پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
شعارزدگی در اقتباسی ناموفق
فیلم «کوری» اثری است ۲۵میلیوندلاری، ساخته «فرناندو میرلس» فیلمساز برزیلی (از او فیلم شهر خدا را به یاد بیاورید).
برخلاف کارهای قبلی «میرلس» بهویژه آثار ابتداییاش مثل «شهر مردان» یا «شهر خدا»، «کوری» مانند «باغبان همیشگی»بازیگران شناخته شده و سرشناسی دارد؛ جولیان مور، مارک رافالو، دنی گلاور و... از جمله بازیگران بینالمللی این فیلم هستند.اما داستان «کوری» درباره یک رخداد بسیار عجیب است؛ اتفاقی که زندگی مردم شهر ناشناسی را برهم میزند. و این رخداد چیست؟ کوری یکباره، آنهم در کسری از ثانیه.این اپیدمی درعرض چندروز گریبان تمام مردم شهر را میگیرد و سرانجام تنها کسی که هنوز سالم مانده زنی است که همسرش پزشک است و در فیلم او را بهعنوان «همسر دکتر» میشناسیم.
درواقع ویژگی منحصربهفرد او در آن شرایط بحرانی و در آن شهر- گرچه در بین مردم عادیترین چیز است- بینایی هر ۲چشم اوست، در جاییکه همه کور شدهاند.مدتی میگذرد و زن (جولیان مور) پس از کوری شوهر پزشکش به این نتیجه میرسد که باید کاری انجام دهد و وظیفه «لیدرشیپی» برازنده او و یا حتی وظیفه حتمی او میشود. او میکوشد مردم را به زندگی دوباره و کنار آمدن با شرایط سخت حال حاضر و رسیدن به سلامتی ترغیب کند؛ روندی که هرگز سرانجامی آرام و بیدردسر ندارد.
«کوری» یک اثر اقتباسی است از نوول یک نویسنده پرتغالی برنده جایزه نوبل. خوزه ساراماگو «کوری» را در ۷۳ سالگیاش نوشت؛ یعنی در تابستان ۱۹۹۵ و در اواخر آگوست. «کوری» به زبان پرتغالی به بازار نشر رسید. ۲سال بعد در اکتبر ۱۹۹۷ «کوری» توسط «جیووانی پونتیرو» به انگلیسی برگردانده شد و بنگاه انتشاراتی «هارویل» نسخه انگلیسی را چاپ و توزیع کرد؛ اثری که البته با استقبال خوانندگان روبهرو شد و به چاپ چهارم هم رسید.
از سال ۲۰۰۴ تا اکتبر ۲۰۰۷ که میرلس به طور جدی شروع به تولید فیلم «کوری» کرد؛ همیشه این خبر اعلام میشد که حقوق سینماییاش در شرف خریداری است و تنها مشکل بعضی شرایط «ساراماگو» در فیلم شدن نوولاش است که کار را سخت کرده. یکی از دلمشغولیهای ساراماگو در اینرابطه به مصاحبه طولانیاش با نیویورکر (ژوئن ۲۰۰۳) برمیگردد. جایی که گفت میترسم «کوری» بهدست کارگردانی بیفتد که نوول مرا به فیلمی «زامبیوار» تبدیل کند. اگرچه این اتفاق روی نداد. اما از «کوری» فیلمی ساخته شد که آشغال بودنش به مراتب از یک کار ویدیویی زامبی هم نازلتر بود.
«میرلس» عنوان کرده که بعداز خواندن کتاب کوری؛ از خود بیخود شده و این آرزو مثل خوره بهجانش افتاده که هر چه زودتر این کتاب را به زبان سینما درآورد.
اتفاقی که ایکاش هیچگاه روی نمیداد و تجربه «عشق سالهای وبا» تکرار نمیشد. عجیب اینجاست که این دو اتفاق بهرغم تفاوتهای شگرف در نوع داستان و گرید و اعتبار نویسندههایشان، در چند چیز مشترک هستندکه یکی از آنها حوزه تقریباً مشترک زبان و فرهنگشان است. البته درحین تماشای فیلم «کوری» اصلاً به پلاک ماشینها یا پیدا کردن یک ساختمان معروف و یا خیابان و یا هر نماد دیگری نگردید که مثلاً بفهمید اینجا کجاست.
در فیلم، شهر کاملاً ناشناس معرفی میشود. اما باید دانست که اینجا سائوپوئلو است. بسیاری از سکانسهای این فیلم در این شهر شلوغ فیلمبرداری شدهاست. به هر حال نسخه پرتغالی کتاب و ترجمه انگلیسی آن تبدیل به یک سناریوی نیمبند شده که این عمل را بازیگر نقش «دزد» همین فیلم، یعنی «دون مک کلار» مرتکب شد.
رمان ۲۸۸ صفحهای خوزه ساراماگو تبدیل شد به یک فیلمنامه ۴۰۰ صفحهای که برایش یک فرقون جهت حملونقل لازم بود و سرانجام این سناریوی سنگینوزن، فیلمی ۱۲۱ دقیقهای شد؛ اثری مغشوش و آشفته که بهقول «راجر ایبرت» از آن دسته فیلمهایی است که برای دیدنش باید به تماشاگر پول داد.
نوول «ساراماگو» تقریباً ۵ فصل دارد و هر فصل اگرچه مستقل بهنظر میرسد اما با ظرافتی خیرهکننده هر پارتی به دیگری وصل میشود و این ارتباط «ساراماگو» برای ارائه تمثیل و حتی معما چنان بسترسازی کرده و عناصر داستانش را در این فضای تمثیلی قرار داده که پیگیری هربخش کتاب با فصل بعدیاش کشش مطلوبی برای خواننده ایجاد میکند.
هرگز در متن کتاب فضای وهمآلودی از ماجرای اتفاق افتاده بهصورت خاص روایت نمیشود؛ چرا «ساراماگو» بسیار از تمثیل و حتی فانتزی در نوولش سود جسته و اگر سوسپانسی هم به داستان وارد کرده (عموماً پارت سوم سوسپانس بسیاری به دیگر پارتها دارد. جایی که همسر پزشک آستینها را بالا میزند و «لیدر شیپی»اش مورد قبول مردم واقع میشود. هنگامی که او تمام نیرو و همتاش را خرج زندگی بهتر مردم بیمار و نابینای اطرافش میکند) بهدلیل فضای نو و بدیع داستانش منطقی است.
و این تازگی فضا، تصنعی هم نیست. اهالی شهری که تا دیروز حتی تا ساعتی پیش مشغول کارهای روزمرهشان بودند، بهناگاه نعمت بینایی را از دست میدهند.
طبیعی است که در همین گیرودار خواننده هم ناخودآگاه وارد ماجرا میشود و پیگیر قضایا و مهمتر اینکه: این افراد چگونه ادامه خواهند داد؟ ضمن اینکه پیگیری منشاء قضیه در اینجا برای هردو مهم میشود. پابهپای داستان که پیش برویم تمثیلها و معماها و فانتزیها عمدتاً بیشتر از اینکه درباره علت این رخداد باشد، درباره ادامه زندگی و امید به زندگی میشود؛ روندی که میرلس در فیلمش ۱۸۰ درجه خلاف آن را به تصویر میکشد.
تمثیل و معما در «کوری»میرلس آشکارا تبدیل شده به حرافی و شعارزدگی. اگر در کتاب هر ۵ فصل با یک منطق شروع و با یک راهکار پایان مییابد، در فیلم آشفتگی و بلاتکلیفی غوغا میکند. ضمن اینکه ضرباهنگ فیلم هم به یک وسیله برای راهرفتن و سهل و آسان روی اعصاب تماشاگر تبدیل شود.
و در آخر اینکه «میرلس» ادعا میکند قصد داشته فیلمی «ناتورالیستی» بسازد که تصویر و کیفیت بعدی و فضاسازیاش حرف اول و آخر فیلم باشد. اما جنس «ناتورال» میرلس بدجوری قلابی و ناخالص از کار درآمده است.
مهدی تهرانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست