یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تاریخچه مختصر متد هرمنوتیک Hermeneutik


تاریخچه مختصر متد هرمنوتیک Hermeneutik

بدین ترتیب کسی که متنی را به زبان دیگری ترجمه می کند یک کار هرمنوتیکی انجام داده است

ریشه لغت hermeneuo یونانی است و معنی آن بیان ، تفسیر ، ترجمه کردن و توضیح دادن است. واژه hermeneutes یعنی شخص توضیح دهنده و یا کسی که ترجمه می کند. بدین ترتیب کسی که متنی را به زبان دیگری ترجمه می کند یک کار هرمنوتیکی انجام داده است. به احتمال خیلی زیاد واژه Hermeneutik در رابطه با نام خدای یونانی Hermes است. Hermes پسر Zeus معنی خدای قاصد ( پستچی ) را می دهد و او پیغام خدایان را به اطلاع انسان ها می رسانده. اما کار Hermes فقط رساندن پیغام ها نبوده ، بلکه او متن اخبار خدایان را برای انسان ها نیز توضیح می داده است. Homer در منظومه خود اشاره می کند که Hermes گفته های خدایان برای انسان ها تفسیر می کرده است. افلاطون در گفتگو Ion از لغت hermeneuein استفاده می کند که به معنی کسی است که منظومه هومر را بتواند به سبک دکلمه بازگو نماید. قابل توجه است که لغت Hermeneutik تا این زمان برای یافتن حقیقت بکار گرفته نشده است و ریشه فلسفی ندارد. این واژه از همان ابتداء در رابطه با خدایان مطرح می گردد و ریشه مذهبی دارد.

بعد از پیروزی روم بر یونان لغت یونانی Hermeneutik به لاتین ترجمه نگردید و در فرهنگ روم واژه Hermeneutik بدست فراموشی سپرده می شود. دو باره در قرن ۱۷ لغت Hermeneutik مورد استفاده johan Conrad Dannhauern قرار می گیرد که در سال ۱۶۵۴ کتاب Hermeneutica sacra sive methodus ( متد تفسیر کتاب مقدس ) را منتشر می کند. اما تاریخ واقعی Hermeneutik با شاعر قرن ۸ قبل از میلاد، با Homer ، شروع می شود. Homer در منظومه خود خدایان را به گونه ای خشمناک که هر عملی را می توانستد بر علیه انسان ها انجام بدهند نشان داده است و در این دوره Homer نه فقط یک شاعر بلکه بعنوان یک شخصیت فرهنگی و معلم تعلیم و تربیت برای یونانیان نیز محسوب می گردید.

اما پس از پیدایش فلسفه و منطق خدایان غضبناک Homer و بطور کلی اسطوره مشکل های فکری برای یونانیان به وجود آوردند ، چرا که منطق فلسفه نمی توانست قبول کنند که خدایان برضد انسان ها عمل می کنند. افلاطون در رابطه با Homer و بطور کلی در باره شاعران یک نظریه ی رادیکالی را ابراز می دارد و در یک جمله کوتاه فیلسوف ادعاء می کند که “شاعران دروغ می گویند” . در مورد Homer افلاطون نیز بطور مشخص در کتاب Politea نظریه خود را بیان می کند که تصویر خدایان در منظومه Homer اشتباه است و اصولا شاعران نباید در امور یک دولت ایده آل دخالت کنند و کتاب های آن ها نیز باید سانسور گردد. افلاطون در همین کتاب اضافه می کند که Homer شاعر برجسته ای است اما حقیقت را بیان نمی کند و درست همین یافتن حقیقت می بایست با روش هرمنوتیک یعنی با روش توضیح و تفسیر میسر گردد.

افلاطون اولین متفکری بود که روش هرمنوتیک را برای یافتن حقیقت مورد استفاده قرار داد. با وجود اینکه فلسفه افلاطون فلسفه ای ایده آلیستی است ، اما پایه های تفکر عقلائی را افلاطون بنا نهاد. مبارزه افلاطون بر علیه Homer بی نتیجه بود و هم در روم و هم در آتن Homer بعنوان مربی تعلیم و تربیت و شاعر موقعیت خود را حفظ نمود. پیروان Homer توانستند با روش سمبلیکی (allegorie) که در زبان یونانی معنی “چیز دیگری گفتن” را می دهد از شاعر خود دفاع کنند و با این متد خدایان در منظومه هومر تبدیل به نیرو های گردیدند که در طبیعت وجود دارند و یا به عناصری از طبیعت. مناقشه ادبی مخالفان و موافقان Homer آغاز به کار گرفتن متد هرمنوتیک بود: آن مقوله ها و مفاهیمی که بعد از فلسفه افلاطون در منظومه هومر دیگر قابل درک و فهم نبود با روش allegorie قابل قبول و فهمیده شدند. فیلسوف آلمانی Gadamer نیز اشاره می کند که متد allegorie را احتیاجات مذهبی زمان به وجود آورد که به وسیله این روش تفسیری (allegorie) میسر گردید مقوله های نا مفهوم مذهبی آشکار و قابل فهم شودند. استفاده از متد Hermeneutik برای فهم کتاب مقدس مسیحیان صورت گرفت و در واقع ادامه مناقشه در باره فهم منظومه Homer بود و با همین روش مسیحیان توانستند نخست تاریخ داستان اروتیک، سکسی یک زن و مرد (داستان Salomos ) را در انجیل تبدیل به عشق پیروان دین مسیح به کلیسا نمایند و بدین گونه احساسات حسی و عاشقانه دو انسان به یک دیگر تبدیل گردید به رابطه ی علاقه ای مابین انسان ها و یک نهاد (کلیسا). منشاء متد هرمنوتیک مدرن (غیر مذهبی ) طرز و نوع فکر کردن مسیحی می باشد ، همان طرز فکری که خیلی زود بعد از پیدایش دین مسیح برای تفسیر کتاب انجیل به کار گرفته شد. با اینکه به نظر مسیحیان کتاب مقدس انجیل از یک واحد (یک کتاب) تشکیل شده است و یک پارچه است اما در واقع نویسندگان انجیل چهار شخص مختلف بودند که چهل تا نود سال بعد از مرگ مسیح هر یک برای خود این کتاب را از یک دید انسانی به تحریر در آوردند. کتاب مقدس مسیحیان گفته های خدا نیستند و چهار انجیل ( به نام چهار نویسنده ) که با یک دیگر نیز اختلافاتی دارند وجود دارد و هیچ یک از این نویسندگان شخصا مسیح را ندیده بود. شرح زندگی پیغمبر مسیحیان به نقل قول از دیگران نوشته شده است. تا قرن ۴ میلادی ۲۷ روایت در باره مسیح در دسترس بود و بالاخره در سال ۱۵۴۶ کلیسا تعیین کرد که چه کتابی حقیقت را در باره حضرت مسیح باز گو می کند. اولین شخصی که روش هرمنوتیک را در باره کتاب مسیح مورد استفاده قرار داد Aurelius Augustinus بود که در قرن چهارم زندگی میکرد. Augustinus که نخست از پیروان مانی ، پیغمبر ایرانی اوائل دوره ساسانیان، بود و بعد دین مسیح را قبول کرد این جمله از انجیل در نسخه Johannes را ” اگر شما گوشت بدن مسیح را نخورده و خون او را ننوشیده باشید مفهوم زندگی را درک نخواهید کرد” که در واقع انسان را تشویق به خوردن گوشت هم نوعان خود میکند بدین گونه تفسیر کرد: مفهوم این جمله چیزی نیست به جز اینکه پیروان مسیح باید درد و رنجی که مسیح به هنگام به صلیب کشیده شدن تحمل کرده با تمام وجود خود درک و احساس کنند و خود شریک این حادثه کشته شدن مسیح باشند. Augustinus موفق شد با روش Hermeneutik این جمله غیر قابل قبول آدمخوری را در انجیل قابل فهم و قبول کند. دو فیلسوف آلمانی هایدگر و گادمر (Gadamer) اشاره به اهمیت Augustinus در رابطه با تکامل تئوری علم هرمنوتیک می کنند. تا قرن ۱۶ روش Hermeneutik که Augustinus پایه گذاری کرده بود مورد استفاده تفسیر کندگان نوشته ها قرار می گرفت. مقوله مدرن Hermeneutik جدا از نام Matthias Flacius نیست که در سال ۱۵۲۰ ( در زمان زندگی Martin Luther ) در ایتالیا متولد شد و هرمنویتیک پروتستانتی را مطرح نمود و ادعا کرد که برای فهم انجیل احتیاجی به کشیش های کلیسا نیست که این کتاب مقدس مسیحیان را برای مردم توضیح بدهند ، بلکه به افرادی نیاز است که بتوانند نوشته مذهبی را تفسیر کنند ، که منظور همان استفاده از روش هرمنوتیک است. اما همانطور که در بالا اشاره شد هرمنوتیک غیر مذهبی یعنی هرمنوتیک بعنوان یک علم مستقل در رابطه با نام Dannhauer است

Dannhauer این نظریه را بیان می کند که در یک نوشته نباید در جستجوی حقیت بلکه باید به دنبال منظور نوشته مربوطه بود که درک منظور و نه حقیقت شرط اولیه روش هرمنوتیک جدید است. و بالاخره با فیلسوف هلندی Spinoza در قرن ۱۷ مبحث مذهب (ایمان) و فلسفه در اروپا از یک دیگر جدا گشتند. بنظر Spinoza انجیل را می توان مانند هر نوشته دیگری با روش منطقی و جدا از مقوله ها و دلیل های مذهبی تجزیه و تحلیل کرد. تفکر هرمنوتیکی همگون و ثابت نیست و با حرکت تاریخ نیز این طرز فکر فهمیدن متن و نوشته نیز تغییر می کند و حتی هر جامعه ای هرمنوتیک خود و سوال های مخصوص به خود را دارد ، اما با وجود این تغییر و تحول تئوری هرمنوتیک بر پایه قوانین علمی استوار است . هر کسی که بخواهد متن و یا نوشته ی را بطرز علمی تفسیر کند و بفهمد باید از نگرش روزمره ای و عادی به پدیدها دوری جوید. فقط کسی که از زندگی روزمره فاصله گرفت می تواند دنیا را درک کند. اختلاف یک فرد عادی با یک شخص آشنا به متد هرمنوتیکی در این است که فرد عادی فوری دنیا را می فهمد و شخص هرمنویتکی در مرحله اول هیج چیزی را نمی فهمد…..



همچنین مشاهده کنید