چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

فقرا به صف


فقرا به صف

در حاشیه دگرگونی های جدید در دور دوم سفرهای استانی

ظاهراً نه تنها قرار نیست محمود احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری انتقاد وارده به شیوه های دولت مداری و کشورداری را لحاظ کند بلکه هر روز که می گذرد به گونه یی عمل می کند که بیش از گذشته مخالفت او را با این انتقادات نشان می دهد و البته رئیس جمهور هم هیچ ابایی از اینکه چنین اندیشه یی را علنی کند ندارد و به آن هم افتخار می کند.

رئیس جمهوری که پس از پایان دور اول سفرهای استانی اش وعده تغییرات ماهوی در مرحله دوم از این سفرها را داد و اینک با سفر به استان خراسان جنوبی در عمل چگونگی این تغییرات ماهوی آشکار شد. احمدی نژاد به مناطق محروم می رود و مردمی را که زیر خط فقر زندگی می کنند مورد ترحم قرار می دهد و کسانی که به هر تقدیری شانس می آورند و به او نزدیک می شوند هبه یی دریافت می کنند یا دستوری کتبی از رئیس جمهور می گیرند تا مشکل شان فی المجلس حل شود. اگرچه باز هم به مانند سابق خبرنگاران رسانه های منتقد امکان حضور در این سفر را نداشتند اما آنگونه که رسانه های حامی دولت از جمله صدا و سیما به کرات اعلام کردند محمود احمدی نژاد در برخی مناطق محروم نشین حضور پیدا کرده و دست کم صد نفر را مورد تفقد شخصی قرار داده است. از قضا این بخش از سفر احمدی نژاد به استان خراسان جنوبی هم بیشتر مورد توجه صدا و سیما و سایر رسانه های حامی دولت قرار گرفت و در سطحی گسترده مورد پوشش خبری قرار گرفت.

فقرا به صف می شدند و از رئیس جمهور می خواستند مشکل شان را حل کند. به این ترتیب معلوم شد دور جدید سفرهای استانی به این شکل است که احمدی نژاد به مناطق محروم استان ها سرکشی می کند و با طبقه فقیر به گفت وگو می نشیند و به هر کدام از این فقرا که نزد او آمده اند هدایای مالی، کالایی و ... اعطا می کند و در صورت نیاز دستور کتبی برای حل مشکل شان صادر می شود. درباره شیوه جدید سفرهای استانی رئیس جمهور نکاتی وجود دارد که پرداختن به آنها می تواند میزان فایده مندی چنین روش هایی را برای کشورداری نشان دهد.

تجربیات ۳۰ ماه گذشته نشان می دهد که مخالفت ها با چنین شیوه های مدیریتی نه تنها از سوی دولت و شخص رئیس جمهور پذیرفته نمی شود بلکه همانگونه که خود او در بیرجند گفته است مخالفان کسانی هستند که صدایشان از جای گرم و نرم می آید. بنابراین به نظر می رسد با چنین موضع گیری از سوی احمدی نژاد ابراز مخالفت کردن حداقل در ذهنیت احمدی نژاد به این معنا است که ثروتمندان با مورد ترحم قرار گرفتن فقیران مخالفند و هر مخالفی هم ثروتمندی است که در کاخی نشسته است و صدایش از جای گرم و نرم می آید، اما با این فرض محال که همه مخالفان گروهی ثروتمند و نق زن که کارشان چیزی جز مخالفت نیست، چند سوال مطرح است که امیدواریم پاسخ روشنی برای آنها یافت شود؛

ـ احمدی نژاد بارها اعلام کرده است که سیاست های شانزده ساله روسای جمهور ما قبل او مجموعاً باعث ایجاد فقر و شکاف گسترده طبقاتی در جامعه شده و او آمده است تا با آوردن پول نفت سر سفره های مردم فقر را از بین ببرد و شکاف طبقاتی را پر کند. اکنون دو سال از اولین سفر او به خراسان جنوبی می گذرد.

دو سال یعنی یک هشتم شانزده سالی که مورد انتقاد احمدی نژاد قرار گرفته است. به عبارت روشن تر طی این دو سال دست کم می بایستی به میزان یک هشتم از فقر منطقه کم شده باشد، چرا که در این مدت میلیاردها دلار درآمد افسانه یی نفت هم به دولت رسیده است و طبیعتاً با این درآمد هنگفت اثر آن می بایستی در دو سال بسیار بیشتر از یک هشتم شانزده سال گذشته باشد. اما آنگونه که رسانه های حامی دولت و نه منتقدان دولت، خود نوشته اند و صدا و سیما هم تصاویر آن را پخش کرده هیچ اثری از رفع یا کاهش فقر دیده نمی شود. بلکه موج، موج آدم های فقیری نشان داده شد که برای گرفتن وجهی هرچند اندک مقابل مکانی که رئیس جمهور بار عام داده بود و فقرا را به حضور می پذیرفت، ایجاد شده بود. سوال این است که چرا به رغم این همه درآمدهای نفتی و گذشت ۳۰ ماه از ریاست جمهوری احمدی نژاد نه تنها کاهش فقر نداشته ایم بلکه بر صف طویل نیازمندان افزوده شده است و رئیس جمهور هم با افتخار تمام به این فقرا مبلغی را هبه می کند؟ مستند این سخنان هم آماری است که اخیراً وزیر رفاه اعلام کرد. به گفته عبدالرضا مصری میزان فقر طی یک سال گذشته در کشور افزایش داشته است.

ـ از الزامات دنیای مدرن جایگزینی ساختارها و نهادها به جای اشخاص است. به عبارت روشن تر در دوره های گذشته که زندگی انسان ها شکل بدوی داشت و حکومت ها هم تکامل نیافته بودند و از سوی دیگر جمعیت بلادها هم چندان زیاد نبود نوعی ارتباط چهره به چهره بین بخش های زیادی از رعایا با حکام وجود داشت. در این سیستم حکام به مناسبت های مختلف از جمله زمان پرمحصولی زمین های زراعتی و پر شدن خزانه دارالحکومه به مردم بار عام می دادند و رعایا مورد تفقد قرار می گرفتند. اکنون این شیوه از حکومت داری منسوخ و به بایگانی تاریخ سپرده شده است، چرا که نه الزامات این زمان به مانند گذشته است و نه این امکان وجود دارد که همه رعایا شرفیاب شوند و طرح مشکل و خواسته کنند. سوال اصلی این است که بر فرض در هر یک از سفرهای استانی احمدی نژاد ۱۰۰ الی ۲۰۰ آدم خوش شانس اجازه حضور پیدا کرده باشند اما تکلیف بقیه چه می شود؟ شاید در این استان و سایر استان های کشور به اندازه پنج میلیون انسان یا بیشتر با مشکلاتی ای بسا بزرگ تر از مشکلات آن آدم های خوش شانس وجود داشته باشند، تکلیف اینها چه می شود؟ گناه شان چیست که بخت با آنها یار نبوده است تا از دستان رئیس جمهور به بهای پخش تصویرشان از تلویزیون انعامی دریافت کنند. حتی اگر رئیس جمهور بخواهد هم نمی تواند تمام فقرا را به حضور بپذیرد. به فرض اگر پنج میلیون فقیر هر کدام فقط پنج دقیقه وقت بخواهد تا طرح مشکل کند بیست و پنج میلیون دقیقه وقت نیاز است و بیست و پنج میلیون دقیقه وقت یعنی ۴۱۶ هزار ساعت، ۱۷ هزار و ۳۶۱ روز، ۵۷۸ ماه، ۴۸ سال یا به عبارتی حدود نیم قرن زمان. معنای این حساب سرانگشتی این است که آخرین فقیر می بایستی نیم قرن در انتظار نوبت باشد تا بار عام یابد و از دست رئیس جمهور هبه دریافت کند آن هم به این شرط که مدافع چنین شیوه مملکت داری تمام کار و زندگی خود را تعطیل کند و بدون خواب و خوراک و استراحت یکسره فقرا را به حضور بپذیرد. طبیعی است این شیوه از مملکت داری هرگز نمی تواند گشایش امور کند. در واقع علت اینکه در دنیای مدرن ساختارها و نهادها جای افراد را برای حل مشکلات شهروندان گرفته اند به همین دلیل است. به عبارت روشن تر دولت های مدرن ساختارهای گسترده حقیقی و حقوقی را در سراسر سرزمین شان تاسیس کرده اند و با ایجاد هزاران و شاید میلیون ها شعبه در اقصی نقاط کشور هر کدام ماموریت ویژه دارند که به رفع بخش هایی از مشکلات مملکت بپردازند. آن هم نه هر مشکلی بلکه هر نهادی موظف است به صورت تخصصی به رفع برخی نیازها بپردازد. به عنوان مثال نظام تامین رفاه اجتماعی مسوولیت دارد طبقات پایین جامعه را تحت پوشش قرار دهد. ساختارها و نهادها در کشورهای متمدن و پیشرفته به خوبی ایفای نقش می کنند و نیازهای شهروندان را به صورت نسبی پاسخگو هستند اما در کشورهای جهان سومی مانند ایران این ساختارها نتوانسته اند آنگونه که می بایستی، ایفای وظیفه کنند و روشن است کسی که می خواهد این معضل را حل کند باید به اصلاح نهادها و ساختارها همت گمارد. ظاهراً رئیس جمهور ایران نه تنها به اصلاح ساختارها و نهادها توجه لازم را نداشته بلکه آشکارا سعی داشته با دور زدن، انحلال، تغییر یا در مواردی ایجاد نهادهای موازی کل صورت مساله را پاک کند و در عوض شیوه های اختصاصی خود را که همان حل مشکل به صورت رودرویی با معدودی از مردمان فقیر است پیشه کند. اما آنگونه که با یک محاسبه ابتدایی هم نشان داده شد این شیوه نمی تواند پاسخگوی مدیریت کشور در دنیای مدرن باشد.

ـ سوال بعدی این است که به احتمال قوی مجری چنین شیوه یی خود هم به غیرعملی بودن آن آگاهی دارد، اما چرا باز هم این شیوه مملکت داری در دستور کار قرار می گیرد؟ پاسخ دو حالت دارد، رفتن به میان فقرا یا جنبه نمادین یا جنبه تبلیغاتی دارد. اگر جنبه نمادین داشته باشد رئیس جمهور می تواند در برخی موارد چنین اقداماتی را انجام دهد و به عنوان حاشیه های شیوه مدیریتی دولت هم از صداوسیما پخش شود تا افکار عمومی بدانند دولت به فکر طبقه فرودست است و اینگونه نیست که یکسره آنان را به فراموشی بسپارد، کما اینکه در گذشته به خصوص در دولت خاتمی اینگونه عمل می شد، هر چند صداوسیما همان اقدامات نمادین را هم پخش نمی کرد. اما درباره محمود احمدی نژاد قضیه متفاوت است، چرا که اعطای انعام مستقیم به فقرا به ملکه رفتاری دولت تبدیل شده و صداوسیما هم این بخش از رفتارهای دولتمردان را نه در حاشیه که در اصل فعالیت های خبری خود قرار داده است. وضعیت تا آنجا پیش رفته که اکنون در افکار عمومی مشهور است هر کس بتواند نزد رئیس جمهور یا هر کدام از دولتمردان برسد حتماً پولی یا کمکی دریافت خواهد کرد و دست خالی بر نخواهد گشت. عامل این وضعیت هم به رفتارهای خاص دولتمردان نهم و در رأس آن محمود احمدی نژاد برمی گردد. اکنون همه منتظرند فرصتی پیش آید تا اجازه حضور پیدا کنند و رفع مشکل کنند اما اگر از ۷۰ میلیون جمعیت فقط پنج میلیون نفر هم چنین قصدی داشته باشند آخرین آنان چاره یی ندارد مگر اینکه نیم قرن در انتظار بماند. به شرط آنکه رئیس جمهور هم کار دیگری جز پذیرفتن فقرا نداشته باشد.

ایرج جمشیدی