سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
مجله ویستا

گفت وگو با برادران جنجالی و متفاوت هالیوود


گفت وگو با برادران جنجالی و متفاوت هالیوود

اتان و جوئل کوئن درحال بزرگ شدن, فیلم های خانگی می ساختند, آن ها فیلم های هالیوودی که در تلویزیون می دیدند را دوباره سازی می کردند از آن موقع تاکنون کوئن ها به آزاد گذاشتن تخیل خود ادامه داده اند و در این مدت تلفیق بسیاری از سبک های ادبی و سینمایی را تجربه کرده اند

اتان و جوئل کوئن درحال بزرگ شدن، فیلم‌های خانگی می‌ساختند، آن‌ها فیلم‌های هالیوودی که در تلویزیون می‌دیدند را دوباره‌سازی می‌کردند.

از آن موقع تاکنون کوئن‌ها به آزاد گذاشتن تخیل خود ادامه داده‌اند و در این مدت تلفیق بسیاری از سبک‌های ادبی و سینمایی را تجربه کرده‌اند، با الهام گرفتن از ادبیات عامه‌پسند («خون ساده» و «گذرگاه میلر»)، شخصیت‌های سینمایی عجیب («هادساکر پروکسی»، «بیرحمی غیرقابل تحمل»)، ادیسه‌هومر («آه،‌ ای برادر کجایی») انجیل و محل بزرگ شدن خودشان در حومه شهر مینیاپولیس («یک مرد جدی») فیلم‌هایی ساخته‌اند که کیفیت رو به رشد یک اسطوره ممتاز آمریکایی را دارد.

در ماه جولای، مانولا جارویس و‌ ای او اسکات، رییس منتقدان نیویورک‌تایمز، با اتان کوئن ۵۶ ساله و جوئل کوئن، ۵۵ ساله دیدار کردند، تا درباره کارهای قبلی و همین‌طور آخرین فیلم‌شان (درون لوین دیویس) به گفت‌وگو بنشینند، این فیلم درباره یک خواننده فولکور دهه ۶۰ است (با بازی اسکار ایزاک) که با موزیک، جهان و زمانه در حال تغییر دست‌وپنجه نرم می‌کند و همان‌طور که از برادران کوئن انتظار می‌رود، شخصیت این فیلم دارای یک نقص انسانی کمیک است. برادران کوئن روبه‌روی هم نشستند و بعضی وقت‌ها به نظر می‌آمد که هر دو دارای یک ذهن هستند. در ادامه قسمت‌هایی از این گفت‌وگو آمده است.

می‌توانید درباره شکل‌گیری «درون لوین دیویس» توضیح بدهید؟

اتان: در دفتر نشسته بودیم که جوئل گفت: خب، فرض کن دیو ون رانک بیرون از شهر کتک بخورد، این آغاز فیلم است.

جوئل: این ایده‌ای بود که ما روی آن تمرکز داشتیم، ما فکر کردیم ۱۹۶۱ سال جالبی باشد. زمانی بود که دیلن به وجود آمد، نه زمانی که خودش درست کرده یا تغییر داده باشه، چون مردم بیشتر به آن توجه می‌کنند. دیلن یک‌بار حرفی زد که نقل‌قول می‌کنم: «واقعا تنها چیزی که می‌خواستم این بود که اندازه دیو ون رانک بزرگ باشم». زمان مورد نظر ما این محدودیت را داشت.

از کودکی به این موزیک گوش می‌دادید؟

اتان: بله یک جورهایی با موسیقی باب دیلن بزرگ شدیم، مانند خیلی‌های دیگر.

جوئل: من چند سالی از اتان بزرگ‌ترم، ولی چیز زیادی از گوش دادن به موسیقی فولک یادم نمی‌آید. وقتی خیلی کوچک بودم مادرم به این آهنگ‌ها گوش می‌داد.

اتان: ما یک صفحه گرامافون معرکه از یک کنسرت راک داشتیم، بیگ بیل برونزی و پیت سیگر که یک جورایی...

جوئل: آره یک صفحه خیلی قدیمی بود از یک کنسرت در شیکاگو، که پیت آنجا اجرا داشت، در واقع آنجا بود که با تی بون آشنا شدیم. تی بون بعد از این‌که فیلم «بزرگ کردن آریزونا» را دید بعد از مدت‌ها به ما زنگ زد. به این خاطر که به نظرش گذاشتن آهنگ بتهوون با ساز بانجو روی تیتراژ آخر خیلی جالب بود. ما به او گفتیم: «خب راستش ما این آهنگ را از پیت سیگر دزدیدیم»چون قبلا این آهنگ را در همان کنسرت اجرا کرده بود.

اتان: چیزی که باید درباره شکل‌گیری فیلم می‌گفتم این بود که ما شروع کردیم به فکر کردن درباره دیو ون رانک و در واقع خاطراتش را خواندیم که خیلی عالی بود. ولی فیلم درباره دیو ون رانک نبود. البته شخصیت اول یعنی اسکار شباهت زیادی به او دارد. آهنگ‌های ون رانک را می‌خواند. در واقع آهنگ‌های او را به یک شخصیت داستانی دادیم.

اسکار ایزاک را چطور پیدا کردید؟

جوئل: بعد از نوشتن فیلمنامه شروع به انتخاب بازیگر کردیم. می‌دانستیم که قراراست آهنگ‌های زیادی در فیلم اجرا شود و وقتی قسمتی از آهنگ را توی فیلم گوش می‌دهی دوست‌داری آهنگ کامل را گوش بدهی و اینجا بود که حس کردیم باید موزیسین واقعی انتخاب کنیم. پس فقط از موزیسین‌ها تست گرفتیم.

اتان می‌خندد.

جوئل: می‌دانی آن قضیه خیلی جالب نبود. بعضی وقت‌ها ممکن است این کاراکتر با یک تا دوسکانس بازی هم ‌کار کند و حتی عالی از آب در بیاید، ولی این کاراکتر در تمام سکانس‌ها حضور دارد، پس متوجه شدیم که مسیرمان اشتباه است و شروع کردیم به جای موزیسین‌هایی که در بازیگری هم توانا هستند؛ در جست‌وجوی بازیگرانی باشیم که می‌توانند ساز بزنند و این‌طور انتخاب‌های بیشتری داشتیم.

اتان: و در ضمن ما ۳۰سالی می‌شود که این کار را انجام می‌دهیم. واقعا عجیب است که نکته‌ای به این ابتدایی؛ یعنی نیاز به بازیگر حرفه‌ای را فراموش کرده بودیم.

جوئل: آره کمی ریسک‌آمیز بود. اسکار آمد و گفت: «وقتی از اکثر بازیگرها بپرسی که به گیتار نواختن آشنایی دارند یا نه؟ جواب می‌دهند، ۲۰سالی می‌شود، ولی منظورشان این است که ۲۰ سالی می‌شود که یک گیتار دارند»، می‌دانی اسکار واقعا از زمان کودکی گیتار می‌نواخته؟ برای ما یک آهنگ با گیتار اجرا کرد و ما هم آهنگ را فرستادیم برای تی بون که گفت: «او از خیلی از موزیسین‌هایی که در استودیو با آن‌ها کار می‌کنم بهتر گیتار می‌زند» و ما فهمیدیم که بازیگرمان را پیدا کردیم.

کمی درباره نحوه نوشتن هم توضیح می‌دهید؟ با هم در یک اتاق دربسته کار می‌کنید؟

جوئل: همیشه همین‌جوری بوده، ما هیچ چیزی را تقسیم نمی‌کنیم. یعنی این‌که «تو این صحنه را بنویس و من این یکی را». قبل از این‌که شروع به نوشتن کنیم مدت زیادی می‌نشینیم و درباره ایده‌ها حرف می‌زنیم. بعد معمولا از ابتدا شروع به پیداکردن صحنه‌ها می‌کنیم. ما محدوده و از این‌جور چیزها تعیین نمی‌کنیم. البته یک‌سری فیلم‌هایی هم هستند که ما یک طرح کلی از قبل در ذهن داریم یا حتی موقع شروع می‌دانیم که چطور قرار است تمام شود و بعضی وقت‌ها هم که اصلا نمی‌دانیم داستان کجا قراراست پیش برود. همشان...

اتان: راستش این یکی...

جوئل: بعضی‌ها هم تمام نمی‌شوند و برای مدتی کنار گذاشته می‌شوند.

اتان: قانون اینه که«داستان هرجا که بخواهد پیش می‌رود، اما درباره این یکی ما می‌دانستیم که قراراست دوباره به این داستان برگردیم.»

چه کسی تایپ می‌کند؟

اتان: معمولا من، به این خاطر که سریع‌ترم. ولی بعضی وقت‌ها هم جوئل تایپ می‌کند. ما فقط می‌نشینیم و درباره صحنه از بالا به پایین صحبت می‌کنیم. بعضی وقت‌ها یکی از ما می‌گوید «من یک ایده دارم» اگر ایده‌ای باشد که نوشتن چند خط برایش ضروری باشد، می‌تواند بدون مشورت با دیگری آن را تایپ کند.

از این‌که ایده‌های بد همدیگر را دور بیندازید احساس ناراحتی نمی‌کنید؟

اتان: البته که نه.

جوئل: خیلی هم راحت هستیم. خیلی راحت، ولی می‌دانید یک‌بار شخصی از ما پرسید چطور از کتاب اقتباس می‌کنید؟ اتان جواب داد: «جوئل کتاب را باز نگه می‌دارد من هم تایپش می‌کنم.»

اقتباس‌های اخیر شما مثل جایی برای پیرمردها نیست شدیدا به متن اصلی وفادارند.

اتان: خب البته این‌ها واقعا کتاب‌های خوبی هستند.

جوئل: چیزی که خراب نیست را درست نمی‌کنند.

آیا کار کردن باهم در این ۳۰ سال عوض شده است؟

جوئل: واقعا نه.

چیزهای دیگر چطور؟

جوئل: خب، خود حرفه خیلی عوض شده، فقط هم به خاطر تکنولوژی دیجیتال، این چیزی است که به صورت رادیکال عوض شده، یعنی غیراز این تقریبا همه‌چیز اصولا مثل همان وقتی است که فیلم‌های آماتور می‌ساختیم. این فیلم با دوربین دیجیتال فیلمبرداری نشده، ولی احتمالا...

اتان: احتمالا آخرین است.

جوئل: احتمالا آخرین فیلمی باشه که با دوربین سینمایی فیلمبرداری کردیم.

اتان: «جربزه حقیقی» آخرین فیلمی بود که راجر دیکنز فیلمبرداری کرد. ما جزو آخرین کسایی بودیم که دوربین سینمایی را کنار گذاشتیم و بعد مردم می‌پرسیدند چرا؟ راستش جواب این بود که دیگر دستیارهایی که می‌دانستند چطور با آن نوع دوربین کار کنند پیدا نمی‌کردیم. انگار که دیگر وجود نداشتند. یعنی خب... . یادم می‌آید که آن وقت‌ها در دفتر تدوین کن‌لوچ بودیم. آن موقع از روی فیلم تدوین می‌کرد. از او پرسیدم: «چطور این‌کار را انجام می‌دهی؟» بعد با انگشت اشاره کرد به یک پیرمرد ۹۶ ساله روی نوار برگردان.

از چه زمانی به تدوین دیجیتال رو آوردید؟

اتان: «بی‌رحمی غیرقابل تحمل» اولین فیلمی که این‌طور تدوین شد.

هنوز هیچکدام از دوربین‌های دیجیتال را امتحان نکردید؟

اتان: دیدیم راجر مدل الکسا را تست کرد که خیلی هم عالی است ولی همین ویژگی‌اش اعصاب آدم را خورد می‌کند.

جوئل: فکر می‌کنم هردوی ما و همین‌طور تی بون، بیشتر آنالوگ را دوست داریم تا دیجیتال، ترجیح می‌دهم به صفحه گوش بدم تا سی دی، ترجیح می‌دهم یک نمای سینمایی را ببینم، فکر نمی‌کنم این دو تا یکی باشند. به نظرم با تکنولوژی دیجیتال می‌توان هر چیزی را تکثیر کرد ولی آخرش کاری که می‌کنی این است که سعی‌داری المان‌های دیجیتال آن را بازسازی کنی و همیشه هم کمی خراب به نظر می‌آیند.

اتان: شکل آنالوگ حس خیلی خوبی دارد.

جوئل: یک دوره زمانی وجود داشت که می‌توانستی بین سیاه و سفید و رنگی انتخاب کنی و به موضوع اساسی فیلم بستگی داشت. خیلی عالی می‌شد اگر می‌شد گفت: «این فیلم به درد دوربین دیجیتال می‌خورد، آن یکی سیاه و سفید»بدون این‌که لازم باشد اسم هنری خاصی روی آن بگذاری، فقط چیزهایی برای تجربه انجام داد.

شما فیلم‌هایی می‌سازید که توسط استودیو‌ها پخش می‌شوند و اسکار می‌گیرند، ولی باز هم نمی‌شود گفت که شما در مسیر اصلی حرکت می‌کنید، یک جور موقعیت تناقض‌آمیز دارید.

جوئل: بله می‌دانم، ما درباره این مساله حرف زدیم. عجیب است.

اتان: بله، مستقل بودن ممکن است یک چیز ژورنالیستی باشد. جیمز کامرون فیلم‌هایی می‌سازد که خودش می‌خواهد و سرمایه‌ دارد و توسط استودیو‌ها پخش می‌شود. مستقل مثل یک‌جور تایید است که شما برای ما استفاده می‌کنید و بعضی از شما به جیمز کامرون سرکوفت می‌زنید برای این‌که مستقل نیست. در صورتی که هست.

ولی مطمئنا آدم‌هایی بودند که بیرون از سیستم استودیو فیلم ساخته‌اند.

جوئل: شاید این‌طور باشد. چون وقتی ما کارمان را شروع کردیم. به صورت پیش‌فرض همین‌طور بود. به این خاطر که کسی برای ساخت فیلم به ما پول نمی‌داد. اگر به ما پیشنهادی می‌شد می‌توانستیم برای اولین فیلم‌مان پول بگیریم. ما به سمت جریان مستقل پیش می‌رفتیم ولی امیدوار بودیم یک استودیوی بزرگ فیلم‌ها را پخش کند. در یک نقطه به همدیگر نگاه کردیم و گفتیم: «می‌دانی من فکر می‌کنم ما جزو فیلمسازای سرراستیم» وقتی که اسکار را برده بودیم این حرف را زدیم.

اتان: درست است.

جوئل: با خودمان گفتیم: «چطور این اتفاق افتاد؟»

اتان: ما دیگر جزو سازمان هستیم.

بعضی از این‌ها به نسل ارتباط دارد.

اتان: اتفاقا چندوقت پیش با استیون اسپیلبرگ دوست عزیزم درباره همین حرف می‌زدیم

جوئل: درسته، درسته، چون حتی او هم با خودش می‌گه: «چی شد که کارم به اینجا رسید؟، من چرا آدم سازمانی شدم؟»

حالا که اسم اسپیلبرگ آمد او و جرج لوکاس جدیدا درباره صنعت فیلمسازی و این‌که چقدر کلافه شده‌اند صحبت‌هایی کردند. شما نظری دارید؟

اتان: راستش نمی‌دانم، چه بگویم.

یا چیزی نگو یا مفصل بگو

جوئل: خب قطعا الان سخت‌تر شده است، ولی از یک طرف به نظرم اغراق‌آمیز هم هست، به این دلیل که کار سینما در آمریکا با بالا و پایین رفتن اقتصاد، هنوز تجارت سالمی است و این تجارت سالم ساخت فیلم‌های تجاری را حمایت کرده و خواهد کرد. حتی بیشتر از آن‌که انتظارش را داری. اما با توجه به روشنفکر بودن هنوز بسیاری کارهای مورد توجه ساخته می‌شود که کاملا بیرون از دایره‌ای است که ما توصیف می‌کنیم.

اتان: ما در واقع همیشه از نظر تجاری و تبلیغاتی موفق بوده‌ایم. نه در زمینه درآوردن پول که به‌ندرت در آن موفق می‌شویم بلکه در زمینه ازدست ندادن پول و به دست آوردن مقدار متوسطی از آن، به همین دلیل هم توانسته‌ایم به فیلم ساختن ادامه بدهیم و البته ما مدیر‌های مالی داشته‌ایم مثل بری دیلر، بعضی وقت‌ها سازمان آن‌ها از آدم‌هایی تشکیل شده است که می‌دانند هیچوقت پول زیادی به دست نخواهند آورد، ولی آن‌ها همین‌طوری فیلم‌های تو را دوست دارند.

جوئل: و بیشتر هم فیلم تجاری ساخته‌اند. ولی وقتی با آن‌ها

رو در رو می‌شوی می‌گویند: «برو فیلم بساز و من تا وقتی که خیلی بد صدمه نبینم این‌کار را خواهم کرد». می‌دونی؟ آن‌ها هنوز به این مساله با ذهن باز نگاه می‌کنند. در آستانه اکران فیلم تازه شان: درون لوین لوییس