یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
داستان دو دوست
![داستان دو دوست](/web/imgs/16/96/1tvam1.jpeg)
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند.
بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند.یکی از آنها از سر خشم؛بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود؛سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید،روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد”.
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند.ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”.
دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت:
“وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.”
مسعود پزشکیان انتخابات انتخابات ریاست جمهوری پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم دولت چهاردهم انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ انتخابات 1403 ریاست جمهوری
تهران هواشناسی کنکور قتل آلودگی هوا شهرداری تهران سازمان هواشناسی پلیس راهور آموزش و پرورش سلامت پلیس قوه قضاییه
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بانک مرکزی قیمت طلا بازار خودرو بورس بازار سرمایه واردات خودرو حقوق بازنشستگان دلار ایران خودرو
عاشورا کربلا نقاشی تلویزیون سینمای ایران سینما امام حسین (ع) رامبد جوان کتاب هنرمندان سریال تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ طب سنتی آزمون سراسری
رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه غزه روسیه آمریکا انگلیس اسرائیل جو بایدن دونالد ترامپ حزب الله لبنان حماس
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 خوان کارلوس گاریدو باشگاه پرسپولیس تیم ملی آلمان تیم ملی اسپانیا علیرضا بیرانوند لیگ برتر کریستیانو رونالدو لیگ برتر ایران
هوش مصنوعی سامسونگ موبایل ناسا فناوری نخبگان گوگل استاندارد آیفون
رژیم غذایی ویتامین تب دانگ کاهش وزن آلزایمر پوکی استخوان سردرد پیاده روی