جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

راسل و معیار فعل اخلاقی


راسل و معیار فعل اخلاقی

در سایه سار اندیشه شهید مطهری

بحث درباره معیار فعل اخلاقی است. بعضی گفته‌اند که معیار فعل اخلاقی این است که غیر، هدف باشد هر فعلی‏ که هدف از آن فعل، خود انسان باشد،

غیر اخلاقی است، و هر فعلی که‏ هدف از آن فعل، خود انسان نباشد، غیر باشد، انسان یا انسانهای دیگر باشد، آن فعل می‏شود، فعل اخلاقی. پس فعل اخلاقی یعنی فعلی که هدف از آن‏ فعل، غیر باشد. نظریه دیگر در باب معیار فعل اخلاقی می‌گوید معیار فعل اخلاقی احساس‏ تکلیف وجدانی است، و این، نظر "کانت" فیلسوف معروف آلمان است. نظریه دیگری هست که امثال برتراندراسل این نظریه را تعقیب می‏کنند.

اینها چون مادی مسلک هستند و هم درباره جهان، مادی فکر می‏کنند و هم‏ انسان را یک موجود مادی می‏دانند، می‏گویند: این حرفها که غایت فعل، غیر باشد، احساسات غیر دوستانه، اینها دروغ است، تعارف است‏ هیچ‌وقت آدم احساسات غیر دوستانه ندارد، هر کسی فقط خودش را می‏خواهد هیچ‌وقت نمی‏شود که انسان غایتش از فعل، کس دیگر باشد و بخواهد هدف را خیر کس دیگر قرار بدهد کانت گفته است: وجدان اخلاقی، ما اصلا وجدان‏ اخلاقی نداریم . [یا گفته است:] احساس تکلیف. احساس تکلیفی وجود ندارد. اصلا وجدان دروغ است آن‏ دیگری گفته: زیبایی فعل ما زیبایی و نازیبایی در فعل نمی‏فهمیم آن یکی‏ گفته: زیبایی روح ما روح زیبا و نازیبا سرمان نمی‏شود آن یکی گفته: عقل‏ مجرد و روح مجرد اصلا به روح مجرد قائل نیستم می‏گوییم پس آیا به اخلاق‏ قائل هستی یا نه ؟ می‏گوید بله، من به اخلاق هم قائل هستم ( چون نمی‏شود کسی منکر اخلاق بشود ) می‏گوییم پس اخلاق را بر چه اساسی توجیه می‏کنی؟ و اتفاقا خودش از علمدارهای اخلاق است و عده‌ای گول حرفهایش را خورده‌اند و او را آدم انسان دوستی می‏دانند، و من مکرر گفته‌ام: این آدم فلسفه‌اش‏ بر خلاف شعارهایش است، شعار انساندوستی می‏دهد و در فلسفه خودش بر ضد انساندوستی حرف می‏زند اصلا انساندوستی در فلسفه راسل دروغ محض است.‏ می‏گوییم اخلاق چیست ؟ می‏گوید: اخلاق ترکیبی است از هوشیاری و دور اندیشی‏ بانفع طلبی تمام مکتبهای اخلاقی ، نفع طلبی را بر ضد اخلاق می‏دانند الا [ مکتب اخلاقی ] راسل که می‏گوید : اخلاق را باید از نفع طلبی درست کرد، منتها نفع طلبی هوشیارانه و دور اندیشانه اینکه انسان بخواهد منافع خودش‏ را با دور اندیشی تأمین بکند، می‏شود اخلاق چطور؟ می‏گوید: شک نیست که‏ عقل در خدمت طبیعت انسان است، عقل یک چراغ است برای انسان چراغ در اختیار آن کسی است که آن را در دست دارد به هر طرف که بخواهد برود، فرمان می‏دهد، چراغ از آن طرف می‏رود و راهش را روشن می‏کند انسان عقلش‏ را در خدمت منفعت خودش قرار می‏دهد عقل در خدمت منافع انسان است. می‏گوید: ولی شعاع عقل انسان باید خیلی وسیع باشد و ضعیف نباشد که‏ فقط جلوی پایش را ببیند.

اگر بخواهد جلوی پایش را ببیند منفعت پرست‏ می‏شود، فرد پرست می‏شود، خود پرست می‏شود لزومی ندارد که ما با خود پرستی و منفعت پرستی مبارزه بکنیم ما می‏گوییم آقا منفعت پرست باش ولی‏ دور اندیش هم باش، هوشیار باش، شعاع عقلت را طولانی‌تر کن، یعنی‏ توجه به عکس العملهای کار خودت داشته باش، اگر شعاع دور اندیشی [ طویل‏ ] باشد، آن وقت منفعت فردی با منفعت اجتماعی و مصلحت اجتماعی تطبیق‏ می‏کند و هماهنگ می‏شود، می‏شود اخلاق یک مثال ذکر می‏کند می‏گوید: فرض‏ کنید من می‏بینم همسایه‌ام یک گاو شیرده خوبی دارد شک ندارد که در ابتدا منفعت جویی من حکم می‏کند که گاو همسایه را بدزدم این خیلی طبیعی است برای‏ انسان ولی عقل دارم، هوشیاری دارم، می‏دانم که این کار بدون عکس العمل‏ نیست من اگر گاو همسایه را بدزدم، همسایه هم فردا می‏آید گاو من را می‏دزدد، و من که می‏خواستم به یک منفعتی برسم، می‏بینم اگر من به منافع‏ دیگران تجاوز بکنم، دیگران هم به منافع من تجاوز می‏کنند، پس می‏گویم‏ مصلحت این است که نه من و نه تو.

راسل می‏گوید مسئله اخلاق در میان بشر همین است و همین ، [ و حرفهایی از قبیل ] احساسات نوعدوستانه، هدف انسانهای دیگر باشند، روح مجرد، عقل‏ مجرد و احساس تکلیف [ بی معنی است ] یک آدم مادی [ غیر از این ] فکر نمی‏کند که دنیا، دنیای مادیت است و انسان هم یک موجود مادی است‏ انسان جز دنبال منفعت خودش نمی‏رود فقط باید هوشیاری اش زیادتر باشد، و در این صورت می‏بیند که اگر بخواهد به حقوق دیگران تجاوز بکند، عکس‏ العملش تجاوز دیگران است کلوخ انداز را پاداش، سنگ است یک کلوخ که‏ انداختم، صد تا سنگ باید بخورم. بعد می‏آیم مؤدب مثل بچه آدم سر جای‏ خودم می‏نشینم.

این است که او اخلاق را از مقوله هوشیاری می‏داند: هر اندازه انسان‏ جاهل باشد، به عکس العمل کارهایش توجه ندارد و دنبال منافع فردی می‏رود، و هر اندازه انسان عالمتر و هوشیارتر باشد، به عکس العمل ها بیشتر توجه داشته باشد، آن دورها را بیشتر ببیند، تا آخر پیری‌اش را ببیند، نسل آینده‌اش را ببیند و به فکر این باشد که بچه های من هم ناراحت‏ نباشند بیشتر کوشش می‏کند که منفعت خودش را با منافع دیگران تطبیق‏ بدهد پس اخلاق، یعنی خود پرستی عاقلانه و هوشیارانه، و ریشه اخلاق را باید در هوشیاری و عقل جستجو کرد و لهذا از نظر این آدم، ما برای اینکه‏ اخلاق خوب به جامعه بیاوریم، پیوسته باید جامعه را داناتر و دانشمندتر بکنیم و مردم را به عکس العملها و لوازم فعلها و کارهایشان آگاهتر نماییم در این صورت اخلاق بهتر در میان مردم پیدا می‏شود کما اینکه سقراط هم چنین نظریه‌ای داشت، و در کلمات حضرت امیر نیز این سخن را به شکل دیگری می‏بینیم : "علموهم و کفی" .

سقراط هم‏ می‏گفت: مردم را دانا کنید، اخلاق خوب پیدا می‏شود البته او روی یک‏ مبنا می‏گفت، کما اینکه علموهم و کفی هم روی یک مبناست، راسل هم که‏ می‏گوید: مردم را دانا کنید و کافی است، روی مبنای دیگری است. دانشی که‏ او می‏گوید یعنی توجه دادن به عکس العمل ها، عکس العمل های فعلها را به‏ افراد بشر بیاموزید، همه خوب می‏شوند. بنابر نظریه راسل، تربیت بیشتر در مقوله تعلیم وارد می‏شود و پرورش‏ وارد مقوله آموزش می‏گردد.گفتم نظریه راسل بر ضد انساندوستی است و بر خلاف شعارهای خود اوست‏ این نظریه، ریشه اخلاق را زیر کانه زده است. بنابر نظریه جناب راسل، اخلاق فقط در جایی می‏تواند اخلاق باشد که انسان نگران عکس العمل سوء دیگران بر ضد منافع خودش باشد، یعنی بنابر این نظریه، یک آدم ضعیف اگر هوشیار باشد، عمل ضد اخلاقی انجام نمی‏دهد چون می‏بیند دیگران می‏آیند چند برابر، منافع او را پایمال می‏کنند یک آدمی هم که نیروی دیگران را مساوی‏ با نیروی خودش می‏بیند عمل ضد اخلاقی انجام نمی‏دهد چون می‏بیند همان اندازه‏ که او می‏تواند از دیگران ببرد، دیگران می‏توانند از او ببرند.

بعد به جناب راسل می‏گوییم: اخلاق در درجه اول آن است که بتواند اقویا را کنترل بکند. بنابر این نظریه، ظلم اقویا ضد اخلاقی نیست. ( ایراد بزرگ بر راسل همین است ) و آنچه نیکسون در ویتنام یا خاورمیانه‏ انجام می‏دهد ضد اخلاق نیست، چون همه حسابهایش را کرده، می‏داند که‏ زورش خیلی زیاد است و هر چه بخواهد ببرد و بدزدد، نیرویی که بتواند منافع او را پایمال بکند وجود ندارد وقتی که اخلاق عبارت شد از

منفعت جویی‏ هوشیارانه، این منفعت جویی هوشیارانه، برای ضعیف و برای کسی که نیرویش‏ با دیگران متساوی است یک جور است، ولی برای قوی جور دیگری است. قوی‏ اگر مطمئن شد که ضعیف نمی‏تواند عکس العملی علیه او انجام بدهد، هر ظلمی که بکند، عملش اخلاقی است و ضد اخلاقی نیست، چون یک منفعت جویی‏ هوشیارانه و حساب شده است بنابراین اینکه اسرائیل هواپیمای میگ را می‏اندازد، اگر به نیروی خودش و نیروی آمریکا صد در صد اطمینان داشته‏ باشد و بداند که طرف ضعیف است و نمی‏تواند تلافی بکند، از نظر جناب‏ راسل کار ضد اخلاقی انجام نداده است.

علی خانی



همچنین مشاهده کنید