دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
در غیبت و انتظار عالم قدسی و كودكی هنر

● آزادی و حقیقت در نظر هیدگر
هیدگر متفكر استثنایی عصر ما در آثار خویش، بویژه در رساله «پرسش در باب تكنیك» Gie Frage nach der technik دائماً متذكر میشود كه آدمی به ساحت «تقدیر»(۱) Geschick= Destining تعلّق دارد. اما این تعلّق آدمی به تقدیر، نه تنها آدمی را محكوم و مجبور و مضطر صرف نمیكند، بلكه در نظر هیدگر آدمی آنگاه «آزاد» میشود كه به حریم «تقدیر» تعلّق داشته باشد. آزادی آدمی ربطی به اراده و اختیار آدمی ندارد. آزادی یعنی رهایی و گشودگی حقیقت. آزادی در انكشاف و آشكار شدن حقیقت تحقّق مییابد، و انسان آزاد آن هنگامی آزاد است كه به طریق انكشاف حقیقت، تعلق داشته باشد، یعنی به انكشاف حقیقت پرداخته باشد ]نه آنكه آن را بپوشاند[. آزادی بدین معنی ناظر بر گشودگی و انكشاف حقیقت است.
هیدگر در مقاله «در باب ذات حقیقت» Vom Wesen de Warheit اختیار و آزادی را به معنی گشودگی و باز بودن وجود خاص انسانی، یعنی دازین Dasein به روی جهان میخواند. زیرا در این گشودگی اشیاء آنچنان و آنگونه كه هستند، بدون حجاب تحریف هویدا و آشكار میشوند. بنابراین، «ذات حقیقت در آزادی است»، چه وجود حاضر و كون جامع انسان Dasein همانطور كه میتواند بگذارد، كه موجود آنچه هست و چنانچه هست، بنماید، میتواند هم نگذارد. اما این گذاشتن آشكار شدن شیء یا موجود، چنانكه هست و رفع حجاب كردن از آن، فینفسه و در عین حال، منع آشكار شدن موجود در كل یعنی وجود است.
گرچه كلام هیدگر پیچیده مینماید، بنحوی كه بسیاری از جمله تئودورآدرنو گونترگراس و كارلپوپر را دچار پرخاشگری و خشونت زبانی نسبت به او میكند. اما به سخن ویلیام بارت و بریان مگی اگر همدلی و همسخنی با هیدگر حاصل شود، میتوان كلمات او را به آسانی درك كرد. سخن اساسی او این است كه آزادی با حقیقت نسبت دارد. و انسان آزاد كسی است كه مانع از انكشاف حقیقت اشیاء و عالم نمیشود. از اینجا انسان با آزادی خود، میتواند بگذارد اشیاء آنچنانكه هستند، بنمایند یا ننمایند.(۲) در حقیقت وجود خویش را در برابر انكشاف باز نگهدارد، و به سخن نیچه به تأویل و تحریف ناروای آنها آلوده نشود.
حال پس از این مقدمات باید پرسید، چه نسبتی است میان هنرهای سنتی و آزادی، به این معنایی كه در كلمات هدیگر آمده است؟ این آزادی چنانكه گفتیم ربطی به ارادهٔ آزای فردی در برابر جبر علّی، یا اختیار و جبر ندارد، زیرا نكته آن است كه اختیار و جبر علّی تعلق به حقیقیتی پیدا كند. این حقیقت است كه ارادهٔ انسان را تحت سیطرهٔ خویش در میآورد، نه آنكه حقیقت ملك انسان باشد. انسان ندای وجود را میشنود، و حقیقت برایش انكشاف پیدا میكند. قابلیت و استعداد و آزادی انسان درآن است كه چنان رویكردی وجود داشته باشد، كه مانع از انكشاف حقیقت و پوشیدگی مظاهر آن نشود.
قدر مسلم هیدگر نظر خویش در باب نسبت حقیقت و آزادی را از كلمات قدیسان مسحی و انجیل و عرفای مسلمانی كه بر متفكران مسیحی اثر داشتهاند برگرفته، و صورت خاص حكمت معنوی خویش به آن داده است، انجیل و دیگر كتب آسمانی میان آزادی، حقیقت، بیگناهی و معصومیت و رستگاری و نجات و وارستگی چونان حلقههای زنجیر پیوندی ذاتی میبیند، حضرت عیسی بروایت یوحنا به یهودیانی كه به او گرویده بودند، میفرماید:«اگر مطابق تعالیم من عمل كنید، در واقع پیرو من خواهید بود، و حقیقت را خواهید شناخت، و حقیقت شما را آزاد خواهد كرد.» (یوحنا، فصل هشتم، خط ۳۲)
در فقرهای دیگر از انجیل لوقا، در باب توانگران و بستگی آنها به ثروت و دنیا، حضرت عیسی میگوید:«چه دشوار است ورود توانگران به پادشاهی خدا! رد شدن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است تا وارد شدن توانگری به پادشاهی و ملكوت خدا» (لوقا، ۱۸، ۲۴ و ۲۵).
● كودكی و حقیقت و ملكوت آسمانها
كودكی مظهر بی تعلقی و وارستگی و معصومیت و نجات است. متفكران معنوی كودكی را پایان محتوم تقدیر انسان میدانند. نیچه متفكر آلمانی در گفتار زرتشت، در باب «سه تبدّل روح» مراتبی را برای سیر و سلوك روح و جان آدمی قائل است، كه آن را میتوان در حكم مبنایی برای وصف حال انسان تلقی كرد. روح انسانی بعد از طی مرحلهٔ شتری و شیری سرانجام به ساحت كودكانه حیات خویش وارد میشود. شیر كه ویران كننده است، با گفتن «نه مقدس» تأسیس آزادی میكند، و بنای آزادی خویش مینهد. او فراسوی نیك و بد میرود، و به آنچه وحی منزل پنداشته شده، نه میگوید، و آن را چونان خیالی واهی و ظلم میبیند. اكنون روح شیری انسان با عشق خویش آزادی را فراچنگ آورده است، امّا او نمیتواند مؤسس فضائل و ارزشهای معنوی جدید باشد، و انجام این را كودك قادر است. در اینجا روح شیری ویرانگر به صورت كودكی در میآید.
كودكی معصومی و فراموشی است، و مبدأیی نو، یك بازی بی غرضانه، یك چرخی خودكار و حركتی اولیه و یك گلوی مقدّس. آری برای بازی آفرینش وجود، بله گویی مقدس ضروری است. كودك آن كسی كه جهان او را از دست داد، بالاخره جهانی دیگر، از خود او را بازخواهد یافت.
بدین طریق روح در ساحت كودكی بایست با معصومیت خویش ارزشهای جدید را چون مبدأیی بنیاد نهد، و طرح افكند، و آن «هنر علم معصومانه پس فردایی موعود» است، كه كودك در مقابله بله گویی مقدس، آن را ابداع میكند.
روایت نیچه گرچه اغلب نیست انگارانه مینماید، امّا بی نسبت با برخی فقرات انجیل و كتابهای مقدّس نیست. در آنجا كه عیسی u روایت متی فرمود:«بگذارید كودكان نزد من بیایند، و مانع آنان نشوید، زیرا پادشاهی آسمانی به چنین كسانی تعلّق دارد.» یا در روایت مرقس و لوقا آمده «یقین بدانید كه اگر كسی پادشاهی خدا را مانند كودك نپذیرد، هیچ وقت وارد آن نخواهد شد.»
به هر تقدیر كودكی افق انتظار انسان مضطر كنونی است، كه دل از بهشت فانی آن كنده، و روی به عالمی ورای عالم كنونی مدرنیته دارد. امّا این نه افق انتظار انسان مختار تمدن رسمی غرب است. ادیان كه كودكان را بركت خداوند، و به سخن پیامبر اسلام محمد مصطفی r گلی از گلهای بهشت تلقی میكنند، كودكان را به سبب حضور در عالم بیغرض و بیگناهی، نزدیكترین انسانها به ملكوت میبینند. آنها كه حقیقت را حضوراً دریافتهاند، سیرشان آزادانه و در عالم قدسی است، بدون تصرّف و پرده كشیدن بر حقیقت. و این بزرگسالاناند كه روح پاك و قدسی كودكان را به پلیدی و آلودگی میكشانند، و از حقیقت بیگانه میكنند.
نجمالدین رازی (دایه) در مرصاد العباد با تذكر بر این بیگانگی مینویسد: كودكان در آناتی به یاد عالم ملكوت و ارواح قبل از آمدن به دنیا میافتد، و دچار دلتنگی میشوند، و به حال سوگ و حزن و گریه میافتند. امّا بزرگان گرد او میآیند و میكوشند با اسباب و آلات بازی غفلتزا نسیان را بر تذكر او غالب كنند، و حجاب تذكر او نشوند. عقل بزرگسالان بر قلب كودكان سیطره پیدا میكند، چنانكه راه انكار شاعران و عارفان و حكمای اُنسی چونان جنونمندان و شهودیان عالم میپیمایند.
● مبدأ اثر هنری
مبدأ و اصل و سرچشمه هنری از منظر تفكر هیدگر «انكشاف حقیقت» است، و حكمای اُنسی اسلامی نیز در طوری دیگر، كه از مشكات نبوی پرتو میگیرد، به حقیقت انضمامی نبوی هنر اشاره كردهاند. هنر از این منظر عطاء و فیض از «یوتی الحكمه» است. بقول عطار نیشابوری:
به حكم روح گردون مینگارم
كه من حكمت زیوتی الحكمه دارم
دعوی این همانی حقیقت هیدگر aletheia با حقیقت اسلام و حكمای اُنسی بی وجه است، اما تفكّر معنوی هیدگر معطوف به گذشت از مابعدالطبیعه و متافیزیك سوبژكتیو و خود بنیاد است، و میتواند معطوف به حقیقت اسلام باشد. از اینجا او تسلیم منطق فلسفهای رسمی نمیشود، بلكه میكوشد، به نحوی خود آگاهی نظری، نسبت به حقیقت موعود قدسی دست یابد. بازگشت به تفكر ماقبل سقراطی و كوشش برای درك معنی حقیقت در شعر حكمی پارمنیدس و هراكلیتوس و دیگر دانایان ماقبل متافیزیك و همسخنی با شاعران قدسی و حكیمان معنوی، دغدغه هیدگریِ عصر پایانی مدرنیته را نشان میدهد.
هیدگر دریافته بود چونان نیچهٔ جنونمند كه تاریخ فلسفه، تاریخ فراموشی وجود، و سیر نزولی تفكّر انسان از ساحت حضور و شهود حقیقت، به ساحت سوبژكتیو و نفسانی آن است، كه موجب میشود در یك تأویل تاریخی دو هزار و پانصد ساله «وجود» در پس موجودات پنهان شود، و هر گاه نیز منكشف شده با قوهٔ منطق و حضور بیگانه انسان پس زده شده، و در پس حجاب «موجود» نهان میشود. از اینجا او نیز چون هولدرلین شاعر منتظر فتوح قدس در انتظار تجلّی جدیدی از وجود است. او از مابعدالطبیعه رسمی میگذرد، اما به امر قدسی نمیرسد، بلكه در انتظار ظهور آن میماند. او خود را سخنگوی وجود میداند، و نه پاسخ دهنده به ندای قدس، كه این تعلّق به شاعرانی چون هولدرلین دارد، كه ندای وجود را شنیده و ساحت قدس برای آنان فتوح و گشایش حاصل كرده است.
شاعرانی چنین كه در خدمت قدسیاناند، واسطه میان مردم و قدس میشوند، و رسالت خود را رسالت خود را رساندن فیض عالم قدس (ساحت الوهیت و خدا و قدسیان) به ایشان میدانند. این فیض در قلمرو ادبیات قابل طرح و بحث نیست. آنچه این گونه شاعران استثنایی كه روزگاری زمین مشحون از آنها بود، از خدا و قدسیان و عالم غیب خبر میدهند، از سوی متفكران فقط قابل ایضاح و شرح نظری است، آنهم متفكرانی آمادهگر و حكیمانی منتظر كه استعداد سخن گفتن از وجود را فراموش نكردهاند.
از این منظر هیدگر نسبت آزادی و حقیقت را باز میگوید. او شاعر و متفكری را در نظر میآورد كه نه تنها مانع تجلّی و ظهور حقیقت نمیشود، بلكه طلب و تمنای آنها قرار گرفتن در ساحت قدس آزادی است. هنرمند و متفكر با آزادگی خویش با تأویل حقیقی حجابها را پس میزند تا حقیقت منكشف شود، و انسان را به روشنگاه وجود هدایت كند، و قرب و ولایت اصیل اولیای قدسی بازگردد.
هنرمند به واسطه حضور و استعدادش، مورد توجه هیدگر و فیلسوفان معنوی پست مدرن است. او كه بیواسطه حقیقت را مینامد، و مجلای آن قرار میگیرد، كارش بحث و شرح با واسطه فیلسوفانه نیست. اثر هنری از اینجا متفاوت از اثر فلسفی است. اثر هنری به معنی اصیل به كل عالم تعلق دارد. خاص و عام مخاطب اثر هنری است. هنرمند در مقام ابداع هنری از حقیقت متجلی در دورهٔ خویش صیانت میكند. اما اگر این حقیقت متجلی مقتضی غلبهٔ حجاب و اصالت موجود دو هزار و پانصد ساله و تأویل محرّف و ناراستین متافیزیسینهای یونانی و یونانزده تا عصر مستور میشود، فلسفه و هنر نیز به حوزههای تخصصیِ تأملات عقلی Philosoply و تجربیات حسی Aestheties محدود میشوند.
نویسنده: محمد مددپور
پاورقیها
۱-تقدیر با سرنوشت Geschick به انگلیسی Destining در زبان هیدگر، نحوی «عازم راهی كردن» و «به امری حوالت دادن» Schicken است. هیدگر حوالتی كه آدمیان در كنار یكدیگر جمع كرده، آنها را راهی طریق انكشاف ]حقیقت[ میكند، «تقدیر یا سرنوشت» مینامد. با این تقدیر ماهیت كل تاریخ ]تفكر[ تعّین و تشخّص پیدا میكند.
۲-به سخن هیدگر در پرسش در باب تكنیك، آزادی، قلمرو تقدیری است كه هر لحظه معین انكشافی را راهی راه خود میكند.
۳-حقیقت به دو معنی است. اول «هستی» و دوم «تجلی و انكشاف».
۴-صنایع دستی handicrafts تعبیر تحقیر آمیزی است از هنرهای سنّتی، كه صورت و مادهٔ غیر كلامی، - صوتی دارد. از نگارگری تا مجسمهسازی و منبت و سفالگری و دهها هنر سنّتی كه با دست سر و كار دارند، و تصرّف یدی در مرحله تكوین حسی به كار میآید، و انتقال از مرحله الهام قبلی و خیالی تا صورت حسی.
۵-منظور از سنت Tradition اساساً امری صرفاً كهنه نیست، چنانكه الهامات وحیانی هیچگاه كهنه نمیشود. آنچه كهنه شدنی و زوال یافتنی است، آن صورت آثار هنری است، و باطن اگر منسوخ نشده باشد، زوال یافتنش به معنی مستور شدن است، چنانكه شعر حافظ و ابن فارض اكنون مستور شده، نه آنكه منسوخ و زوال یافته باشد.
۶-میگویند صدها هزار نسخه از متون عرفانی از جمله ترجمهٔ مثنوی مولانا جلال الدین بلخی در آمریكا و اروپا چاپ شده، و محافل مثنوی خوانی و حافظ پژوهی گرم است، اما دریغ از آنكه عالم زوال یافته و مستور و پوشیدهٔ – نه منسوخ زیرا هنوز اسلام نسخ نشده است – مولانا و حافظ بیشتر وسیله سرگرمی و آرامش بخشی را در عصر بحران پیدا كرده، نه آنكه آدمی را به حضور عالم قدس برد، و یا ساحت قدس پس از فروبستگی مجدداً فتوح حاصل نماید، و به ظهور بقیه الله بپیوندد.
۷-هیدگر شیء و اثر هنری را متفاوت از هم تلقی میكند. معمولاً رویكرد ما به اشیاء از جهت منافعی است كه از آن برخوردار میشویم. كفاش و كسی كه كفش را مصرف میكند، از آن جهت كه كفش سود و زیانی بر آن مترتب است، لحاظ میكنند. كفش برای اینها وسیله است و ابزار، اما همین شیء هنگامی كه به اثر هنری تبدیل میشود، مثلاً در كفشهای روستایی وانگوگ دیگر هویت ابزاری خویش را از دست میدهد. این كفش چنانكه اشاره رفت، عالمی را هویدا میكند. «عالم» تأویل اثر هنری است به معانی. عالم هنری ما را راهی انكشاف حقیقت معانی میكند. از اینجاست كه مسجد و كعبه و میخانه و زمین و آسمان و آب و خاك و كلاً اشیاء ظاهراً بیجان، در شعر هویتی دیگر پیدا میكنند. این آثار ما را در عالمی معنوی قرار میدهند كه قدس را به حضور میآورد. آدمی جانش به مشكات نبوی متصل میشود، و به مثابهٔ واسطه یاد و یادگار حقیقی راهی انكشافی اصیل میشوند، نه وسیلهای برای تصرف و تمتع و چیزی كه دلالان و عتیقهبازان یهود بورسهای نیویورك و پاریس و لندن و برلین در جستجوی آنند.
۸-این بخشنامه یا حكم در سال ۱۳۷۶ به متقاضیان این رشته هنری ابلاغ، و رونوشت آن به دانشكدههای هنری دیگر ارسال گردید.
۹-قابل تأمل است كه در مجلهای بنام هنرهای زیبا كه بنیاد مستضعفان منتشر می كرد، از سوی همین جماعت مقالهای در باب «آفات هنر اسلامی»!! نوشته شد، و بعد از آن دهها مقاله دیگر!! روزی یكی از استادان دانشگاه تهران به من گفت باید هنرها و معماری سنتی را با دینامیت نابود كرد.!!
۱۰-در نامه گروه هنر شورایعالی برنامهریزی استدلال عجیبی آمده بود، و آن طرح نكته «رعایت جوانب امر» بود. این بررسی طولانی از سوی متخصصین بر روی برنامه پیشنهادی دورهٔ كارشناسی نگارگری اسلامی، با چند كلمه كه شرح و جوانب امر است تفصیل پیدا كرده است. آنها میگویند «برنامه جدید همان برنامه هنرهای تجسمی است، با افزودن تعدادی واحد تحت عنوان طرح نگارگری اسلامی، ]بنابراین[ میسر نمینماید.»
اما اگر اجرای این طرح میسور نیست، و اشكال جزیی دارد، چرا پیشنهاد اصلاح برنامه نمیشود؟! مگر بررسی طولانی را با ده-بیست كلمه مبهم فوقالذكر میتوان بیان كرد. به هرحال ارادهٔ معطوف به حیات سنتی در این تفكر روشنفكرانهٔ بعد از انقلاب دیده نمیشود، درحالی كه بعید نبود گروه هنر قبل از انقلاب، به تأسیس چنین رشتهای رأی مثبت دهد.
۱۱-نقل از همان نامه سابقالذكر.
۱۲-در پس موج اول بحران مدرنیسم در جهان غربی، و شكست تفكر كلاسیك و رمانتیك و بحران اقتصادی قرن نوزده، جریانهایی فكری در آن سرزمین بوجود آمد، كه علیرغم تعدد و تكثر، در یك نظر وحدت دارند. همهٔ این جریانها به ظاهر عدالتطلبانه و انسانی دین و دستورات شبهدینی در قالبهای ایدئولوژیك لائیك توجه میكنند، ماركس متفكری چنین است كه از جامعهٔ بیطبقهای شبیه جامعه اولیه مسیحی نامهپولس به رسولان سخن میگوید، این یعنی مسیحیت لائیك!! دین بدون دین!! عدالت و زهد سوسیالیستی بدون دین، در این عصر موضوعیت پیدا كرده بود. انسانها همه ایثارگر و انقلابی میشوند، اما نه برای مسیح یا خداوند، بلكه برای همنوع و جامعه. در جریان دوم پس از موج دوم بحران مدرنیسم كه به تعبیری به عصر پست مدرنیسم میپیوندد، جریانهایی از فلسفهٔ ویتالیستی و اگزیستانس و فنومنولوژی و هرمنوتیك و كلاً فلسفههای معنوی پست مدرن نیز، بنحوی رجوع به دین دارند، فارغ از عدالت یا مشاركت و غیره، بلكه بیشتر به مسایل معنوی و باطنی از جمله یاد مرگ و سیر و سلوك معنوی و انكشاف و هنر و هنرمندی و روح معنوی آن میپردازند، چنانكه در عصر سنت عارفان و اهل سلوك چنین میكردند. علاقه به عرفان اباحی و نفسانی، در عصر حاضر، بتبع موج دوم بحران مدرنیسم و پناه بردن به معنویت به ظهور آمده است. هیدگر متفكرترین متفكران معنوی ماقبل دینی است. از این نظر تفكر او را «تفكر نگاتیو» دینی خواندیم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست