چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

درباره پروفسور هانری كُربَن و علامه سید محمد حسین طباطبایی


درباره پروفسور هانری كُربَن و علامه سید محمد حسین طباطبایی

ایران شناس مشهور فرانسوی, مدیر مطالعات عالی و استاد برجسته شیعه شناسی در سوربن و احیاگر فلسفی پروفسور هانری كربن در ۱۴ آوریل سال ۱۹۰۳ در پاریس متولد شد او كه در خانواده ای كاتولیك به دنیا آمد از ابتدای جوانی با علاقه مفرط به تحقیقات و مباحث الهی صرف وقت می كرد

شركت در مدرسه عالی علوم مسیحی آغاز آموزش او بود و پس از آن دریافت گواهینامه عالی فلسفه و سرانجام دیپلم مدرسه پژوهش های عالی دانشگاه پاریس در (۱۹۳۸) مراحل تحصیلی آكادمیك او را شكل داد. در دوران تحصیلی متاثر از اندیشه های مهمی چون افكار اتین ژیلسون فیلسوف بود كه با شركت در كلاس درس او با متون ترجمه شده ابن سینا نیز آشنا شد. پس از آن پدیدارشناسی هوسرل وی را تحت تاثیر قرار داد و نیز در دهه ۱۹۳۰ در آلمان از نزدیك با هایدگر و اگزیستانسیالیسم او آشنا شد. كتاب هایی كه از هایدگر ترجمه كرد منجمله «مابعدالطبیعه چیست» سبب آشنایی متفكرانی چون سارتر با او بود.

توسط لویی ماسینیون اسلام شناس فرانسوی با آرای شیخ شهاب الدین سهرودی، تصوف، تشیع و به طور كلی فلسفه اسلامی آشنا شد. كتاب حكمه الاشراق سهروردی دریچه ای بود با زاویه ای جدید برای نگاه كربن به شرق. او در حدود سال ۱۹۴۰ به عنوان مسئول انستیتوی فرانسه به استانبول رفت و تا حدود ۶ سال در آنجا به بهره گیری از نسخ خطی كتابخانه ها پرداخت كه در نتیجه جلد اول مجموعه آثار سهروردی در سال ۱۹۴۵ چاپ شد كه باعث شهرت فراوان او گشت. پس از آن با اصرار ماسینیون جانشینی وی را در درس اسلام شناسی دانشگاه سوربن پذیرفت. آغاز ارتباط او با ایران سفری بود كه بعد از اتمام جنگ جهانی دوم به ایران داشت. وزارت خارجه فرانسه ریاست بخش ایران شناسی موسسه ایران و فرانسه را به او واگذار كرد. در این زمان این فرصت فراهم شد كه تا بیست سال سه ماه در سال را به ایران سفر كند و در دانشگاه تهران تدریس كند و در بقیه سال در فرانسه به بیان یافته های خویش بپردازد و به تدریس حكمت و عرفان اسلامی در سوربن. در این زمان با كسانی چون سیدجلال الدین آشتیانی، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی و سیدمحمد كاظم عصار نیز به بحث و گفت وگو می پرداخت. مجموعه مباحثات او با علامه طباطبایی كه از ۱۳۷۸ ه.ق آغاز شد و تا ۲۰ سال ادامه داشت بعدها در دو مجلد به چاپ رسید (كتاب ظهور شیعه). پرسش هایی از قبیل رابطه تشیع و عرفان، امام شناسی، ظهور معنوی امام، حیات، فلسفه اسلامی، رابطه فلسفه و دین، جهان شناسی و معادشناسی اسلامی، ظاهر و باطن قرآن و ظاهر و باطن عالم از مباحثات بین علامه و كربن بوده است. همكاری اش با اندیشمندانی چون سیدجلال الدین آشتیانی، محمد معین و سیدحسین نصر انتشار «مجموعه كتب ایرانی» شامل فلسفه و حكمت اسلامی را در پی داشت. «اسلام ایرانی» اثر ارزشمند كربن نتیجه سال ها پژوهش وی مجموعه ای ۴ جلدی بود كه چند سال در پاریس منتشر شد و متاسفانه به فارسی ترجمه نشده است. او در این كتاب ابعاد ناشناخته فلسفه ایرانی را مورد بحث قرار داده است.

او می گوید: «فلسفه شیعه گنج پنهانی بود كه من آن را كشف كردم و تا به حال در غرب مورخین فلسفه به آن پی نبرده بودند و من در اسلام وارد و ساكن معنوی این سرمنزل امن و امان شدم.»

كربن پیش از ورود به اندیشه و حكمت ایرانی دارای روش نقد و شناخت كافی نسبت به تفكرات وسطی و دوران معاصر خویش بود و پس از آشنایی با ماسینیون نقد پدیدارشناختی و هرمنوتیك خود را برای شناخت و تفسیر اندیشه حكمای ایرانی _ اسلامی به كار برد.

درد كربن «درد فهم» بود. او می خواست به فهم بیشتری برسد و توانست با تلاش و پژوهش پیوستگی را در تاریخ ما نشان دهد. او فرهنگ ایران را فرهنگ واحدی می بیند كه از دیرباز تا به امروز استمرار دارد. از نظر او ما دارای حكمتی زنده و دیانتی زنده هستیم. كربن سعی كرد دید دیگری از اسلام و ایران را به خصوص برای غرب مطرح كند. از نظر او ایران باستان تفكر عمیقی داشته كه با پیوند به اسلام غنی تر شده و تا امروز با توجه به اینكه شیعه پس از ختم نبوت ولایت ائمه را می پذیرد حیاتی دو چندان یافته است. از نظر او فلسفه نبوی مستلزم اندیشه ای است كه نه محصور تاریخ است نه محصور قالب و عقاید جزمی و نه قوانین و منطق استدلالی آن را می بایست حدبندی كرد. «فكر شیعه متوجه «انتظار» است نه از طریق شریعتی نو، بلكه از راه تجلای كامل كلیه معنی پنهانی یا روحانی منزلات آسمانی. تمثیل این ظهور، انتظار امام غایب است و به عقیده وی مفهوم ولایت در این دوران طولانی انتظار همان هدایت ارشادی امام است كه «اسرار» اصول عقاید را می آموزد و این هم شامل مفهوم معرفت و هم محبت است. تشیع از این زاویه همان عرفان اسلامی است. او تاكید دارد كه این مسائل، در اساس علم «كلام» اهل سنت مورد بحث قرار نگرفته، چرا كه از حیطه قدرت آن بالاتر بوده است. او معتقد است جلوه ظهور امام بر مردم همان مفهوم تهذیب و تجدید عالم روحی آنان است و بالنتیجه همان مفهوم عمیق اندیشه ای است كه شیعه از غیبت و ظهور امام دارد. وی وسیله تجلی امام بر مردم را معرفتی می داند كه از راه قلب حاصل می شود كه اگر این معرفت نباشد خود بین امام و خودشان حجاب می شوند.» «اگر مردم مستعد شناسایی و معرفت امام نگردند سخن گفتن از ظهور امام هیچ معنا نخواهد داشت. با چنین دیدی ظهور امام واقعه ای نیست كه روزی ناگهان به وقوع بپیوندد، بلكه امری است كه روزبه روز در ضمیر وجدان شیعیان مومن رخ می دهد. در این حالت عقیده به عدم تحرك و مخالفت با ترقی كه در فقه غالباً مورد نكوهش قرار گرفته است در هم می شكند و معتقدان به آن امام در جنبش صعودی دوره ولایت كشیده می شوند. او در واقع ظهور امام را به معرفت قلبی شیعیان كه از نوع معرفت شهودی و باطنی است منوط می داند.» برای مشاهده امام غایب در دوران غیبت نیز باید در افق وجودی آن امام قرار گرفت. كربن تمایل داشت با دیده رازآلود به چیزها بنگرد. این رازآلود دیدن باعث می شد تا او برای رسیدن به كنه هرچیز تلاش كند تا فهم بیشتری از آن داشته باشد فراتر از زمان تاریخی رفتن و به زمان اسطوره ای و فراتاریخ رسیدن و در پس هر چیزی باطنی دیدن؛ اینها ساخت اصلی روح كربن بود كه در روحیات شرقی بیشتر دیده می شد.

با اینكه تحت تاثیر مكتب هوسرل و زبان شناسی و پدیده شناسی او بود و نیز پدیدارشناسی اگزیستانسیالیستی هایدگر و آشنایی با متكلمان پروتستان و متفكران آنها و همچنین با تاثیرگذاری دید اشراقی- مسیحی ماسینیون اما تحولی كه فلسفه اسلامی در كربن ایجاد كرد او را به یك سنت گرای معنوی اندیش تبدیل كرد.

بهتر است این فراز زندگی او را از زبان خودش بشنویم: «طی شب های طولانی كه در خانه گابریل مارسل می گذشت؛ پدیده شناسی در مركز گفت وگو ها قرار داشت. در آن شب ها لو سن و لویی لاول فیلسوف نیز حضور داشتند؛ شنیدن سخنان لویی لاول بسیار دلپذیر اما قرائت نوشته هایش بسیار دشوار بود؛ و هم چون گرداگرد كره؛ بسیاری از همكارانی كه از آلمان گریخته بودند. «یاسپرس و هایدگر»: موضوع دیگر برخوردها؛ كه نامنتظرهایش فریاد و غریو برمی انگیخت. در این هنگام بود كه از گابریل مارسل عزیز می شنیدیم كه به هنگام نواخته شدن نت های تند و بالای گام موسیقی در آن مجلس تكرار می كرد: «این به نظرم بسیار وخیم می آید... بسیار وخیم است. و وخامت ها انباشته شده بر من هستم ها ما هم چون دكارت بسیار سنگینی می كرد. و نیز گروه الهی دانان و متالهین پروتستان هم وجود داشت كه ستاد خود را در دفاتر انتشارات «ژو سر» كه در آن زمان واقع در كوچه فور بود قرار داده بودند. طبعاً در كشوری مثل كشور ما؛ مجلس بحث و فحص اجباراً محدود می شود؛ اما بالاخره ما تلاش می كردیم به اجبارات اعتقادات صمیمی خود پاسخ دهیم. تمام امید ما در كارل بارت قرار داشت و انتظار داشتیم كه او الهیات پروتستان را احیا كند. در ۱۹۳۱-۱۹۳۲؛ دنی دو روژمون، رولان دو پوری، آلبر ماری اشمیت روژه جزكیل و من نشریه كوچكی به نام سر موقع تاسیس كرده بودیم؛ و با این خشونت جوانانه كه بزرگتر ها را نه بیشتر از جوانان مبهوت می كند چه جوانان نیز به نوبه خود بزرگتر می شوند و زندگی به آنان چیزهایی می آموزد؛ به آن جا می رفتیم. ما هم اعتقاد با كی سر لینگ بودیم كه اعلام می كرد: «كارل بارت و دوستانش آینده پروتستانیسم را در ید خود دارند.» افسوس! توهماتمان از اوج به زیر فرو افتاد؛ و اگر رودلف اتوی عزیز هنوز هم اینجا بود؛ می توانست دستم را بگیرد؛ مرا به شلرماخر ببرد و به من بگوید: «همین را پیش بینی نكرده بودم؟»


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.