یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

جهل و ضعف ایمان منشأ پیدایش تهدیدهای داخلی


جهل و ضعف ایمان منشأ پیدایش تهدیدهای داخلی

تهدیدهای فراروی انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی, از دیدگاههای گوناگونی قابل تقسیم است یکی از این تقسیم ها, تقسیم معروفی است که بارها و بارها در سخنان مقام معظم رهبری مطرح شده است

تهدیدهای فراروی انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی، از دیدگاههای گوناگونی قابل تقسیم است. یکی از این تقسیم‌ها، تقسیم معروفی است که بارها و بارها در سخنان مقام معظم رهبری مطرح شده است. بر اساس این تقسیم‌بندی، تهدیدهای متوجه نظام، به تهدیدهای داخلی یا درونی و خارجی و بیرونی تقسیم می‌شود. در نوشتار قبل در خصوص تهدیدهای داخلی مطالبی بیان نمودیم. در نوشتار حاضر درباره منشأ پیدایش آفت‌ها و خطرهای درونی تهدید‌کننده نظام به بحث می‌پردازیم.

آفت‌هایی که درون جامعه اسلامی و میان خود انقلابیون مسلمان پدید می‌آید، می‌تواند دو منشاء داشته باشد:

۱) جهل به حقایق اسلام و معارف اسلامی

۲) ضعف ایمان.

کسانی وجود دارند که به رغم مسلمان بودن و داشتن مرتبه‌ای از ایمان، اوضاع اجتماعی زندگی آنان به گونه‌ای نبوده است که به حقیقت معارف اسلامی پی ببرند. اینان به جهت معلومات کم درباره حقیقت اسلام، باعث ایجاد یکی از کانونهای خطر بین خود مؤمنان می‌شوند، اما خطر جدی‌تر این است که بین مؤمنان، ضعف ایمان پدیدار شود. افرادی وجود دارند که به رغم آشنایی کامل با معارف اسلامی، تصمیم جدی و عزم راسخ برای عمل به آنها را ندارند و از هوی و هوس‌های خود پیروی می‌کنند. چنین افرادی ممکن است در واقع، خدا، پیامبر، دین و احکام شرع را قبول داشته باشند، اما در برابر هوای نفس، خود را زمین‌گیر احساس کنند، البته هنگامی که شخص، در عمل از خود ناتوانی نشان داد و هوی و هوس بر او چیره شد، ناخودآگاه ذهن و فکر او نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت: «انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب الله؛ همانا آغاز پدید آمدن فتنه‌ها، هواپرستی و بدعت‌گذاری در احکام آسمانی است، نوآوری‌هایی که قرآن با آن مخالف است»(نهج‌البلاغه، خطبه ۵۰).

بر اساس این سخن نورانی از حضرت علی (ع) یکی از دو منشاء پیدایش خطرهایی که از درون جامعه اسلامی را تهدید می کند، پیروی از هوی و هوس و دنبال کردن خواهش های نفسانی است.

پیروی از خواسته‌های نفسانی ممکن است از سوی افرادی صورت پذیرد که به مخالفت این اعمال با دستورهای اسلام، علم دارند. گاهی عامل بیرونی، به تشدید و تهییج خواهش‌های نفسانی کمک می‌کند و در نتیجه باعث می‌شود تا جوانان به طور غیر طبیعی به هیجان درآیند و غیر جوانان نیز فریفته زرق و برق‌های برخی از کشورها شوند. اینجا با دیدن مناظری که جز خوشی در آن دیده نمی شود و مشاهده شب‌نشینی‌ها، مجالس عیش و نوش و اموری از این قبیل، فرد مسلمان انقلابی نیز ممکن است حلال و حرام خدا را فراموش و از هوای نفس خود پیروی کند. هنگامی این خطر تشدید می‌شود که محدوده آن، افراد بسیاری از جامعه را دربربگیرد، در این صورت خطر جدی است و جلوگیری از آن بسیار مشکل خواهد بود البته این سخن بدان معنا نیست که این افراد به انسانهای کافر، منافق یا ضد انقلاب تبدیل شده‌اند، زیرا چه بسا همین افراد حاضر باشند برای جهاد به جبهه رفته، از نظام اسلامی و ناموس و شرف خود دفاع کنند. نقطه ضعف ایشان این است که در حالت عادی به دنبال ارضای خواسته‌های نفسانی خویش هستند اگرچه از راه غیر مشروع به این هدف دست یابند.

این افراد تا زمانی که اصل اعتقادات خود را حفظ کرده‌اند، راه آسان برای درمان خود در اختیار خواهند داشت؛ اما چنانچه این گرایش‌ها، ناخودآگاه، در فکر و ذهن آنان اثر گذارد، به سختی می‌توان راه علاجی برای آن یافت. در قرآن کریم نیز این مسئله مورد توجه قرار گرفته و بر آن تاکید شده است. در یکی از این آیات که در زمینه عاقبت مرتکبان اعمال ناپند است، چنین آمده: «ثم کان عاقبه الذین اساووا السوای ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزئون، آن‌گاه فرجام کسانی که بدی کردند بسی بدتر بود چرا که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند می‌گرفتند»(روم: ۱۰). مطابق این آیه شریفه، سرانجام کسانی که کارهای ناروایی انجام می‌دادند، این شد که اصلا آیات الهی را تکذیب کردند. اینان در آغاز، آیات را حق و احکام خدا را درست می‌دانستند و حرام خدا را حرام و حلال او را حلال می‌شمردند، ولی در مقام عمل مخالفت و عصیان کرده، به گناه آلوده شدند. این آلوده شدن به گناه، به تدریج، فکر آنان را تغییر داد و ایمانشان را از آنان گرفت و سرانجام به آن انجامید که آیات الهی را تکذیب کرده، حتی آنها را به استهزاء گرفتند.

افراد مذکور در ابتدا، از کسانی بودند که نماز جماعتشان ترک نمی‌شد و حتی در برخی مسائل نظیر نجاست و طهارت وسواس به خرج می‌دادند. همان افراد پس از مدتی، به کلی تغییر مسیر داده، از آن افراط‌کاری به تفریط کشیده شدند؛ برای نمونه در برخی از احکام نماز نیز تشکیک کردند و آنها را مورد سئوال قرار دادند. یکی از این موارد، خواندن نماز صبح قبل از طلوع آفتاب است که برای چنین افرادی کار به جایی می‌کشد که دیگر نماز صبح خود را خارج از وقت تعیین شده به جای می‌آورند و برای آنها قبل یا بعد از طلوع آفتاب تفاوتی نمی‌کند؛ البته این آغاز چرخش است؛ پس از مدتی برخی از همین اشخاص نماز خواندن را ترک کرده، آن را مخصوص زمان پیامبر(ص) می‌دانند و به تدریج کار به جایی خواهد رسید که تمام احکام اسلامی را مختص به جامعه زمان پیامبر (ص) قلمداد می‌کنند و این احکام را متناسب با جامعه نیمه وحشی عرب آن زمان تلقی می‌نمایند.

چنین فردی در مراحل بعد، به انکار ضروریات دین خواهد پرداخت و از خود نیز نظریه‌های جامعه شناختی و روان شناختی جدیدی درباره زبان دین، هرمنوتیک، تفسیر دین و اموری از این قبیل ارائه خواهد داد. سرانجام نیز کار بدانجا پایان خواهد پذیرفت که چنین اشخاصی اعتقاد می‌یابند، نمی‌توان برای دین معنای ثابتی را در نظر گرفت و قرائت‌ها از دین گوناگون خواهد بود و هر کس موظف است به قرائت خود از دین عمل کند. بر اساس این دیدگاه می‌توان درباره عبارت «لا اله الا الله» نیز قرائت‌های گوناگونی را ارائه داد؛ بنابراین یک فرد ممکن است از این عبارت، یگانگی خداوند و فردی دیگر، تجویز پرستش خدایان متعدد را استفاده کند. هر گونه برداشتی از این عبارت، برای شخص برداشت کننده نافذ خواهد بود و هر کس می تواند طبق استنباط خود از این عبارت، عمل کند؛ پس باید این نکته را مورد ملاحظه قرار داد که این سخنان از زبان کسانی خارج می‌شود که در آغاز کار، از اهل ایمان بوده‌اند؛ ولی به دلیل جهل به حقایق اسلام و عدم تخصص در مسائل اسلامی یا به دلیل پیروی از هواهای نفسانی، به مسیری کشانده شده‌اند که حاضرند برای دلخوشی دیگران، از اصول اساسی خود فاصله بگیرند.

خطر چنین کسانی کمتر از خطر مخالفان سرسخت و همیشگی انقلاب یا منافقان که کفر خود را پنهان و اسلام خود را ظاهر می‌کنند، نیست؛ زیرا هنگامی که مردم، حقیقت اسلام را درک نکنند، این امکان وجود دارد که اسلام برای آنان وارونه جلوه داده شود. بررسی دوران امیرمؤمنان علی (ع) نشان می‌دهد با اینکه هنوز مدت فراوانی از رحلت پیامبر اکرم (ص) سپری نشده بود و شاگردان و اصحاب حضرت هنوز در قید حیات بودند، نگرانی از وارونه جلوه دادن اسلام، در سخنان و رفتار حضرت علی (ع) مشهود بوده است. در یکی از خطبه‌های نهج‌البلاغه چنین آمده است: «و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا؛ اسلام را چون پوستینی واژگونه می‌پوشند». در این عبارت حضرت گله کرده که پوستین اسلام وارونه پوشیده شده است و آنچه پشت بوده، رو آمده و آنچه رو بوده است، به پشت رفته است.

امام علی (ع) در موارد بسیاری نیز از کسانی گله می‌کند که در آن دوران، مطالب جدیدی را به اسلام نسبت می‌دادند. حضرت به آنان متذکر می‌شد که آیا شما بهتر از خود خدا می‌فهمید. آیا خدا نمی‌دانست چه احکامی را باید برای بندگانش نازل کند و آیا دینی را که نازل کرده بود ناقص بود که این افراد موظف به تکمیل کردن آن شده باشند؟ این وقایع در حالی به وقوع پیوست که از رحلت پیامبر اکرم (ص) تنها ۲۵ سال گذشته بود. در آن زمان کسانی خود را عالم نامیدند و مطالبی را به اسلام نسبت دادند که ربطی به آن نداشت.‏

منبع: انقلاب اسلامی جهشی در تحولات سیاسی تاریخ، آیت الله مصباح یزدی، صص ۱۷۴-۱۷۸‏

علی مهدوی