چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

دیپلماسی محتاط چین در بهار عربی


دیپلماسی محتاط چین در بهار عربی

نیاز به نفت و دیگر منابع, همواره برای سیاست خارجی چین در آفریقا و خاورمیانه تعیین کننده بوده است

از ۵ عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل چین از آخرین دولت‌هایی بود که دولت جدید طرابلس را به رسمیت شناخت و این گواهی بود بر این نکته که انقلاب‌های اخیر در جهان عرب تنش غیرمعمولی را روی سیاست‌های کشوری که همواره درباره اصل عدم مداخله قلم فرسایی کرده وارد می‌آورد. با منافع اقتصادی هر لحظه روبه رشد و جمعیت فراوان، اکنون سیاستمداران چینی باید نگران حفظ منافع خود در مناطق دور افتاده و در حال چرخش از استراتژی سنتی‌شان باشند.

دولت چین ۶ سپتامبر گزارش خود درباره رشد و توسعه صلح‌آمیز را منتشر کرد و در سرفصل آن عنوان نمود از سال ۲۰۰۵ و قبل از شروع بحران مالی اعتماد به نفس بی‌جا سبب نابودی اقتصاد غرب شده و در عوض چین را به سوی پیشتازی هر چه بیشتر در سطح جهان سوق داده است. در این گزارش آمده بود چین هنوز هم بر اصل عدم مداخله تاکید و به حقوق دیگران در انتخاب مستقل سیستم اجتماعی و نحوه توسعه و پیشرفت در هر کشور احترام می‌گذارد. این عبارت در گزارش یاد شده تلویحا به این معنا بود که چین از هر کسی که در راس قدرت باشد پشتیبانی می‌کند و برای این کشور چندان مهم نیست فرد حاکم مردمی باشد یا مستبد و دیکتاتور، اما چینی‌ها در اعمال چنین سیاستی در لیبی اندکی مردد بوده‌اند.

● سیاست انتظار

با شروع انقلاب‌های عربی، چین سیاست خود را به این ترتیب پیگیری کرد که ابتدا با انتظار کشیدن در کنارگود تنها نظاره‌گر حوادث و تحولات باقی ماند و سپس با سقوط دیکتاتورها مشروعیت حرکت انقلابیون را به رسمیت شناخت. با این حال، در قضیه لیبی آنها تلفیق عجیبی از چالش‌ها را بروز دادند. به طور مثال ابتدا در داخل مواجه با درخواست عمومی برای اقدام سریع به منظور اطمینان از امنیت بیش از ۳۵۰۰۰ کارگر چینی شاغل در لیبی شدند سپس حمایت گسترده کشورهای عربی دوست خود را برای مداخله قاطع علیه معمر قذافی مشاهده کردند. امری که می‌توانست در صورت انتخاب مواضع غلط منافع اقتصادی‌شان رامورد تهدید قرار دهد.

در شروع ناآرامی‌ها در مصر اوایل سال‌جاری میلادی نیز واکنش چین مثال بارزی از اعمال سیاست سنتی آنها بود. رسانه‌های دولتی بسرعت با پوشش خبری تظاهرات ضد دولتی در قاهره آن را شورش عده‌ای خرابکار و قانون‌شکن دانسته و تاثیر حرکت آنها را بسیار بی‌اهمیت و کم ارزش جلوه دادند. در واقع حزب کمونیست تمایل نداشت شهروندان چینی چندان در جریان ایده‌ها و نظریات انقلابیون قرار بگیرند. با سقوط حسنی مبارک در فوریه، فعالان چینی نیز به تقلید از شورش‌های عربی با فراخوان اینترنتی مردم چین را به انقلاب یاس سفید دعوت کردند که باعث استقرار گسترده پلیس در مراکز شهرهای بزرگ برای جلوگیری از بروز هر گونه ناآرامی شد و یکباره چین را تا مرز ناامنی پیش برد.

● راهبرد متفاوت

راهبرد چین در قضایای لیبی تاکنون بسیار متفاوت بوده است. آنها ابتدا به تحریم‌های سازمان ملل علیه سرهنگ قذافی رای مثبت دادند و سپس در عملیات هوایی گسترده‌ای که رسانه‌های این کشور آن را بزرگ‌ترین عملیات خارج از کشور از زمان به قدرت رسیدن کمونیست‌ها در سال ۱۹۴۹ نامیدند بسرعت شهروندان خود را با پروازهای نظامی از لیبی خارج کردند. در ماه مارس، چین با رد قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که همه اقدامات ضروری را برای حفاظت از جان شهروندان لیبی در نظر می‌گرفت اندکی پا پس گذاشتند، چون برای آنها مشخص بود این قطعنامه به منزله شروع عملیاتی به رهبری ناتو و با هدف تسریع در سقوط سرهنگ قذافی خواهد بود.

نکته: با شروع انقلاب‌های عربی، چین ابتدا با انتظار کشیدن در کنارگود تنها نظاره‌گر حوادث و تحولات باقی ماند و سپس با سقوط دیکتاتورها مشروعیت حرکت انقلابیون را به رسمیت شناخت

دولت چین برای حفظ خود از اعتراض و نفرت ملی‌گراهای چینی با محکوم کردن هجوم هوایی ناتو از هرگونه حمایت از آرمان انقلابیون خودداری کرد، اما بعد از آن در ماه ژوئن چین یکباره با پنجه انداختن روی مناقشه لیبی ابتدا جلسه‌ای را با انقلابیون در قطر برگزار کرد و سپس با فرستادن دیپلماتی به بنغازی برای ملاقات با رهبران انقلاب ظاهرا گفت‌وگوهایی را درباره شرایط انسانی و در حقیقت برای حفظ امنیت تجاری چین صورت داد.

اواخر ژوئن یکی از مقامات ارشد شورای ملی انتقالی مذاکراتی را با وزیر خارجه چین در پکن برگزار کرد و این دیدار مجدد در ماه جولای در بنغازی و با حضور دیپلمات‌های ارشد چینی پیگیری شد. با این حال، چین جزو آخرین کشورهای قدرتمندی بود که شورای ملی انتقالی را که از اواخر آگوست مسوولیت قدرت در طرابلس را بر عهده گرفته به رسمیت شناخت و این به معنای آن بود که این کشور همچنان نمی‌‌خواست سرهنگ قذافی را رها کند. چینی‌ها در ژوئن از وزیر امورخارجه قذافی در پکن استقبال و بعد نیز تایید کردند نمایندگان قذافی در ماه جولای برای خرید سلاح در این کشور حضور داشته‌اند، اما وزیر خارجه چین ارسال هرگونه تسلیحات را تکذیب و این ملاقات‌ها را بدون اطلاع دولت دانست. در این حال، مقامات دولت انتقالی لیبی بر این باورند که بعضی کشورها از جمله چین حتی بعد از مصوبه شورای امنیت در ماه فوریه مبنی بر ممنوعیت همکاری با قذافی سلاح مورد نیاز وی را تامین کرده‌اند.

اکنون مقامات چین نگرانند دولت جدید لیبی حمایت آنها از رژیم قذافی را از طریق تبعیض در معاملات تجاری بالقوه سودآور و بخصوص در صنایع نفت تلافی کند. در طول حکومت قذافی، چینی‌ها منافع تجاری سرشاری در لیبی داشته‌اند که طبق گزارش رسانه‌های این کشور شامل پروژه‌هایی به ارزش ۱۸ میلیارد دلار می‌شود. سال گذشته ۳۰ درصد نفت خام مورد نیاز چین از لیبی تامین شد و کمپانی‌های نفتی ‌خواهان سهم بیشتری در این زمینه هستند.

نیاز به نفت و دیگر منابع همواره بر روند سیاست خارجی چین در آفریقا تاثیرگذار بوده است. حمایت طولانی‌مدت از دولت سودان علیه شورشیان جدایی‌طلب در دهه قبل و سپس شناسایی سریع کشور تازه تاسیس سودان جنوبی که سرشار از منابع نفتی است نمونه دیگری از سیاست‌های متناقض چین و باعث بروز تنش‌هایی با کشور‌های غربی شده است.

شکی وجود ندارد که چین همچنان درباره تحولات بهار عربی محتاط باقی خواهد ماند و در غیرموجه و غیرقابل قبول دانستن شورش و ناآرامی و جلوگیری از تقلید آن در کشور خویش تلاش خواهد کرد.

اکونومیست

مترجم: ایرج جودت