سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

فرجام های ناخوشایند در تاریخ


فرجام های ناخوشایند در تاریخ

مسایلی که برای علی دایی پیش آمد برخاسته از شخصیت ورزشی اوست در مورد آذربایجان او اشتباهاتی را منجر شد که قابل تحلیل است

مورد علی دایی موردی به غایت جالب و مهم است. او که خود آذربایجانی‎ست توجهی بدان نکرد و در برابر مردمی از فرهنگ و تاریخ خویش بی‎تفاوت ماند. او از مردم چه خواهد دانست؟ موفقیت و پیروزی در رقابت‎های کمرشکن چیزی با نام تاریخ برای او پیوند ندارد. موردی که مرا سخت متعجب ساخته است، اعتراض او به مردمی بود که معترض‎اش بودند.

او اعتراض‎اش را با بداخلاقی پاسخ می‎داد. پافشاری‎اش برای انتقام گرفتن از مردم تمامی نداشت. او هر جا و همه جا که امکان داشت، به کنایه از مردم آذربایجان سخن می‎گفت. حال آذربایجان یا هر جای دیگر فرقی نمی‎کرد؛ مردم، مردم‎اند. ایستادن در برابر آنان و انتقام چاره‎ی کار نیست. نمونه‎ی دیگر زمانی‎ست که پلیس با مردم گلاویز می‎شود. می‎توان یک بررسی محتوایی انجام داد و من ادعا می‎کنم که هر گونه درگیری با مردم ختم به خیر نخواهد شد. پرهیز از خشونت مفهوم‎اش در همین انتقام نگرفتن از مردم است: هر کس با هر موقعیتی که داشته باشد، اگر در برابر مردم علم مخالفت برگیرد، بر زمین خواهد خورد.

با کسانی که علی دایی را به سبب آذربایجانی بودن‎اش دوست خطاب می‎کنند، مخالف نیستم. ولی یک دوست از مردم‎اش انتقام نمی‎گیرد. بازی که دایی در تبریز کرد، از خود بزرگ بینی‎اش بود. قرار نیست به هر ترتیبی که شده پیروز شد. بازی مردانه به شکست هم تن می‎دهد. با این حساب، مردان همیشه پیروز تاریخ‎اند. مرد خصلت مردانه دارد و از انتقام و خشونت دور است.

آنان که معتقدند باید دایی را با هواداران تراختور آشتی داد، باید گفت، قضیه برعکس این است: اوست که باید آغوش مردانه‎ی خود را بگشاید و از وضعیت بدتری که برایش پیش آمده است گذر کند. از این وضعیت نمی‎تواند گذر کند مگر این که، در گوشه‎ی اندیشه‎اش به فلسفه‎ای از مردم‎داری برسد. او از فرط خودبینی انتقام‎گر شده است.

کسی فرزند آذربایجان است که از اشتباهات مردم‎اش حتا درگذرد و نه این که قضیه را برعکس جلوه دهد و به یک مبارزه علیه مردم‎اش برخیزد. من به عنوان یک نظاره‎گر می‎دیدم که او در میانه‎ی هزاران نفر از هواداران که دورتادورش را گرفته بودند تک و تنها مانده و منتظر بازی وحشیانه‎ای‎ست که تیم‎اش به دادش برسد. دوست داشتم او را در حالی عکاسی کنم که صدای هواداران کمر او را خم می‎کرد. هزاران فریاد علیه او به صدا درآمد و آسمان استادیوم را مخالفتی یک دست پر کرد. شاید هنوز او در اندیشه‎ی یک انتقام دیگر را در سر می‎پرورد و مطمئن‎ام که بار دیگر طعم بد آن را خواهد چشید.

مردم اگر اشتباه کنند نمی‎توان مجازات‎شان کرد. و اگر هم راه‎کارهایی اجتماعی برای این کار یافته شوند با یک نفر این کار میسر نمی‎شود. فرض کنید کسی با کسی دیگر درگیر شده است. او در برابر بداخلاقی‎های‎اش پس می‎نشیند و چیزی بر زبان نمی‎آورد. آن وقت مردم یا نظاره‎گران چه چیزی قضاوت می‎کنند؟ بداخلاقی چیزی نیست که پوشیده بماند. اسم‎اش را با خود دارد. ولی در صورتی که قضاوت مردم را اهمیت ندهیم و به تنهایی فکر کنیم که از پس همه چیز برخواهیم آمد، آن وقت علی دایی نمونه‎ی اعلای ما خواهد بود.

مردم تاریخ خویش را می‎نگارند. اگر مردم در برهه‎ای از زمان به اشتباه بغلتند راه کارهای اجتماعی می‎طلبد و در این راه‎کارها اگر واژه‎ی محاکمه یا جزا را به کار بریم دچار اشتباهی بدتر می‎شویم که آینده را از دستان ما خواهد ربود: یعنی چیزی از ما در آینده نخواهد نبود مگر خودبینی‎ها و بدی‎ها. دایی شاید به زعم خودش می‎خواست مردمی که به او اهانت کردند به کیفر برساند تا خود را ثابت نگه دارد. در افتادن با مردم هزینه دارد و هزینه‎اش وارونه شدن شهرت است.

خلیل غلامی



همچنین مشاهده کنید