یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
مجله ویستا

رادیوی ایرانی پیر نابالغ


رادیوی ایرانی پیر نابالغ

زمانی که تصمیم به نوشتن یادداشتی درباره رادیو گرفتم فکر کردم که در صفحه تاریخ برای نوشتن درباره برخی موضوعات خاص باید بهانه و مناسبتی وجود داشته باشد

زمانی که تصمیم به نوشتن یادداشتی درباره رادیو گرفتم فکر کردم که در صفحه تاریخ برای نوشتن درباره برخی موضوعات خاص باید بهانه و مناسبتی وجود داشته باشد. اما درباره رادیو چطور؟ آیا به موضوع رادیو هم باید به صورت مناسبتی پرداخت، آن هم در حالی که هر روز در گوشه کنار کشور میلیون‌ها مخاطب گوش به آن می‌سپارند و با صدای برنامه‌های آن روز خود را آغاز می‌کنند، به فعالیت و کار می‌پردازند و گاه حتی با صدای رادیو به خواب می‌روند. رادیو دیگر سال‌هاست که لامکان و لازمان شده است و همواره در دسترس مخاطب خود است؛ سال‌ها پیش از اینترنت، هر چند که مقایسه رابطه مخاطب رادیو در برابر اینترنت قیاس مع‌الفارق است.

اختراع رادیو توسط مارکونی ایتالیایی و کشف این موضوع که می‌توان از این اختراع به عنوان یک رسانه‌ ‌فراگیر استفاده کرد جهان ما را به کل تغییر داد. به جرات می‌توان گفت پس از رادیو بود که جهان هر روز کوچک‌تر و کوچک‌تر شد تا مک لوهان دهکده جهانی‌اش بخواند. اما رادیو در هر جای جهان که وارد شد قصه‌یی تازه ساخت.

در خاستگاه خود، غرب و تا زمانی که رسانه‌های رقیب مانند تلویزیون پا به عرصه وجود بگذارند، با اهمیت و نقشی که رادیو یافت همواره در نوسانی دایم و بنا به اقتضای زمانه در میان بخش خصوصی و دولتی و بر اساس منافع آنان دست به دست می‌شد؛ اما کسی به یاد ندارد که هیچکدام بر آن تسلط کامل داشته باشند و در این شرایط همواره مخاطب بود که پیروز نهایی محسوب می‌شد. تاثیر این ابزار رسانه‌یی در غرب را می‌توان در دو مثال دید که در تاریخ جاودانه‌اند؛ اولی زمانی بود که اورسن ولز کارگردان جوان و شهیر امریکایی تصمیم گرفت داستان حمله فضایی‌ها به زمین را از رادیو برای تاثیر بیشتر بر مخاطب با جدیت تمام اجرا کند غافل از اینکه مردم امریکا جدیت ولز را جدی گرفتند و به خیال یک حمله واقعی تمام کشور برای ساعاتی در هرج و مرج فرو رفت و ولز و همکارانش را برای پاسخگویی با پلیس و کنگره روبرو کرد. دومی نطق فرانکلین روزولت در زمان حمله ژاپن به پرل هارپر است که امریکایی‌ها را از چنین حمله‌یی و ورود این کشور به جنگ جهانی دوم توامان آگاه کرد تا مسیر تاریخ تغییر کند و امریکا تا ابد در تصور ناجی بزرگ جهان، خود و دیگران را به آب و آتش بزند.

قصه رادیو در کشوری همانند ایران اما قصه دیگری است. رادیو به عنوان یک رسانه چندان دیرتر از غرب به ایران وارد نشد. ۱۳۱۹ یا همان ۱۹۳۹ برای کشوری مانند ما اگر زود نبود دیر هم نبود. البته اگر ترس رضاخان از رادیو نبود شاید این رسانه سال‌ها پیش از آن به ایران می‌آمد. اما شاه که از تاثیر آن در دیگر نقاط جهان شنیده بود تا زمانی‌که قوانین سانسور رادیو را تصویب نکرد نگذاشت که رادیو صدای ایرانی بیاید.

از طنز روزگار نیز افتتاح‌کننده رادیو دیکتاتور بعدی یعنی محمدرضا ولیعهد وی بود. در حقیقت این رسانه از همان بدو تولدش در ایران مرده بود! خاندان پهلوی البته برای رادیو خواب‌هایی طلایی دیده بودند از جمله: آگاهی‌بخشی به مردم و رهانیدن آنها از جهل و بی‌سوادی و... اما این خواب‌ها هرگز تعبیر نشد. کسی در ایران به یاد ندارد که همانند بسیاری از نقاط جهان در آن روزگار رادیو او را به حقیقت، آگاه کرده باشد یا در نقطه‌یی دوردست سوادی آموخته باشد. رادیو همواره عرصه سیاست آن هم از نوع دولتی دستچین بود. در زمان جنگ دوم جهانی حتی همین دولت نیز بر رادیو تسلط کامل نداشت و سفرای متفق بودند که می‌فرمودند رادیوی ایران چه بگوید و چه نگوید، آن هم با آن همه ادعای دموکراسی! در صبح روز کودتای ۲۸ مرداد نیز رادیوی سیاست‌زده نقش تاریخی خود را با پخش موسیقی و برنامه‌یی در رابطه با کشت پنبه به بدترین شکل ممکن اجرا کرد. اما با تمام این تفاسیر جادوی رادیو در فضای سرگرمی برای ایرانیان خاطرات بسیاری آفرید؛ هر چند که کار در جای دیگری همچنان خراب بود. پس از آن نیز کمتر پیش آمد که رادیوی ایران حرفی به درستی بزند. جالب اینکه تا روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ این روند ادامه یافت و تنها در آن روز بود که با اعلام گوینده رادیو، پس از ۳۸ سال حرف و سخن مردم از بلندگوی رادیو شنیده شد.

رادیوی تازه آزاد شده البته تا به خود بیاید شهریور ۱۳۵۹ شده بود و کشور در ورطه جنگ افتاده بود و در این زمان کدام رسانه می‌توانست بهتر از رادیو مردم را از وقایع جنگ مطلع کند؟ هشت سال تمام کمتر پیش آمد که در خانه یک ایرانی رادیو خاموش شود. قطعا می‌توان این دوران را برترین دوران رادیو دانست چرا که مردم با صدای رادیو بود که از پیروزی و اشغال و تک و پاتک در جبهه‌های جنگ شادان یا غمگین می‌شدند. اما پس از جنگ رادیو عرصه را به زمانه باخت چرا که دیگر هنگامه تلویزیون بود و اینگونه بود که رادیو در گذار تاریخی خود همواره فرصت بلوغ را از دست داد.

وحید باسره