یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

فیلمی با نگاه متفاوت


فیلمی با نگاه متفاوت

نگاهی به فیلم محاکمه در خیابان ساخته مسعود کیمیایی

به تازگی، در جایی خواندم که: «آلبرت انیشتین» در حال نظارت بر امتحان دانشجویان فیزیک بود. یکی از دانشجویان یادآور شد که: استاد! پرسش ها، درست مشابه پرسش های سال گذشته است! انیشتین پاسخ داد: آری! اما امسال پاسخ ها تفاوت کرده است! در پاسخ همه کسانی که به سازنده محاکمه در خیابان، بیست و هفتمین فیلم بلند سینمایی مسعود کیمیایی، خرده می گیرند که چرا استاد، دست از حرف های تکراری بر نمی دارد؟ باید گفت که، اگر در فیلم تازه کیمیایی، باز هم نشانه ها و نمادهایی از دنیای فیلمسازی کیمیایی، یافت می شود درست به این دلیل است که درد و داغ های آدم های امروزی، تکرار مصایب آدم های دیروز است. دردهایی که صد البته همانند پرسش های تکراری «آلبرت انیشتین»، برای درمان آن ها دیگر نمی توان به داروها و شیوه های تکراری درمانگری به روش دهه های گذشته، متوسل شد. آری به راستی در شرایط امروز جامعه ما پاسخ ها، تفاوت کرده است!

«محاکمه در خیابان» سعی در نمایش مصایب تاریخی آدم های جامعه ما، بانگاهی امروزی دارد. سعی فیلمساز (نویسنده فیلمنامه) در واکاوی ارزش هایی چون: هویت مداری آدم های امروز که به دلیل پرت افتادگی و دور شدن از خویشتن خویش، در جست و جوی هویت مندی و ریشه های خود در چنبره زندگی پرهیاهوی امروزین، دست وپا می زنند، در جای جای چنین اثری، آشکارا، به گونه تکراری به رخ کشیده می شود تا نشان دهد که آرمانگرایی، مقدس ترین جنبه هویت بندی آدم های عدالتخواه و حق طلب است که در زندگی خود به عملی قهرمانانه یا به کاری متفاوت و خلا ف قاعده معمول، دست می زنند!

مسعود کیمیایی، با اعتقاد بر پرهیز از آسان پسندی، با دغدغه همیشگی دور شدن و پرت افتادن آدم ها از اصالت های خود، می کوشد تا تصویری دلخواه از سرنوشت آنها ارایه دهد. تصویری از آدم هایی بی تفاوت و بی اعتنا به غم دیگران! درست در شب عروسی، امیر (پولا د کیمیایی)، حبیب (حامد بهداد)- دوست صمیمی امیر که در راست و ریست کردن مراسم ازدواج امیر و مرجان، کمک زیادی کرده است- از امیر می خواهد که عروسی اش را به هم بزند!

افکندن چنین گره کور تردید و بدگمانی در ذهن امیر، درست، بعد از آن که به سراغ حبیب می رود، نقطه آغاز همه تردیدها و تعلیق هایی است که بر کل اثر پایان فیلم، سایه می افکند!

امیر- و صد البته، همه تماشاگران فیلم محاکمه در خیابان- تنها حدود سه ساعت فرصت دارند تا بارها شدن در دل شهری درن دشت و بی سروته، که صدای گوش خراش ماشین هایی، حتی در نماهای دور و از بالا نیز، فرساینده روح و روان آدمی است، از این حوزه تردید و بدگمانی که به جان وی می افتد، رهایی یابد.

برای امیر، کشف این مساله مهم که مرجان، قبلا با مردی ازدواج کرده یا رابطه داشته است ویافتن سرنخ هایی اطمینان بخش، امری حیاتی به نظر می رسد. به همین روی، درست در لحظه هایی که به سنت همه جشن های عروسی، باید در کنار عروس باشد، در حالی که لباس دامادی بر تن دارد و به اتومبیل قرضی اش، گل زده است، با چاقویی در کف، به همراه دوربین «تورج منصوری» در دل مردم و در خیابان های شهر، رها می شود تا به همراه تصاویری چرک و سرد و خشن، از تهران روزگار نو، از شهر پر از خشونت امروزین، که برای آدم هایش، در حکم سوهان روح است، چهره ای به راستی متفاوت و دیگرگونه ارایه دهد!

«امیر» تصویری از آدم هایی است که اگرچه در گذشته و دیروز جامعه خود ریشه دارند، اما به دلیل هضم شدن در چرخه ارتباطات بسیار پیچیده امروز جامعه خود، از روش های درمانی نسل های گذشته خود، سودی نمی برد و درست به همین دلیل است که دست کم، چاقویی که در دست «امیر - به عنوان محوری ترین شخصیت فیلم محاکمه در خیابان» - جای می گیرد، تا پایان کار، چاره ساز نمی شود و نریختن خون «عبد» (حمیدرضا افشار) که در نقش راننده آژانس، در نقطه مقابل «امیر»، باید به مجازات برسد، به این معناست که، «عبد» هم، آدم مفلوکی است که به دلیل ناهنجاری های زندگیش، با وجود زنی که - به شهادت روحیه پرخاشگرانه ای که از شقایق فراهانی، در آن صحنه گرم و گیرای رویارویی وی با امیر و معرکه گیری او، در فیلم شاهد هستیم - گویی هرگز طعم محبت و مهربانی را نچشیده است!

«عبد» که گویا سابقه حبس دارد و اذعان می کند که دوبار از دست زنش، مبادرت به خودکشی کرده است، آدمی نیست که به عنوان نیرویی متضاد بتواند، آن چنان در برابر «امیر» از خودایستادگی نشان دهد که تماشاگر فیلم، مثلا از حذف فیزیکی او توسط امیر، دلشاد شود! درماندگی عبد به حدی است که گاه، موجب برانگیخته شدن احساس دلسوزی مخاطبان چنین اثری می شود و همین نکته، به خوبی نشان می دهد که در فیلمنامه کیمیایی، به معنای معمول داستان پردازی هایی که در گونه های مختلف تراژیک و تعزیه وار، سراغ داریم، در اصل، قهرمان و ضد قهرمان - در معنای متعارف آن - وجود ندارد! شاید به همین دلیل است که فیلم، در شکل و ساختار و تصاویر متفاوت و تدوین خلاقانه خود نیز، اثری متفاوت به نظر می رسد.

در پرداخت چهره ها نیز، همه آدم ها در هاله ای از رنگ خاکستری شخصیت خود، گاهی خوب، گاهی بد و گاه در مرز خوب بودن و بد بودن، در نوسان هستند. درست عین آدم های معمولی دور و برمان که در زندگی واقعی خود، نه به طور مطلق، چهره ای قهرمانانه دارند و نه همواره محکوم به شکست و تیره روزی اند. آدم هایی که گاه با دلخوشی های اندک نیز می توانند، زندگی سرخوشانه ای داشته باشند. به همین دلیل است که امیر، در پایان یک مبارزه نفسگیر، به مجلس عروسی بر می گردد!

انتخاب هوشیارانه رنگمایه ای که اگرچه یکسره سیاه و سفید نیست و ترفندی که به مدد پیشرفته ترین دوربین های دیجیتالی، به ارایه تصاویری چرک و خشن و متناسب با درونمایه فیلم منجر می شود، نشان دهنده اوج تعامل و همفکری سازنده و مثبت میان «کیمیایی» و «تورج منصوری» است، که بار دیگر بر ماهیت گروهی بودن کار هنری فیلمسازی تاکید دارد.

اگر از بازی گرم و گیرای حامد بهداد (در نقش حبیب) که با همه کوتاهی اش، به کلیدی ترین صحنه فیلم، یعنی مواجهه «امیر» و «حبیب»، آب و رنگ خاصی می بخشد، بگذریم، باید اذعان کرد که این بار، «پولا د کیمیایی» (در نقش امیر) یکی از دشوارترین نقش های دوران بازیگری اش را برعهده داشته است. امیر در موقعیت پر از تضاد و تناقضی، حضور دارد که میان نقشی که بر عهده او گذاشته می شود و شخصیتی که به طور متعارف در فضای فیلم برای او طراحی شده است سرگردان است در اصل، درست شبیه جنگاوری است که یک تنه، با لباس دامادی ! تیغ در کف وارد عرصه کارزار می شود! حتی به تصویر کشیدن همین تناقض ظاهری نیز در فیلم، کنایه ای آشکار بر این حقیقت تلخ است که آدم های جامعه امروز حتی در هنگامه شادمانی و سرخوشی نیز، برای حفظ «هویت» و «غیرت» خویش، باید دلی پرخون داشته باشند! (پایان غیر شفاف فیلم نیز تاکیدی بر همین روحیه موجود در جامعه است.) توزیع نقش های کوتاه، اما گرم و گیرا، میان بازیگران فیلم، از حمیدرضا افشار (عبد) گرفته تا محمد رضا فروتن (آقای نکویی) و نیکی کریمی و شقایق فراهانی... همه و همه، باردیگر، مهر تاییدی بر این واقعیت است که در سینما، کوتاهی و بلندی نقش ها، اهمیت چندانی ندارد، مهم این است که کدام بازیگر، می تواند تصویری درست و باور پذیر از نقشی را که بر عهده گرفته است به تماشا گر فیلم ارایه دهد و از خود نقشی ماندگار در ذهن مخاطب حرفه ای فیلم، بر جای گذارد، کاری که در فیلم«محاکمه در خیابان» از عهده اکثر قریب به اتفاق بازیگران فیلم، به ویژه محمدرضا فروتن و پولا د کیمیایی، به خوبی بر می آید.

کیمیایی هنوز حسرت و دغدغه حراست از «غیرت» و هویت اصیل آدم های نجیب و دلبسته میراث گذشته جامعه خود را در دل دارد و در جایی از فیلم که همه تلا ش های امیر را برای پیدا شدن سرو کله «غیرت» به تصویر می کشد، اوج این دلمشغولی را می توان به تماشا نشست. محاکمه در خیابان، فیلمی به راستی متفاوت از کیمیایی است که بی تردید، به جامعه امروز خود، نگاهی دیگر گونه دارد. این فیلمساز اگر روزگاری به دلیل پیشگامی در ترویج نگاهی نو در سینمای ایران آغاز گر موج نوی سینمای ایران به حساب آمد، امروز به گمان من، با ساختن فیلم محاکمه در خیابان در کارنامه فیلمسازی یکی- دو دهه اخیر خود، نقطه عطفی تازه و ماندگار، بر جای گذاشته است.

نویسنده : عزیزالله حاجی مشهدی