چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

از انسان محوری به خدامحوری


از انسان محوری به خدامحوری

جان هیک, فیلسوفی تحلیلی است و امروزه عمدتا مساله عقلانیت مورد اهتمام فلاسفه تحلیلی قرار گرفته است, اما دیدگاه های آنها تفاوت اساسی با فلسفه های سنتی عقل گرا دارد

در تازه‌ترین برنامه از جلسات «سلسله درس‌ گفتارهایی در فلسفه دین» با همکاری انجمن علمی فلسفه دین و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نشست نقد و بررسی آثار جان هیک با سخنرانی دکتر حمید‌رضا آیت‌اللهی رییس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دکتر قاسم پور‌حسن عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و دکتر محمد سعیدی‌مهر عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد که اکنون گزارشی کوتاه از این نشست را با هم می‌خوانیم.

● آیت‌اللهی: زمینه گفت‌وگوی ادیان

جان هیک در نظر بسیاری از افرادی که در فلسفه دین دگم‌های مسیحی دارند، فرد مقبولی نیست. علت اصلی این است که مسیحیان نمی‌توانند به این سادگی با پلورالیسم دینی هیک ارتباط برقرار کنند. جان هیک در تحلیل براهین اثبات وجود خدا تقریبا غالب براهین را دقیق نمی‌داند و فلسفه دین را به صورت تحلیلی پیش می‌برد و در انتها به نظریه‌ای در فلسفه دین می‌رسد که گویی به نگرش قاره‌ای نزدیک می‌شود.

نکته مهم در آرای جان هیک این است که او با پلورالیسم دینی زمینه بحث و گفت‌وگو میان ادیان مختلف را فراهم کرد. با این‌ که دیدگاه پلورالیسم دینی هیک را قبول ندارم، چون از نظر معرفت‌شناسی، وجودشناسی و پدیدارشناسی دارای اشکالاتی است، اما این وجه هیک که زمینه گفت‌وگوی بین ادیان را فراهم کرد باید مورد توجه قرار گیرد. برای رد دیدگاه پوزیتویستی و بی‌معنا بودن گزاره‌های دینی به نظر می‌رسد که بعد از هیک این موضوع به صورت جدی افول پیدا کرد. دیدگاه جان هیک در مقام سلبی که بتواند نگاه پوزیتویستی (بی‌معنایی گزاره‌های دینی) را زیرسوال ببرد می‌تواند موفق باشد، اما در ایجاد نگاه ایجابی چندان موفق نبوده است.

● سعیدی‌مهر: نگاه وحدت‌گرا به آخرت

جان هیک، فیلسوفی تحلیلی است و امروزه عمدتا مساله عقلانیت مورد اهتمام فلاسفه تحلیلی قرار گرفته است، اما دیدگاه‌های آنها تفاوت اساسی با فلسفه‌های سنتی عقل‌گرا دارد. فلسفه‌های سنتی عقل‌گرا مثل فلسفه اسلامی عمدتا درپی اقامه برهان و اثبات منطقی دیدگاه‌ها هستند، اما چرخشی که در فلسفه تحلیلی در چند سال اخیر اتفاق افتاد، این است که فلاسفه تحلیلی به دنبال اثبات منطقی نظریات خود نیستند، بلکه تلاش آنها بیشتر در جهت اثبات معقولیت است که آرای جان هیک و بویژه نظریه جاودانگی او در همین چارچوب باید فهم شود.

جان هیک آخرت‌شناسی خود را در دیدگاه خاصی در رابطه با نفس و بدن بنا کرده است. او معتقد است انسان یک واحد یکپارچه روانی ـ فیزیکی است و براساس آن، قائل به تفکیک ذهن و بدن نیست و از طرفی دیدگاه این همانی را نیز قبول ندارد.

از ثمرات این دیدگاه این است که میان مغز و ذهن در عین وجود تعامل جدی، یک تعامل دوسویه است، اما هیک معتقد است نابودی بدن که مغز نیز جزو آن است منافاتی با بقای ذهن ندارد. در واقع نظریه آخرت‌شناسی هیک تناسبی با فلسفه ذهن بویژه ذهن و بدن دارد.

جان هیک یکی از نظریه‌پردازان معاصر پلورالیسم دینی است. دیدگاه آخرت‌شناسی هیک با مبانی پلورالیسم او هماهنگ است و او در فرازهایی از دیدگاه‌های خود همان انگاره‌های پلورالیسم را دخالت می‌دهد؛ از ‌جمله در بحثی که بین تفکیک بین آخرت و برزخ مطرح می‌کند، معتقد است ما در بحث پس از مرگ دو مرحله از هم جدا داریم. یک مرحله آخرت است و یک دوره ماقبل آخرت یا همان برزخ است. هیک معتقد است ما انسان‌ها براساس ویژگی‌های بومی و شخصی خود، یک خصوصیات ذهنی داریم که بعدها بروز می‌کند و درواقع او تمایزات ادیان را با این دیدگاه جمع می‌کند. جان هیک نگاه وحدت‌گرا به آخرت دارد و بر این باور است که انسان‌ها نهایتا به یک وحدت با واقعیت مطلق می‌رسند و این وحدت از سنخ فنای تام مورد تاکید شرق نیست، بلکه معتقد است در آخرت اگو یا من‌های کاملا مستقل از هم نداریم.

در بحث آخرت‌شناسی و حیات پس از مرگ دو دیدگاه اساسی مقابل هم قرار دارد. بر‌اساس یک دیدگاه که خاستگاه آن فلسفه یونان است روح در انسان امر مجرد و غیرمادی تلقی می‌شود و پس از مرگ که بدن نابود می‌شود، روح انسان چون غیرمادی است ابدی می‌ماند و خیلی از فلاسفه ما این عقیده را در مورد تجرد روح دارند. دیدگاه دوم بر برانگیختگی بدن که بعد مادی انسان است، تاکید دارد و از آنجا که هیک، فیلسوف دین و متکلم است، دیدگاه آخرت‌شناسی‌ او در حوزه برانگیختگی بدن ـ به معنای جاودانگی روح مجرد ـ می‌گنجد.

هیک در پی ارائه برهان فلسفی آن‌گونه که فلاسفه اسلامی اقامه می‌کنند، نیست؛ بلکه با ارائه مدل می‌خواهد ثابت کند فرضیه‌اش با عقل سازگار است. در بحث‌های جدید فلسفی و علمی مفهومی به عنوان آزمون ذهنی یا فکری مطرح شده است که اگر با این دیدگاه به سراغ علم و فلسفه برویم بسیاری از دیدگاه‌های فلاسفه و دانشمندان در چارچوب آزمون ذهنی می‌گنجد.

در آزمون ذهنی، فیلسوف و دانشمند از یک مقدمات فرضی ذهنی شما را می‌رساند به جایی که نتیجه موردنظر او را تصدیق کنید و جان هیک طی سه مرحله مدل فرضی خود را برای نظریه بدل تبیین می‌کند.

یک اشکال اساسی به نظریه بدل هیک این است که شاید معقول باشد انسان در این عالم بمیرد و نسخه بدلی در عالم دیگری حادث شود و این همانی هم داشته باشد، اما باید گفت این سخن هیک ناشی از پیش‌فرض‌های دینی است و کسی که معتقد به این پیش‌فرض‌ها نیست، نمی‌تواند این نظریه را بپذیرد.

● پورحسن: آرای هیک به درستی تبیین نشده

متاسفانه در کشور ما آرای جان هیک به درستی تبیین نشده است. در ایران به اشتباه از جان هیک به عنوان ناواقعگرای دین یاد می‌شود، در حالی که خودش طی صحبتی نسبت به این انحراف برداشت در ایران بشدت انتقاد کرده است. جان هیک بر واقعگرایی دین تاکید می‌کند و می‌گوید من از متن خود دین و نه براساس اذهان دینداران به پلورالیسم دینی (تکثرگرایی دین) دست یافتم.

جان هیک زبان دین را هم شناختاری و هم صادق می‌داند و معتقد است تمام مدعیات دینی دینداران این‌گونه است، اما نباید نظر هیک را با پلنتینگا یکی بدانیم. در واقع مانیفست جان هیک در زبان دین تا سال ۲۰۰۵ این است، اما پس از آن، نظریه‌ای در باب تجربه اصیل دینی مطرح می‌کند که به نظرم با دیدگاه اولیه او زاویه می‌گیرد.

واقعگرایان دینی از جمله جان هیک برای خدا و مدعیات دینی قائل به وجودی مستقل هستند. جان هیک با واقعگرایی دینی خود نه‌تنها می‌خواهد به خدای انسانگرایانه فویر باخ پاسخ دهد، بلکه می‌خواهد به مسیحیت هم جواب دهد.

هیک می‌گوید من نخستین فیلسوف دین در مسیحیت هستم که بحث دین را از مسیح‌محوری به خدامحوری آوردم. هیک بشدت از تثلیث مسیحی، اسطوره‌سازی و... در مسیحیت انتقاد دارد و می‌گوید نمی‌شود براساس تثلیث مساله خدامحوری را مطرح کرد.

جان هیک فیلسوف خدامحور است و می‌گوید من بر‌خلاف دیگران که خدا را براساس دین می‌خواهند بشناسند، سعی دارم دین را براساس خداوند بفهمم. جان هیک معتقد به چندخدایی نیست، بلکه بر این باور است که یک واقعیت مستقل بیشتر وجود ندارد.

او می‌گوید گرچه ما نمی‌توانیم به آن خدا دست یابیم ـ یعنی با برهان اثبات کنیم ـ اما باید باشد تا ما تجربه‌های گوناگون داشته باشیم.

هیک می‌گوید در این حقیقت که ما به خداوند عشق می‌ورزیم باید توجه کنیم شیوه حیات مبتنی بر دین یعنی استوار ساختن بر عشق و محبت به طور حقیقی است و زمانی این اتفاق می‌افتد که به صورت حقیقی و ظاهری آن توجه کنیم نه به صورت نمادین و نه حکایتی، لذا این نوع زندگی دینی، هم آن را عقلانی و هم جذاب می‌کند.