دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

دنیای بدون علیت


دنیای بدون علیت

نشست نقد اگزیستانسیالیسم با نگاه به «بیگانه» آلبر کامو پنجم مهر ماه در کانون اندیشه جوان برگزار شد و سخنران این سلسله نقدها, دکتر کامران پارسی نژاد بود

نشست نقد اگزیستانسیالیسم با نگاه به «بیگانه» آلبر کامو پنجم مهر ماه در کانون اندیشه جوان برگزار شد و سخنران این سلسله نقدها، دکتر کامران پارسی‌نژاد بود.

اگزیستانسیالیسم جریانی است که بستر اروپایی پس از جنگ جهانی پذیرای آن است. دکتر پارسی‌نژاد این جریان را جریانی کلیدی دانست که روی جریان مدرنیسم تاثیر می‌گذارد و پیامد‌های بسیار گسترده‌ای پیدا می‌کند. به گفته او، موسس این جریان «ژان پل سارتر» فیلسوف و نویسنده فرانسوی است که در این جریان ادبیات و فلسفه را تلفیق می‌کند و ادبیات در اگزیستانسیالیسم بستری می‌شود تا فلسفه به تمامی ‌در آن گنجانده شود و ادبیات داستانی به عنوان بهترین راه بیان این اندیشه‌ها توسط سارتر دانسته شده است.

البته از نظر دکتر پارسی‌نژاد پیشینه تاریخی این مکتب به نقطه نظر سقراط می‌رسد که می‌گوید «خود را بشناس» به این معنا که هر آنچه از گذشته راجع به انسان گفته شده به شکل کامل پذیرفته نمی‌شود.

هر فرد با طرح اما و اگر‌ها شروع به شناخت خود می‌کند، اما این «سارتر» است که این اندیشه‌ها را مدرن کرد و آن را یکپارچه نموده و مطرح می‌سازد. به گفته پارسی‌نژاد یکی از نویسندگانی که به این مکتب نسبت داده می‌شوند «کامو» است.

«آلبر کامو» با این‌که نمی‌خواسته در این مکتب قرار بگیرد، آثارش ناخواسته او را به عنوان یک اگزیستانسیالیست معرفی می‌کند. البته پوچ‌گرایی او با سارتر در انکار قاطعانه مسیحیت تفاوت دارد و هیچ‌گاه بصراحت آن را انکار نمی‌کند و در موضعی سرگردان بسر می‌برد و بین پذیرش یا رد مسیحیت مردد است و همواره طفره می‌رود، اما مباحث دینی را نیز کامل نمی‌داند که توانایی رساندن فرد را به مقصد داشته باشد.

وی سیمون دوبوار را نیز از نویسندگانی دانست که مکتب سارتر را در آثار خود ادامه داده‌اند و گابریل مارسل را نیز از کسانی بر شمرد که در مقابل این جریان الحادی، هم به خدا باور دارند و هم به اندیشه‌های اگزیستانسیالیسم دل بسته‌اند.

● ماهیت و وجود

نقطه آغاز بحث اگزیستانسیالیسم را ماهیت و وجود و تعریف و تقدم و تاخر آنها نسبت به هم می‌داند. به گفته وی ماهیت هر شی یا پدیده در اگزیستانسیالیسم چیستی موجود در «وجودش» است که شامل نقاط مشترکی است که با سایر انواع خود دارد.

وجود نیز در این مکتب آن است که قید حیات دارد و زنده است و دیده و لمس می‌شود و نمی‌توان انکارش کرد. و این در «من انسان هستم پس هستم» سارتر متجلی است که انسان بودن در آن ماهیت و «هستم» همان «وجود» خواهد بود.

نکته مهم از نظر اگزیستانسیالیسم «انکار و رد» نقاط مشترک انواع یا همان «رد ماهیت» است. انسان عادت دارد که به سراغ نقاط مشترک خود با دیگران برود در حالی‌که باید به نقاط و ویژگی‌های منحصر به فرد توجه کند.

به گفته دکتر پارسی‌نژاد پیش از اگزیستانسیالیسم ماهیت را مقدم بر وجود می‌دانسته‌اند، اما در این مکتب با این‌که ماهیت و نقاط مشترک بشری کاملا رد نمی‌شود، اما وجود بر آن مقدم دانسته می‌شود به این معنی که وجود اصیل است و ماهیت پس از آن شکل گرفته است وی با بیان این‌که در اگزیستانسیالیسم اعتقاد بر این است که ابتدا «وجود» است که به وجود می‌آید و بشر نخست لوح سفیدی است که هیچ ماهیتی ندارد گفت: تنها فرق اگزیستانسیالیسم الهی نیز این است که معتقد است خداوند بشر را خلق کرده اما همچنان بشر را فاقد چیستی و ماهیت می‌دانند که در نهادش به ودیعه گذاشته شده باشد.

از دید آنها به جرم داشتن خرد، هر فرد در درونش یگانه و تنهاست و اوست که بر اثر بیگانگی و تاثیر عوامل طبیعی به سراغ خشم یا نفرت و حتی عشق می‌رود و آنها را به تنهایی در خود ایجاد می‌کند بنابراین هیچ نقطه مشترکی با دیگر انسان‌ها ندارد.

از نظر دکتر پارسی‌نژاد در اگزیستانسیالیسم گفته می‌شود که هیچ‌گونه «راهنمایی» در جهان هستی تعبیه نشده است و بنابراین هنگامی که انسان «وجود» می‌یابد وظیفه اوست که به دلیل تنهایی و در خود ماندگی به دنبال بهترین‌ها برای خود بگردد و آنها را یافته و ماهیت خود را به وجود بیاورد بنابراین انسان خود خواسته به فردی عصبی یا عاشق پیشه یا بردبار یا دانشمند تبدیل می‌شود، زیرا خود به دنبال آن رفته و از خود آن را ساخته است.

اگزیستانسیالیسم بزرگ‌ترین بار جهان هستی را بر دوش انسان می‌نهد، زیرا کمکی وجود ندارد، ودیعه الهی نیز به عنوان عشق الهی یا حقیقت‌جویی و... پیشاپیش در او تعبیه نشده است.

طبیعت به او یاری نمی‌رساند و انسان‌ها نیز به فکر او نیستند. از نظر آلبر کامو چیزی به نام نوعدوستی وجود ندارد و در فضای سنگین داستان‌هایش هیچ‌گونه ارتباطی بین انسان‌ها وجود ندارد به شکلی که مرد به زن داستان می‌گوید من هم می‌توانم تو را دوست داشته باشم و هم نمی‌توانم.

● نتیجه بار سنگین مسوولیت

دکتر پارسی‌نژاد سپس به نتایج سنگین بیش از حد باری که اگزیستانسیالیسم بر دوش بشر می‌نهد اشاره کرده و گفت: از نظر اینان یا بشر می‌تواند از عهده این بار برآید و توانایی کسب بهترین‌ها را برای خود دارد و می‌تواند از خود بهترین را بسازد یا ندارد و کسانی که در این راه ناتوانند بسیار نا امید خواهند بود و به علت سنگینی بار آن را طبیعی دانسته و با ورود به جریان پوچ‌گرایی آن را توجیه می‌کنند.

در مقابل آن‌که بتواند امیدوار خواهد بود و بهترین راه را در کمترین زمان می‌یابد و از آزادی خود کمال استفاده را می‌کند و آنقدر آزاد است که مجبور است خود، وجودش را برای خود معنا کند. «سارتر» انسان را همچون طرح اولیه‌ای می‌داند که می‌تواند عناصر داستانی خود را انتخاب کند و عناصر روانی چون ترس یا مهر و... را برای خود بر گزیند.

او طبیعت را بسیار مقتدر می‌داند و در نتیجه در آثارش با وحشت با آن روبه‌رو می‌شود و هیچ‌گاه تصویری از محبت در اثرش یافت نمی‌شود، اما در آثار کامو به دلیل این‌که کمتر افراطی است گاه محبت دیده می‌شود.

به عنوان مثال در داستان «مهمان» توانایی انسان را در «یاری» رساندن نادیده نمی‌گیرد، زیرا طبیعت را چون «سارتر» کریه و وحشتناک نمی‌بیند. در اگزیستانسیالیسم نظام علی وجود ندارد و بنابراین نمی‌توان به علت اعمال موجودی بی‌تفاوت که در داستان به یکباره شلیک می‌کند پی برد.

بین گذشته فرد و حال او عملی که ممکن است انجام دهد رابطه‌ای وجود ندارد و همه چیز در لحظه اتفاق می‌افتد. در نهایت دکتر پارسی‌نژاد با وجود عدم منطق درونی کافی این نظام فلسفی دلیل به وجود آمدن و گسترش آن را تنها این دانست که مردم در این مقطع تاریخی این فلسفه را می‌خواسته‌اند و پذیرای آن بوده‌اند گویی که پس از فجایع جنگ جهانی تشنه آن باشند.

انسان پس از جنگ جهانی آنقدر خسته است که حتی دیگر نمی‌خواهد فکر کند و نای اندیشیدن ندارد و تنها می‌خواهد هر چه می‌خواهد انجام دهد.

مهدی امام‌بخش