پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
اخلاق کسب و کار
![اخلاق کسب و کار](/web/imgs/16/135/1ilre1.jpeg)
نویسنده با بررسی ادبیات موجود اخلاق کسب و کار و رویکردهای گوناگون آن در جهان نشان میدهد، اخلاق کسب و کار با چالشهای عملی و نظری متعدّدی روبهرو است و با پیشرفت جهانیشدن در آینده، این چالشها پیچیدهتر خواهند شد. رویکردهای متفاوت به اخلاق کسب و کار، اغلب خودجوش بوده، فقط از یکدیگر میآموزند. اخلاق شرکتی مناسب مؤسّسات تجاری در سطح جهانی به توضیح بیشتری نیاز دارد. مسائل سیستمی باید با صراحت مورد ملاحظه قرار گیرد. اهمیّت تصمیمگیریهای افراد و رفتارهایشان باید جدّی گرفته شود. اخلاق کسب و کار به صورت رشته علمی، نیازمند شبکهسازی و جهانیشدن است در این صورت بهتر میتواند رهنمودهای اخلاقی را برای انجام کار عملی تجاری تدارک ببیند. هدف نهایی این رشته آن است که کیفیت اخلاقی تصمیمگیریها و عملکردها را در همه سطوح کسب و کار بهبود بخشد.
تأثیر و اهمیّت اخلاق فردی، ویژگیهای شخصی، صداقت و اعتماد به طور عام، و اخلاق کسب و کار به طور خاص، بر افزایش کارایی اقتصادی و جلوگیری از فساد و رسواییهای اقتصادی و نیز تأثیر منفی ارتشا و فساد اداری بر روابط کاری، تصمیمگیری فردی و همه اقتصاد، غیرقابل انکار است؛ امّا به صورت علمی ملاحظه و بررسی نشده است. اکنون نزدیک به سه دهه است که در غرب، اقتصاددانها و فیلسوفان اخلاق، گفتمانهایی را که به گفته هوسمن در دوران شکوفایی متدولوژی اثباتگرایی متوقّف شده بود، احیا کردند (Hausman etal ,۱۹۹۳, ۷۲۳).
حاصل این گفتمان و تعامل به رشتهای کاربردی از دانش اخلاق به نام «اخلاق کسب و کار» انجامید.
هدف نهایی این رشته این است که کیفیت اخلاقی تصمیمگیریها و عملکردها را در همه سطوح کسب و کار بهبود بخشد. برای ارتقای سطح کیفی و کمّی این رشته، اندیشهوران برجستهای مانند آمارتیاسن، برنده جایزه نوبل ۱۹۹۸رشته اقتصاد، آرتور ایچ، هوسمن، کالگان، جان رالز و... همّ و غمشان را معطوف داشته، ادبیات غنی و پرباری را برای آن فراهم کردند. از جمله این اندیشهوران، آقای جورجز اندرل است که اخیراً (شهریور ۱۳۸۱) در دانشگاه مفید یک دوره اقتصاد، اخلاق و مذهب را برگزار کرد.
او استاد و مدرّس اخلاق کسب و کار و تجارت بینالمللی کالج مندوزا وابسته به دانشگاه نوتردام و دارای دکتری در رشتههای فلسفه و اخلاق و اقتصاد است. در سال ۱۹۹۲ میلادی ریاست جامعه بینالملل تجارت، اقتصاد و اخلاق «ISBEE» را عهدهدار بود و در تأسیس شبکه اخلاق کسب و کار اروپا (EBEN) همکاری داشت. علاقهمندی پژوهشی او فهم چالشهای بینالمللی اخلاق و کسب و کار است و حدود ۱۶ کتاب و ۱۰۰ مقاله درباره آن نوشته است. مقاله حاضر یکی از آنها است. به نظر نویسنده، با توجّه به وضعیت پدید آمده در آغاز قرن ۲۱ و طرح بحث جهانی شدن و با توجّه به این که جهانی شدن اقتصاد با جهانی شدن ارتشا و فساد اداری همراه شده است، باید رویکرد به اخلاق کسب و کار رویکردی جهانی باشد و باید برای میدان اخلاقیمشترک جهت مقابله با چالشهای مشترک کوشید.
مقاله حاضر در صدد ترسیم و تعریف چارچوب مفهومی برای تأسیس اخلاق کسب و کار بهصورت رشته علمی است و در این جهت به بررسی ادبیات موجود اخلاق کسب و کار پرداخته و رویکردهای گوناگون آن را به بحثگذاشته است. مقاله حاضر میتواند الگویی مناسب برای پژوهشگران اقتصاد اسلامی که در صدد تبیین تعامل اقتصاد و اخلاق و ارزشهای اسلامی و دخالت دادن این ارزشها در آن هستند، ارائه کند.
۱) مقدّمه
تجارت و اقتصاد، در جوامع امروز، چه در سطح ملّی و چه در سطح بینالمللی، دو قدرت عمده پیش بَرنده شدهاند. این دو در ترکیب با فنآوریهای نو بهطور فزایندهای افکار و رفتار مردم را شکل میدهند و هر روز بیش ازپیش حوزههای گوناگون زندگی مانند تحقیق و توسعه، ارتباطات راه دور، بیوتکنولوژی، سیاست، آموزش و پرورش، فرهنگ، مذهب و خانواده را تحت تأثیر شدید قرار میدهند؛ بنابراین، با نفوذ روزافزون تجارت و اقتصاد، برای اینکه آنها رها نشده، به سرنوشت نامعلومی دچار نشوند، لازم است هر چه بیشتر مطمئن شویم تجارت و اقتصاد در مسیر درست حرکت میکنند. هدایت تجارت و اقتصاد، باید هم از بیرون و هم از درون صورت گیرد. هدایت بیرونی از راه عواملی همچون فشار سیاسی، آییننامههای قانونی، عادات اجتماعی - فرهنگی و آموزش، و هدایت درونی با بهرهگیری از عواملی مانند رفتارهای حرفهای، سازمانهای تجاری و تاجران، خود قانونمندی صنایع، پیمانهای تجاریو غیره صورت میگیرد. رویکرد بیرونی به تنهایی نمیتواند این هدایت را محقّق سازد؛ زیرا از تعهّد و التزام درونی تهیاست. بسنده کردن به رویکرد درونی نیز به تنهایی کافی نیست؛ زیرا کسب و کار همانند هر بخش اجتماعی دیگر، فقط یک قسمت از پیکره جامعه است و به کنترل اضافی بیرونی نیاز دارد. در عین حال، رویکرد درونی اهمیّت بیشتری دارد؛ زیرا عاملان اقتصادی که به آزادی بیشتر علاقهمند هستند، به این سبب، مسؤولیت بیشتری را نیز تحمّل خواهند کرد.
اینکه تجارت و اقتصاد باید در مسیر درست حرکت کند، دلیلی برای بیان بُعد اخلاقی، درون قلمرو تجارت واقتصاد است. در این راه، نه تنها رفتار اخلاقی (Moral Practice)، بلکه تفکّر و نظریه اخلاقی (Ethical Theory) یا اخلاق اقتصادی و تجاری (Business and Economic Ethics) به صورت پژوهش علمی با چالشهای نامشخّصی روبهرو است. هر چه جهانیشدن بیشتر به پیش میرود، چالشهای عملی و نظری [در این زمینه] بیشترو پیچیدهتر میشوند. در مقایسه با این هدف بزرگ، تاکنون دستاوردهای عملی و نظری اخلاق کسب و کار با کاستیهای قابل ملاحظهای مواجه بوده است. عواملی وجود دارند که پیشرفت را بسیار مشکلکردهاند.
دگرگونیهای جهانی (عنوان کتاب دیوید هلد (Da Vid Held) و مؤلّفان همکارش، کاری شفّاف و دقیق رویجهانی شدن است)، فرآیندهای بسیار پیچیدهای هستند که بعید است به پایان برسند و عمقشان فهمیده شود و نیزنتایج دور از دسترس هم برای جوامع محلّی و هم برای جوامع جهانی دارد. افزون بر این، از چشمانداز اخلاقدستوری (Normative - Ethical)، چالشها کم دهشتناک نیستند. پرسشها نه تنها به روابط اجتماعی درون جامعه برمیگردد - آنگونه که جان رالز (John Rawls) در کتاب حقوق مردم (۱۹۹۹) بررسی کرده است - بلکه به روابط فرد با فرد در مؤسّسات چند ملّیتی، فرا سوی مرزهای ملّی نیز مربوط میشود. همانگونه که آمارتیاسن (Amartya Sen) به آن اشاره دارد (۱۹۹۹ b)، افراد باید به یک همزیستی با کثرتگرایی فرهنگی ومذهبی(Cultural and Religious Pluralism) متداول و فزاینده بین کشورها و فرهنگها برسند و برای میدان اخلاقیمشترک، جهت مقابله با چالشهای مشترک بکوشند. [این میدان مشترک میتواند] چیزی شبیه «اخلاق جهانی» (Global Ethies) که در سال ۱۹۹۳ بهوسیله پارلمان مذاهب جهان پیشنهاد شده است، باشد. هانس گانگ (Kung ۱۹۹۸ Hams) به همراه عدّهای دیگر، آن را توسعه داده، ترویج کردند.
با توجّه به موقعیت پدید آمده در آغاز قرن ۲۱، آنچه بهطور قطع عاقلانه به نظر میرسد، این است که رویکردمان به اخلاق کسب و کار، رویکردی جهانی باشد و آن را در سطح جهانی بجوییم.
گرچه تا آنجا که امکان داشته، رویکردهای ارزشمندی در فرهنگها و کشورهای خاصّی توسعه یافته است، تاکنون این رویکردها نتوانستند لوازم جهان یکپارچه شده (Globalizing world) را فراهم آورند؛ بهطور مثال، کتاب تحسین برانگیز همگام با اخلاق کسب و کار (Acompanion to Business Ethics) (فردریک، ۱۹۹۹)در واقع، بازتاب نگرش صرف امریکایی است (فقط یک فصل از ۳۲ فصل آن، نوشته نویسنده اروپاییاست). چهار جلد کتاب راهنمای اخلاقی کسب و کار (۱۹۹۹ Handbach der Wirtschaftsethik, Korff etal) با ۹۰ درصد الگوگیری از آلمان، بهطور یقین با اندیشه آلمانی شکل گرفته است؛ البتّه معنایش این نیست که این کار بیاهمیّت است؛ بلکه توانایی صدور آن را [به دیگر کشورها] به شدّت محدود میکند؛ بنابراین، در تدارک بررسی و زمینهیابی از اصول اخلاقی فراگیر و جهان شمول کسب و کار، برای نخستین گنگره جهانی تجارت، اقتصاد و اخلاق که در سال ۱۹۹۶ در توکیو برگزار شد، فهرستی از پرسشهای مورد نیاز برای مقابله باچالشهای عمده تهیه شده بود. نتایج و دستاوردهای حاصله در زمینه اخلاق کسب و کار در شماره ویژه مجلّه اخلاق کسب و کار(Jornal of Business Ethics, october, ۱۹۹۷) در اکتبر ۱۹۹۷ منتشر شد. با این کار، روشن شده بود که به ویژه برای مقایسه بینالمللی، نوعی چارچوب مفهومی، (Conceptual framwork) بیشتر از همه به سبب جهانی شدن تجارت و پیشرفتهای اقتصاد مورد نیاز است؛ البتّه نیاز به این چارچوب مفهومی همزمان در کشورها و فرهنگهای گوناگون به وسیله طرحهای تحقیقاتی و آموزشی انجام شده اخلاق کسب و کار، احساس شده بود؛ از این رو، در این مقاله، ابتدا چارچوب مفهومی برای اخلاق کسب و کار تعریف میشود؛ سپس خواهد کوشید تا ترسیم کند این رشته در حال حاضر خود را چگونه عرضه کند؛ آنگاه رویکردهای گوناگون به «اخلاق کسب و کار» به بحث گذاشته میشود و سرانجام مقاله با چند ملاحظه و اظهار نظر به پایان میرسد.
۲) چارچوب مفهومی برای اخلاق کسب و کار[بهصورت رشته علمی]
بدون تردید، راههای تدوین اخلاق کسب و کار بسیار است؛ امّا تدوین و توسعه چارچوب مفهومی، مزیّتهای فراوانی دارد. کار مفهومی، دامنه سردرگمی مباحث اخلاق کسب و کار را به ویژه در زمینه جهانی شدن و کثرتگرایی فرهنگی و مذهبی روشن میکند و نیازی ضرور برای گفتوگوی هدفدار است. با تمرکز روی سطوح مشترک مطالعات تجربی و نظری، از بسیاری از قیل و قالهای نظری و پژوهشهای بیپایان تجربی رها میشویم؛ افزون براینکه زمینهای برای اجرایی کردن و ارزیابی نیز فراهم میشود.
چارچوب مفهومی با چند ویژگی مشخّص میشود. از این نظر به آن چارچوب گفته میشود که نه آینه تمامنمای موضوع مورد بحث است و نه طرح کلّی و مبهم از آن. در معنا فراگیر است؛ بهطوری که شامل همه عناصر کلیدی، روابط و مناسبات موضوع تحت پژوهش میشود. سازگار است و میتواند با رویکردهای گوناگون نظری به کار رود و دامنه گستردهای از جزئیات را دربرگیرد؛ البتّه همچنین دربرگیرنده بسیاری از مفاهیم نظری مانند رابطه بین نظریه و تجربه، مبنای فلسفی علم اقتصاد، شأن اخلاقی مؤسّسات اقتصادی و پندارهای مردم درباره ارتباط بدن و روح است؛ گرچه بحث از اینها، فراتر از حوزه محدود این مقاله قرار دارد.
اخلاق کسب و کار، نوعی اخلاق کاربردی (Applied Ethics) است؛ بنابراین، از این نظر ویژگیهای مشترکی با دیگر انواع اخلاقهای کاربردی مانند اخلاق زیستی (Bioethics)، اخلاق پزشکی (Medical Ethics)، اخلاققضایی Legal Ethics))، اخلاق مهندسی (Engineeing Ethics) و اخلاق رسانهای (Media Ethics) دارد.
به همین میزان، مفهوم اخلاق کاربردی براساس معانی اخلاقها، زمینههای کاربرد، راههای ارتباط بین اخلاق و آن زمینه تغییر میکند. اخلاق کسب و کار نیز مانند همه اخلاقهای کاربردی از تنوّع گسترده نگرشها و رویکردها مستثنا نیست.
دیدگاهی که در ذیل ارائه شده، دقیقاً تصمیمگیری و رفتار را به هم مرتبط میسازد و از امتیاز مشترک اخلاق توصیفی(Descriptive Ethics) و فرا اخلاق (Meta - Ethics)، با عنایت ویژه به اخلاق دستوری، بهره میگیرد. در عین حال، به صورت چارچوب مفهومی نظریه اخلاقی خاصّی گسترش داده نمیشود؛ امّا به جای آن، تأکید بیشتری روی سازماندهی رشته اخلاقی کسب و کار و آن نوع ارتباط بین اخلاق و کسب و کار که با عنوان رویکرد دوجانبه (Two - Legapproach) ترسیم شده است، میشود.
اصطلاح «Business»، اصطلاح تعریف شده روشن نیست؛ چون این اصطلاح به تنهایی شامل معانیمتعدّدی میشود. این عدم روشنی میتواند به عدم تفاهمهای جدّی بینجامد؛ بهویژه هنگامی که به زبان و فرهنگ دیگر ترجمه شود؛ بهطور مثال، این گفته معروف «The business of business is business» کسانی را که خوب با زبانانگلیسی آشنا نیستند، متحیّر میکند. در این مَثَل «business» به ترتیب مترادف «وظیفه یا شغل»، «سازماناقتصادی» و «سودآوری» است؛ بنابراین، معنای جمله این است: وظیفه سازمان اقتصادی این است که سودآوری داشته باشد. به هر حال، در اصطلاحاتی مانند «business Cycle» معنای آن تقریباً معادل «economy» است. چنانکه «business ethics» گستره معنایی وسیعی دارد و قابل مقایسه با «economic ethics» در همین زبانانگلیسی و «Wirtschaftsethik» در آلمانی و «ethica economica» در اسپانیایی [و اخلاق کسب و کاردر زبان فارسی] است. اصطلاح «corporate ethics» [اخلاق شرکتی] گرچه کمتر عمومیت دارد، بهطور روز افزونی در حال استفاده شدن است و به روشنی به اخلاق سازمانهای تجاری و اقتصادی مربوط میشود (بهطور مثال، نگاه کنید به (the Conference Board ۱۹۸۷).
در این مقاله، اصطلاح «Ethics Business» یا «Business and Economic Ethics» در مفهومی گسترده بهکار رفته و شامل همه قلمرو اقتصادی زندگی میشود؛ از این رو، با تصمیمگیریهای فردی عوامل اقتصادی مانند مدیران، کارکنان و با تأسیس و مدیریت سازمانهای اقتصادی، سیاستهای عمومی مربوط به کسب و کار، نظامهای اقتصادی، اقتصاد جهانی و مؤسّسات مالی سر و کار دارد و فرض شده که این بخش از زندگی، هم قابلتعریف و هم قابل تمییز از دیگر بخشهای آن (مانند قلمرو اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و سیاسی) است. هربخشی در محدوده خاصّ خودش، چه بزرگ یا کوچک، باید استقلالی ویژه و عقلانیتی خاص هنگام مراوده با دیگر بخشها داشته باشد. (بحث کردن درباره اینکه بخش اقتصادی چگونه با دیگر بخشها رابطه مییابد، از حوزه این مقاله خارج است). هدف نهایی اخلاق کسب و کار این است که کیفیت اخلاقی تصمیمگیریها وعملکردها را در همه سطوح کسب و کار بهبود بخشد.
از دیدگاه میان فرهنگی، آنچه به ویژه اهمیّت دارد، این است که سه روش فهم اخلاق کسب و کار یعنی معناشناسی (Semantic)، تجربه (Practice) و نظریه را از هم تمییز بدهیم. نگرشها درباره مباحث اخلاق، اصطلاحاتی که باید به کار رود و اصطلاحاتی که نباید به کار رود، بهطور چشمگیری، از یک محیط فرهنگی به محیط فرهنگی دیگر ممکن است، فرق داشته باشد. افزون بر این، صحبتکردن درباره اخلاق کسب و کار به طور معمول با صحبت کردن درباره رفتار اخلاقی یکی نیست؛ زیرا شخص میتواند این کار را انجام دهد و آن کار را انجام ندهد. این یکی نبودن، نتیجه نبود باورپذیری (Credibility) و نبود قدرت اخلاقی (Moral Authority) است.
درباره مسائل و موضوعات اخلاق کسب و کار باید به صورت سازمان یافته بیندیشیم و به نظریهپردازی بپردازیم. این کار نه تنها برای دلایل نظری مانند بررسی انتقادی، ارزیابی مستقل و سازگاری، بلکه برای اصول عملی مانند تبیین مسائل مفهومی در کار، برآورد منصفانه رفتار شغلی و ارائه مشاوره جدّی به کمپانیها لازم است؛ بنابراین، این سه روش از هم متمایز بوده نمیتوانند جایگزین یکدیگر شوند؛ گرچه از بسیاری جنبهها با هم مرتبط هستند. بههر حال، پیشنهاد میشود پرسشنامه اخلاق کسب و کار بهصورت کیس آزمون متمایزکننده این سه روش برای اخلاق کسب و کار اجرا شود.
پرسشنامه اخلاق کسب و کار
(در سطوح منطقهای و کشوری)
۱) معناشناسی اخلاق کسب و کار
کدام موضوعات و مفاهیم کلیدی در کشور یا منطقه شما مسائل اخلاق کسب و کار را بیان میکند؟
زمینه اخلاق کسب و کار، تعریف و درک رایج از آن در کشور یا منطقه شما چیست؟
۲) چالشهای عمده اخلاق کسب و کار در کشور یا منطقه شما چه چیزهایی هستند؟
مسائل عام؟ مسائل خاص؟ وابستگی فرهنگی؟ مذاهب سنّتی؟ تأثیرات تجارت بینالمللی؟
تدابیر مهم برای مقابله با این چالشها چه چیزهایی هستند؟
۳) فعالیّت اخلاق کسب و کار در جهان تجارت
چه تلاشهایی از طرف مردان تجارت، کمپانیها و انجمنهای تجاری انجام شده است؟ آیا قواعد رفتار مدوّن و انتشار یافته است؟ برنامههای تربیت اخلاقی چطور؟ جایگاه کارمندان اخلاقی و مانند آن چطور؟ اطلاعیههای عمومی و اطلاعرسانی رهبران تجاری چگونه است؟ قانونگذاری؟
آیا و اگر چنین است، کمپانی های داخلی و خارجی از نقطهنظر اخلاقی چطور ارزیابی میشوند؟ به وسیله مصرفکنندگان؟ کارکنان، سرمایهگذاران و یا سایر گروهها و سازمانها؟
چه انتظارات، انتقادات و خواستهایی از طرف بخشهای عمومی مانند دولتها، سازمانهای غیردولتی، کلیساها و غیره پدید آمده است.
چه انتظارات، انتقادات و خواستهایی از طرف بخشهای عمومی مانند دولتها، سازمانهای غیردولتی، کلیساها و غیره پدید آمده است.
تدابیر عمده برای مدیریت فعّالیتهای اخلاق کسب و کار چه چیزهایی هستند؟ چه عوامل عمدهای از این فعّالیتها جلوگیری میکنند.
۴) فعّالیتهای اخلاق کسب و کاردر مراکز علمی
چه ترتیبات نهادی از اخلاق کسب و کار ایجاد شده است؟ کرسیها، مؤسسات، مراکز، شبکهها، انجمنها و غیره؟ زمینهیابی، اطلاعرسانیها درباره این جنبه بنیادی؟
چه فعّالیتهای آموزشی انجام شده است؟ دورههای انتخابی و الزامی، همایشهای میان رشتهای، گردهمایی دانشجوئی؟ زمینهیابی، اطلاع رسانی درباره آموزش اخلاق کسب و کار؟
چه فعّالیتهای پژوهشی اجراء شده است؟ زمینهیابی، اطلاعرسانی درباره پژوهش در اخلاق کسب و کار؟
چه فعّالیتهای مشاورهای بر عهده گرفته است؟ زمینهیابی اطلاعرسانی درباره فعالیتهای مشاورهای؟
در این فعّالیتها چه طرح اوّلیهای از اخلاق کسب و کار به کار گرفته شده است؟
۵) وظایف مشترک حوزه اقتصادی و مراکز علمی درزمینه اخلاق کسب و کار چیست؟
آیا آنها با چالشهای مشترک مواجه هستند؟ چه چالشهای مشترکی؟ هر یک از آنها چه نوع قابلیتهای میتوانند ارائه کنند؟
۶) رابطه اخلاق کسب و کار در دیگر کشورها و مناطق
چه تجربیات و بینشی، کشور یا منطقه شما در سطوح علمی، حوزههای عملی اقتصادی میتواند به کسانی که در حوزة اخلاق کسب و کار در دیگر کشورها و مناطق میاندیشند، ارائه کند؟ چه درسهایی کشور یا منطقه شما میتواند از دیگر کشورها و مناطق بیاموزد؟
Source: Jourmal of Basimess Etics, Cctober, ۱۹۹۷, ۱۴۷۷.
سازماندهی رشته اخلاق کسب و کار، یک رویکرد عملگرا (Action - Oriented) در سطوح چند گانه، پرسش اساسی علم اخلاق درباره آنچه باید انجام بدهم و آنچه ما باید انجام بدهیم است. ما همیشه برایعمل کردن تحت فشار هستیم و از تصمیمگیری چه به طور ضمنی یا صریح نمیتوانیم سرباز زنیم. تصمیمگیری وعمل، بخش اساسی زندگی انسان است. همانگونه که آلن جرث میگوید: «متغیّر مستقّل همه اخلاقیات رفتار انساناست» (Gewrith , ۱۹۸۴,۱۲)؛ هر چند در جوامع تکثّرگرای خودمان با انبوهی از باورها و نظریات اخلاقی مواجهیم که به عوامل بسیاری وابسته است. ما چه به حقوق انسانی یقین قاطع داشته باشیم یا به قدرت فائقه نفع شخصی باور بیاوریم یا منزلتی برای نسبیگرایی اخلاق قائل شویم یا درباره علم اخلاق در کل شکّاک باشیم، باید تصمیم بگیریم و عمل کنیم. حتّی اگر به تعویق بیندازیم یا بکوشیم از برخی عملکردها و تصمیمهای خاص دوری کنیم، سرانجام و در حقیقت با ملاحظه مقام تصمیمگیری، تصمیم میگیریم و عمل میکنیم؛ از این رو، رویکردی عملگرا برای اخلاق کسب و کار پیشنهاد شده است. این رویکرد، تمرکز و توجّه متعادل و روشنی را بر عاملان اقتصادی(Actors) و ساختارهایی که در آن قرار میگیرند، حفظ میکند؛ البتّه «عمل» (Action) میتواند مجموعه متنوّعی از معانی را به خود بگیرد؛ امّا آنچه در این بحث اهمیّت دارد، این است که «عمل»، آزادی انتخاب (Freedom of Choice) را با خود داشته باشد. ما میتوانیم از بین راههای گوناگون عمل، در عین حالی که در معرض تعدادی محدودیت قرار دارد، انتخاب کنیم. عمل هرگز بیحدّ وحصر نیست. به هر حال، محدودیتها اغلب نتیجه انتخابهای گذشته است؛ بهطور مثال، شرایط، قوانین و قواعد بازار، به روشنی برای آن دسته از عاملان اقتصادی که با آنها مواجه میشوند، ولی به سرعت نمیتوانند آنها را تغییر بدهند، محدودیت و گرفتاری ایجاد میکند؛ امّا دامنه گستردهای از این محرومیتها (تا آنجا که محدودیتها ساختدست بشر هستند، نه محدودیتهای طبیعی) نتیجه فرآیند تصمیمگیریهای پیشین هستند؛ بنابراین، آزادی به دو مجموعه شرایط مرتبط است:
۱) انتخاب با وجود محدودیتها یا عاملان چگونه از دامنههای آزادیشان بهره میگیرند و
۲) انتخاب محدودیتها یا عاملان چگونه شرایط و محدودیتهای رفتار (آینده) خودشان را شکل میدهند. برای چارچوب مفهومی فراگیر اخلاق کسب و کار هر دو مجموعه شرایط اساسی است .افزون بر این، تصمیمها و رفتارها همیشه به طور معمول با یکدیگر مرتبط (Concrete) هستند، و این گونه نیست که فقط منطق سطحی و ظاهری داشته باشند. که در آن رفتار صرفاً به موقعیّت خاصّ تصمیمگیری وابسته بوده و فقط با مقداری راهنمایی قادر به حل مشکل باشد. به بیان دیگر، ارتباط ملموس داشتن این دو به معنای آشکار شدن پیچیدگیهای نامحسوس زندگی است.
بیشتر بیتصمیمیهای افراد زمانی رخ میدهد که در برابر انتخابهای پیچیده با پیامدهای دوررس که پیشبینی و ارزیابی آنها سخت است، قرار میگیرند. این افراد نمیتوانند با تحلیل گزینههای گوناگون و تعیین شرایط تصمیمات که به طور معمول مشغولیت مراکز علمی است خود را قانع کنند؛ ولی بنابر یک ضربالمثل چینی که برای انجام کار، میگویند (بپر توی دریا) (Jump in to the Sea) آنها باید تصمیم بگیرند و عمل کنند. عینیّت رفتار انسانی به هیچ وجه معنایش این نیست که ملاحظات نظری برای تصمیمها و رفتارهای واقعی ضرورتیندارد. اخلاق کسب و کار هم مانند دیگر حوزههای علمی بر اساس یک سخن کوتاه و با معنا که میگوید «عمل خوب، نیازمند نظریه خوب است» نیازمند نظریهپردازی است.
انتخاب با وجود محدودیتها و انتخاب محدودیتها به ضرورت دارای بُعد اخلاقی است که میتواند به وسیله نظریهها و باورهای اخلاقی متعدّد با آن مرتبط شود. در این مقاله بهسبب چارچوب مفهومی، فقط یک اصطلاحکلیدی، یعنی «مسؤولیت» (Responsibility) تعریف شده است. گرچه این مفهوم، دامنه هنجارها و ارزشهایاخلاقی را به طور کامل نمیپوشاند، در عین حال یک باور کلیدی در اخلاقیّات معاصر است و هر دو جنبه پیچیده تجربی و نظری را در بر میگیرد (ر.ک:
Fischer۱۹۹۹ and ۱۹۸۷ , Joans ,۱۹۸۴ Clover ۱۹۷۰ , French ۱۹۸۴ Social Philosophy and policy ۱۹۹۹:
ـ دقیقاً درباره آزادی انتخاب، فرض میشود دامنه مسؤولیت، تابع دامنه آزادی است. به عبارت دیگر، هر اندازه دامنه آزادی فرد بیشتر باشد، دامنه مسؤولیت او بیشتر میشود (به نمودار یک نگاه کنید)؛ بنابراین، نشاندادن اصل اخلاقی سنتّی «خواستن توانستن است» (Ought implies Can)، این است که بتوانیم دامنه آزادی عوامل اقتصادی و محدودیتهایی را که در این دامنه دارند و برای تخصیص مسؤولیتها بسیار مهمّ است، تعیین کنیم (با توجّه به مطلب، صحیح نیست عوامل اقتصادی را برای آنچه خارج از دامنه آزادیشان قرار میگیرد، مسؤول بدانیم).
این باور عینی از دامنه آزادی به برداشت و درک آمار تیاسن از (یک مجموعه از) آزادیهای واقعی یا قابلیتها (۱۹۹۹ Sen,) و تعریف توسعه انسانی به گسترش دامنه انتخابهای افراد نزدیک است (۱۰، ۱۹۹۹ UNDP).
برای اینکه موارد مسؤولیت را تا آنجا که امکان دارد، به طور عینی و ملموس بشناسیم، سه سطح از نظر کیفیمتفاوت رفتاری پیشنهاد میشود. هر یک از سطوح، دربردارنده عوامل با اهداف، منافع و انگیزههای خاصّ خود است. [این سطوح عبارتند از] سطح خُرد، سطح میانه، سطح کلان. در سطح خُرد، تمرکز روی افراد است؛ یعنی آنها درجایگاه کارگر، کارفرما، همکار یا مدیر، مصرفکننده، عرضهکننده یا سرمایهگذار، چه کاری انجاممیدهند یا میتوانند انجام دهند یا باید انجام دهند تا بفهمیم و یقین کنیم مسؤولیت اخلاقی خودشان را انجامدادهاند. گروههایی مرکّب از تعدادی افراد بدون ساختار سازمانی، دارای تصمیمها و اعمال مشترک به این سطح منتسب هستند. در سطوح میانی، تصمیمها و اعمال سازمانهای اقتصادی، بنگاههای کسب و کار و نیز اتّحادیههای تجاری، سازمانهای مصرفکننده و انجمنهای تخصّصی و غیره را داریم. در نهایت، سطح کلان شامل نظام اقتصادی با همین لحاظ و شکلدهی سراسری اوضاع اقتصادی کسب و کار، نظمدهی اقتصادی با مؤسّسات متعدّدش، سیاستهای اقتصادی، مالی، اجتماعی و غیره است.
در هر یک از سطوح فرض میشود، عاملان متناسب با مسؤولیتهای اخلاقی، کم و بیش دارای دامنه آزادی هستند و نیز فرض میشود، آنها به وسیله شرایطی که نمیتوانند دستکم عجالتاً آنها را تغییر بدهند، محدود شدهاند. هیچ سطحی نمیتواند جایگزین سطح دیگر شود بدین معنا که اگر هم همه مسائل و مشکلات در یک سطح (مثلاًسطح کلان) به طور رضایت بخش حل شده باشد، بسیاری از مشکلات در دیگر سطوح (بهطور مثال، سطحخُرد و سطح میانه) همچنان باقی خواهد ماند؛ از این رو، این مفهوم سه سطحی که به وسیله اندیشهوران مختلف اخلاق کسب و کار اختیار شده است (بهطور نمونه، (۱۹۹۲ Goodpaster؛۱۱۹۳ Solomon)، با آن تمایز معمول سطوح خُرد و کلان در اقتصاد (ر.ک: اکثر متون اقتصادی) و جامعهشناسی (ر.ک:Coleman, ۱۹۹۰) از دو جنبه مغایرت دارد. فرد به تنهایی، صرفنظر از تصمیمگیر بودن در اقتصاد خرد وجامعهشناسی خرد، در جایگاه عامل اخلاقی مورد ملاحظه قرار میگیرد. افزون بر این، سازمان اقتصادی به رغمطبیعت ویژهاش همچون شخص عامل اخلاقی شمرده شده، مورد بررسی قرار میگیرد. این تأکید روی سطوح میانی، نشاندهنده اهمیّت بسیار بالای سازمانها در جوامع مدرن است، و به وسیله علم جدید «اقتصاد سازمان» (Economics of Organization) که تمایز اساسی بین بازارها و سازمان ترسیم میکند، تأیید میشود (ر.ک: Willam Son ۱۹۸۵ , ۱۹۹۰). همچنین به تمایزی که بین مؤسّسات و سازمانها به وسیله رابرت بّلا پیشنهاد شده است، توجّه کنید (Robert N. Bellah etal, ۱۹۹۲)؛ بهطور مثال، تأسیس یک شرکت امریکایی در سطح کلان، ویژگیهای اساسی همه شرکتهای خاصّ را دارا است (۳ـ ۱۸ و ۱۹۹۲ Bellah etal)؛ در حالی کهیک شرکت امریکایی خاصّ با همان ویژگیها، یک سازمان در سطح میانی است که افزون بر آن ویژگیها، تعریف، طبیعت و مدیریت خاصّ خودش را دارا است.
نقطه مرکزی این مفهوم سه سطحی این است که تا آنجا که به طور عینی ممکن است به پیوندهای بین تصمیمگیری، عمل و مسؤولیت پی ببرد و چارچوب مفهومی خاصّ برای نشاندادن اختلافات و مغایرتهای اهداف، منافع و انگیزههایی که در فواصل بین سطوح جای گرفتهاند، تهیّه کند. پرسشهایی همچون «چه چیزی میتواند انجام شود و چه چیزی باید انجام شود»، در تمام سطوح پدیدار میشود. هنگامی که کار تحت فشار انجام میشود، عامل منفرد نه میتواند مسؤولیتش را بر دوش دیگری بیندازد و نه مسؤولیت از یک سطح به سطح دیگر منتقل میشود؛ برای مثال، هنگامی که اخلاق شرکتی در معرض خطر است، مشکل نباید شخصی شود یا به سطح نظام جریان یابد. اگرتصمیم واقعی بگیریم و جدّی وارد عمل شویم، در نخستین گام نمیپرسیم دیگر اشخاص، کمپانیها یا نظام اقتصادی چگونه باید عمل کند؛ بلکه پرسش باید این باشد که من شخصی، کمپانی یا سیستمی که به آن تعلّق دارم، چگونه میتواند از مسؤولیتهای اخلاقی آگاه شود و آن را بر عهده گیرد.
جدّیت در عمل همراه با احساس مسؤولیت در تمام سطوح بدون استثنا نیازمند جابهجایی «سطح اخلاقی»(Ethical Displacement) به صورت شیوه حلّ مشکل یا به عبارت دیگر، حلّ مشکل اخلاقی با جستوجوی راهحل در غیر آن سطحی که مشکل در آن ظاهر میشود، است؛ بهطور مثال، برای جلوگیری از آزار جنسی، سیاست بیپرده شرکتی و فرهنگ شرکتی تأیید شده (در سطح میانی) ممکن است ضرور باشد؛ زیرا تغییردر طرز برخورد، در سطح اشخاص (یعنی سطح خُرد) کافی نیست. اگر چنین سازمانهایی در سطوح بالاتر وجود ندارد (با وجود آن که بسیاری از مشکلات بینالمللی از همین مورد است)، ضرورت دارد آنها را ایجاد کنید.
تاکنون مفهوم سه سطحی درباره اقتصاد ملّی یا «قلمرو اقتصادی زندگی» به کار رفته است. با فرض اهمیّت فزاینده مسائل و مشکلات بینالمللی، این پرسش پدیدار میشود که چگونه این مفهوم باید دگرگون شود. پاسخهایگوناگونی پیشنهاد شده است. یک پاسخ این است که با گسترش «سطح بینالمللی» به «سطح جهانی»گسترش یافته برسیم؛ به گونهای که همه مسائل در آن بگنجد. در ذیل، مفهوم سه سطحی گسترش یافتهای پیشنهادشده است که چارچوب مفهومی کافی برای انواع ارتباطات بینالملل در سطوح گوناگون عمل کردن در اقتصاد نمایان جهانی، تهیّه شود. این چارچوب مفهومی به شناخت بهتر عوامل مسؤول و مسؤولیتهایشان در سطح بینالمللی کمک میکند.
فهم مرزهای مسائل ملّی و بینالملی در سه سطح، اهمیّت بنیادین دارد. در سطح خُرد توجّه ویژه به روابط شخصی (درون گروهی) افراد فراسوی مرزهای ملّی با مسؤولیتهای متناسب آنها است. مثال این سطح، گروههای فراملّی مدیران و کارکنان با خانوادههای فراملّی در جایگاه عوامل اقتصادی است. در سطح میانی، کانون توجّه، روابط درون سازمانی فراسوی مرزهای ملّی با مسؤولیتهای متناسب آنها است. شاهد این سطح شرکتهای چند ملیّتی، اتّحادیههای تجاری بینالمللی یا سازمانهای مصرفکننده بینالمللی است. سطح کلان شامل روابط درونسیستمی فراسوی مرزهای ملّی با وظایف و مسؤولیتهای متناسب آن است. مثال این سطح شرکتهایی باموافقتنامههای دو طرفه، پیماننامههای منطقهای، یا مؤسّسات جهانی مانند سازمان تجارت جهانی (WTO) است.
مرزها به رغم اینکه به درجات گوناگون میتوانند نفوذپذیر باشند، به آسانی پدید نمیآیند یا نابود نمیشوند. نفوذپذیری درجات مختلف دارد. حدّ افراطی آن انزوای کامل و نفوذناپذیری کامل است (مثال آن، کشورکمونیستی آلبانی سابق که به طور گستردهای در برابر همسایگانش وجود داشت). طرف دیگر حدّ افراطی، بر چیدن کامل همه مرزها است که بهوسیله هوداران پروپاقرص جهانی شدن، اجتنابناپذیر اعلام شده است). در بین این دو حدّ شکلهای بسیاری که تصویر متفاوتتری از روابط بینالمللی ارائه میدهند، وجود دارد. آنچه در یک منطق تحلیلی فهمیده میشود، این است که مرزها در بردارنده همه ارتباطات فراملّی که از پیش یا عملاً (و البتّه ناگزیر) پدید آمده است و نیز شامل کشمکشهای قریب الوقوع و فرصتهای همکاری بین عوامل مختلف است. مرزها را میتوان به چهار نوع دستهبندی کرد:
۱) نوع «کشور بیگانه» (Foriegn Country)؛
۲) نوع «امپراتوری» (Empire)؛
۳) نوع«مشترکالمنافع» (Interconnection)؛
۴) نوع «جهانی شدن» (Globalization). هنگام به کار بردن همه سطوح، توضیحات ذیل به طور عمده به سطح کلان اشاره میکند.
نوع «کشور بیگانه» میتواند مانند رابطه یک کشور کوچک یا یک کمپانی کوچک یا یک کشور خارجی باشد؛ مانند رابطه کشور سوئیس یا شرکت سوزندوزی اشلاپر (Schlapfer Embroideries) با کشور نیجریه. روابط بینالمللی به طور چشمگیری با روابط داخلی تفاوت دارد و هیچ آثار قابل ارتباطی با آن ندارد. این ارتباطات فقط به چارچوبهای ملّی اضافه میشوند و نسبتاً به آسانی میتوانند از آن جدا شوند و در هر کشوری متفاوت است. خارجی باید خود را با کشور میزبان تطبیق دهد، مرزهای ملّی نسبتاً نفوذناپذیر هستند.
نوع «امپراتوری» مانند رابطه بریتانیای کبیر و هند در خلال دوران استعمارگری بریتانیا (به اصطلاح بریتانیا «دوست» و امروزه اصطلاح «امریکا دوست» بیشتر به کار میرود)، و نیز مانند شرکت تعاونی محصولاتکشاورزی (United Fruit Company) در امریکای مرکزی است. در این نوع مرزبندی، روابط بینالمللی به صورت گسترش خالص و بدون تعدیل فراملّی روابط داخلی است.
از دید کشور میزبان، این گونه رابطه نامتقارن قدرت، اغلب سوء تفاهم، سرکوفتگی و انفجار را به دنبال دارد. واکنشها و پیامدها در کشور مبدأ ناچیز و کماهمیّت است؛ زیرا مرزهای ملّی کشور مبدأ در مقایسه با کشور میزبان نفوذناپذیرتر است.
نوع «مشترکالمنافع» میتواند به وسیله فرض کنید، رابطه ایتالیا با اتّحادیه اروپا روشن شود. روابط بینالمللیبه طور قابل ملاحظهای با روابط داخلی بین این کشورها تفاوت دارد و خود به خود با روابط داخلی پیوند میخورد. آنچه ورای مرزهای ملّی است، به طور اجتنابناپذیری در کوتاه مدّت و در بلند مدّت بر روابط داخلی اثرمیگذارد و بالعکس. اتّکای متقابل این گونه کشورها، باور منافع ملّی را بین خودشان کمرنگ میکند؛ امّا منافع دیگر ملّتها و اتّحادیههای چند ملیّتی نادیده گرفته میشود؛ هر چند مرزهای ملّی از برخی جهات همچنان مهم و نفوذناپذیر هستند.
نوع «جهانی شدن» که با گرم شدن جهانی هوا مثال زده میشود، معنایش این است که روابط بینالملل به مقدار فراوانی چیره میشود؛ به گونهای که مرزهای ملّی بیربط میشود. شهروندان چند ملیّتی در حال جهانی شدن واقعاً جهانی هستند ونظامهای ملّی دور ریخته میشود. این نوع روابط بینالملل کما بیش همه زمین را فرا میگیرد؛ گرچه بهطور واقعی تاکنون فقط بخشی از آن را (به طور عمده نیمکره شمالی) شامل شده است.
این تقسیمبندی پیشنهاد شده که نیازمند قدری گسترش بیشتر است (ر.ک:۲۰۰۰ Enderle) . ترسیم انواع ترکیبهای ممکن چند گانه با تضادها و اشتراکات مادّی و غیرمادّی آساناست. مفهوم گسترش یافته سه سطحی اخلاق کسب و کار، چارچوبهای لازم را برای استقرار معاشرتهای چندگانهای که عوامل اقتصادی در سطح جهانی در شروع قرن ۲۱ ممکن است داشته باشد، تأمین میکند (b , ۱۹۹۹ Sen).
نویسنده: جورجز اندرل
*. Source: Enderle. Georges, BUSINESS ETHICS; in: Bunnin, N., Tsui - James, E.p.(eds) ۲۰۰۲ .Blackwell Companion To Philosophy. Oxford: Blackwell Publisher
** استاد و مدّرس اخلاق کسب و کار و تجارت بینالملل کالج مندوزا وابسته به دانشگاه نوتردام.
*** پژوهشگر اقتصاد اسلامی دانشگاه مفید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست