جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ارث زن از دیدگاه اسلام


ارث زن از دیدگاه اسلام

اعراب گاهی زن میت را جزء اموال و دارایی او به حساب می آوردند و به صورت سهم الارث او را تصاحب می کردند اگر میت پسری از زن دیگر می داشت,آن پسر می توانست به علامت تصاحب,جامه ای بر روی آن زن بیندازد و او را از آن خویش بشمارد بسته به میل او بود که آن زن را به عقد نکاح خود درآورد و یا او را به زنی به شخص دیگری بدهد و از مهر او استفاده کند این رسم نیز منحصر به اعراب نبوده است و قرآن آن را منسوخ کرد

اعراب گاهی زن میت را جزء اموال و دارایی او به حساب می‏آوردند و به صورت سهم الارث او را تصاحب می‏کردند.اگر میت پسری از زن دیگر می‏داشت،آن پسر می‏توانست‏به علامت تصاحب،جامه‏ای بر روی آن زن بیندازد و او را از آن خویش بشمارد.بسته به میل او بود که آن زن را به عقد نکاح خود درآورد و یا او را به زنی به شخص دیگری بدهد و از مهر او استفاده کند.این رسم نیز منحصر به اعراب نبوده است و قرآن آن را منسوخ کرد.

در قوانین قدیم هندی و ژاپنی و رومی و یونانی و ایرانی تبعیضهای ناروا در مساله ارث،زیاد وجود داشته است و اگر بخواهیم به نقل آنچه مطلعین گفته‏اند بپردازیم چندین مقاله خواهد شد.

● ارث زن در ایران ساسانی

مرحوم سعید نفیسی در تاریخ اجتماعی ایران از زمان ساسانیان تا انقراض امویان صفحه ۴۲ می‏نویسد:

«در زمینه تشکیل خانواده نکته جالب دیگر که در تمدن ساسانی دیده می‏شود این است که چون پسری به سن رشد و بلوغ می‏رسید،پدر یکی از زنان متعدد خود را به عقد زناشویی وی درمی‏آورده است.نکته دیگر این است که زن در تمدن ساسانی شخصیت‏حقوقی نداشته است و پدر و شوهر اختیارات بسیار وسیعی در دارایی وی داشته‏اند.هنگامی که دختری به پانزده سالگی می‏رسید و رشد کامل کرده بود، پدر یا رئیس خانواده مکلف بود او را به شوی بدهد.اما سن زناشویی پسر را بیست‏سالگی دانسته‏اند و در زناشویی رضایت پدر شرط بود.دختری که به شوی می‏رفت دیگر از پدر یا کفیل خود ارث نمی‏برد و در انتخاب شوهر هیچ گونه حقی برای او قائل نبودند.اما اگر در سن بلوغ،پدر در زناشویی وی کوتاهی می‏کرد حق داشت‏به ازدواج نامشروع اقدام بکند و در این صورت از پدر ارث نمی‏برد.

شماره زنانی که مردی می‏توانست‏بگیرد نامحدود بود و گاهی در اسناد یونانی دیده شده است که مردی چند صد زن در خانه داشته است.اصول زناشویی در دوره ساسانی-چنانکه در کتابهای دینی زردشتی آمده-بسیار پیچیده و درهم بوده و پنج قسم زناشویی رواج داشته است:

۱) زنی که به رضای پدر و مادر،شوهر می‏رفت فرزندانی می‏زاد که در این جهان و آن جهان از او بودند و او را«پادشاه زن‏»می‏گفتند.

۲) زنی که یگانه فرزند پدر و مادرش بود،او را«اوگ زن‏»یعنی زن یگانه می‏گفتند و نخستین فرزندی که می‏زاد به پدر و مادرش داده می‏شد تا جانشین فرزندی بشود که از خانه آنها رفته است و شوهر کرده و پس از آن این زن را هم‏«پادشاه زن‏» می‏گفتند.

۳) اگر مردی در سن بلوغ بی‏زن می‏مرد،خانواده‏اش زن بیگانه‏ای را جهیز می‏داد و او را به کابین مرد بیگانه‏ای درمی‏آورد و آن زن را«سذر زن‏»یعنی زن خوانده می‏گفتند و هر چه فرزند او می‏زاد،نیمی به آن مرد مرده تعلق می‏گرفت و در آن جهان فرزند او می‏شد و نیمی دیگر از آن شوهر زنده بود.

۴) زن بیوه‏ای که دوباره شوهر کرده بود«چغر زن‏»می‏گفتند که به معنی چاکر زن یعنی زن خادمه باشد،و اگر از شوی اول خود فرزند نداشت او را«سذر زن‏» می‏دانستند...

۵) زنی که بی‏رضای پدر و مادرش به شوهر می‏رفت،در میان زنان پست‏ترین پایه را داشت و او را«خودسرای زن‏»یعنی زن خودسر می‏گفتند و از پدر و مادر خود ارث نمی‏برد مگر پس از آن که پسرش به سن بلوغ برسد و او را به عنوان‏«اوگ زن‏» به عقد درآورد.»

در قوانین اسلام هیچ یک از ناهمواریهای گذشته در مورد ارث وجود ندارد.چیزی که در قوانین اسلامی مورد اعتراض مدعیان تساوی حقوق است این است که سهم الارث زن در اسلام معادل نصف سهم الارث مرد است.از نظر اسلام پسر دو برابر دختر و برادر دو برابر خواهر و شوهر دو برابر زن ارث می‏برد.تنها در مورد پدر و مادر است که اگر میت فرزندانی داشته باشد و پدر و مادرش نیز زنده باشد،هر یک از پدر و مادر یک ششم از مال میت را به ارث می‏برند.

علت اینکه اسلام سهم الارث زن را نصف سهم الارث مرد قرار داد وضع خاصی است که زن از لحاظ مهر و نفقه و سربازی و برخی قوانین جزایی دارد;یعنی وضع خاص ارثی زن معلول وضع خاصی است که زن از لحاظ مهر و نفقه و غیره دارد.

اسلام به موجب دلایلی که در مقالات پیش گفتیم مهر و نفقه را اموری لازم و مؤثر در استحکام زناشویی و تامین آسایش خانوادگی و ایجاد وحدت میان زن و شوهر می‏شناسد.از نظر اسلام الغاء مهر و نفقه و خصوصا نفقه موجب تزلزل اساس خانوادگی و کشیده شدن زن به سوی فحشاء است.و چون مهر و نفقه را لازم می‏داند و به این سبب قهرا از بودجه زندگی زن کاسته شده است و تحمیلی از این نظر بر مرد شده است،اسلام می‏خواهد این تحمیل از طریق ارث جبران بشود.لهذا برای مرد دو برابر زن سهم الارث قرار داده است.پس مهر و نفقه است که سهم الارث زن را تنزل داده است.

● ایراد غرب پرستان

برخی از غرب پرستان وقتی که در این مساله داد سخن می‏دهند و نقص سهم الارث زن را یک وسیله تبلیغ و هیاهو علیه اسلام قرار می‏دهند،موضوع مهر و نفقه را پیش می‏کشند. می‏گویند چه لزومی دارد که ما سهم زن را در ارث از سهم مرد کمتر قرار دهیم و آنگاه این کمبود را به وسیله مهر و نفقه جبران کنیم؟چرا چپ اندر قیچی کار کنیم و لقمه را از پشت گردن به دهان ببریم؟از اول سهم الارث زن را معادل سهم الارث مرد قرار می‏دهیم تا مجبور نشویم با مهر و نفقه آن را جبران کنیم.

اولا این دایگان مهربانتر از مادر،علت را به جای معلول و معلول را به جای علت گرفته‏اند.اینها خیال کرده‏اند مهر و نفقه معلول وضع خاص ارثی زن است،غافل از اینکه وضع خاص ارثی زن معلول مهر و نفقه است.ثانیا گمان کرده‏اند آنچه در اینجا وجود دارد صرفا جنبه مالی و اقتصادی است.بدیهی است اگر تنها جنبه مالی و اقتصادی مطرح بود دلیلی نداشت که مهر و نفقه‏ای در کار باشد و یا سهم الارث زن و مرد تفاوت داشته باشد.چنانکه در مقاله پیش گفتیم اسلام جهات زیادی را که بعضی طبیعی و بعضی روانی است در نظر گرفته است.از یکی طرف احتیاجات و گرفتاریهای زیاد زن از لحاظ تولید نسل در صورتی که مرد طبعا از همه آنها آزاد است،از طرف دیگر قدرت کمتر او از مرد در تولید و تحصیل ثروت،و از جانب سوم استهلاک ثروت بیشتر او از مرد،بعلاوه ملاحظات روانی و روحی خاص زن و مرد و به عبارت دیگر روانشناسی زن و مرد و اینکه مرد همواره باید به صورت خرج کننده برای زن باشد و بالاخره ملاحظات دقیق روانی و اجتماعی که سبب استحکام علقه خانوادگی می‏شود،اسلام همه اینها را در نظر گرفته و مهر و نفقه را از این جهات لازم دانسته است.این امور ضروری و لازم به طور غیر مستقیم سبب شده که بر بودجه مرد تحمیل وارد شود.از این رو اسلام دستور داده که به خاطر جبران تحمیلی که بر مرد شده است، مرد دو برابر زن سهم الارث ببرد.پس تنها جنبه مالی و اقتصادی در میان نیست که گفته شود چه لزومی دارد در یک جا سهم زن کسر شود و در جای دیگر جبران گردد.

● ایراد زنادقه صدر اسلام بر مساله ارث

گفتیم از نظر اسلام مهر و نفقه علت است و وضع ارثی زن معلول.این مطلبی نیست که تازه ابراز شده باشد،از صدر اسلام مطرح بوده است.

ابن ابی العوجاء مردی است که در قرن دوم می‏زیسته و به خدا و مذهب اعتقاد نداشته است.این مرد از آزادی آن عصر استفاده می‏کرد و عقاید الحادی خود را همه جا ابراز می‏داشت.حتی گاهی در مسجد الحرام یا مسجد النبی می‏آمد و با علمای عصر راجع به توحید و معاد و اصول اسلام به بحث می‏پرداخت.یکی از اعتراضات او به اسلام همین بود،می‏گفت:«ما بال المراة المسکینة الضعیفة تاخذ سهما و یاخذ الرجل سهمین؟»یعنی چرا زن بیچاره که از مرد ناتوانتر است‏باید یک سهم ببرد و مرد که تواناتر است دو سهم ببرد؟این خلاف عدالت و انصاف است.امام صادق فرمود:این برای این است که اسلام سربازی را از عهده زن برداشته و بعلاوه مهر و نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است و در بعضی جنایات اشتباهی که خویشاوندان جانی باید دیه بپردازند،زن از پرداخت دیه و شرکت‏با دیگران معاف است.از این رو سهم زن در ارث از مرد کمتر شده است.امام صادق صریحا وضع خاص ارثی زن را معلول مهر و نفقه و معافیت از سربازی و دیه شمرد.

نویسنده: شهید مرتضی مطهری

کتاب: مجموعه آثار ج ۱۹ ص ۲۳۵