیرد، مورد حمله واقع نمی شود؟ در این زمینه و قبل از آنکه مسئله توسط فرهیختگان دو قدم... تفسیر و تکذیب گردد در یکی از برنامه ها که درخصوص تئاتر بود میهمان محترم در صراحت توضیح کاستی ها به ایدئولوژی و ایجاد آن در تئاتر اشاره ای مستقیم داشت و الباقی هم کم نه بیش به همین نتیجه می رسند.

پرسش دیگر در این راستا طبعا پرسش های دیگری را تداعی می نماید، چه کسی؟ با چه نظری؟ که توضیح و تشریح پرسش چه کسی با چه نظری، شاید ما را به سوی صبحی که فقط دو قدم به آن مانده است روشن می نماید.

سخن دیگر با مصوبین این گونه برنامه هاست. بخصوص آنکه بودجه و هزینه تلویزیون نوعا بیت المال است و تا زمانی که سرمایه های خصوصی در این باره جریان نیافته، هر نوع برنامه تلویزیونی و... صرف بودجه های بیت المال است که در این مبحث وارد نمی شویم که حقیقتا، شرعا، عرفا، قانونا، از دیدگاه زعمای شرع چه نوع تعریفی از نحوه هزینه نمودن بیت المال داشته و دارند، حداقل امکان استفاده بایست سوء استفاده نباشد.

الف: اگر تعریف برنامه تلویزیون با فرمت دو قدم مانده به صبح باشد، واقعا چه کسی نمی تواند برنامه ساز باشد؟ یک نفر در یک گوشه استودیو بنشیند، دو خط متن سلام و خداحافظی و میانی را بخواند و سپس دو نفر دیگر به صحبت بنشینند، چه خلاقیتی، نوآوری، تجربه ای در فرایند تلویزیونی و در این گونه برنامه ها دیده می شود که فی المثل به تخصصی نیاز داشته باشد. ناگفته نماند که برنامه هایی از این دست گاه الزام است مانند میزگردها و یا نشست های عمومی و تخصصی ولی وقتی که صحبت از برنامه ای متداوم و چندین ده قسمتی می گردد دیگر از مصداق های میزگردها و نشست ها خارج می شود و حداقل می بایست فرمتی دیگر داشته باشد. تا میزگرد نشود، میزگردها و نشست ها در ذات تولید تلویزیونی اطلاق برنامه ای ندارد و اگر هم داشته باشد به لحاظ فن برنامه سازی تلویزیونی، یک جای کار می لنگد...

لنگشی به نام رابطه ها!

اکنون که سی سال از انقلاب اسلامی می گذرد و جهان، دوست و دشمن به ناچار، ایران و انقلاب اش را به رسمیت شناخته اند، حداقل نتیجه حاصل شده از این پذیرش، قدرت انقلاب، مردم و... است پس به لحاظ سیاسی دارای قدرتیم.

سی سال است که در تحریم اقتصادی، نظامی و.. . هستیم، عوارض ناگواری را هم تحمل نموده و خواهیم نمود و هنوز هم دارای قدرتیم یعنی سرپا ایستاده ایم.

اما، در بحث و برخورد با موضوعات فرهنگی و هنری آن گونه سخن می گوییم که دو قدم مانده به قهقهراییم؟!

آیا، امکان دارد که جامعه ای در عرصه جهانی و بدون هیچ گونه دوستی و حامی واقعی و نه دیپلماتیک، دارای قدرت سیاسی، نظامی، اقتصادی باشد، اما به لحاظ فرهنگی و هنری رو به قهقهرا رفته باشد؟ آیا مبانی های فرهنگی، جزء جامعه و زیر مجموعه ای از کلیت اجتماع و تاریخ نیست.

البته قصد آن نیست که در پاسخ به نداشته ها، گفته شود داریم، یا در پاسخ نقدهای “حذفی” پاسخ های کودکانه “اثباتی” بدهیم، بلکه قصد در نیت نقد است، می خواهیم که داشته باشیم نوعی تحلیل را به دست می دهد. نتوانستن و عدم آگاهی به توانایی داشتن، نوعی تحلیل دیگری را ایجاب می نماید.

و قضاوت در این زمینه را به عهده مدیر محترم شبکه فرزانگان می گذاریم، در دو قدم مانده به صبح چند پرسش را برای ایشان طرح می نماییم که اگر هر دلیلی به عدم پاسخ بینجامد، حداقل تلنگری در مصداق امر به معروف می تواند باشد؛

۱) نسبت هزینه به درآمد برنامه با توجه به طراحی ساده و پیش پا افتاده فرمت برنامه

۲) دعوت میهمانان پاسخگو به لحاظ طیف بندی، نگرش های اعتقادی، عملکرد و تحلیل ایشان در مدت سی سال

۳) نتایج مبحث مطروحه در برنامه.

۴) زاویه تحلیل مباحث طرح شده دربرنامه ها که لازم است گفته شود بیش از یکصد سال است که تحلیل کلاسیک نظری در نقد داده های فرهنگی و هنری و حتی سایر مبانی مانند سیاست، جامعه شناسی، اقتصاد و... مطرود گردیده و حتی نقد آکادمیک هم دیگر نقد بسیط نیست و این امر بخصوص پس از شکست مانیفست، مارکس، قدرت و سرعت بیشتری گرفته است.

۵) آیا، فرهنگ، یعنی شعر، نمایش، مجسمه سازی، عکس... . و مثلا نقش واقعه دفاع مقدس در موثر بودن رکن های فرهنگی و هنری در این زیر مجموعه جای نمی گیرد؟

۶) نکند خدای نخواسته، پول ملت در شکلی از اشکال رسانه ای هزینه شود که موجبات تحقیر داشته ها را با نقدهای نداشته صورت بدهیم.

۷) دو قدم مانده به... کجا؟

مسعود سمیعی