یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
سه وصیت عجیب یک شهید
به طرف حسن رفتم دیدم حسن عزیز سر در بدن ندارد اما با تعجب بسیار مشاهده کردم پیکر بی سر حسن که به طرف قبله افتاده بود بلند شد و روی دو پا نشست.
پس از مدتی مرخصی دوباره عازم جبهه شده بودم. سوار ماشین که شدم برای یک لحظه مسافران را برانداز کردم که ناگاه چشمم به او افتاد که روی صندلی های ردیف آخر نشسته بود. آشنایی مختصری با او داشتم. طلبه بسیجی که بسیار مؤدب و مقید به آداب اجتماعی بود.
او در یکی از مساجد جنوب تهران مشغول تحصیل بود. با اشتیاق رفتم و کنارش نشستم. با احترام زیاد به من جا داد و پس از سلام و احوالپرسی از او پرسیدم: «راستی حسن، اهل کجای تهران هستی».
در حالی که سرش را به زیر انداخته بود با گوشه چشم نگاهی به من کرد و گفت: «خانه مان در کوی مهران است».
خیلی تعجب کردم و گفتم: «حسن، تو همان طلبه هم محل ما هستی که بچه ها به من گفته بودند؟ منم بچه همان کوچه ام».
حسن با لبخند ملیحی گفت: «پس شما هم همان طلبه ای هستید که شنیده بودم ساکن کوی مهران است؟»
بعد هر دو خندیدیم و خوشحال از این اتفاق جالب ساعت هایی را کنار هم گذراندیم. آنچه که مرا به حیرت وا داشته بود اخلاص و ایمان و بی آلایشی او بود.
ساعت ۲ نیمه شب می بایست از هم جدا می شدیم. او باید اندیمشک پیاده می شد و من مقصدم اهواز بود. ساختمان های پرخاطره پادگان دوکوهه پیدا شد، مکان مقدسی که قدمگاه هزاران شهید بسیجی و ده ها سردار دلاور همچون حاج احمد متوسلیان، حاج همت، حاج رضا چراغی، حاج عباس کریمی، حاج سید رضا دستواره و حاج توری بوده و هست.
حسن از جایش بلند شد. گوئی نیرویی مرا به طرف او می کشید. با آرامی گفت: «عباس آقا امشب بیا پیش ما فردا صبح برو.»
گفتم: «نه خیلی ممنون، حتما باید بروم کار دارم.»
او به آرامی خداحافظی کرد و من با تاسف از این جدایی پیشانی او را بوسیدم. اگر می دانستم این آخرین دیدار ماست، آن شب او را ترک نمی کردم.
پس از عملیات «کربلای ۵» من بر اثر جراحتی مختصر در بیمارستان بستری شدم. همان جا بود که بچه ها خبر آوردند که حسن شهید شد. من که اصلا نمی خواستم این حرف را باور کنم گفتم: «چی... حسن؟ حسن آقا؟»
اما ناچار می بایست قبول می کردم که حسن هم پرید.
بچه ها داستان عجیب شهادت حسن را اینطور گفتند که رفیق و همسنگر حسن گفته بود، ما در خط مقدم مشغول کار بودیم که ناگهان دیدم هوا پر از غبار شد. به طرف حسن رفتم، دیدم حسن عزیز سر در بدن ندارد اما با تعجب بسیار مشاهده کردم پیکر بی سر حسن که به طرف قبله افتاده بود بلند شده و روی دو پا نشست. آنگاه از بدن صدای سلام بر مولایمان حسین(ع) را شنیدم که گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله».
او می گفت که در این حال یبهوش شد و مرتب هم تکرار می کرد، به خدا راست می گویم اما شما شاید حرف مرا باور نکنید.
بعد از این شهادت، پدر صبور حسن تعریف می کرد: حسن سه وصیت جالب داشت. اول اینکه مرا در عمامه ام کفن کنید. من که ابتدا وصیت نامه را خواندم تعجب کردم که آن پیکر رشید و این عمامه کوچک و باریک تناسبی ندارد، اما هنگامی برایم یقین شد که پیکر مطهر حسن را دیدم. پیکری که سر نداشت و یک دست او هم قطع شده بود.
دوم اینکه حسن گفته بود هنگام برداشتن جنازه من برای تشییع، چهارده سید به یاد چهارده معصوم جنازه مرا بردارند که آن را عملی ساختیم.
سوم اینکه فرموده بود هنگام تدفین جنازه ام، اذان بگویند و ما هنگام تدفین او درصدد اذان گفتن بودیم که ناگهان صدای اذان از بلندگوهای بهشت زهرا طنین انداز شد. به ساعت که نگاه کردیم دیدم ساعت ۱۲ ظهر است و ما در تعجب از این همه لطف خدا که هر وقت حضرتش بنده ای را دوست بدارد چگونه به خواست های او جامه عمل می پوشاند.
راوی: حمید آقایی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
مجلس شورای اسلامی ایران مجلس صادق زیباکلام انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات مجلس انتخابات مجلس دوازدهم دولت انتخابات مجلس شورای اسلامی ستاد انتخابات کشور رهبر انقلاب
تهران قتل هواشناسی فضای مجازی شهرداری تهران سیل زلزله سازمان هواشناسی پلیس وزارت بهداشت آتش سوزی سلامت
خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو سایپا گاز حقوق بازنشستگان بورس نمایشگاه نفت ایران خودرو بانک مرکزی
کتاب نمایشگاه کتاب تهران دفاع مقدس نمایشگاه کتاب رضا عطاران کیانوش عیاری سینمای ایران تلویزیون نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سینما سریال کتابخانه
خورشید فناوری تجهیزات پزشکی
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا حماس روسیه سازمان ملل افغانستان رفح اوکراین
پرسپولیس فوتبال استقلال رئال مادرید لیگ برتر هوادار باشگاه پرسپولیس سپاهان لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران بازی تراکتور
هوش مصنوعی همراه اول شفق قطبی دبی ناسا ایلان ماسک نوآوری اپل تبلیغات گوگل طوفان خورشیدی
سرطان درمان و آموزش پزشکی کاهش وزن رژیم غذایی زیبایی فشار خون بارداری توت فرنگی هندوانه