سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شعرهای شهودی نیمی سفید, نیمی زرد


شعرهای شهودی نیمی سفید, نیمی زرد

شهرام مقدسی شاعری هم نسل من نیست متولد ۱۳۴۰ است بیشتر همنسل شاعران نسل دوم حوزه هنری است که در دهه شصت و در بحبوحه جنگ هشت ساله, به تجربه اندوزی در حیطه فضاسازی و نقش «زبان» در شعر, روآوردند مقدسی نامی است که از همان دهه در حافظه دارم با شعرهایی نه در یاد ماندنی اما همیشه همراه با تفاوت های جزیی نسبت به آثار هم نسل های درگیر جنگ و شعر جنگ اش

● یک: «توداری» یک نظرگاه

شهرام مقدسی شاعری هم نسل من نیست [متولد ۱۳۴۰] است بیشتر همنسل شاعران نسل دوم حوزه هنری است که در دهه شصت و در بحبوحه جنگ هشت ساله، به تجربه‌اندوزی در حیطه فضاسازی و نقش «زبان» در شعر، روآوردند. مقدسی نامی است که از همان دهه در حافظه دارم با شعرهایی نه در یاد ماندنی اما همیشه همراه با تفاوت‌های جزیی نسبت به آثار هم‌نسل‌های درگیر جنگ و شعر جنگ‌اش. شعرهای مقدسی از همان دوره، کمی «رمنس» قاطی خود داشت که ربطی به رمنس «شعر سیاسی» نداشت یا آنقدر آسمانی نبود که «آئینی» تلقی شود.

یک جور «مکتب وقوع» پنهان در لایه‌های دیداری و شنیداری خود داشت که منحصر بفرد بود اما چندان آشکار نبود شاید به این دلیل واضح که شاعر هم چندان قصد آشکار شدن نداشت و این تمایل به عدم آشکاری، البته ارتباطی نداشت به مقوله «کار گلاب و گل» که یکی‌شان شاهد بازاری و دیگری پرده‌نشین شده بود! مقدسی به شعری «تودار» دلخوش بود که «تو دار»ی‌اش پیش و بیش از آنکه به رازآلودگی بینجامد به «استعاره‌بارگی» می‌انجامید [«مصیبت نسلی» بود چنین رویکردی خب!] «احتمالاً تو هم باید...» که در ۱۳۸۸ منتشر شده، آن «استعاره‌بارگی» را آنقدر در خود تقلیل داده که به «کنش و واکنش تمثیلی» رسیده است تا آن حداقل «توداری» را حفظ کرده باشد! واقعاً چه نیازی به چنین رویکردی است برای شاعری ۴۸ ساله که دغدغه‌های معیشتی‌اش هم، کمابیش از زندگی‌اش پا پس کشیده‌اند و می‌تواند به نگاه، استعداد و روند شکل‌گیری تفکرش نسبت به جهان پیرامونی، احترامی واضح و خالی از هراس داشته باشد؟

«احتمالاً تو هم باید یک روباه باشی

خیلی هم بد نیست

شیر شیر است و زیر و رو ندارد

ما هیچ وقت شیرها را از نزدیک ندیده‌ایم

همه فضیلت‌های جهان

وقتی رو می‌شود یک روباه سردرمی‌آورد

و ما همچنان از هیچ چیز سردرنمی‌آوریم

اما نه

گاهی وقت‌ها می‌شود به چیز دیگری فکر کرد

زندگی آنقدرها ارزش شیر شدن ندارد

احتمالاً تو هم باید یک روباه باشی!»

● دو: گوش نوازی نسبی زبان

می‌توان از این نکته نقبی زد به کتاب که ناشرش «دفتر شعر جوان» است و پرسید چه ربطی دارد شعرهای شاعری ۴۸ ساله با چنین دفتری؟ و به این نتیجه رسید که مسئولان این دفتر به این نتیجه رسیده‌اند که شهرام مقدسی دچار تولدی دیگر شده و او را به استناد به چنین رویکردی در زمره شاعرانی به شمار آورده‌اند که زیر سی سال سن دارند! و یک سؤال: آیا این دفتر، نسبت به همه تازه متولدین میانسال، دارای چنین نگرشی است؟

واپسین مجموعه شعر مقدسی، مجموعه‌ای شگفت‌آور نیست اما قابل تأمل است و البته در انبوه تولیدات دهه هشتاد [که «شبیه هم نویسی» در آن، نه به یک عیب که به «حسنی قابل تبریک» بدل شده] کاملاً در چشم! «شگفت‌آور» نیست به این دلیل مشخص که نمی‌تواند عینیات و توصیفات کمابیش مجاب‌کننده‌اش را به مرحله‌ای برساند که در ذهن مخاطب به فضاهای دیگری پیوند بخورد و «ابر استعاره» بر فراز متن تشکیل شود. همچنین در به کارگیری «موسیقی» چندان کوشا نیست و شعرها هم از گرما و رنگ لازم بهره ندارند؛ چطور می‌شود به حد لازم بودن یا نبودن چنین ابزاری دست یافت؟ مسلماً با اتکا به «متن» و ایده‌های ارائه‌شده در آن! گاهی اوقات، هیچ عکس رنگی‌ای نمی‌تواند آن چشم‌اندازی را ارائه دهد که عکسی سیاه و سفید در ذهن ما ماندگار می‌سازد. ساختار متن به ما می‌گوید که به کارگیری ابزار، در حد کفایت، هست یا نیست.] با این همه، «زبان» سهل‌انگارانه به کار گرفته نمی‌شود [گرچه استحکام معماری‌های قدیم را هم ندارد اما در حدی معماری شده که برای مخاطب چشم‌نواز و گوش‌نواز باشد] و این، امتیاز دیگری است که این مجموعه، نسبتاً به دیگر همتاهای «شعر منثور» خود در این دهه و امسال دارد.

«نام دیگر سرنوشت

مداد سیاهی ست

که از دست ما افتاد در کودکی،

تا کودکی دیگر آن را بردارد

و بی‌اختیار

روی کاغذهای سفید

خطی بکشد!»

● سه: پیش‌اندیشیدگی شعر

وجه استعاری شعرهای مقدسی در گذر از دودهه، به وجه تمثیلی تقلیل یافته اما باز نتوانسته از «پیش‌اندیشیدگی» رهایی یابد. یعنی چه؟ یعنی این که شاعر، از چشم‌انداز شهودی تمثیل استفاده نبرده و پیش از سرودن، تمثیل را در ذهن سر و سامان داده و گزاره‌ها را در جایشان مستقر کرده و آماده خوشه‌چینی در «متن» شده. [شهود مورد اشاره در «کلان روایت» شکل می‌گیرد و متفاوت است با شهودی که در خرده روایات حیات می‌یابد] خب، این روش کارآمدی نیست حتی اگر به شعری تأمل‌برانگیز مثل «نیمی سفید، نیمی‌زرد» بینجامد که دقیقاً به دلیل همین رویکرد از بدل شدن به شعری «در ذهن ادامه یافتنی» باز مانده.

«زنی که زود پیر می‌شود،

موهایش را بیدار می‌کند در آیینه

نیمی سفید، نیمی زرد

پنجره را باز می‌کند آرام

سگی پارس می‌کند

مردی پای پنجره،

روی پنجه هایش نشسته

پیراهن می‌شوید در آب

نیمی سفید، نیمی زرد

زن با زمزمه‌ای بر لب

پشت پنجره کوچک،

و نیم باز آشپزخانه

گم

در همهمه گنجشک‌ها!

هم می‌زند

تخم‌مرغی را شکسته در تابه‌ای سیاه!

نیمی سفید، نیمی زرد!

.................»

«پیش‌اندیشیدگی شعر» مختص شهرام مقدسی نیست در آن نسل؛ کل آن نسل درگیر چنین آسیب متنی و ساختاری بودند و هستند بعضی کمتر و بعضی بیشتر! مقدسی در این میان، سعی وافر دارد که از بروزات بیرونی چنین رویکردی مثل «تصنع»، و «مکانیکی بودن کلام» بگریزد اما توجه ندارد که هردوی این مشخصات ریشه در همان جاگیری «شعر»، پیش از روایت شدن، در چارچوبی از پیش تعیین‌شده دارد. شاعران این نسل اغلب می‌اندیشند که چنین رویکردی یک «شگرد» است اما شگردی که حمله مستقیم‌اش به جلوه‌های شهودی شعر باشد یک آسیب است. آیا مقدسی در کتاب بعدی‌اش، از این آسیب خواهد گریخت؟

یزدان سلحشور



همچنین مشاهده کنید