سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
بورژوازی ملاکان وتوسعه صنعتی ایران
برای شروع چون اعتقاد دارم مختصات مکانی و زمانی بررسی پدیدههای اقتصادی را باید در نظر گرفت با این ایده که بخواهیم بین بورژوازی مستغلات و بورژوازی صنعتی تفکیک قائل شویم، چندان موافق نیستم. ما نمیتوانیم در ساختار اقتصادی تفکیک قائل شویم و بگوییم این طبقه صرفاً کارشان مستغلات است و فقط روی آن متمرکز هستند و طبقهای دیگر وجود دارد که صرفاً روی فعالیتهای صنعتی متمرکز است، یک طبقه صرفاً روی تجارت متمرکز است، طبقهای صرفاً کار نظامی میکند و از این قبیل. میتوانیم حس کنیم کسانی که عضو طبقة بورژوازی نظامی هستند کار تجاری هم انجام میدهند، سفتهبازی با زمین هم میکنند.
بنابراین نمیتوان تفکیک قائل شد حتی کسی که کارمند اداره است - طبق قانون کار ایران - جزء طبقة کارگر به حساب میآید.
برای اینکه وارد ساختار بحث شویم مقدمهای راجع به نظم اجتماعی بگویم و بعد با استفاده از مبانی مدل بحث را پیش ببریم. اگر جامعة اولیهای را فرض کنیم که متشکل از چند آدم است و منابعی که در اختیار دارند. همة آدمهایی که در این جامعه هستند تمام منابع لازم را برای تأمین اهدافشان در اختیار ندارند و فرصت این را هم ندارند که به تولید آن بپردازند. توزیع منابع هم به طور برابر انجام نشده است، بنابراین میتوان وارد مبادله شد.
به عبارتی کنشگرها میتوانند از بخشی از منابع صرفنظر کنند تا منابع دیگری که ندارند به دست آورند. علاوه بر اینکه میتوانند منابع را بین هم مبادله کنند، میتوانند حق کنترل را هم مبادله کنند. بنابراین دو نوع بازی بین کنشگران شکل میگیرد؛ یکی بازی مبادلة خود منابع است و بازی مهمتر طراحی قواعد برای این مبادله. این بازی طراحی قواعد را طراحی نهادی میگویم. طراحی نهادی به این معنی است که یا با استفاده از حق کنترل منابع یا با انتقال حق کنترل منابع به دیگران زمینه را بوجود میآوریم، برای اینکه رویههایی تعریف شود که در آنها استراتژیها و کنشهایی مجاز شناخته شوند که منافع شما را حداکثر کنند.
این بازی طراحی نهادی به طور خلاصه همان چیزی است که در بازار سیاسی اتفاق میافتد. البته یک بازی طراحی نهادی دیگر نیز داریم که نتایج بازار سیاسی را تحت تأثیر قرار میدهد و آن بازی طراحی نهادی غیررسمی است که هنجارهای غیررسمی را بوجود میآورد، فرهنگ و آداب و رسوم را به وجود میآورد.
علاوه بر این بازی، طراحی نهادیهای دیگری را هم میتوانیم تعریف کنیم. یکی از این بازیها که در مبادلة منابع انجام میشود مبادلة منابع اقتصادی است که با آن آشنا هستیم، فعالیتهای اقتصادی به منظور دستیابی به حداکثر سود. علاوه بر آن در سپهر اجتماعی هم بازی مبادلة منبعی را انجام میدهیم به اسم منزلت. ما کسب منزلت میکنیم. در اجتماع هر چقدر منزلتمان بیشتر باشد امتیاز بهتری در طراحی نهادی داریم .
بازیهایی که در مبادلة اجتماعی صورت میگیرد همین هستند یعنی مثل شبکة به هم پیوستهاند که تعادلهایی که در آن ایجاد میشود نظم اجتماعی را پدید میآورد و ما میتوانیم به تعداد استراتژیهای ممکن در هر بازی و نحوة تعامل این عرصهها تعادلهای اجتماعی و نظمهای اجتماعی مختلف را ببینیم.
به این الگو برای اینکه به واقعیت نزدیکتر شود باید ویژگی دیگری اضافه شود. به این میرسیم که همة جوامع همگرا میشوند در بازی مبادلة منابع وارد شوند و چون انتظار تعادلهای خاصی داریم به نتایج مشابه میرسند منتها در واقعیت میبینیم که این اتفاق نیفتاده یعنی عملاً یک واگرایی را مشاهده میکنیم نه همگرایی. چه چیز این تمایز را باعث میشود؟
یا چه عنصری در تحلیل من نیست؟ این به خاطر آن است که تحلیل من بدون زمان و نیز مختصات مکانی بود. آنچه باعث تمایز میشود عنصری است که حامل مشخصههای تاریخی است و مختصات زمانی و مکانی را نشان میدهد.
نهادگراها مفهوم مناسبی را برای شناساندن این مشخصه به ما میدهند و آن مفهوم نهاد است. خود نهاد حاوی تحولات مختصات زمانی و مکانی سیستمهایی است که مبادلات در آنها صورت میگیرد. خود نهاد میتواند قطبیدگیهای احتمالی کنشگران را در بازی نشان دهد.
بنابراین، نهاد مفهومی است که حاوی مشخصههای تاریخی هست و خودش عنصر اساسی این بازی مبادله به حساب میرود. از یک طرف ساختار مبادله را تعیین میکند و از طرف دیگر عنصری در طراحی بازی نهادی است. درواقع وقتی به مفهوم نهاد میرسیم و میخواهیم این بازی مبادلة اجتماعی را با آن تحلیل کنیم نیاز به این داریم که با توجه به ساختارهای نهادینه شدة نوع بازی تحلیلمان را به سمت مسئلة مورد نظر ببریم. اینجا برای اینکه از اشکال دیگری جلوگیری کنم باید مقدمة دیگری اضافه کنم و آن اشکال گیر افتادن در تسلسل است. برای اینکه من دو مفهوم را گفتم و با فضای انتزاعی معرفی کردم یکی قاعدة بازی و دیگری نهاد بود.
اما آنچه نگفتم و باعث ایجاد تسلسل میشود این است که وقتی با دیدگاه نظریة بازی به تاریخ نگاه میکنیم چون نمیدانیم این بازی طراحی نهادی کجا شروع شده، کجا قواعد اولیهای وجود داشته که بر مبنای آن بازیهای بعدی شکل گرفته؟ دچار تسلسل میشویم. بدون دانستن شرایط اولیه تحلیلهای تاریخی ما بر مبنای پویایی مختصات مکانی و زمانی که عرض کردم خیلی نزدیک به واقعیت نیست.
درست است که تحلیلهای ما به نسبت جوامع با هم مختلف است ولی برای یک جامعه میتواند چندین تحلیل متنوع ارائه شود. برای رفع این مشکل ناگزیریم جایی را برای شرایط اولیة نهادی در نظر بگیریم یعنی یک نقطة شروع را قرارداد کنیم.
بنابراین، باید از یک ساختار نهادی موجود شروع کنیم. یعنی ناچاریم ساختار نهادی تثبیت شده را مبنا قرار دهیم بعد بر مبنای آن شروع به تحلیلهای نهادی کنیم. برای اینکه این کار را انجام دهیم، میتوانیم بر مبنای ویژگیهایی که مبادلات داشتند و شباهتهایی که انواع مبادلات با هم داشتند دورههای خاصی را تقسیمبندی کنیم و در نظر بگیریم، این دورهها به ما نمونههای خیالی میدهند که در آنها شرایط نهادی مشابهی وجود داشته. من اینجا را به بحث نورث و والیس ارجاع میدهم که به نظرم آنها به خوبی توانستهاند تقسیمبندی کنند و میتوان از آن معضل رها شد.
نهادگراها سه نوع نظم اجتماعی را تعریف میکنند که مبنای تمایزشان دسترسی به حقوق مالکیت است. تعریف اقتصادی حقوق مالکیت این است: توانایی درونیسازی آثار بیرونی یک منبع. منبع لزوماً کالا نیست. اگر هم کالا باشد اقتصادی نیست.
سه نظم اجتماعی کلی را میتوان تشخیص داد که در آنها ساختارهای متفاوتی از توانایی درونیسازی آثار بیرونی یک منبع وجود دارد.
ـ اولی یک جامعة بدوی است که مبنای اصلی مبادله در آن خشونت است. بازی مبادلة اجتماعی مثل بازی شاهین و کبوتر است. گروهی که قدرت اعمال خشونت بیشتری دارد غالب است و میتواند در طراحی نهادی تأثیرگذار باشد.
ـ جامعة دوم با نظم دسترسی محدود به حقوق مالکیت است (تعادل اجتماعی نظم محدود) اینجا مرحلة بعد از جامعة بدوی است در این جامعه از طریق اعطای امتیازات به فرادستان میتوان خشونت را کنترل کرد و یک نظمی را در جامعه ایجاد کرد. حمایت از حقوق مالکیت برای فرادستان خیلی قوی است. دسترسی به تجارت محدود است و ورود به سازمانهای اقتصادی سیاسی و نظامی هم محدود است.
ـ حالت سوم تعادل اجتماعی نظم دسترسی باز است. دسترسی به حقوق مالکیت باز است. ساختار حقوق مالکیت به نوعی تعریف نمیشود که تضمینکنندة منافع فرادستان باشد بنابراین دسترسی به تجارت و سازمانها برای همه باز است. برای رسیدن به بحث ایران، می توان آن را در قالب نظم دسترسی محدود یعنی دولتی طبیعی نگاه کرد. وقتی اینگونه نگاه کنیم عامل اساسی که مهم است و ما معمولاً عکس آن را میبینیم این است که در ایران رابطة قدرت از طرف قدرت سیاسی به قدرت اقتصادی تعریف میشود یعنی قدرت سیاسی است که منشأ قدرت اقتصادی است.
عبارت معروف فریدمن را شنیدهاید که میگوید: آزادی اقتصادی شرط رسیدن به آزادی سیاسی است. در اینجا عکس این حالت است. چرا؟ به خاطر اینکه بافتی که در ایران مبادله صورت میگیرد بافتی کاملاً ناامن است. در بافت ناامن از نظر سیاسی که به حوزة اقتصادی هم کشیده میشود، بازی طراحی نهادی بر مبنای قرارداد و مبادلة مبتنی بر قرارداد ابزارهای حق کنترل منابع صورت نمیگیرد. بازی طراحی نهادی بازی شاهین و کبوتر است. با چشمانداز تاریخی اگر نگاه کنیم هر کس که میتواند اعمال خشونت کند، میآید و سوار بازی طراحی نهادی میشود. این شخص میتواند چنگیر باشد، نادرشاه یا هر کس باشد.
سواربازی طراحی نهادی مسلط بر بازی مبادلة اقتصادی است، یعنی استراتژیهای مسلط برای کنشگران که فاقد قدرت سیاسی برای اعمال خشونت هستند، تحت تأثیر توابع بازدهی بازیگر مسلط است که فقط منافع او را حداکثر میکند به عبارت سادهتر آنها با توجه به قید حداکثر شدن منافع سوار بر طراحی نهادی میتوانند به منافع خود فکر کنند.
از این مقدمة طولانی این نتیجه را میگیریم که طبقهای که از نظر قدرت اقتصادی خیلی فربه است در چنین بافت طراحی نهادی و مبادلة اجتماعی بلاشک پشتوانة سیاسی دارد، قدرت سیاسی دارد، قدرت تأثیرگذاری بر طراحی نهادی هم دارد یعنی علاوه بر اینکه طراحی نهادی را به نفع خود تغییر داده به نفع خود اثر میگذارد در آینده هم این کار را میکند.
آنچه بعد از شوک اول نفتی اتفاق افتاد نرخ تورم شدید بود که روی داراییهای غیر منقول خود را نشان داد که مهمترین آنها زمین ومسکن است. البته در دورههایی آن را شدید میبینیم که قیمت نفت به شدت افزایش پیدا کرده و ما آثار بیماری هلندی را در اقتصاد ایران دیدهایم. ولی به هر حال، طبقهای شکل گرفته در ایران به اسم بورژوازی ملاکان که لزوماً مبنای تمایزی با طبقات دیگر ندارد ، منتها طبقهای است که مسلط بر مدار گردش سرمایه است. علت اینکه در ادبیات اقتصاد غرب خیلی به این طبقه نگاه نشده و مارکسیستهای غربی هم خیلی توجه نکردهاند این است که در آن اقتصادها این نابسامانیها در داراییهای غیرمنقول مشاهده نشده و چنین طبقهای اصلاًبه قدرت نرسیده و موضوعیت نداشته، منتها آنچه در ایران اتفاق افتاده این است که این طبقه قدرت اقتصادی خیلی زیادی دارد. توانایی طراحی نهادی را دارد که بر مبنای آن میتواند روی زمینها سفتهبازی کند.
در کشورهای مرکز پیرامون مثل ما که در شهرهای بزرگ مواد اولیه را صادر میکنند به کشورهای پیشرفته و کالاهای مصرف وارد میکنند بورژوازی مستغلات میآید نبض تجارت را در دست میگیرد و مانع این میشود که بورژوازی صنعتی عرض اندام کند.
نکتهای که من اشاره میکنم این است که بیماری هلندی ضرورتاً به علت افزایش نفت پدید نمیآید. طراحی نهادی وجود دارد که آن را ایجاد میکند یعنی میتوان آن را طرح کرد. ولی چرا شاهد این هستیم که مدام از سیاستهای تورمزا حمایت میشود؟ سیاستهای تورمزا تنها طبقهای را که منتفع میکند طبقة بورژوازی ملاکان است. چرا این اتفاق میافتد؟ علاوه بر اینکه منتفع میشوند قدرت زیادی در تعدیل شاخصهای بخش مسکن دارند. این قدرتشان به این خاطر است که در تعدیلات خیلی بیشتر از شاخص تورم میتوانند قیمتها را بالا ببرند ضمن اینکه برخلاف سایر گروههای اقتصادی ایران دو بار در این بخش تعدیل شاخص صورت می پذیرد، یک بار بعد از تعطیلات عید قیمت مسکن و اجاره افزایش پیدا میکند،یک بار هم در فاصلة اتمام مدارس و شروع آن است و در هر دو بار میزان بیشتر از تورم است.
نکتة دیگر اینکه بورژوازی ملاکان با گسترش شهر در حومه برای خود مبنایی ایجاد میکند که از مبادلات دوبارة مسکن سود ببرد یعنی با افزایش تورم قیمت مسکن در شهر افزایش پیدا میکند. طرحهایی که دولت دارد برای حومة شهر است، این تسهیلات به این معناست که میتوان با سفتهبازی در زمینهای حومة شهر دوباره سود زیادی برد.
نکته مهم دیگر اینکه بورژوازی ملاکان نبض اصلی بازار غیررسمی را در ایران به دست دارد، نرخ بهرة در بازار غیررسمی بسته به حجم مبادله و نوع مبادله است. در این ساختار ببینید صنعت چه ضربهای میخورد چون صنعت دسترسی ندارد به وامهای کلان زودبازده و انتظار میرود خیلی سریع به ورشکستگی هم برسند و داراییشان را تقدیم طبقة ملاک کنند. با رابطة فریدمن آشنا هستید. تقاضایی که ما برای داراییها داریم تابعی از بازدهی آنهاست حالا حساب کنید وقتی بازدهی زیادی برای بردن سرمایه در بازار غیررسمی مالی وجود دارد دوماً سفته بازی روی زمین وجود دارد چطور میتوان انتظار داشت صنعتی سالم شکل بگیرد؟
مهمترین مشکل تجهیز منابع است که میبینید با چه هزینة سنگینی روبرو است. در ساختاری که در آن بنگاههایی که توان تأمین مالی دارند بنگاههای دولتی هستند که به خاطر این شرایط از دام نیستی اقتصاد ایران حداکثر استفاده را میبرند. بنگاههای کوچک خانوادهای هم که بسط پیدا نمیکنند چون تجهیز منابع برای توسعه را در اختیار ندارند اگر هم قرار باشد به این منابع دست پیدا کند بازدهی که در فعالیتهای نامولد هست به قدری بیشتر از بازدهی فعالیت مولد است که هیچ تصمیمگیری عقلایی وارد این مقوله نمیشود.
آقای رضا مجیدزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست